کد خبر 19870
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۵

ساناز افتخار زاده، کارشناس ارشد معماري، پژوهشگر معمار ايراني – اسلامي و سردبير اسبق فصلنامه معماري و ساختمان معتقد است: اصطلاح «معماري اسلامي» را غربي‌ها ابداع کردند.

به گزارش مشرق به نقل از هنرنيوز، ساناز افتخار زاده کارشناس ارشد معماري ، عضو هيئت رييسه سازمان نظام مهندسي، پژوهشگر معمار ايراني – اسلامي و سردبير اسبق فصلنامه معماري و ساختمان است. با وي در باره آسيب شناسي و تاريخچه مساجد به گفت و گو نشستيم.

 

به نظر مي‌رسد تاريخچه اماکن مذهبي در ايران به دو دوره باستاني و اسلامي تقسيم‌بندي مي‌شود. لطفاً‌ درباره تاريخچه معماري مساجد و چگونگي شکل‌گيري آن توضيح دهيد؟
يک بحث معماري اسلامي است و بحث ديگر معماري مساجد. با بررسي سبقه چگونگي بوجود آمدن مساجد درمي‌يابيم وقتي دين اسلام ظهور مي‌کند حضرت محمد (ص) به جايي احتياج دارد که در واقع پيروانش را جمع کند، آيين عبادي را آموزش دهد و نماز پنجگانه را به جا بياورند. بعد از اين جايي فراهم مي‌کنند، که معماري آن با هدايت خود پيغمبر صورت مي‌گيرد. يعني اينها به يک جاي محصور احتياج دارند، در نتيجه ديوار خشتي بنا مي‌کنند. در واقع در آفتاب سوزان عربستان نياز به يک جاي مسقف است، پس از نخل خرما و برگ‌هاي آن استفاده مي‌کنند. به بلندي احتياج دارند، که مردم را فرا بخوانند و بتوانند با اذان وقت نماز را اعلام کرده و مردم را دعوت کنند پس به مناره يا موذنه احتياج دارند.از همه مهمتر جهت‌گيري مسجد به سمت قبله يا در واقع کعبه است. اين شاکله اصلي يک مرکز عبادي و اجتماعي در اسلام است

 

آيا اعراب قبل از اسلام داراي چنين نمودي در معماري بودند و بناها و سازه‌هاي در خور توجه داشتند؟
وقتي عرب‌ها حمله مي‌کنند و ايران را تصاحب مي‌کنند خودشان را ارتقاء مي‌دهند. ايران در زمينه معماري بسيار بسيار پيشرفته بود.از طرفي اولين سرزمين را هم که عرب‌ها به تصرف در مي‌آورند، ايران است.در واقع فرهنگ عرب‌ها فرهنگ باديه‌نشيني بوده است. اقليم و محيطي که در آن زندگي مي‌کردند، آنها را به کوچ‌نشيني و گله‌داي ملزم مي‌کرد. در نتيجه خيلي به سمت داشتن مراکز ساکن و ثابت نرفتند. به جز شهر مکه که براي آنها از لحاظ ديني و تجاري ارزشمند بود يا اجتماعاتشان در آنجا شکل مي‌گرفت، عمده فرهنگي که دارند در واقع بيانگر آن است که احتياجي ساخت و ساز نداشتند، بنابراين معماري آنچناني هم نداشتند.
معماري مسجد هم شايد اختراعي است که خود حضرت محمد (ص) انجام مي‌دهد و خيلي ريشه عميقي براي بررسي ندارد. اما زماني که اعراب به سمت ايران حرکت مي‌کنند، تيسفون و يا آن کاخ‌هاي عظيم و طاق کسري را مي‌بينند، واقعاً‌ از عظمت سازه‌ها متعجب مي‌شوند.در اينجا است که به اين فکر مي‌افتند موقعيت سياسي اجتماعي و مذهبي خودشان را به کمک اين معماري ارتقاء دهند. در نتيجه چون ايران اولين کشوري بوده که اشغال مي‌شود، خوب اين معماري را از ايران کسب کرده، معماران، صنعتگران و حرفه‌مندان در خدمت معماري را براي اهداف خودشان به کار مي‌گيرند.

 

 پس ايده ساخت مسجد به شکل پيشرفته را از ايرانيان مي‌گيرند؟
بله، ايده ساخت مسجد به شکل و سياق کنوني با تصرف ايران شکل مي‌گيرد. اعراب پس از آشنايي با سازه‌هاي ايراني، ايده‌اي که براي ساخت مسجد مي‌گيرند در واقع نزديک به همان عبادتگاه‌هايي است که موجود بوده است.چون معمار ايراني همان را مي توانسته بسازد نه چيز ديگري را. خود عرب هم که ايده جديدي نداشت.
مسجد احتياج به مؤذنه دارد، براي همين از مناره استفاده مي‌کند. يا براي پوشش کف و سقف از آسيب و سرما و گرما از گنبد بهره مي‌گيرد، که به هر حال قبلا در معماري ايراني وجود داشته و استفاده مي‌شده است. با توجه به محيط و اقليم اين سرزمين و تجربيات گذشته و معماري که وجود داشته در واقع معماري مساجد به اين صورت شکل مي‌گيرد.

 

 معماري اسلامي از اين دوره در معماري ايراني آميخته مي‌شود؟
بله، ما مي‌توانيم بگوييم معماري ايراني در دوره اسلامي اما نمي‌توانيم بگوييم معماري سبک اسلامي، چون عرب با خودش معماري نياورد. يک دين هم واحد معماري نيست. اگر ما بخواهيم يک معماري را به ديني انتساب بدهيم، صورت خوشي پيدا نمي‌کند.

 

 چرا؟
به خاطر اينکه با اين کارهمه کاخ‌ها و مراکزي که زندگي مادي دارند، به نوعي به آن دين منتسب مي‌کنيم که فرامين آن دين شايد اصلاً ربطي به اين مادي‌گرايي و ساخت و سازها نداشته باشد. ما مي‌توانيم بگوييم معماري اين مسجد اسلامي است چون بايد بر طبق آيين آن دين بنا شود. جهت‌گيري به سمت قبله، جدايي زن و مرد، مناره‌ها و مؤذنه‌اي که وجود دارد، در واقع شرايط کالبدي که احتياجات آن دين و فرضيه را به جا مي‌آورد، معماري اسلامي است. همانطور که مي‌توانيم بگوييم کليسا معماري مسيحي است چون در خدمت آن دين است. اما اينکه بياييم تمام عناصر مثلاً بازار و مقر حکومتي، ارگ و زندان را به معماري اسلامي انتساب دهيم، اين در واقع نوعي ربط دادن نادرست به آن دين هست که به نظر من صحيح نيست.
از طرف ديگر، ايراني‌ها که همه دانش خود را دور نريختند و در اين دوره کار ديگري انجام ندادند،در واقع آنها همان راه را ادامه دادند.
هر ديني براي اينکه مورد توجه قرار بگيرد مکان خودش را در همان مکان‌هاي عبادي- اجتماعي قبلي بنا مي‌کند و در همه کشورها و سرزمين‌ها اين اتفاق تکرار مي‌شود. ما خيلي از مراکز را داريم مثل مسجد عتيق اصفهان که در همان جايگاه آييني که قبلي رشد و توسعه پيدا کرده و مستقر مي‌شود. براي اينکه در همان مرکز توجه اجتماع مردم قرار گيرند، از طرفي بهتر و بيشتر آن دين را اشاعه دهند،اماکن مذهبي جديد در همان پايگاه و مراکز ديني قبلي مستقر مي‌شدند.

 

 لفظ معماري اسلامي از کجا آمد؟
عرب‌ها اول ايران و عراق کنوني را تسخير کردند بعد به سمت کشورهايي مثل مصر، سوريه و يمن مي‌روند تا به اسپانيا مي‌رسند. هيچ کدام از اين کشورها عرب نبودند. در تمام اين مسيرها به هر حال اعراب برداشت‌هايي از فرهنگ و معماري کشورهاي مختلف مي‌کنند. خود آن کشورها مثل سوريه و مصر هم صاحب تمدن‌هاي بزرگ و قابل توجه بودند.اعراب از اينها ايده‌برداري کردند اما واقعاً شيوه‌اي که در معماري اتخاذ مي‌کنند، معماري ايراني است. اما زماني‌ که سپاه اسلام به سمت اروپا و اسپانيا مي‌رود، اروپايي‌ها مي‌گويند سپاه اسلام آمده، در حاليکه اين سپاه متشکل از گروه‌هاي مختلفي از کشورهاي گوناگون است که تصاحب شده، وارد اروپا مي‌شوند و معماري خاصي را انجام مي‌دهند.
چون اروپاييان اين جمعيت را به نام سپاه اسلام مي‌شناسند، بررسي نمي‌کنند که اين تکه از بنا، معماري ايراني دارد يا سوري يا مصري. به طور کلي به آن معماري اسلامي مي‌گويند. واژه معماري اسلامي را غربي‌ها انتساب داده‌اند. ما ديگر خودمان نبايد از اين لفظ استفاده کنيم. واقعيتي که هست و امروز براي ما مهم است، اين است که ايران معماري خودش را بعد از اسلام هم ادامه داد و شايد تنها چيزي که از معماري ايراني حذف شد، تصاوير انساني و حيواني بود. حتي نقش‌هاي گياهي که در دوره اسلامي ادامه پيدا مي‌کند، همه در دوره ساساني موجود است.سر ستون‌هاي گچ‌بري شده، قطعات باستاني کشف شده همگي داراي اين نقوش‌اند.اما چون اين معماري از طريق سپاه اسلام وارد اروپا مي‌شود، آنها اسمش را «اسليمي» مي‌گذارند يا به اسلام منتسب مي‌کنند. در حاليکه يک دين واجد اينگونه چيزها نيست. اگر بخواهيم اينها را بدان دين منتسب کنيم هم آن دين خراب مي‌شود، هم نوعي انکار تاريخي رخ مي‌دهد.

 

به کار بردن اين لفظ ظاهرا به نفع اعراب تمام شد؟
فرض کنيم معماران و تاريخدانان ما اين موضوع برايشان مهم نبوده، چون به هر حال اسلام را همگي قبول کردند. اينکه بگوييم معماري اسلامي يا هنر اسلامي مشکلي ايجاد نمي‌کند. به هر حال ما مسلمانيم اينها را هم استفاده مي‌کنيم. اما جايي مشکل درست مي‌کند که عرب‌هايي که واقعاً اين سبقه هويتي را در معماري نداشتند اين آثار را به عنوان معماري اسلامي معرفي کرده و مخصوصا در زمان حال از همين‌ها استفاده نموده و به اسم عرب تمامش مي‌کنند و آن را کم‌کم به خودشان برمي‌گردانند. کما اينکه تبليغي که مي‌شود و رزومه‌اي که ارائه مي‌کنند نشان مي دهد که به خصوص غربيان که هميشه قلم به دست و تاريخ‌نويسند، مسلمان را با عرب برابر مي‌دانند و هيچ تجسمي از ايراني ، اندونزيايي و مصري ندارند همه را عرب را تجسم مي‌کنند. اعراب هم از اين موضوع به نفع خود استفاده مي‌کنند. از اين جهت تاريخ کم‌کم تحريف مي‌شود.
دقيقا اين موضوع از اينجا براي ما حائز اهميت مي‌شود که معماري دوره اسلامي را با همين واژه بررسي کنيم. در واقع بخش‌هايي را که در دوره اسلامي ارتقاء پيدا کرده بايد بدون حب و بغض مطرح کرده، در نظر گرفته و شناسايي کنيم و هميشه مدنظر داشته باشيم که اين معماري ايراني در دوره اسلامي است. حالا اگر برآيند معماري ايراني يا سوريه در اسپانيا اثري را ثبت کرده، بايد تجزيه و تحليل شود و حق هر ملت فرهنگساز و تاريخ‌سازي به درستي ادا شود. در عمق قضيه که برويم مي‌بينيم اکثر خلفايي که ايران را گرفتند و حکومت را ادامه دادند، همه جاي بحث و بررسي دارند. اينها مؤمن به دين اسلام نبودند. اگر کاخ‌ها يا مساجدي ساختند که بعضاً براي نشان دادن قدرت خودشان بوده، بايد اينها هم بررسي شود تا براي خود دين هم لکه‌اي نباشد. مثلاً‌ ما وقتي زمامداري امين و مأمون را بررسي کرده، از طرفي دين‌شناسي کنيم. همزمان با انجام اين معماري‌ها، قيام امام حسين را داريم. اينجا دقيقا جايي است که با مشکل مواجه مي‌شويم. چطور وقتي مي‌خواهيم تاريخ اسلام را بررسي ‌کنيم، با بيشتر خليفه‌ها مخالفت مي‌کنيم. اما وقتي معماري را بررسي مي‌کنيم، مي‌گوييم به به!چه خوب که به اينها معماري اسلامي بگوييم.

 

به نظر شما بايد چه تدبيري انديشيد تا بتوانيم از اين ميراث ماندگار معماري ، هنر و فرهنگمان در مقابل اين هجمه‌ها دفاع کنيم؟ فکر مي‌کنم اين خطر مساجد و معماري ما را هم تهديد مي‌کند؟
بهتر است هر جا از آن فرهنگ، تاريخ و آن حقيقتي که بوده، دفاع کنيم و نگذاريم از آن سوء استفاده شود. مثلاً BCC يک مجموعه ساخته به نام «امپراطوري اسلام». ماهيت اسلام با امپراطوري منافات دارد. اين خلفايي که خودشان را به حق مي‌دانستند، به دنبال اين مسائل رفتند. يکي از شبکه‌هاي صدا و سيما هم آن را دوبله کرده و به خود ما نشان مي‌دهد. چندين بار وقتي تصاوير را نشان دادند، من زنگ زدم و اعتراض کردم. تصويري که نشان مي‌دهند گوياي اين مطلب است که مدارک را مثلاً ابوعلي‌سينا يا رازي نوشته و در واقع دانشمندان ايراني اين کار را کردند (اکثر دانشمندان اسلامي ايراني بودند) اما اکثر کتابهايشان به زبان عربي نوشته شده چون خلفا آنها را مجبور مي‌کردند، به عربي نگارش کنند.
يا نشان مي‌دهد حتي تجزيه تحليل روي بدن يا نجوم را به فارسي نوشته‌اند اما BCC مي‌گويد دانشمند عرب. بعد خودمان هم ترجمه مي‌کنيم و نشان مي‌دهيم شما در بازار ابن بطوطه دبي که برويد، تمام مجسمه دانشمندان ايراني را چيده و نوشته‌اند دانشمند عرب. يا مثلاً لفظ «اسطرلاب» همان «ستاره‌ياب» است در زبانشان نمي‌چرخيده، آن را تغيير دادند و ما از زمان هخامنشيان اين وسيله را داشتيم. اما اکثرا فکر مي‌کنند اين وسيله اختراع اعراب است.
تا زماني که مي‌گويند دانشمند اسلامي ما قبول داريم ولي وقتي مي‌گويند دانشمندان عربي اينجا ديگر جايي نيست که ما کوتاه بياييم. در مورد مسجد هم همينطور اين سبک اين نمونه معماري با يک گنبد و دو مناره متعلق به اين سرزمين و متعلق به ايران است.

هنرنيوز:لابه‌لاي صحبتتان اشاره کرديد به اينکه مسجد با يک گنبد و دو مناره متعلق به ايران است. مسجد زمان حضرت محمد(ص) مناره و گنبد نداشته است؟
يک مؤذنه داشته براي آنکه بر بالاي آن اذان بگويند اما در عربستان معماري به اين شکل وجود نداشته است. آنچه بعدها آمده، مسجد اوليه را که حضرت محمد(ص) احداث کرده، تغيير داده درواقع روح و نيازهاي جامعه بوده که در قالب معماري ايران تجسم پيدا کرده.است
پس دوباره تاکيد مي‌کنم ما معماري اسلامي نداريم، ما معماري دوره اسلامي داريم. اگر هم بگوييم معماري اسلامي درستش اين است که مساجد را در اين رديف بدانيم. چون بقيه آثار بر اساس نيازهاي ديگر به وجود مي‌آيند که لزوماً بر اساس فرامين اسلام نيست. تنها چيزي که بر اساس فرامين و نيازهاي اسلامي شکل گرفته، مسجد است .