کد خبر 203696
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردین ۱۳۹۲ - ۰۰:۱۳

عملیات در تاریکی شب آغاز شد و یگانهای پیاده به سمت هدفهای تعیین شده در حال پیشروی بودند که ناگهان آسمان منطقه با گلوله های منور دشمن مثل روز روشن شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، امیر سرتیپ دوم علی جلیلیان پور که اصالتا بچه کرمانشاه و روستای منوری دیزگران از توابع شهرستان اسلام آباد است در تاریخ 15 فروردین ماه 60 به استخدام ارتش درآمده و دوره انواع خمپاره انداز، دوره مقدماتی عالی پیاده و نیز دوره دانشکده فرماندهی و ستاد را طی کرده و پس از مناصبی نظیر فرماندهی تیم، گروه، دسته، گروهان، گردان، رئیس رکن سوم تیپ، معاون اداری و جانشینی تیپ مستقل، امروز فرماندهی تیپ 71 پیاده مکانیزه نزاجا در غرب کشور (کرمانشاه) را برعهده دارد.

امیر سرتیپ دوم علی جلیلیان پور

خاطرات امیر جلیلیان پور که عمدتا به عملکرد لشکر 81 زرهی کرمانشاه در مقاطعی از جنگ اختصاص یافته توسط سایت مشرق در سلسله مطالبی با عنوان «ما اینگونه جنگیدیم» تقدیم دوستداران تاریخ 8 سال نبرد حق و باطل خواهد شد.
از آنجا که تاریخ دفاع مقدس نیازمند بازگویی خاطرات تمامی فرماندهان و رزمندگان حاضر در این صحنه نبرد است، امید است روزی همه فرماندهان عزیز ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز با انتشار خاطرات خود، به نسل های آینده انقلاب برای شناخت کامل این تاریخ درخشان کمک کنند؛ تاریخی که رسما از 31 شهریور 59 در استان کرمانشاه آغاز شد و هشت سال بعد نیز در همین استان با انجام عملیلت مرصاد به پایان رسید اما بخش هایی از آن هنوز زیر بار محدودیت های سازمانی در آن زمان و تعلل در بازگویی امروز فرماندهان، مدفون مانده است.

***

ساعت 10 شب 29 اسفند سال 66 بود که با طرح ریزی قبلی، عملیاتی با نام مهدی (عج) آغاز شد که یگان هایی از لشکر 81 زرهی کرمانشاه و تیپهای تکاور نیروی زمینی ارتش در آن حضور داشتند. گردان 123 پیاده-مکانیزه تیپ 1 لشکر 81 هم یکی از گردانهای عمل کننده بود.
محل انجام عملیات، ارتفاعات آهنگران و تپه 654 در منطقه عمومی سرپل ذهاب بود که به علت موقعیت جغرافیایی خود که در نزدیکی مرزهای عراق بود، در اشغال رژیم بعث قرار داشت.
 
 
نمایی از ارتفاعات آهنگران در مرزهای غربی کشور

برای تقویت قدرت آتش دسته خمپاره انداز 120 میلی متری، یگان خدمتی ما را به آنجا اعزام کردند. جهت شناسایی موضع، خودم را به سرگرد جهانگیر گیسویی فرمانده وقت گردان معرفی کردم.
در زمان حضورم، سرهنگ نیکخواه نیز که در آن زمان جانشین تیپ 1 بود، در آنجا حضور داشت و پرسنل را راهنمایی می کرد. حقیقتا هردو از فرماندهان شجاع و دوست داشتنی بودند.
دسته ما دو روز قبل از عملیات در منطقه مورد نظر فرمانده گردان، مستقر شد. دو تیم دیده بانی را هم به گروهانهای عمل کننده (123) مامور کردیم.
عملیات در تاریکی شب آغاز شد و یگانهای پیاده به سمت هدفهای تعیین شده در حال پیشروی بودند که ناگهان آسمان منطقه با گلوله های منور دشمن مثل روز روشن شد به طوری که حتی سنگریزه ها و چاله های جلوی پایمان را به خوبی می دیدیم. این نشان می داد که تک نیروهای خودی لو رفته است.
بلافاصله بارانی از گلوله بر سر نیروها ریخت و نیروهای ما هم بدون درنگ شروع به تیراندازی کردند.
تیربارهای تعبیه شده دشمن در سنگرهای بتنی اجازه کار را نمی داد و برای همین نیروهای ما درخواست آتش پشتیبانی علیه دشمن داشتند.
ما هم با تمام توان تیراندازی را آغاز کردیم. شدت گلوله های ارسالی ما به حدی بود که لوله خمپاره اندازها از شدت گرما سرخ می شد.
گرمای لوله ها آنقدر بود که وقتی یکی از بچه ها به نام رضا سحرخیز اهل شهرستان مرند خواست گلوله را وارد لوله سلاح کند، خرج گلوله در تماس با دهانه لوله آتش گرفت و باعث سوختگی دستهای رضا شد.
طرح ریزی عملیات بر اساس رعایت اصل غافلگیری و عملیات شبانه بود اما تک نیروهای خودی در همان ساعات اولیه لو رفته بود.
با روشنایی روز، عملیات شب به اتمام رسید و تعدادی از نیروها شهید و برخی هم مجروح شده بودند.
در سالهای آخر جنگ مهمات تعدادی از سلاح ها کمیاب شده بود و برای همین هم مهمات را جیره بندی کرده بودند به طوری که در طول شبانه روز فقط مجاز به مصرف 3 گلوله خمپاره 120 میلی متری بودیم و این نهایت مظلومیت یگانهای پیاده را نشان می داد که در مقاطعی با دست خالی می جنگیدند.
از طرف دیگر ما در تحریم فروش تسلیحات و مهمات بودیم و بیشتر سلاح های ما هم آمریکایی و اسراییلی بود که از زمان رژیم گذشته خریداری شده بودند و همین امر نیز کمک زیادی به رژیم بعث می کرد.
برای تامین مهمات، مسئولین دفاعی کشور از طرق مختلف مهمات مورد نیاز را خریداری می کردند اما فروشنده مهمات، کشور ثابتی نبود و در نتیجه ما مثلا برای خمپاره انداز 120 میلی متری، چند نوع مهمات داشتیم که خرج و وزن آنها در زوایای ثابت، بردهای مختلفی داشت و در نتیجه شانس اصابت به هدف را کم می کرد.
به هر حال اگرچه عملیات امام مهدی(عج) به طور کامل به تثبیت اهداف تعیین شده منجر نشد، اما در همین عملیات بود که یک گردان کماندویی و نیمی از گردان پیاده دشمن منهدم و تعداد 22 نفر از متجاوزین نیز به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
 
 
ارتفاعات آهنگران

ما در این عملیات، فرماندهی دلسوز و دلاور که مانند معلمی راهنما و مشوق رزمندگان بود یعنی «علی پارسا» را از دست دادیم.
یکی دیگر از فرماندهان حاضر در عملیات امام مهدی(عج)، شیرمردی از خطه سرسبز شمال یعنی سرهنگ محمدرضا نیکخواه جانشین تیپ 1 لشکر 81 زرهی کرمانشاه بود که اندکی بعد همزمان با عملیات مرصاد با دشمن بعثی در تپه تلویزیون قصرشیرین به صورت تانک به تانک به همراه سروان «رفعت» وارد درگیری شد و بر اثر اصابت گلوله تانک، هر دو به فیض عظیم شهادت نائل آمدند و هم اکنون نیز تپه تلویزیون قصرشیرین مزین به نام این امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران است.