کد خبر 19794
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۸۹ - ۰۰:۳۱

همان روز در ميدان وليعصر و بعد از آن هم در خيابان کريمخان خودم ديدم جوانانِ از مجلس عزا بيرون آمده را که عليرغم سنگ پراني اراذل، با دست خالي به سمت شان هجوم بردند...

به گزارش وبلاگستان مشرق، نويسنده وبلاگ "حديث نفس" با اشاره به سالگرد شهادت اميرحسام ذوالعلي در فتنه88، نوشت:

1- برادر! چه حکايتي است که کشته شدگان واقعي و دروغين شان را عالم و آدم مي شناسد، اما نام و چهره ي تو نازنين را ما که خبري از زير دستمان در نمي رود، بعد از يک سال براي اولين بار است که مي بينيم!

نخواستم تو را با آنها مقايسه کنم... و لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتا... اما آخر مي گويند آنها در خفقان رسانه اي اند و ما...

2- لعنت خدا به سران فتنه؛ نه براي اينکه عامل کشته شدن تو اند؛ نه! غريبه که نيستي برادر! بگذار به زبان خودمان بگويم؛ وقتي اينها قصد جان نظام اسلامي - اميد مستضعفان دنيا، و ثمره ي مجاهدت تمام خوبان تاريخ بشر- کرده باشند، ديگر «کي ارزشي دارد اين جان ما» که بخواهيم آن را در کنار جرم بزرگ سران فتنه مطرح کنيم؟!
و خطاب به امام راحل مان:
اين مردمان غريبه نبودند اي پدر / ديروز در رکاب تو شمشير مي زدند...

3- اما خوب پريدي ها برادر! خيلي ها دوست داشتند جاي تو باشند، خودم ديدم! همان روز در ميدان وليعصر و بعد از آن هم در خيابان کريمخان خودم ديدم جوانانِ از مجلس عزا بيرون آمده را که عليرغم سنگ پراني اراذل، با دست خالي به سمت شان هجوم بردند، با اينکه مي دانستند آن سنگ هاي بزرگ با پيشاني چه مي کند. شايد قبل از دويدن نيت کرده بودند در همان روز و ساعاتي که پيشاني حضرت...
اما شهادت قسمت تو بود برادر... فياليتني کنت معک...