گروه فرهنگی مشرق - برخی معتقدند اوايل دهه شصت تنها نقطه عطف در سينمای ایران بوده، زيرا سينماي ما با وجود شرايط جنگي كشور در آن برهه خوب درخشيد اما كم كم پس از آن در سراشیبی سقوط افتاد. در دوران اصلاحات، سينماي ايران جهشي بزرگ براي ورشكستگي برداشت و با فيلمهاي مازوخيستي و انتحاري كه ضد جامعه اسلامي بود به خود زني عليه خودمان اقدام كرد.
در دوران كنوني هم هيچ كار خاصي در سينما صورت نگرفته است، یادتان که هست در سال جاری تنها دغدغه اصلي مسوولان سينماي ما پروژه سنگين «لاله» بود كه آن را هم بايد در دسته فيلمهاي تجاري با ژانر فيمينستي قرار داد و بس. اينجاست كه حالا ميبينيم بمبافكنهاي تبليغاتي غرب با فيلمهاي سينمايي و جوايز رنگارنگ خود به كارگردان ضد ايراني، افكار عمومي جهان را ضد ما نشانه رفتهاند و باز هم دست سينماي ما خالي است و بخاري از اين سينما ملي بلند نميشود.
همين جشنواره فجر امسال كه به زعم دوست و دشمن ضعيفترين جشنواره در نوع خود بود، نيز گلايهآميز اعلام كرد سينماي ايران ورشكسته است چرا كه مردم گيشه اين سينما را به خانه خود راه نميدهند؛ اما خود اين آقايان تاكنون نشده كلاهشان را قاضي كنند كه چرا هيچ كس حاضر نيست فيلمهاي سياه وتلخ و خنثي آنها را در سبد فرهنگي خود قرار دهد. سينمايي كه غيرت ندارد سينماي مرده است و سينماي ايران غيرت ندارد ميپرسيد چرا؟ يكي از دلايلش اين است كه سينماي كشور حتي حاضر نشده جوابي محكم در مقابل توهينهاي سينماي غرب ارايه دهد تا حس غيرت ملي را برانگيزد.
نگاهي به فيلمهاي ضد ايراني و پاسخ منفعل سينماي ايران كه تنها دغدغهاش به تصوير درآوردن مسایل خصوصی زن وشوهر است اين موضوع را به راحتي نشان ميدهد در سال 1370 براساس تخيلات بتي محمودي همسر پروفسور محمودي فيلم«بدون دخترم هرگز» با بازي سالی فیلد* در اسراييل ساخته شد. فيلمي سراسر توهين، دروغ و افترا. اما چه پاسخي به سازندگان اين فيلم كه موج ضد ايراني را در غرب رهبري ميكردند داده شد؟! جالب اينجاست كه تم فيلم و حقايق پشت پرده آن پتانسيل عظيمي براي جنگ رسانهاي ضد آمريكاييها داشت و ميتوانست فيلم پرفروشي را از سوي ايران به جهان معرفي كند. فيلمي كه اگر ساخته مي شد قادر بود بر موج حملات غرب بر ايران سوار شود و برتري انديشه و عمل ما بر آمريكايي ها را نشان دهد؛ اما دريغ از رگ غيرت و بصيرت كه در سينماگران آن روز وجود نداشت.
در آن زمان كه غربيها با تاكتيك رسانهاي خود، دروغگويي مثل بتي محمودي را به الهه مظلوميت تبديل كرده بودند، سينماي ايران به تقليد از غرب به فكر چگونگي ورود ابتذال بر پرده نقره اي بود. حتي يك مستند هم در اين رابطه ساخته نشد در حالي كه دكتر محمودي رزومه كاري و علمي غيرقابل انكاري داشت. (دکتر سید بزرگ محمودی دکترای فوق تخصص بیهوشی نوزادان است و قبل از آن مهندس هوا و فضا بوده كه گفته مي شود نقش فعالی در ساخت اولین آپولویی که اولین انسان را به فضا برده داشته است.) الکسیس کوروس فیلمساز ایرانی الاصل مقیم فنلاند میگوید: زمانیکه دیدم ایران هیچ واکنشی به فیلم بدون دخترم هرگز نشان نمیدهد تصمیم گرفتم این موضوع را از دیدگاه دکتر محمودی بسازم که این فیلم با نام بدون دخترم با هزینه تلویزیون فنلاند!!! ساخته شد.
در آن زمان غرب كارهاي تبليغاتي زيادي كرد. از جمله کالج آلما به بتی محمودي به خاطرکتاب «بدون دخترم هرگز» دکترای افتخاری داد. استون آلما رییس کالج آلما در این مورد میگوید: بهخاطر تم احساسی داستان و همچنین به خاطر توجهی که هالیوود به آن داشته این جایزه را به بتی محمودی دادیم و حالا سوال ما اين است كه با توجه به سوابق دكتر محمودي و حقايق ماجرا نميتوانستيم فيلم بهتري به جهان معرفي نموده و حملات غرب را نه فقط دفع بلكه آنها را از ساخت فيلمهاي ضد ايراني بعدي منصرف كنيم؟
اين ماجرا گذشت تا آنكه در سال 86 فيلم«300 »اكران شد. فيلمي كه اينبار به همت برخي منتقدان دلسوز به دغدغه هنري كشور مبدل شد اما با وجود آن همه هياهو و تبليغي كه خودمان براي آن انجام داديم!چه كاري از سوي سينما و سينماگران ايراني در اين عرصه صورت گرفته است؟! باز هم حتي يك مستند ساده نساختيم چه برسد به آنكه با تم هنر به جنگ سازندگان« 300 »برويم بعد از آن بود كه يانكيها فهميدند مترسك سينماي ايران، پوشالي است مترسكي كه نه تنها از مزرعه پدري ما دفاع نمي كند بلكه زاغچههاي فيلمسازي چون بهمن قبادي، مخملباف، جعفرپناهي و... از روي شانههاي او سكوي پرواز ساخته اند. آنها از روي مترسك سينماي ما پريدند تا لاشخورهاي آمريكايي چراغ سبز سينماي ايران را براي حملات پيدرپيشان راحتتر احساس كنند.
و حالا هم فیلم «آرگو» ساخته بِن اَفلک، كه صرفنظر از نوشابههایی که در صحنههای آخرش برای جیمی کارتر بازکرده و تصاویری که حمایت آمریکا از سلطنت سرکوبگر محمدرضا شاه پهلوی را نمایش میدهد، در یک سیاهنمایی عجیب کوشیده است تصویر کشوری عقب مانده، نا متمدن و متعصب را از ایران به بینندگانش قالب کند كه با افزایش تنش در روابط ایران و آمریکا در سالهای اخیر، این موضوع به شدت مساله ساز شده است.
ساخت فيلم «آرگو» و اهداي اسكار به آن كه نوعي دهنكجي به ملت ايران است باعث موج اعتراضات وسيعي در كشور شد و افراد در گروهها و جناحهاي مختلف نسبت به آن معترض شدند؛ اما حقيقتا اين تب داغ انتقادات هنرمندان و اهالي سينماي ما تا چه مدت داغ ميماند؟ و چگونه قرار است نسبت به چنين فيلمهايي وارد عمل شويم ؟! مطمئنا دشمن با وجود اعتراضات ما، از مسيري كه هدف قرار داده عقبنشيني نخواهد كرد؛ بلكه بعد از بررسي آستانه تحمل ما، دوباره كار خودش را دنبال ميكند. در آن زمان آمريكا به وسيله اين فيلم و شانتاژ وسيع خبري توانست افكار عمومي غرب را عليه ايران و اسلام بشوراند. اما متاسفانه در مقابل موضع مسولان و سينماگران ما انفعاليتر از آن بود كه بتوان از آن سخن گفت و امروز «آرگو» با تمام ساز و برگش و اسكاري كه در دست گرفته، به جنگ با ملت ايران آمده است كه اگر تجربه انفعال و اهمالورزي قبلي را در قبال آن تكرار كنيم وضعيت سينماي ورشكسته ايران به مراتب بدتر از قبل خواهد شد. اما اگر براي دفاع از شرف ملت ايران خيزبلندي برداريم بهراحتي خواهيم توانست برگرده اين هيولاي پوشالي سوار شويم و از تمام جوسازيهاي آنها به نفع خودمان بهره ببريم. سينما جرات موجسواري ميخواهد و مرد خود را میطلبد؟
*او دوبار برای بازی در فیلمهای نورما ری و مکانهایی در قلب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن دریافت کرده است.
در دوران كنوني هم هيچ كار خاصي در سينما صورت نگرفته است، یادتان که هست در سال جاری تنها دغدغه اصلي مسوولان سينماي ما پروژه سنگين «لاله» بود كه آن را هم بايد در دسته فيلمهاي تجاري با ژانر فيمينستي قرار داد و بس. اينجاست كه حالا ميبينيم بمبافكنهاي تبليغاتي غرب با فيلمهاي سينمايي و جوايز رنگارنگ خود به كارگردان ضد ايراني، افكار عمومي جهان را ضد ما نشانه رفتهاند و باز هم دست سينماي ما خالي است و بخاري از اين سينما ملي بلند نميشود.
همين جشنواره فجر امسال كه به زعم دوست و دشمن ضعيفترين جشنواره در نوع خود بود، نيز گلايهآميز اعلام كرد سينماي ايران ورشكسته است چرا كه مردم گيشه اين سينما را به خانه خود راه نميدهند؛ اما خود اين آقايان تاكنون نشده كلاهشان را قاضي كنند كه چرا هيچ كس حاضر نيست فيلمهاي سياه وتلخ و خنثي آنها را در سبد فرهنگي خود قرار دهد. سينمايي كه غيرت ندارد سينماي مرده است و سينماي ايران غيرت ندارد ميپرسيد چرا؟ يكي از دلايلش اين است كه سينماي كشور حتي حاضر نشده جوابي محكم در مقابل توهينهاي سينماي غرب ارايه دهد تا حس غيرت ملي را برانگيزد.
نگاهي به فيلمهاي ضد ايراني و پاسخ منفعل سينماي ايران كه تنها دغدغهاش به تصوير درآوردن مسایل خصوصی زن وشوهر است اين موضوع را به راحتي نشان ميدهد در سال 1370 براساس تخيلات بتي محمودي همسر پروفسور محمودي فيلم«بدون دخترم هرگز» با بازي سالی فیلد* در اسراييل ساخته شد. فيلمي سراسر توهين، دروغ و افترا. اما چه پاسخي به سازندگان اين فيلم كه موج ضد ايراني را در غرب رهبري ميكردند داده شد؟! جالب اينجاست كه تم فيلم و حقايق پشت پرده آن پتانسيل عظيمي براي جنگ رسانهاي ضد آمريكاييها داشت و ميتوانست فيلم پرفروشي را از سوي ايران به جهان معرفي كند. فيلمي كه اگر ساخته مي شد قادر بود بر موج حملات غرب بر ايران سوار شود و برتري انديشه و عمل ما بر آمريكايي ها را نشان دهد؛ اما دريغ از رگ غيرت و بصيرت كه در سينماگران آن روز وجود نداشت.
در آن زمان كه غربيها با تاكتيك رسانهاي خود، دروغگويي مثل بتي محمودي را به الهه مظلوميت تبديل كرده بودند، سينماي ايران به تقليد از غرب به فكر چگونگي ورود ابتذال بر پرده نقره اي بود. حتي يك مستند هم در اين رابطه ساخته نشد در حالي كه دكتر محمودي رزومه كاري و علمي غيرقابل انكاري داشت. (دکتر سید بزرگ محمودی دکترای فوق تخصص بیهوشی نوزادان است و قبل از آن مهندس هوا و فضا بوده كه گفته مي شود نقش فعالی در ساخت اولین آپولویی که اولین انسان را به فضا برده داشته است.) الکسیس کوروس فیلمساز ایرانی الاصل مقیم فنلاند میگوید: زمانیکه دیدم ایران هیچ واکنشی به فیلم بدون دخترم هرگز نشان نمیدهد تصمیم گرفتم این موضوع را از دیدگاه دکتر محمودی بسازم که این فیلم با نام بدون دخترم با هزینه تلویزیون فنلاند!!! ساخته شد.
در آن زمان غرب كارهاي تبليغاتي زيادي كرد. از جمله کالج آلما به بتی محمودي به خاطرکتاب «بدون دخترم هرگز» دکترای افتخاری داد. استون آلما رییس کالج آلما در این مورد میگوید: بهخاطر تم احساسی داستان و همچنین به خاطر توجهی که هالیوود به آن داشته این جایزه را به بتی محمودی دادیم و حالا سوال ما اين است كه با توجه به سوابق دكتر محمودي و حقايق ماجرا نميتوانستيم فيلم بهتري به جهان معرفي نموده و حملات غرب را نه فقط دفع بلكه آنها را از ساخت فيلمهاي ضد ايراني بعدي منصرف كنيم؟
اين ماجرا گذشت تا آنكه در سال 86 فيلم«300 »اكران شد. فيلمي كه اينبار به همت برخي منتقدان دلسوز به دغدغه هنري كشور مبدل شد اما با وجود آن همه هياهو و تبليغي كه خودمان براي آن انجام داديم!چه كاري از سوي سينما و سينماگران ايراني در اين عرصه صورت گرفته است؟! باز هم حتي يك مستند ساده نساختيم چه برسد به آنكه با تم هنر به جنگ سازندگان« 300 »برويم بعد از آن بود كه يانكيها فهميدند مترسك سينماي ايران، پوشالي است مترسكي كه نه تنها از مزرعه پدري ما دفاع نمي كند بلكه زاغچههاي فيلمسازي چون بهمن قبادي، مخملباف، جعفرپناهي و... از روي شانههاي او سكوي پرواز ساخته اند. آنها از روي مترسك سينماي ما پريدند تا لاشخورهاي آمريكايي چراغ سبز سينماي ايران را براي حملات پيدرپيشان راحتتر احساس كنند.
و حالا هم فیلم «آرگو» ساخته بِن اَفلک، كه صرفنظر از نوشابههایی که در صحنههای آخرش برای جیمی کارتر بازکرده و تصاویری که حمایت آمریکا از سلطنت سرکوبگر محمدرضا شاه پهلوی را نمایش میدهد، در یک سیاهنمایی عجیب کوشیده است تصویر کشوری عقب مانده، نا متمدن و متعصب را از ایران به بینندگانش قالب کند كه با افزایش تنش در روابط ایران و آمریکا در سالهای اخیر، این موضوع به شدت مساله ساز شده است.
ساخت فيلم «آرگو» و اهداي اسكار به آن كه نوعي دهنكجي به ملت ايران است باعث موج اعتراضات وسيعي در كشور شد و افراد در گروهها و جناحهاي مختلف نسبت به آن معترض شدند؛ اما حقيقتا اين تب داغ انتقادات هنرمندان و اهالي سينماي ما تا چه مدت داغ ميماند؟ و چگونه قرار است نسبت به چنين فيلمهايي وارد عمل شويم ؟! مطمئنا دشمن با وجود اعتراضات ما، از مسيري كه هدف قرار داده عقبنشيني نخواهد كرد؛ بلكه بعد از بررسي آستانه تحمل ما، دوباره كار خودش را دنبال ميكند. در آن زمان آمريكا به وسيله اين فيلم و شانتاژ وسيع خبري توانست افكار عمومي غرب را عليه ايران و اسلام بشوراند. اما متاسفانه در مقابل موضع مسولان و سينماگران ما انفعاليتر از آن بود كه بتوان از آن سخن گفت و امروز «آرگو» با تمام ساز و برگش و اسكاري كه در دست گرفته، به جنگ با ملت ايران آمده است كه اگر تجربه انفعال و اهمالورزي قبلي را در قبال آن تكرار كنيم وضعيت سينماي ورشكسته ايران به مراتب بدتر از قبل خواهد شد. اما اگر براي دفاع از شرف ملت ايران خيزبلندي برداريم بهراحتي خواهيم توانست برگرده اين هيولاي پوشالي سوار شويم و از تمام جوسازيهاي آنها به نفع خودمان بهره ببريم. سينما جرات موجسواري ميخواهد و مرد خود را میطلبد؟
*او دوبار برای بازی در فیلمهای نورما ری و مکانهایی در قلب جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن دریافت کرده است.