گروه سیاسی مشرق _ علي اكبر صالحي وزير امورخارجه کشورمان، داراي مدرك كارشناسي و كارشناسي ارشد فيزيک از دانشگاه (AUB) بيروت و دکتراي مهندسي هسته اي از دانشگاه (MIT) آمريکا است.
او متولد شهر مقدس کربلاست و دارای سه فرزند می باشد. صالحی پس از عزل منوچهر متكي، سكان دستگاه ديپيماسي جمهوري اسلامي ايران را در دست گرفت.
صالحی در گفت و گو با مشرق به موضوعات جالبی از قبیل خرید شب عید، سفرهای نوروزی خود با خانواده، دعوت نامه های اجلاس سران و همچنین زحمات شخص رئیس جمهور در این مدت اشاره کرد.
او همچنین در خصوص انتقادات مطرح شده پیرامون موازی کاری در سیاست خارجه اینچنین گفت که: من اعتقادي ندارم كه هيچ دستگاهي با ما موازي كاري دارد، ما با آقاي سعيدلو هم كاملا در ارتباط هستيم و اتفاقا ايشان هم باز با معاونين و كارشناسان ما هماهنگ هستند.
در ادامه مشروح گفت و گوی مشرق با علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه کشورمان را مشاهده کنید.
در ماجراي برگزاري اجلاس سران كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد شاهد بوديم كه دعوتنامه ها و بسياري از هماهنگي ها از كانال هايي غير از وزارت امور خارجه پيگيري مي شد. به نظر مي رسد اين موارد تا حدي نقش وزارت امور خارجه را در برگزاري اين اجلاس كمرنگ كرده بودند. علت اين امر چه بود؟
اين بي انصافي بزرگي است. شما خودتان در فيلم ها نمي ديديد چه كسي جلسات را اداره مي كرد؟ من با قاطعيت عرض مي كنم كه تمام كار هاي اجلاس با وزارت امور خارجه بود. بله براي بردن نامه معمول است كه نهاد هاي ديگر هم به كمك وزارت خارجه بيايند. ما بايد براي 120 كشور و 20 نمايندگي دعوتنامه بفرستيم. خب معاون وزير و مشاور وزير رفتند، وزراي ديگر را ما خواهش كرديم رفتند، از معاونين رئيس جمهور خواهش كرديم و رفتند. چون همه اينها را كه وزير امور خارجه نمي توانست به تنهايي برود. در اين صورت ما بايد همه كارهايمان را تعطيل مي كرديم و مي رفتيم دعوتنامه ها را تقديم مي كرديم. بنابراين اصلا اين حرف درست نيست.
اتفاقا اين روش خيلي هم معمول است. ما مي خواهيم يك دعوتنامه اي را محترمانه براي رئيس يك كشوري بفرستيم؛ الان وزير امور خارجه نمي توان برود، معاونش هم نمي تواند برود. خب طبيعي است كه ما از يك برادر ديگري تقاضا مي كنيم تا هم به ما كمك كند و هم شان طرف مقابل را حفظ كنيم. ايشان هم به عنوان نماينده رئيس جمهور مي رفتند. بنده هم اگر مي رفتم به عنوان وزير امور خارجه دعوتنامه را نمي دادم، به عنوان نماينده رئيس جمهور مي رفتم. چون قرار بود دعوت رئيس جمهور را به رئيس جمهور مقابل بدهيم. تمام اسناد و كارها را ما انجام مي داديم. بله ديگر حفاظت دست ما نبود. ما نمي توانستيم برويم با توپ و تانك شهر را اداره كنيم. اينها دست ما نبود. صدا و سيما دست ما نبود اما ما با همه اين ارگان ها در تماس و هماهنگي بوديم. با نيروي انتظامي، با عزيزان سپاه و ارتش با خيلي ها بايد هماهنگي مي كرديم. دائم جلسات مشترك داشتيم. همه حضور داشتند اما محوريت آن ما بوديم. من البته خوشحالم كه آنقدر اين حضور برادرانه و دوستانه و منسجم بوده كه حالا شما فكر مي كنيد كه آنها بيشتر حضور داشتند تا خود وزارت امورخارجه كه اصل ماجرا بوده و اين هم يكي از بزرگواري ها و تواضع وزارت امور خارجه است كه برخي تصور مي كنند كه ديگران اجلاس را برگزار كردند. ببينيد جنبش عدم تعهد فقط آوردن چند تا آدم و نشاندن روي صندلي كه نبود. 700 صفحه سند داشته، اداره جلسات را داشته. چه كسي اين اسناد را آماده مي كرد؟ چه كسي جلسات را اداره مي كرد؟ چه كسي رايزني هايش را انجام داده؟ چه كسي بيانيه تهران را نوشته؟ اينها مهم بود وگرنه بردن نامه و استقبال در فرودگاه و اينها كه كار سختي نيست.
الان دبيرخانه جنبش عدم تعهد زيرنظر وزارت امور خارجه فعاليت مي كند؟
ببينيد جنبش عدم تعهد دبيرخانه دائم ندارد. هر كشوري كه رياست جنبش را بر عهده مي گيرد، يك دبيرخانه داخلي براي خودش ايجاد مي كند كه امورات اين جنبش را اداره كند. اما دبيرخانه دائم مثل سازمان تعاون اسلامي ندارد كه دبيري توسط اعضاي جنبش انتخاب بشود. اما پيشنهاد شده كه يك دبيرخانه دائمي براي جنبش ايجاد شود و جنبش را از اين شكل جنبش بدون يك شاكله استوار به سمت يك جنبش داراي ساختار منسجم ببريم. الان جنبش ساختار ندارد بلكه يك چيزي در نيويورك دارد به نام C.O.B يعني يك اداره خاص كه سفراي كشور هاي عضو جنبش كه در نيويورك هستند هر از چندگاهي دور هم مي نشينند كه رياست آن با ايران است. به علاوه جنبش چند دفتر هم در نيويورك و ژنو و وين دارد. البته اسمش دفتر است نه اينكه فكر كنيد يك اتاقي وجود دارد و تشكيلات اداري دارد. درواقع اين دفاتر به صورت مجازي هستند. روئساي اين دفاتر هم باز نمايندگان ايران هستند. مثلا در وين آقاي سلطانيه هستند، در ژنو آقاي سجادي و در نيويورك هم آقاي خزايي هستند. حالا قرار است كه البته در بيانيه تهران و اسناد آن هم آمده كه سعي شود يك ساختار جدي تري به جنبش داده شود. الان جمهوري اسلامي دارد در اين راستا و در اين جهت حركت مي كند.
همين دبيرخانه موجود كه الان فعال است و دارد كارهايش را انجام مي دهد زير نظر وزارت خارجه فعاليت مي كند يا نه؟
الان دبيرخانه موجود دبيرش آقاي مشايي تعيين شده اما تمامي كارهاش را وزارت امور خارجه دارد انجام مي دهد.
يعني آقاي مشايي زير نظر شما كار مي كنند؟
كارهايي كه در ارتباط با دبيرخانه باشد بله . معاونين ما و كارشناسان ما آنجا هستند و اينها يعني وزارت امور خارجه. بالاخره وزارت خارجه آدم هايش موضوعيت دارد ديگر ساختمانش كه موضوعيت ندارد.
با شما هماهنگ هستند؟
بله جلسات ما به طور منظم دارد برگزار مي شود و كاملا با هم هماهنگ هستيم.
آقاي بروجردي چند وقت پيش گفتند كه آقاي صالحي اصلا نمي دانند كه در دبيرخانه جنبش عدم تعهد چه خبر است. الان هم بحث تحقيق و تفحص از اين دبيرخانه در مجلس مطرح است.
نه به طور هفتگي اين دبيرخانه جلسه دارد و بنده هم در يكي از اين جلسات حضور داشتم و جلسات ديگر را هم معاونين و كارشناسان ما در آنها حضور دارند.
حضور آقاي مشايي در دبيرخانه جنبش عدم تعهد و حاشيه هايي كه او ايجاد مي كند و همينطور انتصاب ملك زاده به معاونت مالي و حقوقي وزارت خارجه كه حتي نزديك بود به استيضاح شما منجر شود، بحث هايي را در خصوص ارتباط شما با جريان انحرافي به وجود آورده. نظر خودتان دراين باره چيست؟
ببينيد من واقعا داخل در مسائل سياست داخلي نيستم. نه پيشينه ام اين را نشان مي دهد و نه علاقه مندي ام اين را نشان مي دهد. بنده هيچ وقت به عنوان فردي كه منتسب به اين جناح يا آن جناح باشم نبودم. خب بنده در زمان آقاي خاتمي نماينده جمهوري اسلامي ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي شدم. در زمان آقاي هاشمي رفسنجاني بنده معاون وزير علوم بودم. زمان آقاي دكتر احمدي نژاد كه واقعا ارادت دارم خدمت ايشان، خب در خدمت ايشان هستم در وزارت خارجه. يعني به عنوان يك فردي كه بخواهد خودش را درگير جناح بندي هاي سياسي و بگومگو هاي سياسي بكند، هيچ وقت نبودم و علاقه اي هم ندارم به اين بگو مگوها. در هرجايي هم كه بودم سعي كردم كارم را خوب انجام بدهم.
وزارت خارجه هم يك وزارت فراجناحي است و نمي تواند نظر يك جناح را تامين كند و بايد نظر نظام را جلو ببرد. سازمان انرژي اتمي هم يك سازمان فراجناحي بود. رياست دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه بين المللي هم كه هركدام دوبار عهده دار بودم و همينطور معاونت وزارت علوم اين ها همه تخصصي است. يعني هر جايي كه بودم كار تخصصي خودم را انجام مي دادم و خودم را درگير مسائل سياسي نمي كردم.
به نظر مي رسد برخي دستگاه ها و افراد با وزارت خارجه موازي كاري دارند كه اين موضوع انتقاد مجلس را در پي داشته. شما خودتان با اين موضوع مشكلي نداريد؟
شايد منظورتان معاونت امور بين الملل آقاي رئيس جمهور باشد. نه اصلا من اعتقادي ندارم كه هيچ دستگاهي با ما موازي كاري دارد. ما با آقاي سعيدلو هم كاملا در ارتباط هستيم و اتفاقا ايشان هم باز با معاونين و كارشناسان ما هماهنگ هستند. ببينيد وزارت امور خارجه در مجموعه كارهايي كه دارد ماموريت هاي بسيار زيادي را انجام مي دهد و با توجه به تحولاتي كه در منطقه رخ داده و با توجه به تحريم يك حجم عظيمي از كارها را بر عهده دارد. يعني وزارت خارجه در 34 سال گذشته هيچ گاه حجم كار هايش به اين تنوع و به اين حجم نبوده.
الان از بيداري اسلامي گرفته تا تحريم و مسائل سوريه و پرونده هسته اي و ... را در بر گرفته. خب اينها قبلا نبود. تا قبل از 10 سال پيش كه اصلا موضوع هسته اي هم مطرح نبود. الان شرايط خيلي متفاوت است و ماموريت هاي ما خيلي حجيم و متنوع شده. آقاي سعيدلو با ما در برخي امور همكاري مي كنند آنهم با اختياراتي كه از آقاي رئيس جمهور دارند كه وقتي هماهنگي هاي لازم انجام مي شود، برخي از امور اقتصادي را ايشان دنبال مي كند. خب ببينيد ما تعهدات زيادي در اينجا و آنجا داده ايم كه اي كاش اينقدر تعهد نمي داديم. هر عزيزي كه به هر كشوري كه رفته احساس كرده بايد كاري انجام بدهد و تعهدي داده كه الان اين تعهدات خيلي زياد شده است.
اين تعهدات بيشتر مربوط به اين دوره است يا دوره هاي ديگر؟
از قبل هم بوده. حقيقتا ما نيامديم دسته بندي كنيم كه در كدام دوره بيشتر بود. اما اين تعهدات الان متراكم شده و كشوري كه تعهد مي دهد بايد عمل كند. نمي شود شما برويد در يك كشوري يك حرفي بزنيد اما به آن عمل نكنيد. خب اينها را بايد يك سروساماني مي داديم و به نفع ما هم هست واقعا. چون صادرات ما را بيشتر مي كند و بازار ما را متنوع تر مي كند. اما خب مشكلاتي سر راه اينها بوده كه بايد رفع مي شد. الان آقاي سعيدلو دارند به ما كمك مي كنند اين مشكلات را رفع كنيم و با هم در تماس كامل هستيم. اصلا بحث موازي كاري نيست.
ما اتفاقا دلمان مي خواهد ده ها ارگان به كمك ما بيايند. ببينيد موازي كاري زماني است كه بخواهند دخالت در امور كار شما بكنند. يعني بيايند افكار خودشان را تحميل كنند. يا ماموريت شما را دستخوش آشفتگي بكنند. اما وقتي خودتان داوطلبانه داريد از ظرفيت هاي جاهاي ديگر استفاده مي كنيد اين معنايش موازي كاري نيست. ما از مجلس هم داريم استفاده مي كنيم. مثلا چند وقت پيش آقاي دكتر لاريجاني رفتند هند. خب بچه هاي وزارت خارجه و سفير ما با ايشان بودند و هماهنگي هاي لازم را انجام دادند. همينجوري كه نمي شود سفر كرد به يك كشور ديگر. چه كسي اين سفرها را آماده مي كند؟ چه كسي چارچوب مذاكره را مشخص مي كند؟ همه اينها وزارت امور خارجه است و ما استفاده مي كنيم. يعني آقاي لاريجاني وقتي مي روند هند كمك بسيار موثري به ما مي كنند و تمامي آن چيزهايي را كه به دنبال آنها بوديم را با كمك ايشان چند قدم به جلو برديم. يا مسئولين ديگري كه مي روند هم باز همينطور.
به هر حال حوزه كاري آقاي سعيدلو مرتبط با حوزه كاري وزارت خارجه است. ايشان يا زير نظر وزارت خارجه كار مي كنند و يا اينكه خودشان سازمان جداگانه اي هستند كه قطعا صاحب عقيده و نظر است و اين معنايش تداخل و موازي كاري مي شود.
نه ما با هماهنگي با همديگر كار مي كنيم. ببينيد مثلا ما فرضا در كشور الف يك بحث اقتصادي داريم. با حضور دستيار ويژه اقتصادي ما كه دستيار ويژه ما است اما در خدمت ايشان هم هست و دارد كار مي كند، و اداره مربوطه ما كه در ارتباط با آن كشور است مي نشينيم و در آنجا آقاي سعيدلو با اختيارات ويژه مالي كه دارند مسائل مالي ما را دنبال مي كنند و مشكلاتي كه ما در اين خصوص داريم را دنبال مي كنند. يعني به جاي اينكه من بروم با 10 ارگان ديگر رايزني كنم كه اين مشكلات را حل بكنم ايشان با اختياراتي كه دارند اين كار را براي ما انجام مي دهند. بالاخره وزارت خارجه كه خودش پول ندارد. فرض بفرماييد ما در جايي مي خواهيم سرمايه گذاري صنعتي بكنيم. ما مي رويم زمينه را فراهم مي كنيم اما پول كه ديگر در دست ما نيست. بايد وزارت صنايع را ببريم آنجا، بانك مركزي را ببينيد، بانك توسعه صادرات و صندوق ضمانت را ببينيد. بالاخره ما در كشور بروكراسي اداري را هم داريم وهمه اينها كار دارد. خب ايشان اين زحمت ها را مي كشند.
الان شما با وزير امور خارجه انگليس مي توانيد ديدار مذاكراتي را داشته باشيد؟
ما سه 4 ماه پيش همديگر را در افغانستان ديديم.
آيا احتمال از سرگيري روابط با انگليس وجود دارد؟
ما هيچ مشكلي نداريم. ما مصوبه مجلس را داريم كه در آن اختيار به وزارت امور خارجه داده شده. ما بارها به انگليس گفته ايم كه مي تواند كاردارشان بيايد و كارهايش را شروع كند.
يعني منعي براي از سرگيري روابط با انگليس وجود ندارد؟
نه اصلا.
موضوع ديدار شما با ويليام هيل در افغانستان چه بوده؟
در رابطه با همين مسائل روابط دوجانبه و مسائل منطقه با هم گفتگو انجام داديم.
آنجا بحثي هم درباره از سرگيري روابط صورت گرفت؟
ببينيد رابطه كه قطع نشده. قطع رابطه به ان مفهوم كه الان نداريم. خواستند كه ديپلمات ها برگردند به كشورهايشان. خب بالاخره آن اتفاقي كه افتاد انصافا اتفاق سنگيني بود و نبايد اين اتفاق مي افتاد. ما همان روز اعلام كرديم. هرچند اين هم يكي از مظلوميت هاي وزارت خارجه است كه به ما انتقادات زيادي به همين خاطر وارد كردند. من آن موقع جده بودم كه به من راجع به اين اتفاق خبر دادند. رفته بودم راجع به مسئله سوريه مذاكراتي انجام بدهم. اتفاقا يكي از مواردي كه بحث بود اين بود كه سفارتخانه ها در سوريه امنيت ندارند و مورد حمله گروه هاي مختلف قرار گرفتند. من در آن جلسه داشتم از سوريه دفاع مي كردم كه يك دفعه به من خبر دادند كه چنين اتفاقي در تهران افتاده. خب من آنجا خيلي آشفته شدم. همانجا در ماشين تلفني با وزير امور خارجه انگليس صحبت كردم. يعني او شماره من را گرفت و با هم صحبت كرديم و من گفتم كه متاسفم از اتفاقي كه افتاده و نبايد اين اتفاق مي افتاد.
خب مجوزي داده شده بود كه تظاهرات كنند و اين ايرادي ندارد اما اينكه از ديوارهاي سفارت بالا بروند بروند داخل سفارت و آن اتفاق ها را رقم بزنند. خب اگر آنها هم اين كار را بكنند ما چه طور بگوييم كه كار شما خطاست. خب الان به ما مي گويند شما خودتان اين كار را انجام داديد. اين كه درست نيست. ما اين را اعلام كرديم اما شما ببينيد چقدر مورد حمله قرار گرفتيم. اما يك كلمه نگفتيم و جواب نداديم. اصلا يك جايي بيانيه داد كه ما بايد وزارت امور خارجه را تسخير مي كرديم نه سفارت را. باز ما گفتيم اشكال ندارد. تا اينكه مقام معظم رهبري آمدند محبت كردند و واقعا به ما كمك كردند. ما حتي در رفتار با دشمنانمان هم بايد بر اساس قاعده رفتار كنيم. بالاخره انها در خانه ما و در سرزمين ما بودند و طبق مقررات و تفاهم هايي در اينجا مستقر بودند. خب ما يكدفعه آمديم خلاف همه آن مقررات و تفاهمات عمل كرديم كه اين كار، كار درستي نبود. الان هم ما به آنها گفتيم كه كاردار شما مي تواند بيايد. براي اين كار هم مصوبه مجلس را داريم كه طبق آن مصوبه اختيار اين كار با وزارت خارجه است و مي تواند هر طور كه خودش صلاح مي داند عمل كند.
با اين اوصاف نظر شما درباره تسخير لانه جاسوسي آمريكا چيست؟
نه ببينيد ان يك بحثي بود كه در اوايل انقلاب رخ داد. شما فضاي اوايل انقلاب را ببينيد؛ خيلي با فضاي الان كه سي و سه چهار سال از آن زمان گذشته فرق مي كند. الان ما يك حكومت مستقري داريم و نظام حكومتي ما روشن است. آن موقع هنوز هيچ چيزي مشخص نبود و آمريكايي ها آن موقع واقعا همه جا نفوذ كرده بودند و داشتند كار خودشان را پيش مي بردند و مي خواستند انقلاب را در نطفه خفه بكنند. اين يك واقعيتي است. آن زمان آمريكا در جاي جاي كشور و درميان اغلب گروه ها حضور داشت. خب ما آن موقع در دانشگاه بوديم و اين را مي ديديم. اما الان شرايط فرق مي كند. هر چيزي را متناسب با شرايط اش بايد بررسي كرد.
در ابتداي دولت نهم عنوان مي شد كه ديپلماسي جديد ما ديپلماسي تهاجمي است. الان هم به همان شكل است يا تغيير كرده؟
من هرگز از عبارت ديپلماسي تهاجمي استفاده نكردم و نمي كنم. ديپلماسي ما ديپلماسي عزت، حكمت و مصلحت است. همان چيزي كه مقام معظم رهبري مشخص كردند. ما اين ديپلماسي را پيگيري مي كنيم. ديپلماسي تهاجمي را نمي دانم كه يعني چي. من نه گوينده اين حرف را مي دانم كه چه كسي بوده و نه اصلا مي دانم كه ديپلماسي تهاجمي چه معنايي دارد و ويژگي هاي آن چيست. من البته خاطرم نيست اين حرف را چه كسي زده اما اگر منظور اين باشد كه جمهوري اسلامي ايران حرفش را شفاف مي زند و مواضع خودش را در ارتباط با موضوعات مختلف بين المللي مقتدرانه بيان مي كند باشد خب اينها درست است و ما الان هم داريم همين كار ها را مي كنيم. يعني هيچ وقت عجولانه حرف نمي زنيم. مواضع مان را در كنوانسيون هاي مختلف و زماني كه توافق نامه هاي مختلف در حال شكل گيري است جمهوري اسلامي با قدرت حرفش را مي زند.
اخيرا ما با مصر لغو يك طرفه رواديد را داشتيم كه در داخل خيلي ها معتقد هستند اين امر مي تواند عزت ما را زير سوال ببرد. هدف از اين كار چه بود؟
چرا عزت ما را زير سوال ببرد؟ چرا بگوييم برادارن و خواهران مسلمان ما نيايند به ايران؟
بحث اين نيست كه آنها نيايند. بحث اين است كه چرا برادران و خواهران مسلمان ما بايد براي سفر به مصر رواديد بگيرند اما آنها اين اجازه را داشته باشند كه بدون رواديد وارد كشور شوند.
شما برويد آثار اين حرف را بسنجيد. ببينيد بالاخره ما غير از دولت ها با مردم و ملت ها هم صحبت مي كنيم ديگر. كدام ريشه دار تر هستند؟ دولت ها يا ملت ها؟ قطعا ملت ها. دولت ها برآمده از اراده ملت ها هستند. ما با اين كارمان با ملت مصر صحبت كرديم و به آنها گفتيم كه ما با شما مشكلي نداريم و شما تشريف بياوريد. ملت مصر هم مي خواهد ما برويم آنجا و وقتي هم كه مي رفتيم با آغوش باز استقبال مي كردند. الان ما با خيلي از كشور ها لغو رواديد داريم نه فقط با مصر. و خيلي از كشور ها هم در دنيا لغو رواديد انجام مي دهند. اين يك چيز خيلي معمولي است. ما مثلا با آذربايجان تا چندين سال پيش كه لغو رواديد نداشتيم حداكثر در سال 40 – 50 هزار آذربايجاني به كشورمان مي آمدند. جمهوري اسلامي ايران يك طرفه لغو رواديد كرد و هنوز هم اين لغو رواديد برقرار است و زمان من هم نبوده. الان تعداد كساني كه از جمهوري آذربايجان به ايران مي آيند به 650 الي 700 هزار نفر در سال رسيده.
خب ما وقتي كه در برنامه پنجم و در چشم انداز 1404 مي گوييم كه بايد حداقل 20 ميليون گردشگر در سال داشته باشيم، چه طور مي خواهيم اين را فراهم كنيم؟ چه طور ؟ بايد بگوييم اول شما براي ما لغو رواديد كنيد تا بعد ما هم لغو رواديد انجام بدهيم؟ اينطوري كه نمي شود. ملت ها كه با ملت ها مشكلي ندارند. عزت اين جوري تعريف نمي شود. مشكل اينجاست كه ما عزت را اشتباه فهميديم. يعني فكر مي كنيم كه اگر كسي متبسم باشد و رعايت اخلاق و ادب را بكند با حفظ اصول مي گوييم اين فرد چقدر ضعيف است. اما اگر كسي بيايد گنده گويي كند و خدايي نكرده كلام خشن و غير زيبنده اي به كار ببريد، مي گوييم عجب آدم قدرتمندي است. در سياست خارجي ما قدرت و عزت را اينطوري تعريف نمي كنيم. ما قدرت و عزت را مصلحت ملي، منافع ملي و استقلال سياسي تعريف مي كنيم و برعكس در قسمت رفتاري، رفتار متين با كلام درست و بيان صحيح و مودبانه را به معناي عزت مي دانيم.
شما فرض كنيد حضرت رسول (ص) الان بودند. ايشان چگونه عمل مي كردند؟ مي گفتند مبادا به مصري ها ويزا بدهيد تا به ايران بيايند؟ مي گفتند صبر كنيد اول انها لغو رواديد كنند بعد شما رواديد را لغو كنيد؟ آيا اينطور عمل مي كردند؟
من فكر مي كنم اگر هم بحث ملت ها باشد خب ما با هيچ ملتي مشكل نداريم. پس بياييم يك دفعه با همه دنيا لغو رواديد يك طرفه انجام بدهيم.
ما داريم همين كار را مي كنيم. ما الان يك ليست از 60 كشور داريم كه داريم با اينها لغو رواديد مي كنيم. اما متاسفانه به خاطر مخالفت هايي كه برخي دوستان در داخل كشور دارند نمي توانيم اين كار را انجام بدهيم. الان با عراق ما رواديد را لغو كرديم. بنده از روز اول كه آمدم گفتم رواديد با عراق را لغو كنيد. يا حوزه خليج فارس. چرا بايد ما به اينها رواديد بدهيم. خب بگذاريم بيايند.
ما چه مشكلي با اينها داريم؟ حالا يك ملاحظاتي هست از قبيل همين مواردي كه شما گفتيد كه دست ما را در اين خصوص مي بندد. تازه آن را هم شروع كرديم و داريم آرام آرام دنبال مي كنيم. ما بايد اين موانع را برداريم تا همه بتوانند بيايند به ايران. مگر ما نمي گوييم ايران ام القراي جهان اسلام است؟ اصلا يكي از راه هايي كه اگر در آن هوشمندانه عمل كنيم عزت مي آورد اين است كه همه بتوانند بيايند ايران را ببينند. من به شما بگويم و البته قبلا هم گفته ام. در اجلاس جنبش عدم تعهد يكي از وزراي خارجه آمد و از من عذرخواهي كرد. مي گفت آقاي دكتر من قبل از اينكه بيايم ايران به خاطر تبليغات سویی كه بود فكر مي كردم شما يك كشور نابسامان به هم ريخته عقب مانده هستيد. خدا شاهد است كه عين اين حرف ها را گفت. مي گفت وقتي كه من وارد فرودگاه شدم فكر كردم اشتباه آمديم. گفتم كه آقا من قرار بود بروم تهران. گفتند كه تهران همينجا است. و چند بار عذرخواهي كرد از ما وقتي كه آمد به تهران و اين نظم و جنب و جوش را ديد. مي گفت من دارم به خودم نهيب ميزنم كه چطور به عنوان وزير امور خارجه يك كشور اينقدر تحت تاثير تبليغات غرب قرار گرفته بودم.
اين تازه يك وزير امور خارجه است. حالا مردم عادي كه بنده خداها خيلي بيشتر در معرض اين تبليغات هستند. من خودم يك سالي كه در آرژانتين بودم كه مصادف بود با زمان جنگ، 7 – 8 ماه كه گذشت اينقدر كه اين تبليغات زياد بود – حالا من فقط يك سال از ايران دور بودم – من زنگ مي زدم به پدر و مادرم مي گفتم اگر مشكلي داريد بگوييد من برايتان مايحتاج زندگي بفرستم. يعني فكر مي كردم كه ديگر نون و آب و برق و كل زندگي در ايران به هم ريخته. ببينيد چقدر آدم تحت تاثير اين تبليغات قرار مي گيرد. خب اگر اين مردم بيايند ايران را ببينند چقدر تاثير خواهد داشت.
مثلا همين كشتي گير هايي كه اخيرا به تهران آمدند يكي از اينها مصاحبه كرد و گفت من قبل از اينكه به ايران بيايم پدرماردم مي گفتند به ايران نرو خطرناك است. اما وقتي آمدم ديدم چقدر با تبليغاتي كه مي كنند متفاوت است. خب اينها وقتي بيايند و ايران را ببينند خودشان مي شوند مبلغ ايران. اين خودش مي شود پيام رسان تمدن اين ملت كه چقدر اين ملت، ملت با فرهنگ و متمدني هستند و چقدر پيشرفت كردند و چقدر توانستند همه فشار ها را تحمل كنند و علي رغم همه اين فشار ها كشورشان را به خوبي اداره كنند. اين چه ايرادي دارد؟ من واقعا تعجب مي كنم.
شما از وزراي خارجه سابق هم مشاوره مي گيريد؟
بله. ما با جناب آقاي خرازي گاه و گداري در تماس هستيم. با آقاي دكتر ولايتي بيشتر در تماس هستيم. آقاي متكي هم دو 3 بار تشريف آوردند اينجا و دو سه بار هم جاي ديگري ايشان را ديديم و با ايشان صحبت كرديم. اما اينكه هر هفته يا هر دو هفته جمع بشويم نه اينطور نبوده.
شما كه اينقدر سفرهاي خارجي مي رويد فرصت سفر هاي داخلي را هم داريد؟
نه متاسفانه فرصتي پيش نمي آيد.
قبلا چطور؟ اصلا علاقه اي داريد؟
من علاقه دارم اما در اين 35 سال يعني از يك سال قبل از انقلاب كه من به استخدام دانشگاه در آمدم هيچ وقت فرصت سفر نداشتم. يعني هميشه زندگي جوري بوده كه نمي شد و آدم احساس مي كرد كه كارهايش زياد است. حالا شايد از اين به بعد بشود طوري مديريت كرد كه فرصت بيشتري براي سفر به وجود بيايد. خيلي دلم مي خواهد كه بروم ايران را بگردم. البته بخش عمده اي از ايران را رفتم اما بيشتر دلم مي خواهد بروم. مثلا يك بار ما رفتيم ورزقان. زماني كه زلزله شده بود. رفتيم با عشاير مدتي را نشستيم. خب من خيلي دلم مي خواست بروم عشاير را ببينم كه در اين سفر فرصتي پيش آمد كه عشاير را كه در جايي بودند ببينيم و براي اولين بار بود كه زندگي عشاير را از نزديك لمس كردم. در آن چادر ها و مردم دوست داشتني. در كل به نظرم ايران زيباترين كشور دنياست. اين را من به عنوان يك ايراني نمي گويم. خدا شاهد است هر سفري كه مي روم خارج از كشور و بيشتر از 2 – 3 روز طول مي كشد دلم مي خواهد پرواز كنم و به ايران برگردم.
درست است كه وطن كشش دارد. اين به جاي خود اما همه اش اين نيست. واقعا من خيلي جاها زندگي كردم و خيلي جاها را ديدم. اما ايران چيز ديگري است. مردم ما مردم ويژه اي هستند. قبل از جنگ صدام عده اي را با اين عنوان كه شما ايراني الاصل هستيد از عراق بيرون مي كرد. اينها آمده بودند در قصر شيرين و جاهاي ديگر در چادر ها به طور موقت مي آمدند تا مسائل امنيتي بررسي شود و بعد اسكان داده شوند. مرحوم پدرم چون يك زماني ما در عراق زندگي مي كرديم با هم رفتيم ببينيم از ميان اينها كسي را مي شناسيم كه به او كمك كنيم. ديديم تعداد زيادي از تجار را بيرون كردند كه خب پدرم چون در بغداد به تجارت مشغول بود با اينها آشنا بود. با يكي از اينها كه اتفاقا عراقي هم بود و بي خودي او را به جرم ايراني بودن اخراج كرده بودند صحبت مي كرديم.
احتمالا تقصير پدر شما بود كه در بغداد با اين بنده خدا مراوده داشت و عراقي ها تصور كردند كه اين هم ايراني است.
بله (با خنده). اين بنده خدا تعريف مي كرد كه با چه وضع تحقير آميزي اين ها را سوار كاميون مي كردند و مثل آجر اينها را در بيابان ها تخليه مي كردند. بعضي ها هم كه پير تر بودند اين وسط دست و پايشان مي شكست. ببينيد چه حكومتي بود اين حكومت صدام. آن زمان مردم آن اطراف كه متوجه شده بودند عراق دارد عده اي را بيرون مي كند – ببينيد چه مردمي داريم – به خودشان و بچه هايشان نان و پنير و مشك آب آويزان مي كردند و در بيابان ها دنبال افرادي كه ممكن بود گم شده باشند مي گشتند و به اينها آب و غذا مي دادند. اين دوست مان تعريف مي كرد كه يك بچه اي به او آب و نان داد و وقتي كه اينها را تعريف مي كرد همينطور گريه مي كرد. ما چنين ملتي هستيم. بعد هم ايراني ها آمدند و هر كدام 7 تا 8 تا اينها را به خانه هاي خودشان بردند و به اينها سرمايه دادن. ما خودمان 8 نفر را به خانه خودمان برديم و الان خيلي از آنها در ايران مانده اند و دارند زندگي مي كنند. حالا اين يك نمونه است.
شما ببينيد ما زماني كه خودمان در جنگ بوديم 3 ميليون افغاني را پناه داديم. كدام كشوري اين كار را مي كند؟ اصلا خيلي از كشور ها لب مرز پناهندگان را به گلوله مي بندند كه نيايند. ما در نيا بزرگترين كشور پناهنده پذير هستيم. در ميان اين همه كشور اروپايي و آمريكايي كه فقط ادعاي حقوق بشر را درند و وقتي 50 نفر پناهنده را پذيرش مي دهند به اندازه 5 ميليون از آن استفاده تبليغاتي مي كنند. ما 3 ميليون برادر و خواهر افغاني را پناه داده ايم و به اندازه 3 نفر نتوانستيم نمايش بدهيم.
كدام كشوري در اطراف ودر اروپا فقط 300 هزار پناهجو در مدارس و دانشگاه هايشان تحصيل مي كنند؟ مي دانيد اين چه هزينه اي دارد؟ بدون اينكه يك ريال از سازمان هاي بين المللي كمكي بگيريم. شما به جغرافياي كشور ما نگاه كنيد؟ جنگل داريم، دريا داريم، صحرا داريم، دشت داريم، كوه داريم. همه چيز داريم. واقعا در قلب جهان است. اروپا را به آسياي مركزي وصل مي كند. روسيه را به خليج فارس وصل مي كند. واقعا قلب دنياست. كجا را بهتر از ايران مي توانيم پيدا كنيم؟ لذا ايران يك كشوري است كه همه ايراني ها بايد به ايراني بودن خودشان افتخار كنند.
براي نوروز به جايي سفر کردید؟
يكي دو روز اول عيد يك سفر داخلي رفتیم و بعد ديگر سفرهاي خارجي آغاز مي شود.
كجا رفتید؟
شمال. آنجا يك كلبه اي داريم كه با خانواده به آنجا مي رويم.
در سفر هاي خارجي همسرتان هم همراهتان هستند؟
در 30 – 40 درصد سفرهاي خارجي مي آيد.
آن 60 – 70 درصد ديگر را چرا با خودتان نمي بريد؟
چون پايش درد مي كند و خيلي نمي تواند راه بيايد. آنهايي كه مثلا صبح مي روم و عصر برمي گردم ديگر نمي ارزد كه بيايد. خودش بيشتر كشور هاي آفريقايي و اسلامي را دوست دارد بيايد و خيلي راغب نيست در سفرهاي اروپايي همراهم باشد.
به اينكه سفرهاي شما زياد است اعتراض نمي كنند؟
نه چون سفرهاي ما بيشتر سه 4 روزه است و مثلا بلند ترين آنها 8 روز مي شود كه خب چيزي نيست.
البته 8 روز هم كم نيست.
خب هميشه كه 8 روز نيست. ولي خب بالاخره اين هم بخشي از كار است ديگر.
يك زماني بحث احتمال كانديداتوري شما مطرح شده بود و پاسخ شما كمي از شكسته نفسي هم آنطرف تر بود. ماجرا چه بود؟
نه خب من قصد كانديداتوري ندارم. شكسته نفسي هم نكرديم. بالاخره من مي دانم كه رئيس جمهور يعني چه و ميدانم كه چه باري بر دوش رئيس جمهور است. حالا بعضي از عزيزان شايد از دور دستي بر آتش دارند اما من دارم با آقاي احمدي نژاد زندگي مي كنم و قبلي ها را هم ديده ام. كار دشواري است. تا آدم خودش را از نظر روحي و از جهات مختلف آماده اين كار نبيند، صرف اينكه پيش خودش خيال كند كه مي تواند رئيس جمهور شود كافي نيست. من گفتم كه رحمت خدا بر كسي باد كه توانايي خودش را بشناسد. رئيس جمهوري يك آدم توانمند فرهيخته مورد اعتماد مي خواهد كه هم ملت به او اعتماد كنند و هم مقام معظم رهبري به او اعتماد داشته باشد و آدم توانمندي هم باشد. اينكه هر كسي دلش بخواهد رئيس جمهور بشود بيايد و بگوييد من توانمندم و مي توانم اين كار را بكنم مي تواند آثار مخربي داشته باشد.
آقاي احمدي نژاد هم رياست جمهوري را كار سختي مي دانند؟
آقاي احمدي نژاد كه اصلا زندگي اش را براي اين كار گذاشته و من واقعا نمي دانم ايشان چطور مي توانند اين زندگي را تحمل كنند.
ايشان رياست جمهوري را كار سختي مي دانند؟
من هيچ وقت از ايشان نپرسيدم كه كار سختي مي داند يا نه اما مي بينم كه با عشق و علاقه شبانه روز كار مي كند. ايشان حتي سخنراني هاي خودش را هم خودش مي نويسد.
آجيل عيد را تهيه كرديد؟
خيلي آجيل خور نيستيم. ولي سعي کردیم در هر يك كيلو آجيل يك پسته بگذاريم.
اتومبيل شخصي شما چيست؟
سمند
پرايد نداريد؟
نه متاسفانه.