اقتصاد عرصه مباحثه است نه منازعه، محیط بررسی و تحقیق است نه میدان امر و دستور. این توصیف شاید جان کلام معاون پیشین ارزی بانک مرکزی باشد.

مشرق -اقتصاد عرصه مباحثه است نه منازعه، محیط بررسی و تحقیق است نه میدان امر و دستور. این توصیف شاید جان کلام معاون پیشین ارزی بانک مرکزی باشد. رضا راعی همراه با طهماسب مظاهری به بانک مرکزی رفت و پس از او نیز از این بانک بیرون آمد. روزی که او به بانک مرکزی رفت با اصرار مظاهری بود.

گفته می‌شود او به خواست خود به این بانک نرفت و به خواست خود نیز از آن بیرون نیامد. بیرون آمدن اصرار بر سیاست‌های مستقل ارزی بود. سیاست‌هایی که ظاهراً مطلوب دولت نبود. با رضا راعی در خصوص پلیسی شدن بازار ارز بحث شده است، اتفاقی که او به شدت مخالف آن است و معتقد است بازار واکنش معکوس نشان می‌دهد. راعی در گفت و گو تجارت فردا توصیه‌های دیگری دارد که می‌تواند از زاویه کارشناسی جدی‌تر نگاه شود.


در چند روز گذشته اخبار به صورت غیررسمی در خصوص قاچاق‌ شدن بازار غیررسمی شنیده می‌شود. این خبر از سوی مسوولان به صورت رسمی تایید شد و گفتند تمرکز بر این است که معاملات در شبکه بانکی و صرافی‌های مجاز انجام شود. آنچه از حرف‌ها و گفته‌ها بر‌می‌آید این است که مسوولان درصددند بازار را امنیتی کنند، چنین ساز و کاری چه تاثیری بر قیمت دارد؟

امنیتی کردن هر بازاری موجب زیر‌زمینی شدن معاملات می‌شود. بنابراین در هر بازاری که معاملات زیرزمینی شود به دنبال آن تحولی رخ نخواهد داد و باید منتظر پیامدهای منفی بود.

این پیامد چه می‌تواند باشد؟

این نکته را هیچ وقت فراموش نکنید که زیرزمینی کردن هر بخشی از اقتصاد، درصد آسیب‌رسانی به آن را بیشتر خواهد کرد.

یعنی قیمت پایین نخواهد آمد چون فرض بر این است که با این اقدام نرخ دلار تا 2200 تومان افت خواهد کرد؟

منطق کارشناسی می‌گوید زیرزمینی شدن هر کالایی نه‌تنها مشکل را حل نخواهد کرد، بلکه سبب تشدید مشکل خواهد شد.

می‌توان نتیجه گرفت اتفاق مطلوب در حوزه قیمتی رخ نمی‌دهد اما همان‌طور که اشاره کردید هر تصمیمی خواصی دارد و عوارضی. خاصیت مطرح‌شده را برای این طرح رد کردید بنابراین عوارض این سیاست چه می‌تواند باشد. ظاهراً بازار پلیسی وقتی نمی‌تواند راه‌حل مشکل ارز باشد اما سبب مشکلات جدید می‌تواند باشد. این مشکلات جدید در چه شکلی خود را نشان خواهد داد؟

پاسخ شما را یک مثال می‌دهم. فرض کنید در یک بازار مشخص مسوولان تصمیم می‌گیرند خرید و فروش محدود شود و با متخلفان برخورد کنند. در این شرایط باید منتظر دو اتفاق بود. اتفاق اول قاچاق شدن کالای مورد معامله در بازار است. وقتی کالا قاچاق شود بستری ایجاد می‌شود که عده‌ای در بازار قاچاق اقدام به تامین کالا خارج از محدودیت‌های در نظر گرفته‌شده کنند. به بیانی دیگر برخی افراد، جریان‌ها و... خلق می‌شوند که کارکرد اصلی آنها تامین کالاها خارج از محدودیت‌های تعیین‌شده است.

به دلیل آنکه این گروه چنین اقدامی را به صورت غیر‌قانونی انجام می‌دهد و ریسک بالاتری را تقبل کرده است قطعاً با قیمتی بالاتر این کالای قاچاق را تامین خواهند کرد، چون قاچاقچی ریسک می‌کند و به دنبال سود است، بنابراین قیمت بالاتر می‌رود و شکاف قیمتی میان نرخ رسمی و غیررسمی افزایش خواهد یافت یا عمیق‌تر خواهد شد. پس از افزایش شکاف اتفاق دومی که در بازار رخ می‌دهد بحث تقلب است. در بازار قاچاق، حجم کالای تقلبی به طور حتم بالا خواهد رفت. یکی از دلایل افزایش کالای تقلبی در بازار نیز به سرعت یافتن نقل و انتقال باز‌می‌گردد. در بازاری با این ویژگی سرعت نقل و انتقال به حدی بالا می‌رود که دیگر کسی فرصت بررسی تقلبی بودن یا نبودن کالا را نخواهد داشت.

در بازار ارز امکان رواج دلار تقلبی وجود دارد؟

بله، در بازار ارز نیز امکان بروز چنین عارضه‌ای وجود دارد. اگر بازار ارز امنیتی شود هم شکاف قیمتی رسمی و غیررسمی زیاد خواهد شد و هم ارز تقلبی در کنار این اتفاق رواج پیدا خواهد کرد.

پلیسی کردن بازار نمی‌تواند سفته‌بازان را از بازار ارز دور کند؟

سفته‌بازی معلول است. علت نیست. توجه داشته باشید ارز کالایی است که قیمت دیگر کالاها که تعداد آن کم نیست وابسته به آن است. وقتی بازار پلیسی می‌شود در واقع یک نشانه مصرح آن کمبود کالای قاچاق اعلام‌شده در بازار است. اگر چنین علامتی به بازار داده شود عملاً سبب عمیق‌تر شدن شکاف قیمتی خواهد شد. وقتی کالایی جیره‌بندی می‌شود، مهم‌ترین پیام آن کمبود کالاست، ارز هم همین‌گونه است. چون مردم می‌گویند اگر ارز است پس چرا جیره‌بندی شده است؟ از طرفی سهمیه‌بندی ارز سبب می‌شود هر کسی سعی کند هر طور شده کالای خود را در اولویت دریافت ارز جا بدهد و فرقی نمی‌کند طرف واردکننده کالای لوکس باشد یا کالای اساسی یا حتی دلال.

فکر می‌کنید چنین تصمیم‌گیری‌هایی از سوی یک نهاد کارشناسی مانند بانک مرکزی انجام می‌شود یا دیگر سازمان‌ها و مراکز تصمیم‌گیری در آن دخیل هستند؟

باید دید چه کسی یا مرکزی چنین بخشنامه‌هایی را تهیه می‌کند. من قبلاً هم تاکید کرده‌ام با پلیسی کردن بازار چیزی درست نخواهد شد، اما نمی‌دانم اصلاً به نظرات کارشناسی در بانک مرکزی توجه می‌شود یا نه.

آن زمان که در بانک مرکزی بودید، تصمیمات فراتر از این بانک گرفته می‌شد، یا استقلال داشتید؟

می‌توانم ادعا کنم در سیاست‌های ارزی استقلال داشتیم. تصمیمات را خودمان می‌گرفتیم و تبعات آن را نیز می‌پذیرفتیم.

در حال حاضر راهکار چیست؟

راهکار تک‌نرخی کردن ارز است.

با چه نرخی؟

بانک مرکزی باید با ارزیابی همه موارد، ارز را تک‌نرخی کند و قیمتی واحد برای آن در نظر بگیرد. ‌نرخی که تعیین می‌شود باید ‌نرخی باشد که امکان حمایت آن از سوی بانک مرکزی باشد که اگر دچار حمله سفته‌بازی یا هر مساله دیگر شد، از آن بتوان حمایت کرد.

فکر می‌کنید در شرایط کنونی بشود این کار را کرد؟

به هر حال سیاستگذار ارزی کشور باید برنامه‌ریزی کند و تبعات آن را حتی اگر افزایش قیمت باشد، بپذیرد، در این ارزیابی باید به گونه‌ای عمل کند که توان تامین قیمت ارز در یک نرخ مشخص را داشته باشد. در این تصمیم ممکن است نرخ ارز از سطح کنونی به یک سطح جدید برسد اما قیمت‌های مختلف جمع می‌شود. با این نرخ وقتی ممکن باشد به تمامی متقاضیان با یک رقم ارز داده می‌شود. در این شرایط بازار هم تکلیف خود را می‌داند. باید پذیرفت بانک مرکزی منبع اصلی تامین ارز کشور است، پس می‌بایست این بانک با ارزیابی‌هایی که انجام می‌دهد یک نرخ را برای ارز تعیین کند.

نکته‌ای که وجود دارد نگرانی‌ها و دغدغه‌های بازار است، به همین دلیل است که وقتی نرخ رسمی تغییر می‌کند بلافاصله نرخ غیررسمی هم رشد می‌کند؟

باید اعتماد بازار را جلب کرد.

اعتماد چگونه جلب می‌شود؟

هر حرفی که زده می‌شود باید به آن وفادار ماند. اگر گفته شد ارز در کانال قیمتی معینی تامین می‌شود باید تامین شود، باید پای آن ایستاد و نگذاشت اتفاقی خلاف آنچه گفته شد رخ دهد و البته یک بار چنین کاری انجام شد. یک نرخ برای دلار اعلام شد اما باز بازار کار خود را انجام داد.

نکته ظریف ماجرا قیمت است. تاکید کردم باید قیمت بر مبنای محاسبات دقیق و کارشناسی انجام شود. آن زمان قیمت ارز را 1226 تومان در نظر گرفتند. سوال اصلی این بود که قیمت تعیین‌شده از کجا آمده است. البته ابتدا بازار فکر کرد این عدد خیلی دقیق است، اما بعد دید این طور نیست و قیمت‌های بالاتر نیز وجود دارد. این در حالی است که اگر نرخ درستی با توجه به شرایط کشور برای ارز در نظر گرفته می‌شد بسیاری از التهابات قابل مهار بود. منظور از نرخ درست هم‌ نرخی است که بتوان با آن به نیازهای موجود پاسخ داد.

باز هم تاکید می‌کنم تک‌نرخی شدن ارز از واقعی شدن قیمت آن مهم‌تر است و قدم اول در راستای اصلاح سیستم اقتصادی کشور خواهد بود. در این شرایط بخش واقعی اقتصاد که همان تولیدکننده‌ها هستند، به نفع دلال‌ها کنار نمی‌روند. در شرایط کنونی سیاستگذار باید به تصمیمات کارشناسی پایبند باشد. به نظر من اگر دولت ارز را تک‌نرخی کند و در عوض ما‌به‌التفاوت افزایش نرخ را به صورت نقدی در اختیار تولیدکنندگان بگذارد، بهتر است تا اینکه ارز چند‌نرخی باشد و رانت افزایش یابد. به جای بازی با نرخ ارز، بهتر است از ابزار تعرفه استفاده کنیم.

تصور می‌شد با تخصیص ارز با‌ نرخی کمتر از بازار به تولید کمک می‌شود. این موضوع جواب نداد، پس باید راه دیگری را انتخاب کرد یعنی ارز تک‌نرخی شود و علاوه بر دادن یارانه به تولیدکننده، تعرفه کالاهای لوکس را بالا برد. مثلاً اعلام شود تعرفه فلان کالای لوکس 200 درصد است، اما تعرفه مواد اولیه پایین در نظر گرفته شود. با این شرایط هم بازار تنظیم می‌شود و هم تولید تکلیف خود را می‌داند و با شرایط بهتر پیش می‌رود.

با بالا رفتن نرخ ارز تکلیف کالاهای اساسی و افزایش قیمت آنها چه می‌شود؟

این هم راه‌حل دارد. می‌توان ما‌به‌التفاوت قیمت ارز را وقتی واردکننده کالا را وارد کشور کرد به او پرداخت. در واقع یارانه ریالی جایگزین یارانه ارزی شود. وقتی نظام تعرفه را اصلاح کنیم، ما‌به‌التفاوت قیمت ارز را به واردکنندگان کالاهای اساسی می‌دهیم و طبعاً با تعرفه بالا واردات کالاهای غیراساسی افت خواهد کرد. بانک مرکزی اگر ارز را تک‌نرخی کند و استثنایی قائل نشود، بازار نیز به تدریج به سیاست‌های آن اعتماد کرده و می‌پذیرد این بانک توانایی تامین ارز مورد نیاز را دارد.

با این حال قبول دارید شرایط کشور سخت است و مسائلی مثل تحریم اجازه نمی‌دهد سیاست‌های ارزی در حالتی ایده‌آل اعمال شود؟

بله، در حال حاضر کشور در شرایط سختی به سر می‌برد و نمی‌توان هر سیاستی را به خصوص با در نظر گرفتن نرخ بالا برای ارز، پیاده کرد، اما می‌توان با اجرای روش‌هایی به تدریج سیاست‌های مورد نظر را پیاده کرد. یکی از بهترین و اصولی‌ترین روش‌ها قدرت خرید است، یعنی بر اساس آن باید نرخ ارز را طوری تعیین کرد که قدرت خرید یک شهروند ایرانی با قدرت خرید یک اروپایی برابر باشد. البته این روش خیلی محاسبه دارد و ما می‌توانیم از روش ضرب کردن ما‌به‌التفاوت نرخ تورم داخلی منهای نرخ تورم بین‌المللی در نرخ ارز استفاده کنیم. ما یک تورم داخلی داریم و یک تورم در خارج، حالا اگر تورم داخلی بیشتر بود نرخ ارز نیز باید به همان نسبت افزایش پیدا کند.

 البته با فرض اینکه قیمت امسال نرخ ارز درست بوده باشد، با روش مورد نظر قیمت سال بعد نیز درست تعیین خواهد شد. البته روش شناور کردن نرخ ارز هم وجود دارد، اما الان نمی‌توان این روش را در کشور پیاده کرد. هر زمان اقتصاد ایران غیرنفتی شد، آنگاه امکان شناور کردن نرخ ارز نیز وجود خواهد داشت. اگر به اینجا برسیم، باید ارز حاصل از ارزش افزوده را روانه بازار کنیم. من درآمد حاصل از نفت را به دو دسته اکتشاف، استخراج، پالایش و پخش و همچنین انفال و ثروت ملی تقسیم می‌کنم و اگر زمانی کار به شناور کردن ارز رسید، باید بخش دوم را کنار گذاشته و ارز حاصل از بخش اول را عرضه کنیم آنگاه دیگر بازار تعیین‌کننده نرخ ارز خواهد بود، اما باز هم تاکید می‌کنم الان وقت این کار نیست.