کد خبر 206751
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۶

آری بهار امسال‌مان رنگ خزان گرفته و چنگ به دل هر انسان آزاده‌ای افکنده است. گویی تمام ارکان عالم نغمه‌سرای خانه بی‌فاطمه امیر مظلومیت‌هاست.

به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، متن زیر یادداشت اختصاصی حجت‌الاسلام والمسلمین ناصر نقویان، با موضوع بهار فاطمی است
 
حال و مال دو مقوله‌ از هم جدا هستند حال بعضی خوب است اما وضع مالی خوبی ندارند و برخی مال زیادی دارند اما حال خوشی ندارند و پاره‌ای از هر دو بهره‌مند و بسیاری نیز از هر دو محرومند.
ما آدم‌ها غالباً‌ خیال می‌کنیم حال ما به مال ما بستگی دارد و اگر وضع مالی‌مان خوب شود، وضع حالی‌مان هم خوب خواهد شد.

به همین جهت تا متوجه می‌شویم، فلانی وضع مالی خوبی دارد آن را به حالش متصل می‌کنیم و می‌گوییم خوش به حالش و خلاصه بین حال و مال رابطه مستقیمی می‌بینیم. خوب است همین‌جا یادآوری شود که منظور از مال نه آن مقدار مالی است که برای گذران یک زندگی آبرومند به آن نیاز داریم و اگر از داشتنش محروم شویم یا باید به گدایی و تکدی بیفتیم و یا خدای ناکرده به راه‌های نامشروع کشیده شویم. 

که هر انسان فهمیده و فرهیخته‌ای می‌داند که آن مقدار از مال و ثروت که باعث گذران زندگی و حفظ آبروی انسان شود،‌ لازم و ضروری است و حتی در روایت اسلامی و دعاها صحبت از این است که از خداوند وسعت روزی بخواهیم، اما آنچه که منظور اصلی این نوشته است، آنکه بسیاری از ما انسان‌ها روی طبیعت سیری‌ناپذیرمان حرص زیادی برای به‌دست آوردن مال و ثروت می‌زنیم. تا جایی که بسیاری از اوقات سلامتی و حتی آبروی خود را نیز در این راه به خطر می‌اندازیم. آن هم به همین خیال که مثلاً هر که مالش بیش حالش بیشتر. که باید به این خیال آدمیان گفت زهی خیال باطل.
 
کافیست مقایسه‌ای بین طول عمر و میزان سلامتی و آرامش روحی انسان‌هایی که با قناعت و آبرومندی زندگی کردند، با آدم‌هایی که مال و ثروت فراوانی اندوخته‌ و زندگی آنچنانی دارند، بیندازیم تا برایمان کاملاً معلوم و مشهود شود که این محاسبه، محاسبه درستی نیست در ضمن تاکنون شنیده نشده حال کسی برای او دردسرساز شود. اما فراوان دیده یا شنیده‌ایم که ملک و دارایی افراد برای آنها مایه گرفتاری و دردسر شده است دقیقاً به همین دلیل در آغاز نوروز و ابتدای سال شمسی به ما ایرانیان مسلمان آموخته‌اند که از خداوند بزرگ حال بخواهیم نه مال، آن هم احسن‌الحال. یعنی بهترین و نیکوترین حال را. به همین جهت عارف اهل حالی همچون حافظ به دلش خطاب می‌کرد و می‌گفت:

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
و البته به دنبال حالی بود که سبب کرامت و کمال گردد.
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد

پس مطمئن باشیم که اگر حال خوبی داشته باشیم حتماً به مال هم خواهیم رسید. پس مراقب باشیم تا مبادا به زبان، خدا را بخوانیم که حول حالنا الی احسن الحال ولی در دل بخواهیم که حول مالنا الی احسن المال که در این صورت مال می‌دهند اما حالمان را می‌گیرند. تنها نکته‌ای که باقی می‌ماند اینکه بدانیم هر چیزی منبع و سرچشمه‌ای دارد که اگر به سرچشمه راه پیدا کنیم بی‌واسطه سیراب شده و نیز پاک و دست نخورده خواهیم چشید و هم به اندازه ظرف و ظرفیت‌مان به ما خواهند داد. فقط شناخت منابع و سرچشمه‌ها مهم است.

به قول خواجه شیراز:
فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست
تا آب ما که منبع‌ش الله اکبر است
حالا برادرجان!
لُب کلام این است که در کجا باید دنبال حال خوش گشت؟ و از چه کسی باید آن را گرفت؟ و اساساً با چه معیار و میزانی باید حال اصلی را از نوع بدلی و تقلبی آن تمییز داد تا گرفتار شیادان و طراران نشد.
و به قول مولوی:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
در این بازار عطاران مرو هرسو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
پس باید به جای مطمئنی رفت و مراقب کلاهبرداران هم بود. حالا که سخن به اصل مطلب رسید، مطمئناً شما نیز با من هم‌عقیده‌اید که در این دنیای پر از تزویر و ریا هستند انسان‌هایی که آیینه دلشان از غبار هر آلودگی پاک و ضمیر منیرشان به صفای ژاله‌های سحریست.
همان نازنینانی که به قول شیخ بها:
نازنینانند در عالم بسی
واقفند از کار و بار هر کسی
آری مرادم محمد و آل محمد صل الله علیه و آله است. انسان‌های بزرگ و بزرگواری که شادابی شکوفه‌های بهاری شرح حال آنان است.
و پهنای آسمان حکایت شرح صدر ایشان:
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
که تنها منبع و مصدر حال خوش آنان هستند و هر اهل حالی و صاحب دلی وام‌دار ایشان است اما هزاران آه که امسال نوبهارمان به رنگ خون نشسته و گلبرگ‌های بهاری دست از جان شسته‌اند چراکه در تب دیدار زهره زهرا (س) می‌سوزند و برای هیچ مؤمنی حال خوشی نمانده است. که حال گردان هستی را بد حال و در بستر احتضار می‌بینند. آری بهار امسال‌مان رنگ خزان گرفته و چنگ به دل هر انسان آزاده‌ای افکنده است. گویی تمام ارکان عالم نغمه‌سرای خانه بی‌فاطمه امیر مظلومیت‌هاست.
و آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل جفا به پهلوی خیرالنساء زدند