از بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گرفته تا انتخاب کری و هیگل در آمریکا، همه اینها دست به دست هم داد تا سالی جنجال برانگیز را رقم بخورد.
در این گزارش به معرفی برخی از چهرههای خبرساز در جهان پرداخته شده است.
فرانسوا اولاند؛ سوسیالیست جنگ طلب
فرانسوا اولاند که در گرماگرم رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری، به مردم فرانسه قول داده بود در صورت پیروزی، نیروهای فرانسه را از افغانستان بیرون خواهد کشید، بسیار زودتر از آن چیزی که تصور می شد، در تاریخ 11ژانویه سال 2013 فرمان دخالت نیروهای فرانسوی را در کشور بحران زده مالی- مستعمره پیشین فرانسه – صادر کرد. فرانسوا اولاند در سفر دوم فوریه به باماکو، پایتخت مالی به صراحت آن روز را «مهمترین روز زندگی سیاسی» خود نامید.
با اینکه دخالت فرانسه در مالی به درخواست ترائوره، رئیس جمهور این کشور صورت گرفت اما حمایت های گسترده آمریکا از این اقدام نشان داد که واشنگتن برای او هم مانند سارکوزی نقش خوبی در «نمایش به اصطلاح مبارزه با تروریسم و برقراری صلح و ثبات در جهان» در نظر گرفته است.
مواضع اولاند در قبال تحولات سوریه هم اگر چه به شدت اقدامات سارکوزی در برابر معمر قذافی نیست، مبتنی بر خط کلی پیروی از سیاست های جهانی آمریکاست.
هیلاری کلینتون؛ در آرزوی ریاست جمهوری
به دلیل چنین تمایلاتی بود که وی در نطق تودیعش از مقام وزارت خارجه آمریکا، ایران را مهمترین چالش استراتژیک آمریکا، ناتو و رژیم صهیونیستی خواند. اگر چه هیلاری کلینتون 65 ساله دلیل کناره گیریاش از حضور در عرصه سیاسی را پرداختن به زندگی شخصی اعلام کرد اما تحلیل محتوای سخنان وی در یک مصاحبه مشترک با باراک اوباما در شبکه CBS و بی پاسخ گذاشتن پرسشی در مورد برنامه آتی وی برای بازگشت مجدد به قدرت، گمانه زنی ها را در مورد قصد دوباره وی برای کسب عنوان نخستین رئیسجمهر زن ایالات متحده در انتخابات سال 2016 کشور افزایش داده است.
پاپ بندیکت شانزدهم؛ از رتش تا واتیکان
وی همچنین تنها راه نجات بشریت را در پیوستن به کلیسای کاتولیک می داند. چنین نقطه نظراتی باعث شده بود حتی در کشور متبوعش، آلمان، انتقادات بسیاری نسبت به انتخاب وی به این سمت وجود داشته باشد. از سوی دیرگ، نظریات مکتوب و نیز عملکرد وی در حمایت از یهودیان و زیر سؤال بردن اسلام، مخالفت های بسیاری را در میان مسلمانان برانگیخته بود. با این همه نقطه عطف انتقاد های صورت گرفته به پاپ مستعفی، سکوت واتیکان در مقابل قضیه موسوم به واتیلیکس بود که در آن خدمتکار سابق پاپ بندکیت شانزدهم به اتهام افشای اسرار واتیکان نزدیک روزنامه نگار، دستگیر و به 18 ماه زندان محکوم شد. پاپ بندیکت شانزدهم که زمانی به عنوان سرباز در ارتش هیلتری خدمت کرده ونیز سخنرانی های جنجال بر انگیز مذهبی و اقتصادی را در زمان تدیس الهیات در آلمان در کارنامه خود دارد، به عنوان عالی ترین مقام اسقف نشین واتیکان در عرصه سیاسی و بین المللی نیز فعالیت هایی نظیر سفر به خاورمیانه و آمریکای لاتین داشته است.
به گونه ای که برخی تحلیل گران وی را هدایت کننده تفکر راست کیشی در امریکای لاتین داشته است. به گونه ای که برخی تحلیلگران وی را هدایت کننده تفکر راست کیشی در آمریکای لاتین و رهبر سر کوب حرکت های انقلابی در این منطقه می دانستند. سر انجام او که با پدیدار شدن دود سفید بر فراز نمازخانه سیستتین به این مقام منصوب شده بود، آخرین مراسم مذهبی خود را در تاریخ 14دسامبر 2013 برگزار کرد و به طور رسمی این مقام را ترک کرد؛ امری که آخرین بار حدود 600ساله پیش رخ داده بود.
رجب طیب اردوغان؛ نخست وزیری برای یک دهه
اردوغان که از دانشکده اقتصاد و علوم بازرگانی دانشگاه مرمره فارغ التحصیل شده، در دوره تصدی پست نخست وزیری – از 14مارس 2003 تا کنون- به اقتصاد کشور توجه ویژه ای نشان داده است. از این رو مهم ترین دستاوردهای دوران نخست ویزیر رجب طیب اردوغان را هم می توان به همین بخش مرتبط دانست.
اگر چه حزب عدالت و توسعه – تأسیس شده در سال2001 میلادی- و به تبع ان رجب طیب اردوغان رهبر این حزب و نخست وزیر ترکیه، عنوان اسلامگرایی را یدک می کشند اما بسیاری از سیاست های آنها در عرصه سیاست داخلی و خارجی، در چارچوب رعایت قواعد بازی قدرت ترکیه و پذیرش خواسته های قدرت های برتر نظام بین الملل صورت می گیرد.
در عرصه داخلی اردوغان و حزب عدالت و توسعه، اصول سکولاریسم را همچنان رعایت می کنند. اردوغان در برابر کردها سیاست چماق و هویج را برگزیده است. با وجود دادن پاره ای امتیازات به کردها- البته این نرمش تا اندازه زیادی از تمایل او برای گسترش مناسبات با اتحادیه اروپا ریشه می گیرد- در مقاطعی تا حدی یک ناسیونالیست افراطی پیش می رود. ازادی بیان و مطبوعات در دوره او از سوی بسیار از نهادهای بین المللی اسف انگیر توصیف شده است. اردوغان در عرصه بین المللی هم بازی پیچیده و گهگاه خطرناکی را پیگری کرده است. او برای اینکه ترکیه را کشوری بزرگ، قدرتمند و تأثیر گذار در عرصه بین المللی نشان دهد، روابط گسترده ای با واشنگتن برقرار کرده است. اوباما در اوریل سال 2009 در نخستین سفر خود به یک کشور مسلمان به ترکیه رفت. اردوغان از اهرم روابط س گسترده با آمریکا برای تحت فشار قرار دادن اتحادیه اروپا مبنی بر پذیرش عضیوت ترکیه در این اتحادیه استفاده می کند. اردوغان برای جلب نظر مساعد آمریکا، در پاره ای مواقع حتی تا تبدیل شدن به آلت دست این دولت و دشمنی با کشور های مسلمان منطقه پیش رفته است.
جان کری؛ سکاندار جدید دیپلماسی آمریکا
با توجه به سابقه کری در مخالفت با جنگ ویتنام، روابط حسنه با رژیم صهیونیستی انتقاد از عملیات های نظامی آمریکا با استفاده از هواپیمای بدون سرنشین در افغانستان و پاکستان و جهت گیری های وی در مورد مذاکره با ایران به نظر می رسد سیاست خارجی ایالات متحده در دوم ریاست جمهوری اوباما گرایش به نرم افزاری شدن دارد. به نظر می رسد تمایل به استفاده از ابزار نرم افزاری در سیاست خارجی به مفهوم تعمیق فشار های دیپلماتیک ایالات متحده بر رقبا در مناطق مختلف جهان و کمرنگ شدن مداخله مستقیم نظامی در این مناطق باشد. البته این موضوع به معنای کاهش مداخله این کشور در عرصه بین المللی نیست بلکه تنها نشان از عزم ایالات متحده برای کاهش هزینه های مالی مداخله نظامی واشنگتن دارد.
اخضر ابراهیمی؛ مامور صلح در سوریه
آغاز فعالیت دیپلماتیک وی به عنوان نماینده جبهه آزادی بخش میهنی الجزایری ها در دوران جنگ استقلال این کشور، در اسیای جنوب شرقی بود که با پیروزی جنبش استقلال الجزایر و تشکیل دولت جدید، وی وارد کابینه این کشور دش. به نظر می رسد برگزیدن ابراهیمی به سمت نماینده ویژه سازمان ملل در سوریه به دلیل سابقه فعالیت های دیپلماتیک او در مقام نماینده الجزایر در اتحادیه عرب، سفیر کشورش در انگلیس،معاون دبیر کل اتحادیه عرب و نیز تجاربش در سمت نماینده ویژه سازمان ملل در لبنان ، آفریقای جنوبی و هائیتی است. طرح صلح ابراهیمی برای سوریه در برگیرنده تلاش برای ایجاد یک دولت ائتلافی موقت با شرکت همه گروه ها و طرف های در گیر در این کشور است.
تمرکز وی بر طرحی مورد توافق همه گروه های داخلی و نیز کشور های خارجی صاحب نفوذ در سوریه، باعث شد که آتش بس موقت ایجاد شده، جندان دوام نیاورد و به سرعت گرو های تروریستی در سوریه که از خارج مرزهای این کشور تهییج می وشوند، آن را نقض کنند. اگر چه ابراهیمی پس از چند بار مذاکره با طرف های درگیر در سوریه گفته است برقراری صلح پایدرا در این کشور امری دشوار است اما همچنان به دنبال یافتن راهی برای ایجاد آشتی و صلح در سوریه از طریق مشارکت همه گروه هاست؛ امری که با مداخله کشور های غربی در بحران این کشور و رشد گروه های افراطی سلفی دشوار می نماید.
حمد بن عیسی آل خلیفه؛ پادشاه سرکوبگر
وی که از 16 سالگیس به ولیعهدی این کشور رسید، بین ال های 1971 تا 1988 پست وزابت دفاع این کشوررا بر عهده داشت و در سال 1999 و پس از مرگ پدرش، عیسی بن سلمان آل خلیفه، زمامدار قدرت سیاسی در بحرین شد. حمد بن خلیفه، زمامدار قدرت سیاسی در بحرین شد. حمد بن خلیفه پس از رسیدن به قدرت تلاش کرد با اندک اصلاحاتی در نحوه اداره و مدیریت سیاسی بحرین از خود چهره ای نوگرا و اصلاح طلب ارائه دهد. از این رو ضمن ایجاد برخی تغییرات صوری و شکلی در قانون اساسی از جمله تغییر نام سیستم سیاسی بحرین از امیر نشین به پادشاهی،دستوراتی مبنی بر ازادی گروهی از زندانیان سیاسی، لغو قانون امنیتی 1974 و انحلال دادگاه امنیتی را صادر کرد.
با این وجود همچنان تبعیض های سیاسی و اجتماعی نسبت به شیعیان این کشور باقی ماند؛ تبعیض هایی نظیر تلاش برای ترکیب جمعیتی بحرین با جذب مهاجران سنی مذهب، وضعیت نامناسب مسکن، توزیع ناعادلانه موقعیت های شغلی و ندادن اجازه ورود به سطوح عالی قدرت برای اکثریت شیعه، در نهایت باعث شد مردم بحرین همگام با تحولات مدنی در خاورمیانه عربی و در دهمین سالگرد رفراندوم برگزار شده در مورد منشور ملی در جمعه موسوم به «روز خشم» علیه حمد عیسی بن آل خلیفه به تظاهرات دست بزنند. در جریان این تظاهرات، مردم بحرین به دستور پادشاه این کشور به شدت سرکوب شدند و همین موضوع تداوم اعتراض های خیابانی از سوی مردم و تشدید موج دستگیری و خشونت علیه معترضان در این کشور از سوی نیروهای نظامی و امنیتی بحرین را به دنبال داشته است. حمد بن خلیفه یکی از متحدان جدی ایالات متحده و رژیم نظامی و امنیتی بحرین را به دنبال داشته است.
حمد بن خلیفه یک یا متحدان جدی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در منطقه است و از این رو نقض اشکار حقوق بشر، تبعیض های سیاسی- اجتماعی خشونت های اعمال شده علیه معترضان از سوی حکومت ال خلیفه تا کنون از سوی سازمان های بین المللی نادیده انگاشته شده است.
چرا بشار اسد در سوریه ماند؟
با آغاز نا ارامی ها در سوریه بسیار از تحلیلگران غربی از پایان حکومت اسد سخن گفتند اما اسد در سوریه ماند. همان گونه که التحریر در قاهره ماند. وی در دیدار هیات های لبنانی در 29 اسفند 1391 تاکید کرد جنگ جهانی علیه سوریه که از 23 ماه قبل آغاز شده، شکست خورده است. اسد با قبول کاستی ها در سوریه پذیرفت تا اصلاحات را در این کشور انجام دهد اما چرا نظام اسد علیرغم فشارهای بی اما خارجی سقوط نکرد؟ دلایل متعددی را می توان برای ماند وی بر شمد. ماهیت فرقه ای و رادیکال مخالفان و آغاز جنگ فرقه ای و حمایت اقلیت های مسیحی، کرد، دروزی علوی و حتی یهودی از اسد، انتقال بحران به خارج از مرزها توسط دولت سوریه (نا امن شدن مرزهای ترکیه و لبنان)، ضعف و اختلافات عمیق در شورشیان و اپوزیسیون سوریه، حمایت های استراتژیک بین المللی و منطقه ای از اسد( حمایت روسیه، چین و ایران)، ترس و تردید غرب از فرجام سوریه و پیچیده تر شدن وضعیت (روی کار آمدن گروه های تندرو و نا امنی سرزمین های اشغالی)، توانمندی نظامی سوریه در مقابله با گروههای مسلح و کنترل بحران کنونی، پشت سر گذاشتن بحران ای بزرگ در گذشته، داشتن پایگاه مردمی و قرار گرفتن در حلقه مقاومت و دشمنی با تل اویو، آزادی دینی در سوریه، قبول اشتباهات و آری گفتن به اصلاحات، همگی دلایلی بودند که به ماندگاری اسد در سوریه کمک کردند.
البته اسد در مصاحبه با روزنامه جمهوریت چاپ ترکیه عنوان می کند تا پیروزی نهایی راه درازی در پیش دارد چرا که از ابتدای بروز نا آرامی در سوریه کشورهای غربی و هم پیمانان منطقه ای آن ها تمام توان خود را به کار گرفتند و گزینه تغییر رژیم(Regime change) در سوریه را دنبال کردند. تلاش های دمشنان سوریه شامل فرقه ای کردن اعتراضات، مسلح کردن شورشیان، اعمال تحریم های گسترده علیه اشخاص و مقامات سوری، برگزاری نشت های بین المللی و دخالت در امور داخلی سوریه و وارد ساختن فشار به دوستان سوریه و تلاش برای جداسازی کشورهای هم پیمان با سوریه همگی نشان دهنده تمام تلاش غرب برای کنار زدن اسد بود. به نظر می رسد اسد بحض اعظم بحران را پشت سر گذاشته است مخالفان اسد هم به این نکته پی برده اند و حاضر به مذاکره با دولت سوریه هستند.
کوفی عنان؛ ناکامی در مأموریت دشوار
بشار اسد هم با این طرح موافقت کرد اما در نهایت شورشیان مسلح توافقات را زیر پا گذاشتند تا طرح وی با شکست مواجه شود. طرح وی شامل عقب نشینی نیروهای ارتش سوریه، انتقال تسلیحات سنگین از مناطق شهری، توقف عملیات نظامی علیه مناطق مسکونی، اجرای آتش بس بین نیروهای دولتی و مخالفان، آزادی زندانیان سیاسی و امداد رسانی به غیر نظامیان در مناطق در گیری بود. البته طرح کوفی نان نجات دهنده سوریه نبود و بیشتر یک طرح اولیه بود که نیاز به تدوین مراحل تکمیلی داشت. سرانجام عنان در 12 مرداد سال 1391 به طور رسمی از سمت خود استعفا داد. وی به درستی از پیچیدگی اوضاع سوریه موافق نبود و معتقد بود دخالت نظامی، اوضاع را پیچیده تر خواهد کرد.
هیگل و آینده وزارت دفاع آمریکا
نکته جالب اینکه وی در جلسه اتماع سنا در 12 بهمن سال 1391، در پاسخ به سوال چرا شما به تحریم سپاه پاسداران بخشی از نیروهای نظامی ایران است و ما نمی توانیم نیروی نظامی کشوری را که دولت آن از سوی مردم انتخاب (Election) شده و مشروع (legitimated) است را تحریم کنیم. کهنه سرباز بازمانده از جنگ ویتنام با آنکه مجروحیت و چند مدال جنگی را در کارنامه خود دارد اما جنگ ویتنام را یک تراژدی می داند که باید از آن عربت گرفت و حمله به عراق را یکی از پنج اشتباه بزرگ تاریخ آمریکا دانسته است. با آنکه هیگل جمهوری خواه است اما اقدام نظامی را پاسخ نامناسب و گزینه ای «غیر مسؤلانه» برای حل مناقشات می داند. وی گفت و گوی بدون پیش شرط را بهترین راهبرد برای حل مشکلات بین ایران و آمریکا می داند. سنتور اسبق سنای آمریکا معتقد است استراتژی بوش به نقش راهبردی آمریکا در جهان صدمه زده است.
هیگل در داخل، امنیت ملی آمریکا را بر منافع حزبی مقدم می داندو در نظام بین الملل تلاش برای منزوی کردن یک کشور را سیاستی ناکار آمد می داند. او در کتاب « آمریکا: فصل بعدی ما» می نویسد: « ایزوله کردن کشور ها مخاطره انگیز است» وی رابطه خوبی بالابی یهود نداشته و حتی به یهود ستیزی متهم شده است. مخالفت با ادامه شهرک سازی در سرزمین های اشغالی، امتناع از تروریستی خواندن گروه حزب الله لبنان،ارسال نامه به اوباما و ترغیب وی برای گفت و گو با حماس و مواردی دیگر از این قبیل از اتهامات و دلایل برای یهود ستیز خواندن وی است اما دلایل دیگری نیز برای مخالفت با نامزدی وی برای تصدی پست وزارت دفاع وجود داشت. بحث نبود حمایت کافی وی از رژیم صهیونیستی یکی از مهم ترین آن ها بود.
مخالفانش وی را مخالف جنگ، منتقد لابی یهود، طرفدار مذاکره با گرو های مقاومت و طرفدار کاهش بودجه نظامی می داننند که همگی در ارتباط با منافع کلان تل آویو باشد. با این اوصاف آیا می توان انتصاب هیگل به سمت وزارت دفاع آمریکا از سوی اوباما را نوید بخش آغاز فصلی نو و چرخش در چمش انداز لشکر کشی های خارجی واشنگتن به شمار آورد؟ ایا انتظار تغییر و تحول در راهبر پنتاگون و وزارت دراع آمریکا در حوزه هایی مانند ایران، روسیه شرق آسیا و خاورمیانه وجود دارد؟