به گزارش مشرق ،"مؤسسه هودسون" (Hudson Institute) میزبانی یک میزگرد در مورد واکنش دولت آمریکا به اسلامگرایی خشونتآمیز را بر عهده داشت.
این میزگرد بر اساس گزارش جدید "مؤسسه هودسون" برگزار گردید؛ گزارشی که دولت آمریکا را دعوت میکرد تا در "نبرد ایدههای استراتژیک" علیه ایدئولوژی افراطگرایان وارد شود.
این میزگرد شامل افراد زیر بود: مؤلفین گزارش یعنی داگلاس فیث (Douglas Feith) و آبرام شولسکی (Abram Shulsky)، از مؤسسه هودسون و ویلیام گالستون (William Galston) از مؤسسه بروکینگز (Brookings Institution)، و دو مفسر سیاسی یعنی سفیر جیمز گلاسمن (James Glassman) از "مؤسسه جرج دبیلیو بوش" (George W. Bush Institute) و ویل مارشال (Will Marshall) از "مؤسسه سیاستگذاری ترقیخواهانه" (Progressive Policy Institute). فیث و شولسکی در دولت جرج بوش در شاخه برنامهریزی خطمشی وزارت دفاع فعالیت نمودهاند، گلاسمن معاون دیپلماسی عمومی و روابط عمومی وزیر امور خارجه در دولت بوش و گالستون نیز دستیار معاون سابق بیل کلینتون در حوزه خطمشی داخلی بودند.
این كارشناسان سياست خارجي آمریکا اعلام كردند: ايالات متحده آمريكا در "استراتژي خود" براي مقابله با تهديد تروريسم از جانب اسلامگرايان افراطي با چالش مواجه شده است و بايد واحدي را تاسيس كند كه به طور اخص بر "جنگ عقايد" در سطح جهان تمركز نمايد.
بنابر گزارش كارشناسان واحد تحقيق و پشتيباني كه در محل موسسه هودسون گرد هم آمدند، دفتر جديد كه مدل قرن بيستويكم آژانس اطلاعات سابق آمريكاست كه بر فعاليتهاي ضدكمونيستي تمركز داشت، از طريق نهادهاي قانوني و فرمان اجرايي رئيسجمهور تاسيس ميگردد و شوراي امنيت ملي و يك سازمان خصوصي غيرانتفاعي مديريت آن را برعهده ميگيرد.
داگلاس فیث گزارش را با اشاره به آنچه که به نظر وی خلأهای عمده در واکنش دولت آمریکا به حملات تروریستی 11 سپتامبر بود آغاز نمود."فيث"(Douglas Feith) از پژوهشگران موسسه هودسون و معاون سياسي وزير دفاع آمريكا در دوران رياستجمهوري جورج دبليو بوش با معرفی این گزارش تحت عنوان "سازماندهي ديدگاههاي استراتژيك براي مقابله با چالشهاي ايدئولوژيكي فراروي امنيت ملي آمريكا" واكنش ايالات متحده آمريكا به حملات تروريستي 11 سپتامبر را به دليل "جدي نگرفتن مسئله ايدئولوژي" اشتباه خواند زيرا كاخ سفيد صرفاً بر محافظت از سرزمين و تعقيب تروريستها در خارج از مرزها تمركز نمود.
فيث گفت: "وزارت امور خارجه جايگاه عقل و منطق است اما نباید به اين حادثه تلخ فقط از طريق ديپلماسي عمومي پاسخ داد و با توزيع بروشورهاي جذاب و مملو از تصاوير كودكان خندان مسلمان{در آمريكا}در جهان اسلام، پيام خود را انتقال داد. اين گامي مثبت است اما تنها بخش كوچكي از الزامات موردنياز خواهد بود زيرا مسئله مهم اينست كه مسلمانان به يكديگر چه ميگويند." وي همچنين افزود: هدف بايد در جهت بازداشتن افراد از تبديل شدن به دشمنان ايالات متحده آمريكا باشد نه اينكه صرفاً به يك سري اقدامات دشوار و طاقتفرسا براي دستگيري و كشتن تروريستها متوسل شويم و با گذشت زمان نيز بر سرعت آنها بيافزايم. فيث در ادامه اظهار داشت:"ما به يك رويكرد عملياتي نياز داريم كه تنوع را در جهان و در حوزههاي گوناگون نظير الهيات، فلسفه و تفريحات عمومي منعكس نمايد."
وي يادآور شد: وزارت امور خارجه در شش ماه پاياني دوران رياستجمهوري بوش چنين رويكردي را تا اندازهاي به محك آزمون گذاشت اما در دوران رياستجمهوري باراك اوباما اين مسئله ناديده گرفته شد.
فیث اعلام نمود که ضروری است علاوه بر دفاع از آمریکا و نیز نابودی و اخلال در شبکههای تروریستی در خارج، با ایدئولوژی خشونتطلبانه نیز مقابله کرد، حوزهای که آمریکا در آن شکست خورده است. آمریکا باید به جای مترکز ساختن دیپلماسی عمومی بر انتشار تصاویر مثبت از آمریکا در دیگر کشورها، در گفتمانهای داخلی که در خارج جریان دارند وارد شود. هدف "جنگ علیه ایدهها" یا "نبرد ایدههای استراتژیک" که توسط فیث پیشنهاد شدند، عبارت است از: "جلوگیری از دشمن شدن مردم با دموکراسی" از طریق تقویت عقاید و آراء معتدل و تقلیل دسترسی افراطگرایان خشونتطلب به اماکن مورد نظر، از نهادهای مذهبی گرفته تا انتشارات حوزه فرهنگ عامهپسند. آژانس اطلاعات آمریکا مسؤولیت این حوزه را بر عهده داشت اما این آژانس پس از جنگ سرد منحل گشته و هیچگاه جایگزینی برای آن معرفی نشد. آمریکا بدون برخورداری از یک استراتژی خلاقانه به خطمشی کنونی "بگیر و بکش" استوار خواهد ماند، خطمشیای که به قول فیث به مانند دویدن بر روی تردمیلی است که سرعتش پیوسته در حال افزایش میباشد.
آبرام شولسکی نیز تأکید نمود که بحث کنونی در مورد اسلامگرایی خشونتطلب نه بحثی در مورد اسلامگرایی است و نه دین اسلام. به گفته شولسکی، اگرچه دولت آمریکا به درستی نگرشی احتیاطآمیز به درگیر گشتن در گفتمانهای دینی در داخل و خارج دارد، اما اسلامگرایی یک سیستم سیاسی بوده و بنابراین نقد آن عملی منصفانه است. وی همچنین بدین نکته اشاره نمود که بسیاری از انواع اسلامگرایی مدرن در حقیقت از اندیشه و عمل اسلام سنتی منفک شدهاند، برای مثال در مورد اینکه چه کسی حائز شرایط صدور فتوا است. به گفته شولسکی، این امر که یک فرد عادی به مانند اسامه بن لادن ادعای برخورداری از صلاحیت در حوزه فقه اسلامی را بنماید، رویدادی بیسابقه در تاریخ اسلامی محسوب میشود. شولسکی با بیان این تمایز، تأکید نمود که اسلامگرایی خشونتآمیز با "یک دشمنی در برابر غرب" آغاز میشود و سؤالی که در ماههای آتی مطرح میشود این است که آیا دولتهای جدید برآمده از بهار عربی این ایدئولوژی ضد غربی را پذیرا خواهند شد یا نه.
"ويليام گالستون"(William Galston) ديگر نويسنده اين گزارش و از مقامات كاخ سفيد در دوران رياستجمهوري بيل كلينتون كه در حوزه مطالعات سياست و حكومت در انديشكده بروكينگز صاحب كرسي است، بر اهميت "عدم تمركز بر اسلام يا اسلامگرايي در حوزههايي تاكيد دارد كه دموكراسي را قابل قبول ندانسته و خشونت عليه شهروندان غيرنظامي را ترويج ميدهند."
وي گفت: اين مسئله شامل حال كشورهايي نخواهد شد كه تغييرات گستردهاي را در دوران بهار عربي تجربه كردند مثل تونس يا مصر.
گلستون افزود: زمانيكه جنگ سرد در دهه 1990 پايان يافت، اين تصور شايع گشت كه "ما برنده جنگ بوديم" و نظام سرمايهداري بازار آزاد پيروز شده است، بنابراين "كارخانهها را تعطيل كرده و به منزل رفتيم." وي در ادامه گفت: "ادغام واحدهاي مختلف آژانس اطلاعات آمريكا در وزارت امور خارجه و شوراي مديران پخش برنامههاي برون مرزي(BBG)" بدين معنا بود كه ظرفيت مهمي در دولت از دست رفته است.
از اين جهت، ايده تاسيس دفتر ضدتروريسم در وزارت امور خارجه يا وزارت دفاع به ذهن نويسندگان مقاله خطور كرد اما از مديريت آن توسط كميته مشترك شوراي امنيت ملي و مركز تحقيقات ضدتروريسم پيشنهادي مطرح نشده است. اين مركز با استفاده از بودجه دولتي و بخش خصوصي و نيز دريافت كمكهاي بلاعوض مقالات تحقيقي انتشار داده و "به دولت مشاوره ميدهد اما از آنها هيچگاه دستور نميگيرد." گالستون اظهار داشت: اين دفتر- با مديريت معاون امنيت ملي رئيسجمهور- با دفتر مديريت و بودجه براي "بودجه حوزه ايدئولوژي" همكاري مينمايد و سالي دو بار يك گزارش استراتژيك منتشر ميكند.
ویلیام گالستون با اعلام اینکه "11 سپتامبر ثابت میکند تاریخ ایدئولوژی به پایان نرسیده" به عقیده نادرست دولت آمریکا اشاره نمود مبنی بر اینکه جنگ سرد نشان دهنده پایان مخالفت ایدئولوژیکی با دموکراسی غربی بود. آژانس اطلاعاتی آمریکا در بخش اعظمی از قرن بیستم مسؤول ردگیری و مبارزه با تهدیدات ایدئولوژیک خارجی به مانند کمونیسم بود، اما آژانس بلافاصله پس از فروپاشی شوروی منحل گردیده و بسیاری از تواناییهای آن محو شدند. گزارش جدید هودسون بیان میدارد که آمریکا باید این مهارتها را احیاء نموده و از آنها برای مبارزه با اسلامگرایی خشونتآمیز استفاده نماید، اما به گفته گالستون مؤلفین گزارش تنها پیشنهاد بازگشایی آژانس اطلاعاتی آمریکا را نمیدهند. گالستون و همکاران وی پیشنهاد ایجاد یک سازمان ایدئولوژی ضدتروریسم را در داخل شورای امنیت ملی ارائه میکنند که توسط یک اندیشکده غیردولتی جدید و مسؤول گردهمایی محققین، انتشار مطالب، اعطای کمکهای مالی و انجام تحقیقات مربوطه پشتیبانی میگردد. بر اساس این برنامه، معاونت جدید ایدئولوژی ضدتروریسم توسط یک دستور اجرایی قوی ایجاد گشته و مسؤولیت مدیریت برنامهای منسجم را بر عهده خواهد داشت.
جیمز گلاسمن سخنان خود را با انتقاد از دولت کنونی آغاز نمود زیرا برای آنها "عبارت جنگ علیه ایدهها کفرگویی به شمار میرود." به گفته گلاسمن، "پیروزی در جنگ علیه تروریسم به معنای پیروزی در نبرد ایدهها است. دولت میگوید دشمن ما القاعده است اما مسأله اصلی ایدئولوژی است و پهپادها نمیتوانند ایدئولوژی را از بین برند." تهدید از گروههایی فراملی ناشی میشود که از اسلام سوءاستفاده میکنند، و گلاسمن با مؤلفین گزارش موافق است که دولت باید برای مقابله با این واقعیت سازماندهی دوباره شود. گلاسمن بر خلاف نویسندگان گزارش که پیشنهاد دادهاند سازمانی با مدل ترکیبی شورای امنیت ملی – سازمان غیردولتی تشکیل شود، از تأسیس یک بخش جدید در داخل وزارت امور خارجه حمایت میکند زیرا وزارت خارجه بودجه و پتانسیل این کار را دارا میباشد. جدای از اینکه این سازمان جدید در کجا واقع شود، گلاسمن از متفکرین امور ضدتروریستی درخواست نمود که ورای خاورمیانه اندیشیده و بالاخص بر اروپا تمرکز نمایند که به گفته وی تبدیل به "منطقه صفر" افراطگرایان خشونتطلب شده است. گلاسمن در ادامه افزود: "هماکنون زمان ضربه متقابل فرا رسیده است."
جيمز گلاسمن مدير اجرايي موسسه جورج دبليو بوش و رئيس سابق شوراي مديران پخش برنامههاي برونمرزي كه از طرف بوش براي پست معاونت ديپلماسي عمومي وزير امور خارجه انتخاب شده بود، گفت: از نگاه دولت اوباما، عبارت "جنگ عقايد" نفرتانگيز است ولي مقامات كاخ سفيد در دوران گذار سال 2009 اهميت اين عبارت را به او تفهيم نمودند. گلاسمن همچنين افزود: "وظيفه اصلي وزارت امور خارجه برق انداختن تصوير آمريكاست. اما مسئله اين نيست كه{چگونه} ديپلماسي عمومي را تقويت نماييم بلكه از چه زاويهاي به ايدئولوژي نگاه كنيم كه با استفاده از ابزارهاي غيرخشونت آميز ميتواند امنيت ملي را تهديد كند."
بنابر اظهارات گلاسمن، غلبه يافتن بر تروريسم نميتواند به معناي جذب بيدردسر دانشجويان خارجي براي آمريكا باشد هرچند كه اين سياست عالي است و در هزينهها صرفهجويي ميكند. وي اذعان داشت: "اوباما القاعده را دشمن فرض ميكند اما ما آن را به مثابه يك ايدئولوژي مشترك ميشناسيم كه هواپيماي بدون سرنشين نميتواند آن را نابود سازد."
گلاسمن رويكرد دفتر جديد را از افراطگرايي اسلامي تا مهار كوبا، روسيه، كره شمالي، چين و نقاطي از اروپا كه مسلمانان در آنجا سكونت دارند و نگاه بوش به آزادي را "نفرتانگيز" ميدانند، تعميم ميبخشد.
گلاسمن افزود: دفتر جديد در درون شوراي مديران پخش برنامههاي برون مرزي فعاليت موثري ندارد، آژانسي كه به اعتقاد او قرباني برخي انتقادات جاهلانه است. اما "بيبيجي از لحاظ ساختاري ايدهآل نيست." اين سازمان به يك افسر ارشد اجرايي نياز دارد و از تداخل ماموريت رنج ميبرد زيرا خبرنگاران تحت پوشش اين سازمان با استفاده از سيستم فايروال در برابر نفوذ وزارت امور خارجه محافظت ميشوند.
اما گلاسمن ترجيح ميدهد دفتر جديد خارج از سازمان وزارت امور خارجه اداره گردد تا بدين وسيله براي خود بودجه مستقلي داشته باشد. از اين جهت، گلاسمن و همكارانش مركز ارتباطات استراتژيك ضدتروريسم وزارت امور خارجه را براي اين مهم در نظر گرفتهاند كه در سال 2010 تاسيس شده است اما معتقدند دامنه وظايف اين سازمان نيز بسيار محدود است.
ویل مارشال با ارائه چندین دلیل توضیح داد که چرا اخیرا هیچ کاری برای مواجهه با ایدئولوژیهای افراطی انجام نگرفته است: این مناقشه هیچ رهبری نداشته و بنابراین کسی برای نابودی و رهایی از شرش وجود نداشت، آمریکا نمیخواهد جنگی با 5/1 میلیارد مسلمان آغاز کند، همچنین افسانهای وجود دارد مبنی بر اینکه تنها تعداد بسیار کمی از مسلمانان متعصبین محض هستند (مارشال در رد این ادعا به نیروهای وابسته به القاعده در مالی و صحرای سینا اشاره نمود). مارشال اظهار نگرانی نمود که افراطیگرایی اسلامی بتواند با بهرهگیری از شکایات تاریخی علیه غرب و نیز بیان اهدافی که خوشایند افراد فقیر و بدون قدرت باشد، احساسات اکثریت مسلمانان را تحت تأثیر قرار دهد. مارشال با ادعای گزارش مبنی بر اینکه پدیده افراطیگرایی با ضدآمریکاگرایی مرتبط نیست مخالفت نموده و بیان داشت که اغلب عنصری اساسی از انتقام علیه آمریکا و غرب وجود دارد. مارشال اعلام داشت که آمریکا باید به منظور مقابله با این تهدید فزاینده، نمایش ضعف را متوقف نموده و از عذرخواهی به علت سیاستهایی که در جاهایی به مانند اسرائیل پیاده میسازد اجتناب ورزد. یک استراتژی آمریکایی مؤثر برای "جنگ علیه ایدهها" شامل موارد زیر باید باشد: پشتیبانی از تجددگرایان حتی اگر به بهای از دست دادن مستبدین متحد تاریخیمان باشد، تلاش در جهت تغییر واقعیتهای مناطقی که از نظر اقتصادی عقب افتادهاند، معرفی حملات تروریستی اسلامی علیه مسلمانان به منظور تفوق بر افکار عمومی، و بازنویسی قوانین جنگ برای روشن ساختن اینکه تروریسم و کشتار افراد بیگناه تحت هر شرایطی غیرقانونی است.
شرکت کنندگان در میزگرد در پاسخ به سؤالات حضار اعلام داشتند که دشمن ما کلیت اسلام نیست و اینکه آمریکا باید بر "حساسیت" نسبت به درگیر گشتن در اسلامگرایی در خارج، فائق آید. در یکی از سؤالات که از طریق تیوتر ارسال شده بود از شرکت کنندگان درخواست گردیده بود تا "مرکز ارتباطات ضدتروریستی استراتژیک" وزارت امور خارجه را ارزشیابی نمایند. شرکت کنندگان در کل نظراتی انتقادی در مورد مرکز نداشتند اما برخی از آنها اعلام داشتند که حوزه عمل این مرکز بسیار محدودتر از مبارزه ضدتروریستی کلی و بلندپروازانهای است که گزارش هودسون پیشنهاد میکند.
مشرق بخشهای اصلی این گزارش را ترجمه کرده است. برای مطالعه ترجمه فارسی این گزارش اینجا کلیک کنید.
برای مطالعه گزارش به زبان انگلیسی اینجا کلیک کنید.