این دو مقام آمریکایی ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران در ژوئن سال 2009 را زیر سوال می برند.این دو همچنین به این مسئله اشاره می‌کنند که میرحسین موسوی حتی یکی از 40676 ناظر خود که مدعی بروز اشتباه در شمارش آراء حوزه انتخابی خود باشد را معرفی نکرد.

به گزارش مشرق ، گرث پُرتر در خبرگزاری اینتر پرس سرویس  به بررسی کتاب " توافق با تهران: چرایی نیاز ایالات متحده به پذیرش جمهوری اسلامی ایران،"[1] به قلم فلینت و هیلاری مان لورت ( انتشارات متروپولیتن، سال 2013 ) پرداخت.


این کتاب به طور قطع، مهمترین اثر در زمینه [تحلیل] روابط ایران و ایالات متحده است.

فلینت و هیلاری مان لورت در این کتاب، نه تنها سیاست ایالات متحده در قبال ایران را مورد بررسی قرار می‌دهند، بلکه با ارائه چشم‌انداز تحلیلی و سیستماتیک برآمده از تجربیات شخصی خود- در کنار اسناد فراوان در این زمینه - به تشریح سیاست این کشور در قبال خاورمیانه می‌پردازند.

با این وجود مهمتر از همه، نگارش چنین کتابی مستلزم میزانی از تهور و بی‌باکی است که در میان نوشته‌‌های مسئولان پیشین امنیت ملی ایالات متحده پیرامون مسائل مورد توجه آنها در نوع خود بی‌سابقه است. نویسندگان کتاب، نه تنها از سیاست ایالات متحده در قبال ایران انتقاد کرده‌اند، بلکه این سیاست را به مثابه مشکل برتری‌جویی آمریکا مورد بررسی و تحلیل قرار داده‌اند.

این پژوهشگران در یادداشتی در سال 2003، خواستار اتخاذ طرح پیشنهادی "نقشه راه"[2] ایران از سوی دولت جورج دبلیو. بوش برای مذاکرات دوجانبه و جدی میان طرفین شدند. اگرچه پیشنهاد این دو، با بی‌تفاوتی سیاست سازان و یا ناتوانی آنها در نفوذ بر تصمیم‌ها راه به جایی نبرد. هیلاری مان لورت حتی با لابی قدرتمند "کمیته امور عمومی آمریکا- اسراییل (آیپک)"[3] مرتبط بوده و در زمان جوانی خود به عضویت این گروه درآمده است.

لورت‌ها، پس از خروج از دولت ایالات متحده ( به دلیل مخالفت با سیاست این کشور در قبال ایران ) از الگوی معمول استقرار در مناصب حامی نقش ایالات متحده در سیاست بین‌الملل در عوض دریافت حقوق بی‌دردسر و تداوم دسترسی‌ به قدرت تبعیت نکردند.

این پژوهشگران در عوض، ضمن اتخاذ موضع سرسختانه مخالفت با سیاست ایالات متحده در قبال ایران، خط مشی دولت باراک ‌اوباما را نیز مورد انتقاد قرار دادند. به عقیده آنها این خط‌مشی از آنچه عموماً تصور می‌شود، ستیزه‌جویانه‌تر است. این دو حتی پا را فراتر گذاشته و ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران در ژوئن سال 2009 ( مسئله‌ای که بر سر آن میان سیاست‌مداران کارکشته، رسانه‌‌های خبری و فعالین حقوق بشر ایران در واشنگتن اتفاق نظر وجود دارد ) را زیر سوال بردند.

حلقه نخبگان سیاست خارجی واشنگتن، لورت‌ها را به دلیل اتخاذ موضع سرسختانه و سازش‌ناپذیر در قبال سیستم سیاست‌گذاری و آن دسته از افراد حامی سیاست‌های ایالات متحده خارج از دولت این کشور مورد بی‌مهری قرار داده است. نشریه "جمهوری جدید"[4] پس از گفتگو با مخالفان آنها، به شایعه پرداخت پول به لورت‌ها از سوی شرکت‌های نفتی و دیگر شرکت‌های علاقمند به تجارت با ایران دامن زد.

البته مشکل اساسی دستگاه حاکمه [ایالات متحده]، این است که آنها [لورت‌ها] از چاپلوسی‌های رایج - که معمولاً باعث جلب همدلی و یا همراهی کامل مسئولان پیشین آمریکایی در موضوعات جنجال بر‌انگیز می‌شود - در امان مانده‌اند.

لورت‌ها در کتاب "توافق با تهران،" تحلیل مخالفت‌آمیز خود که پیش‌تر در وبلاگ شخصی‌شان ( با عنوان قبلی "مسابقه برای ایران" و عنوان فعلی "توافق با تهران" ) بدان اشاره کرده‌ بودند را بسط و توسعه داده‌اند. این تحلیل منتقد حامیان فشار سیستماتیک ایالات متحده علیه ایران و افرادی است که ایجاد پندار باطلِ انتظار ایرانیان برای مردم‌سالاری غیردینی و ارائه تحلیل‌های غیرواقع‌بینانه از تاریخ انقلاب [اسلامی] را هدف خود قرار داده‌اند.

نویسندگان کتاب، در تحلیل ریشه‌های مشروعیت دولت اسلامی ایران، به بی‌تفاوتی شاه به حساسیت‌های مذهبی ایرانیان - به عنوان مهمترین عامل زمینه‌ساز در دست گرفتن قدرت از سوی آیت‌الله خمینی در سال 1979 اشاره کرده‌اند. این مسئله که تقریباً با تمامی موارد مطرح شده در رسانه‌های جمعی درباره ایران ( طی چند دهه اخیر ) در تضاد قرار دارد، مطمئناً از اهمیت تحلیلی گسترده‌ای برخوردار است.

نقد و بررسی 56 صفحه‌ای لورت‌ها از شواهد موجود پیرامون صحت انتخابات سال 2009 در ایران، موید نظرسنجی‌های صورت گرفته از سوی مرکز "آینده بدون ترور،"[5] و موسسه "افکار عمومی جهان" ( واقع در واشنگتن )، مرکز پویش جهانی[6] ( واقع در کانادا ) و ده نظر سنجی دیگر توسط دانشگاه تهران است. نتایج تمامی این نظرسنجی‌ها با یکدیگر مطابقت داشته و با داده‌های رسمی انتخابات پیرامون فاصله زیاد پیروزی احمدی‌نژاد و شمار شرکت‌ کنندگان همخوانی دارد.

این دو همچنین به این مسئله اشاره می‌کنند که میرحسین موسوی، کاندیدای اصلی مخالفین، حتی یکی از 40676 ناظر خود که مدعی بروز اشتباه در شمارش آراء حوزه انتخابی خود باشد را معرفی نکرد. همچنین هیچ فردی نیز مستقلاً در این زمینه ادعایی مطرح نکرده است.

در کتاب توافق با ایران، "استراتژی عمده"[7] ایران و نقش آن در مذاکرات با ایالات متحده به طور مشروح ذکر شده است. تحلیل نگارندگان خط بطلانی است بر بسیاری از آنچه که در دنیای اندیشکده‌‌های واشنگتن نظرات کارشناسی خوانده می‌شود. بنا به عقیده این پژوهشگران، هدف برنامه هسته‌ای ایران رسیدن به موقعیت کشورهایی چون ژاپن، کانادا و دیگر "کشورهای دارای توانایی ساخت تسلیحات هسته‌ای"[8] است که اگرچه از توانمندی تبدیل شدن به قدرتی هسته‌ای برخوردارند، ولی از آن چشم‌پوشی کرده‌اند.

لورت‌ها همچنین خاطرنشان می‌سازند که چنین وضعیتی ( درست برخلاف نظر ایالات متحده و متحدین ضدایرانی آن ) مغایر پیمان منع تکثیر هسته‌ای نیست.

نویسندگان در فصل بعدی، به طور خلاصه به راز پنهان برنامه هسته‌ای و سیاست خارجی ایران اشاره می‌کنند: ارزیابی رهبران ایران از برنامه غنی‌سازی [اورانیوم] به مثابه تنها محرک ایالات متحده برای دستیابی به توافقی استراتژیک با تهران. این مسئله می‌تواند تبیین کننده بیشتر پیچ و خم‌های موجود در برنامه هسته‌ای ایران و دیپلماسی هسته‌ای این کشور در دهه گذشته تلقی شود.

عدم جدیت ایران در مذاکره با آمریکا به دلیل آنکه بقای این حکومت در خصومت علیه ایالات متحده تعریف شده، یکی از پرطرفدارترین موضوعات تبلیغاتی در حلقه واشنگتن است.

لورت‌ها این نظر را با تشریح مجموعه‌ای از رخدادها - که شروع آن تلاش هاشمی رفسنجانی ( رئیس‌جمهور وقت ایران ) برای بهبود روابط در سال 1991 و بار دیگر در سال 1995 است و با پیشنهاد همکاری ایران علیه القاعده در افغانستان عموماً پس از وقایع یازدهم سپتامبر ادامه می‌یابد رد می‌کنند. شخص هیلاری مان لورت از نزدیک شاهد بخشی از این تلاش‌ها بوده است.

نویسندگان این کتاب در نهایت، مفصل‌ترین تحلیل موجود پیرامون نقشه راه پیشنهادی ایران در سال 2003 برای مذاکره با ایالات متحده اگرچه مورد اعتنای دولت بوش قرار نگرفت - را ارائه می‌دهند.

پیام اصلی کتاب توافق با تهران، بی‌میلی آمریکا در نادیده‌گرفتن عدم انقیاد ایران از قدرت غالب ایالات متحده در منطقه است. لورت‌ها نقطه عطف تعیین کننده‌ای را در اراده آمریکا برای تفوق در خاورمیانه، همزمان با فروپاشی اتحاد شوروی مشخص کرده‌اند. این دو عقیده دارند که ایالات متحده با فروپاشی شوروی از تنگناهای موازنه قدرت رهایی یافت.

آنها به پیشنهاد مشاوران ارشد جیمز بیکر ( وزیر خارجه وقت آمریکا ) مبنی بر تعامل دولت جورج دبلیو بوش با ایران، به عنوان بخشی از استراتژی این کشور پس از جنگ خلیج‌فارس اشاره می‌کنند؛ استراتژی که با محو شوروی از صحنه، دیگر نیازی به اجرای آن دیده نشد.

لورت‌ها عقیده دارند که خط مشی بعدی ایالات متحده در منطقه ( شامل آنچه بنت اسکوکرافت، مشاور پیشین امنیت ملی، عقیدهِ احمقانه مهار دوجانبه ایران و عراق نامید ) از انگیزه جدید واشنگتن برای حفظ و تقویت استیلای خود در خاورمیانه نشأت می‌گرفت.

این نویسندگان، تحلیلی موجز از سیاست‌های منطقه‌ای دولت کلینتون و خط‌مشی آن در قبال ایران قبل از جنگ بوش علیه عراق و سیاست تغییر رژیم در ایران ارائه می‌کنند. آنها معتقدند نباید پیرامون نقش نومحافظه‌کاران جمهوری‌خواه در تعیین این سیاست‌ها اغراق کرد. از نظر این‌دو، "منافع سیاسی بنیادین اساسی‌تری هدایت‌گر موضع امنیت ملی ایالات متحده ( قبل از سال 2001 ) در این مسیر بوده است."

نگارندگان علت در نظر گرفتن گزینه تغییر رژیم در دولت بوش و بی‌میلی دولت اوباما در تعامل با ایران را عدم تمایل آنها به تغییر موضع خود در حفظ وضع موجود ( یعنی هژمونی آمریکا و اسرائیل در منطقه ) تحلیل و ارزیابی کرده‌اند.

بوش باور داشت که تهاجم و اشغال خاک عراق باعث متزلزل شدن ایرانیان شده و نیازی به کوچک‌ترین سازشی با رژیم ایران نخواهد بود. این عقیده با تحلیل لورت‌ها همخوانی دارد و در عین حال دربرگیرنده مسائل ورای آن نیز است. دولت اوباما نیز با باور به سقوط ایران به به دامان ایالات متحده و کشورهای هم‌پیمان آن بدون کوچک‌ترین تلاشی - به واسطه تحریم‌های کمرشکن - آشکارا در همین دام گرفتار شد.

به واسطه تلاش لورت‌ها، مخالفان سیاست‌های برتری‌طلبانه و مداخله‌جویانه ایالات متحده در خاورمیانه، منبعی غنی و تازه از تحلیل‌ها را برای زیر سوال بردن موثر این سیاست‌ها، در اختیار خواهند داشت.


[1] Going to Tehran: Why the United States Must Come to Terms with the Islamic Republic of Iran

[2] "roadmap”

[3] American Israel Public Affairs Committee (AIPAC)

[4] The New Republic

[5] Terror Free Tomorrow

[6] Globe Scan

[7] "Grand Strategy”

[8] Threshold nuclear states


 گرث پُرتر، پژوهشگر تاریخ و روزنامه‌نگار متخصص در سیاست امنیت ملی ایالات متحده است که در سال 2011، جایزه" ژل هورن" انگلستان را برای مقاله خود پیرامون "جنگ ایالات متحده در افغانستان" کسب کرد.