چهره نامرئی سیاست در ایران چه کسی بود؟ شبکه جاسوسی بدامن (Bedamn) چه بود؟ ریپورتر ها چه کسانی بودند؟ چه کسی پای اسرائیلی ها را به ایران باز کرد؟ برای آشنایی با اسدالله علم بانفوذترین چهره در پشت تاج و تخت ایران در دوره پهلوی دوم با گزارش ویژه مشرق همراه باشید.

گروه گزارش ویژه مشرق؛ در سال‌های 1340 ش. امیر اسدالله علم بعنوان قدرتمندترین فرد در حکومت پهلوی، پس از محمدرضا شاه، شهرت داشت و افکار عمومی علم را بعنوان نماینده استعمار انگلیس در ایران و فردی که نزدیک‌ترین روابط را با شاه دارد می‌شناخت.


افکارعمومی ایران
علم را نماینده انگلیس در ایران می دانست


خاندان علم و استعمار انگلیس

امیر اسدالله علم در مرداد 1298، سه ماه پیش از محمد رضا شاه، در بیرجند متولد شد. پدرش محمد ابراهیم خان شوکت‏الملک علم، از چهره‌های اصلی وابسته به استعمار بریتانیا و کانون‌های صهیونیستی بود که در به قدرت رسانیدن رضا خان و تأسیس سلطنت پهلوی نقش مهمی ایفا کرد. او تا پایان سلطنت پهلوی از محارم و نزدیکان رضا شاه بود.


اسدالله علم در کنار پدرش شوکت الملک

 خاندان علم در دوران قاجاریه، بعنوان حکمرانان قدرتمند شرق ایران، حافظ اصلی منافع بریتانیا در مرزهای امپراتوری هند بریتانیا محسوب می‌شد. لازم به توضیح است که در آن زمان مرزهای امپراتوری بریتانیا تا شرق ایران گسترده بود و به این دلیل انگلستان همسایه شرقی ایران بشمار می‌رفت. به این دلیل است که سر کلارمونت اسکرین، از مقامات وزارت خارجه انگلیس و کنسول سابق در شرق ایران، در خاطراتش می‌نویسد: «تا زمانی که یک یا دو مرد نظیر شوکت‌الملک در ایران وجود دارند نباید نسبت به این کشور ناامید شد.»


شوکت الملک مایه امید انگلیس در ایران

اردشیرجی ریپورتر کاشف رضا خان قزاق بود

اردشیرجی ریپورتر، مسئول شبکه‌های اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا که کاشف رضا خان قزاق بود و با طرح و تلاش  او و دوستانش در سازمان ماسونی «بیداری ایران» طرح پیچیده استقرار حکومت پهلوی انجام شد، در خاطراتش از شوکت‌الملک علم، امیر قائنات، بعنوان یکی از دوستان نزدیک خود یاد کرده است. به این دلیل، در دوران حکومت رضا شاه، برغم این که او در سراسر ایران با استقرار نظام پادگانی تمامی قدرت‌های محلی را از بین برد، قدرت خاندان علم در شرق ایران از بین نرفت. شوکت‌الملک علم تا سقوط رضا شاه همواره مورد اعتماد دیکتاتور بود و مناصبی چون وزارت پست و تلگراف و استانداری فارس داشت.


اردشیر ریپورتر،کاشف رضاخان،
طرح استقرار حکومت پهلوی را انجام داد.

علم و شبکه جاسوسی انگلیس در ایران

امیر اسدالله علم، پسر شوکت‌الملک، تحصیلاتش را در مدرسه نوبنیاد کشاورزی کرج به پایان برد و با ملک تاج، دختر ابراهیم خان قوام‌الملک شیرازی، ازدواج کرد. خاندان قوام‌الملک شیرازی در جنوب ایران همان جایگاهی را داشت که خاندان علم در شرق. ابراهیم خان قوام‌الملک (قوام شیرازی) از مهم‌ترین عوامل استعمار انگلیس در ایران محسوب می‌شد و رابطه نزدیک با رضا شاه و پسرش، محمدرضا شاه، داشت بنحوی که رضا شاه دختر خود، اشرف، را به همسری علی قوام، پسر ابراهیم خان قوام‌الملک، درآورد. به این ترتیب، پیوند میان دو خاندان علم و قوام نقش مهمی در ساختار قدرت در دوران پهلوی ایفا کرد.


اسدالله علم در کنار همسر و فرزندش

و به همین دلیل بود که علم مدتی بعنوان رئیس دانشگاه پهلوی در شهر شیراز زندگی کرد و سپس یکی از عوامل و نزدیکان خود، دکتر فرهنگ مهر، را به ریاست این دانشگاه منصوب کرد.
در سال 1323 شوکت‌الملک در 64 سالگی فوت کرد و محمدرضا شاه تنها پسر او یعنی امیر اسدالله علم را بعنوان آجودان مخصوص خود منصوب نمود.


انتصاب اسدالله علم به سمت
پیشخدمت مخصوص محمدرضا پهلوی

ضرورت حضور علم در شرق کشور

با مرگ پدر حضور علم جوان در شرق کشور ضرور احساس شد، به‌ویژه آن‌که این دوران با حضور فعال عوامل شوروی در آذربایجان و کردستان همراه بود و اقدامات متقابل و چه بسا شورش‌های مسلحانه محلی ضرورت می‌یافت. در نتیجه، علم 26 ساله در سال 1324 به فرمانداری کل بلوچستان منصوب شد.


علم 26 ساله
 به فرمانداری کل بلوچستان منصوب شد.

راه یافتن به کابینه

اسدالله علم بسیار زود به وزارت رسید و نخستین بار در 29 سالگی در کابینه دوم ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) وزیر کشاورزی و در دولت‌های بعدی نیز وزیر کشاورزی و وزیر کار بود.


فرمان محمدرضاپهلوی:
انتصاب علم به وزارت کشاورزی و وزارت کار

رابطه علم و شاه جوان تا بدان حد نزدیک بود که محمدرضا شاه با هواپیما به قائنات می‌رفت، میهمان علم می‌شد و درباره مسائل مهم مملکتی با او به مذاکره می‌پرداخت. پس از آن علم رئیس اداره املاک و مستغلات پهلوی بود یعنی سرپرست بزرگ‌ترین نهاد اقتصادی کشور که اداره هزاران ملک را به دست داشت.


فرمان انتصاب علم
 به سرپرستی بزرگ ترین نهاد اقتصادی کشور


غصب املاک برابر با مساحت کشور لوکزامبورگ

 
این املاکی است که رضا خان، چه قبل از سلطنت و در دوران سردار سپهی و رئیس‌الوزرایی، و چه پس از سلطنت، به زور از مالکان آن‌ها غصب کرده بود. وسعت این املاک را نزدیک به 180 هزار هکتار تخمین می‌زنند که برابر با مساحت کشور لوکزامبورگ بود. مصطفی الموتی، از دولتمردان زمان پهلوی، درآمد املاک پهلوی در سال 1328 را 12 میلیون تومان در سال ذکر کرده است.


مصطفی الموتی درآمد املاک پهلوی
 در سال 1328 را 12 میلیون تومان در سال ذکر کرده است

 دکتر محمدقلی مجد می‌نویسد: «رضا شاه شش الی هفت هزار روستا را در ایران به زور تملک کرد. این املاک از فریمان در استان خراسان شروع می‌شد و تا لاهیجان در استان گیلان امتداد داشت و عملاً بیش‌تر اراضی لرستان، شمال خوزستان و بیش‌تر کرمانشاهان، بخش مهمی از کرمان و تمامی مناطق جنوبی تهران، به‌ویژه ورامین، جزو املاک شاه بود. تمامی هتل‌های شمال ایران به رضا شاه تعلق داشت. مناطق پهناوری در تهران و شمیران از مالکین بی‌دفاع آن‌ها به زور گرفته شد و در مالکیت شخصی شاه قرار گرفت. به این ترتیب، رضا شاه نه تنها بزرگ‌ترین زمین‌دار قاره آسیا بلکه بزرگ‌ترین زمین‌دار در سراسر جهان بود.»


دکتر محمدقلی مجد:
 «رضا شاه نه تنها بزرگ‌ترین زمین‌دار قاره آسیا

 بلکه بزرگ‌ترین زمین‌دار در سراسر جهان بود.»

به این ترتیب، ریاست امیر اسدالله علم بر اداره املاک و مستغلات پهلوی امکان مالی بزرگی برای محمدرضا شاه فراهم آورد که بتواند از بحران‌های سال‌های پس از شهریور 1320 عبور کند و در جریان نهضت ملّی شدن صنعت نفت و بحران روابط شاه با دکتر محمد مصدق، نخست‌وزیر وقت، با این پول‎ها اراذل و اوباش را به خیابان‌ها بکشانند و کودتای 28 مرداد 1332 را به فرجام رسانند.


کودتای 28 مرداد با همکاری اراذل و اوباش به فرجام رسید.

پروژه ای با نام "بدامن"

برجسته ترین ابزار قدرت انگلیس در ایران آن زمان شبکه‌ای بود که با بودجه آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) و با امکانات سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی. 6) اداره می‌شد. این پروژه با نام رمز "بداَمن" Bedamn شناخته می‌شد. این شبکه عملیات گسترده‌ای را در ایران هدایت می‌کرد بویژه در زمینه تبلیغات و جنگ روانی و نفوذ در احزاب و گروه‌های سیاسی. هدایت این شبکه را یک هندی زرتشتی بنام شاپور ریپورتر به دست داشت که پدرش، اردشیر ریپورتر، قبلاً مسئول شبکه‌های اطلاعاتی بریتانیا در ایران و دوست نزدیک امیر شوکت‌الملک علم بود.


شاپور ریپورتر مرد نامرئی سیاست ایران و
دوست یک دل و یک زبان علم


 شاپور، پسر اردشیرجی، نیز همین رابطه را با امیر اسدالله علم، پسر شوکت‌الملک، ایجاد کرد و علم و شاپور ریپورتر تا پایان سلطنت پهلوی به دو یار جدانشدنی تبدیل شدند. ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش می‌نویسد:

«شاپورجی، که با همه رسمی بود، خانه علم را مانند خانه خود می‌دانست و با خانم و دختران علم کاملاً خودمانی بود (علم پسر نداشت و تنها دو دختر داشت). او در خانه علم راحت بود و ممکن بود شب‌ها در آن‌جا بخوابد و روزها با دخترهای علم تنیس بازی کند و در فصل گرما در استخر آن‌جا شنا کند و با بچه‌ها و خانم علم ورق بازی کند و مشروب بخورد. من شاپورجی را با هیچ مقام دیگری چنین خودمانی ندیده‌ام.»


ارتشبد حسین فردوست:
« شاپورجی، که با همه رسمی بود، خانه علم را مانند خانه خود می‌دانست...
و با بچه‌ها و خانم علم ورق بازی می کرد و مشروب می خورد...»

سپهبد محسن مبصر، رئیس شهربانی کل کشور در دوران محمدرضا شاه، در خاطراتش درباره رابطه علم و شاپور ریپورتر می‌نویسد: شاپورجی «دوست ‏بسیار صمیمی و محرم آقای امیراسدالله علم و به همان علت در دربار و حتی پیش اعلیحضرت اعتبار ویژه‏ای کسب ‏کرده بود و چه بسا در برخی موارد مشورت‏هایی از او می‏شد.» و در جای دیگر شاپور ریپورتر را «دوست یک دل و یک زبان آقای علم» می‌خواند.


تبعید علم به دستور مصدق


اسدالله علم در عملیات تخریبی که علیه نهضت ملّی شدن نفت انجام می‌شد نقشی فعال داشت و به این دلیل به دستور دکتر مصدق مدتی به بیرجند تبعید شد.


دکتر مصدق اسدالله علم را به بیرجند تبعید کرد


او در خاطراتش می‌نویسد:
«دیدم شاهنشاه خیلی کسل هستند مقداری از قصه ‏های زمان مصدق که آن وقت واقعاً غصه بود برایشان تعریف کردم که بر من در تبعید مصدق چه می‏ گذشت و چه فکرها کردم. منجمله مدیر یک روزنامه مصدقی را در مشهد که فکر می‏کنم نام خوشه یا سنبله داشت و به زن من فحاشی کرده بود وسیله محمدرفیع خان خزاعی تربتی که از اقوام من بود در مشهد دزدیدم و محمدرفیع خان مرحوم او را برای من به بیرجند فرستاد.... و در بین راه میخ طویله‏‏ ای به مقعد او وارد کرده بودند که واقعاً خیلی باعث ناراحتی من از لحاظ انسانی و هم از لحاظ اینکه مبادا بمیرد شد. بالاخره آن قدر او را نگاه داشتیم و معالجه کردیم تا مصدق افتاد.»

پس از سقوط دولت مصدق، علم به تهران بازگشت و بار دیگر به سرپرستی املاک پهلوی منصوب شد. در این سال‌ها شاپور ریپورتر و امیر اسدالله علم تلاش فراوانی کردند تا سپهبد فضل‌الله زاهدی، عامل کودتا که از شاه جوان اطاعت نمی‌کرد و خود را "ناجی" او می‌دانست، استعفا دهد و پس از آن گام به گام انتقال قدرت به محمدرضا شاه و استقرار دیکتاتوری او را سازمان دادند.


محمدرضاشاه در جهت استقرار دیکتاتوری

علم و نهضت امام خمینی

با روی کار آمدن دولت جان کندی در آمریکا، فشار فراوانی بر حکومت پهلوی وارد شد تا برخی "اصلاحات" مورد نظر حزب دمکرات آمریکا در ایران انجام شود. به این ترتیب، با فشار دولت جان کندی، علی امینی در ایران نخست‌وزیر شد.




با فشار دولت کندی، علی امینی در ایران نخست‌وزیر شد
 
دکتر علی امینی چهره مورد قبول سران وقت حزب دمکرات آمریکا بود ولی شاه با وی میانه‌ای نداشت. به این ترتیب، امیر اسدالله علم و شاپور ریپورتر اقدامات گسترده‌ای را برای ساقط کردن دولت امینی دنبال کردند و سرانجام موفق شدند. با سقوط امینی، امیر اسدالله علم نخست‌وزیر شد تا به جای امینی اقدامات مورد نظر دولت کندی را انجام دهد.


فرمان انتصاب اسدالله علم به سمت نخست وزیری

 به این ترتیب، "انقلاب سفید شاه و ملّت" با کارگردانی اسدالله علم در 6 بهمن 1341 به رفراندوم فرمایشی گذاشته شد.

در واکنش به این مداخله علنی و بی‌سابقه آمریکا در امور داخلی ایران و طرح‌های استعماری آن نهضت امام خمینی (ره) آغاز شد. در زمان قیام 15 خرداد 1342 امیر اسدالله علم نخست‌وزیر بود و با دستور او قیام مردم در تهران و سایر شهرها به خاک و خون کشیده شد.




به دستور علم،نخست وزیر، مردم در 15 خرداد به خاک و خون کشیده شدند.

امام رفراندوم فرمایشی 6 بهمن 1341 را تحریم کردند و سپس در 23 اسفند 1341 طی پیامی عید نوروز را عزای عمومی اعلام کردند. اسدالله علم بر سخت‌گیری‏ها افزود. در نتیجه، در 2 فروردین 1342 در مدرسه فیضیه قم درگیری بین نیروهای انتظامی و مردم رخ داد که عده‏ای کشته و شماری زخمی شدند. امام بلافاصله اعلامیه شدیداللحنی علیه دولت علم صادر کردند.


امام اعلامیه شدیداللحنی علیه دولت علم صادر کردند.

 اسدالله علم در پی اعمال محدودیت های بیش تر تصمیم به اعزام طلاب و روحانیون به خدمت سربازی گرفت. وی دستور داد تا مراسم سوگواری در تهران و قم را مورد تهاجم قراردهند. طی روز های 13 و 14 خرداد شماری از روحانیون و وعاظ دستگیر شدند. هم چنین امام در شب 15 خرداد 1342 دستگیر و به تهران منتقل و در خانه‌ای بازداشت شدند. در نتیجه این اقدام بود که قیام معروف 15 خرداد  شکل گرفت.


ویلیام شوکراس به نقل از جعفر بهبهانیان متصدی امور شاه می‏نویسد:
«شاه به علم گفته بود مردم را نکشد علم پاسخ داده بود شما شاه هستید و من نخست وزیرم. من مسئول امنیت هستم و به هر طریقی که بتوانم مردم را ساکت خواهم کرد. اگر موفق شدم شما همچنان شاه خواهید بود اگر شکست بخورم می توانید مرا به دار بزنید و باز همچنان شاه خواهید بود.»


علم خطاب به شاه:
«...من مسئول امنیت هستم و به هر طریقی که بتوانم مردم را ساکت خواهم کرد...»

تصویب کاپیتولاسیون

آخرین اقدام مهم دولت علم تصویب لایحه مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی در ایران موسوم به کاپیتولاسیون بود. البته این اقدام تا دوران نخست وزیری حسنعلی منصور مخفی نگاه داشته شد.


آخرین اقدام مهم دولت علم تصویب لایحه کاپیتولاسیون بود.

اسدالله علم در ساعت یازده و پانزده دقیقه روز 17 اسفند 1342 از نخست وزیری استعفا داد و به جای او حسنعلی منصور به این سمت برگزیده شد.


حسنعلی منصور

ریاست دانشگاه پهلوی
 
وی کمی بعد به ریاست دانشگاه پهلوی در شیراز منصوب شد. هدف از استقرار علم در فارس، نمایش دادن امنیت این استان بود که اندکی قبل با شورش گسترده عشایری آن را فراگرفته بود. علم برای نمایش این امنیت، پادشاه بلژیک و همسرش را بهمراه محمدرضا شاه و فرح دیبا به فارس برد و در چادرهای عشایری از آن ها پذیرایی کرد. این مسافرت در مطبوعات غرب انعکاس یافت. علم اندکی بعد بعنوان وزیر دربار منصوب شد؛ با این حال همواره سلطه وی بر دانشگاه پهلوی، از طریق عواملش چون دکتر فرهنگ مهر و دکتر ذبیح‌الله قربان، پا بر جا ماند.

علم در ایران فضایی ارعاب‌آمیز و خفقان‌آور ایجاد کرد. او می‏گفت: «برای اداره کردن مردم ایران دو چیز لازم است: زور زیاد و عقل کم.»


علم :
«برای اداره کردن مردم ایران دو چیز لازم است:
 زور زیاد و عقل کم.»

حمایت علم از بهائیان

علم در دوران نخست‌وزیری خود مقدمات انتقال قدرت به حسنعلی منصور و در واقع به امیرعباس هویدا، نوه منشی مخصوص عباس افندی رهبر فرقه بهائیت، را فراهم آورد. در واقع، روی کار آوردن دولت 13 ساله بهائیان، به ریاست امیرعباس هویدا، مهم‌ترین اقدام شبکه صهیونیستی علم بود.


مهم‌ترین اقدام شبکه صهیونیستی علم روی کار آوردن دولت 13 ساله هویدا بود

به این دلیل، امام خمینی در سخنان سال‌های 1341-1343 خود به شدت نسبت به نفوذ بهائیت هشدار می‌دادند و دولت علم را به صراحت "بهائی" و وابسته به اسرائیل می‌خواندند. از جمله این اقدامات باید به برگزاری اوّلین کنگره جهانی بهائیان در لندن اشاره کرد که در 8 اردیبهشت 1342 با شرکت 15 هزار نفر بهائی برگزار شد. بخش عمده این بهائیان از ایران و با حمایت امیر اسدالله علم اعزام شده بودند.


امام خمینی دولت علم را به صراحت "بهائی" و وابسته به اسرائیل می‌خواندند

 امام خمینی در نامه‌ای به علمای یزد و کرمان و همدان و اردکان و سایر بلاد چنین نوشتند:
«از چیزهایی که سوءنیت دولت حاضر را اثبات می‌کند، تسهیلاتی است که برای مسافرت دو هزار نفر یا بیش‌تر از فرق ضاله قائل شده است و به هر یک پانصد دلار ارز داده‌اند و قریب 1200 تومان تخفیف در بلیت هواپیما داده‌اند، به مقصد آن‌که این عده در محفلی که در لندن از آن‌ها تشکیل می‌شود و صد در صد ضداسلامی است شرکت کنند.»

باند علم

امیر اسدالله علم در دوران طولانی زندگی سیاسی خود به تشکیل باندی گسترده و متنفذ از عوامل خویش دست زد که در همه مقامات حساس دیوان‌سالاری ایران رسوخ داشتند. در این شبکه علم، روشنفکران و نویسندگان و روزنامه‌نگاران جایگاهی خاص داشتند که در سال‌های 1340 توسط جهانبانوئی، مدیر مجله فردوسی، فرهاد نیکوخواه و تعدادی دیگر به زیر چتر حمایت علم وارد می‌شدند. بعلاوه، علم ریاست عالی بنگاه ترجمه و نشر کتاب را به دست داشت که بزرگ‌ترین مؤسسه انتشاراتی ایران محسوب می‌شد. مدیریت این مؤسسه با احسان یارشاطر، بهائی یهودی‌زاده، بود. یارشاطر پس از انقلاب کار خود را با انتشار "دانشنامه ایرانیکا" در آمریکا ادامه داد.


احسان یارشاطر،
 بهائی یهودی‌زاده

علم و دولت نیکسون

اسدالله علم در درون حاکمیت امریکا بیش ترین رابطه را با جمهوری خواهان از جمله ریچارد نیکسون داشت و دلارهای نفتی را برای انتخاب نیکسون به ریاست جمهوری خرج کرد. به این دلیل، پس از ریاست جمهوری نیکسون رابطه حسنه دربار پهلوی با دولت آمریکا به اوج خود رسید.
 نیکسون علاوه بر اعلام لزوم حمایت همه جانبه غرب از رژیم پهلوی، اعلام کرد که هرگونه نیاز اقتصادی و نظامی-تسلیحاتی ایران را برآورده خواهد کرد. بدین ترتیب شاه در پاسخ به این مشی نیکسون مقدمات سفر وی را توسط علم به ایران مهیا کرد و او در روز سه شنبه 9 خرداد 1351 وارد تهران شد.


نیکسون اعلام کرد که هرگونه نیاز اقتصادی و
نظامی-تسلیحاتی ایران را برآورده خواهد کرد.

علم و اسرائیل

روابط خاندان پهلوی با صهیونیست‌ها به آغاز کشف رضا خان قزاق توسط شبکه‌های صهیونیستی در ایران باز می‌گردد. به این دلیل، پیش از تأسیس دولت اسرائیل، ایران تحت حکومت پهلوی، مهم‌ترین پایگاه صهیونیسم در منطقه خاورمیانه بشمار می‌رفت. روابط دیپلماتیک ایران و اسرائیل بطور دوفاکتو از اسفند 1328 در زمان دولت محمد ساعد مراغه‌ای آغاز شد و حکومت پهلوی سرکنسولگری خود را در بیت‌المقدس گشود. طبق اسناد علنی شده حکومت غاصب اسرائیل، مقامات صهیونیست برای این اقدام چهار صد هزار دلار به ساعد مراغه‌ای رشوه پرداخت کردند.


روابط دیپلماتیک ایران و اسرائیل
در زمان دولت محمد ساعد مراغه‌ای آغاز شد

در زمان دولت علم روابط با اسرائیل بسیار گسترده شد و به اعزام هیئت‌هایی از ایران به اسرائیل و سفر مقامات بلندپایه اسرائیلی به ایران انجامید. طرح کشت و صنعت دشت قزوین، به عنوان مهم‌ترین پروژه کشاورزی اسرائیل در خارج، در همین زمان آغاز شد. اهمیت این طرح برای اسرائیلی‌ها تا بدان حد بود که موشه دایان، وزیر کشاورزی اسرائیل، دو بار از دشت قزوین بازدید کرد: بار اوّل در سال 1341 و پیش از شروع پروژه، بار دوّم در سال 1343 و پس از شروع پروژه.



موشه دایان، وزیر کشاورزی اسرائیل،
 دو بار از دشت قزوین بازدید کرد

 
در اواخر سال 1344 حدود 400 اسرائیلی در دشت قزوین مستقر بودند. علم در یادداشت 8 مهر 1352 می‌نویسد: «حوزه قزوین به وسیله یک شرکت اسرائیلی در حال توسعه سریع و وسیع کشاورزی است. وقتی من نخست وزیر بودم اسرائیلی‏ها را آوردم.» عابدین خان عالیخانی و پسرانش رابط اصلی شبکه علم با اسرائیلی‌ها در پروژه دشت قزوین بودند. عابدین خان پدر دکتر علینقی عالیخانی است که بعنوان دستیار و دوست صمیمی علم شناخته می‌شد و در اوائل سال‌های 1370 ویراستاری "یادداشت‌های روزانه علم" را به عهده گرفت. دکتر عالیخانی با حمایت علم مدتی رئیس دانشگاه تهران بود.


علم :«وقتی من نخست وزیر بودم اسرائیلی‏ها را آوردم.»

امیر اسدالله علم در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل از اسرائیل حمایت می کرد و به عنوان «یک ملت زنده» برای صهیونیست‌ها درود می‏فرستاد و از آنان به عنوان وطن‏پرستانی یاد می‌کرد که باید درس وطن‏پرستی را از ایشان آموخت. اسدالله علم اطلاعات محرمانه، ناب و بکر را از اسرائیلی‏ها می گرفتند؛ رابطه ای که تا پایان عمر علم ادامه داشت.


علم: باید درس وطن‏پرستی را از صهیونیست‌ها آموخت.

اعتقادات و اخلاق علم
در میان نخست‌وزیران پهلوی هیچ یک، حتی امیرعباس هویدای بهائی‌زاده، به اندازه امیر اسدالله علم به فرقه ضاله و آدم کش بهائی خدمت نکردند. ولی در واقع علم، مانند بسیاری از سران فرقه بهائی از جمله احسان یارشاطر، به هیچ دین و آئینی باور نداشت و حمایت از بهائیت به دلیل پیوندهای عمیقش با کانون‌های صهیونیستی بود که بهائیت را پایگاه اصلی خود در ایران می‌دانستند.


در میان نخست‌وزیران پهلوی هیچ کس به اندازه

علم به فرقه بهائی خدمت نکردند.

به دلیل عدم اعتقاد به هیچ نوع اصول اخلاقی، امیر اسدالله علم در زندگی شخصی فردی زنباره و به شدت عیاش بود در حدی که همسرش، ملک تاج (دختر قوام‌الملک شیرازی)، چند بار دست به خودکشی زد. یادداشتی از ملک تاج علم در فصلنامه "تاریخ معاصر ایران" منتشر شده که قبل از یکی از خودکشی‏ هایش برای علم نوشته با این مضمون که: من خودم را می‌کشم تا بتوانی راحت به عیاشی‏ هایت برسی.


امیر اسدالله علم در زندگی شخصی فردی زنباره و به شدت عیاش بود

در سال 1339 ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی) در پرونده علم خصوصیات اخلاقی او را این‌گونه توصیف کرده است:

«اوقات بیکاری را به عیاشی می‌گذراند و به زن خیلی علاقمند است و غالب شب‌ها مجالس عیش و نوش با زن‌ها دارد. نقطه حساس و ضعف او زن است. ابداً حسن شهرت ندارد و مردم از طبقات مختلف به او خوش‌بین نیستند و حتی در بین مردم به جاسوسی انگلیسی‌ها مشهور است. در فامیل خود نفوذ دارد. امتیازاتی ندارد. سواد و معلومات کافی ندارد و تمایل سیاسی شدید به انگلیسی‌ها دارد و به این مورد در بین مردم مشهور است و اصولاً خانواده او مشهور به نوکری انگلیسی‌ها است.»

یادداشت‌های روزانه اسدالله علم، برغم تمام تلاشی که مباشر او و ویراستار کتاب، علینقی عالیخانی، برای ارائه یک چهره معقول و مثبت از علم به کار برده، سرشار از شرح زنبارگی‏ها و مفاسد علم و شاه است.


کتاب یادداشت‌های روزانه اسدالله

مرگ علم

امیر اسدالله علم، مرد قدرتمند دربار پهلوی و اعجوبه دسیسه در تاریخ معاصر ایران، در 25 فروردین 1357 به بیماری سرطان خون در بیمارستانی در نیویورک درگذشت. این همان بیماری است که اندکی بعد به مرگ محمدرضا شاه، یار غار علم، انجامید.

علت مرگ هر دو به بیماری سرطان خون را افراط در استفاده از داروهای جنسی می‌دانند. روز بعد جسد علم به تهران منتقل شد و در آرامگاه خانوادگی خاندان علم در حرم مطهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. با وقوع انقلاب اسلامی، ملک تاج قوام (زن علم) و دو دختر علم و سناتور امیرحسین خزیمه علم (پسرعموی علم) به لندن نقل مکان کردند.

پس از انتشار خاطرات ارتشبد حسین فردوست در ایران (دهه فجر 1369) و تأثیرات گسترده آن، خانواده و نزدیکان علم تصمیم گرفتند بخشی از یادداشت‌های روزانه او را بعنوان پاسخی به خاطرات فردوست منتشر کنند. این مأموریت به عهده دکتر علینقی عالیخانی، از مهم‌ترین عوامل شبکه صهیونیستی علم- شاپور ریپورتر، قرار گرفت. پس از انتشار اوّلین جلد یادداشت‌های روزانه علم در خارج از کشور، برخی دولتمردان پهلوی با انتشار مقالاتی در فصلنامه "رهاورد"، به مدیریت حسن شهباز، مدعی شدند که عالیخانی در یادداشت‌های علم دخل و تصرف و دستکاری کرده است. یادداشت‌های روزانه امیراسدالله علم در پنج جلد در ایران منتشر شده است.


عهده دکتر علینقی عالیخانی،
از مهم‌ترین عوامل شبکه صهیونیستی علم- شاپور ریپورتر

تجلیل دولت انگلیس از علم

در زمان مرگ  علم رادیو بی.بی. سی (لندن) در بخش فارسی خود با سِر دنیس رایت، سفیر سابق بریتانیا در ایران و از از دوستان صمیمی علم، گفتگو کرد.

رایت گفت:
«علم مانند پدرش شوکت‌الملک دوست واقعی انگلیس بود و این به خاطر خودخواهی‌های شخصی نبود بلکه به دلیلی بود که او در آخرین نامه‌اش، که چند ماه پیش از بستر بیماری برایم نوشت، ذکر کرد و من آن را نقل می‌کنم: برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی‌مان هیچ راه دیگری جز حفظ روابط محکم و دوستانه با متحدانمان نداریم... او ما انگلیسی‌ها را به خاطر آن‌چه که هستیم دوست می‌داشت و عقیده داشت که دوستی انگلیس برای ایران نافع است.» در تمام سال‌هایی که من او را می‌شناختم وی هرگز برای یک کار شخصی از من تقاضایی نکرد. او به بزرگداشت و گرفتن نشان توجهی نداشت. در ماه نوامبر سال گذشته از طرف ملکه الیزابت به گرفتن نشان درجه عالی از انگلیس مفتخر گردید، و او که انتظار گرفتن چنین نشانی را نداشت بسیار خشنود شد و این زمانی بود که او دیگر شغل رسمی نداشت. از نقطه‌نظر انگلیس دادن این نشان بزرگداشت رسمی بود که از یک شخصیت ایرانی به عمل می‌آمد...»


اسدالله علم:« برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی‌مان
 هیچ راه دیگری جز حفظ روابط محکم و دوستانه با متحدانمان نداریم»

سِردنیس رایت هم چنین در روزنامه تایمز در سوگ امیر اسدالله علم نوشت:
«او قدیمی‌ترین و مورد اعتمادترین دوست شاه بود. هیچ ایرانی دیگری به اندازه او به شاه نزدیک نبود. سال‌های متوالی چه ضمن خدمت و چه خارج از آن، اسدالله علم با نفوذترین چهره در پشت تاج و تخت ایران بود. هنگامی که در سال 1971 مقدمات ترتیب جشن‌های 2500 ساله ایران در حال خراب شدن و بی‌نتیجه ماندن بود، علم برای کمک فراخوانده شد... من مانند سفرای قبل و بعد از خودم در سفارت بریتانیا، به خاطر نقشی که علم اغلب در دوران‌های بحرانی برای هموار کردن راه بهبود روابط ایران و انگلستان بازی می‌کرد، از او عمیقاً سپاس‌گزار هستم. اعطای مدال افتخار به او توسط علیاحضرت ملکه در نوامبر گذشته برای ادای احترام نسبت به مردی بود که در روزهای خوب و بد به ارزش دوستی بریتانیا معتقد بود... آقای علم در روزهای بحرانی ژوئن 1963 ]خرداد 1342[ نخست‌وزیر ایران بود؛ زمانی که شورش‌های شدید در مخالفت با برنامه‌های اصلاحی شاه در تهران به راه افتاده بود. طرز برخورد محکم علم به این وضعیت، نه تنها برنامه‌های اصلاحی را نجات داد بلکه نقطه عطفی در تاریخ ایران به وجود آورد...»


سِردنیس رایت:
«... اسدالله علم با نفوذترین چهره در پشت تاج و تخت ایران بود...»



منابع و مآخذ:
*******************************************


فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران (مؤسسه مطالعات و تاریخ معاصر ایران)

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اوّل: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ویراسته عبدالله شهبازی، چاپ سی و یکم، انتشارات اطلاعات، 1391.

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوّم: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، تألیف عبدالله شهبازی، چاپ سی و یکم، انتشارات اطلاعات، 1391.

کودتای بیست و هشت مرداد، تألیف عبدالله شهبازی، انتشارات روایت فتح، 1387.

رضا شاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، تألیف دکتر محمدقلی مجد، ترجمه مصطفی امیری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1389.

از قاجار به پهلوی بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، تألیف دکتر محمدقلی مجد، ترجمه رضا میرزایی و مصطفی امیری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1389.

مردی‌ برای‌ تمام ‌فصول: اسدالله علم‌ و سلطنت‌ محمدرضا شاه‌ پهلوی‌، تألیف مظفر شاهدی، مؤسسه‌ مطالعات‌ و پژوهشهای‌ سیاسی‌، 1379.

پژوهش [و] نقدی بر خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست و گزیدههایی از یادمانده‏های نویسنده، سپهبد محسن مبصر، چاپ لندن، 1996.

داوری، خاطرات سرتیپ منوچهر هاشمی، چاپ لندن، 1373.

ایران در عصر پهلوی، جلد دهم، تألیف مصطفی الموتی، چاپ لندن، 1370.

آخرین سفر شاه، نوشته ویلیام شوکراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ دوازدهم، 1381.