کد خبر 20776
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۸۹ - ۱۸:۲۸

براي نخستين بار ناگفته هايي از ديدار نمايندگان ستادهاي نامزدهاي انتخابات دهم با رهبر معظم انقلاب به قلم جعفر فرجي که در اين جلسه حضور داشت، منتشر شد.

 

مشرق- «چند روز پس از اعلام نتايج انتخابات و آغاز درگيري هاي خياباني توسط جريان کودتا، دفتر رهبر معظم انقلاب با دعوت نمايندگان هر يک از ستادهاي انتخاباتي کانديداها ديداري را با رهبر معظم انقلاب ترتيب دادند. آنچه در ديدار مقام معظم رهبري با اعضاي ستادها در يکي از حساسترين لحظات تاريخ اين ملت گذشت، بي ترديد رمز عبور اين ملت از گردنه هاي خطير در اين بيست سال زعامت مقام معظم رهبري بوده است. بخشهايي از اين جلسه را در ويژه نامه رمز عبور روزنامه ايران نوشته بودم و اکنون گزارش قسمت دوم اين جلسه را که سراسر حماسه و نمايانگر شجاعت بي نظير و عدالت بي همتاي رهبري عزيز است و از چشمان همگان پوشيده مانده در اختيار هفته نامه 9 دي قرار مي دهم.
در اين مدت عزيزان زيادي خواستار بيان بخشهاي ديگري از اين ديدار براي مردم بودند که با گذر از حساسيت هاي آن زمان و در آستانه يوم الله 9 دي به نظر مي رسد که برخي از آنها را مي توان گفت.

 

اين جلسه با دعوت رهبري و چند روز بعد از راهپيمايي بزرگ اعتراضي ميدان آزادي جريان سبز برگزار شد. برخي با اين نگاه آمده بودند که امتيازي نصيبشان خواهد شد...»
آقاي الويري بي تابي مي کردند و به آقا مي گفتند که: آقا 30 ثانيه وقت بدهيد. بنده طرح دارم براي حل مسئله. آقا فرمودند که دوربين ها را بيرون ببريد. وقتي دوربين ها کامل خارج شد، آقا فرمودند که: آقاي الويري شما 30 ثانيه وقت خواستيد، ما کريم هستيم به شما يک دقيقه وقت مي دهيم. خنده بر لبان همه نشست ...
آقاي الويري شروع کردند و گفتند که از ديد ما اين انتخابات بايستي ابطال شود . هر گونه تصميم ديگري به غير از ابطال، مورد پذيرش مردم قرار نخواهد گرفت . بعد از ابطال انتخابات که کمترين خواسته مردم است ، براي حل مسائل و قضاوت در مورد ادعاهاي طرفين، حضرتعالي شوراي حکميتي شکل دهيد تا ميان طرفين قضاوت کند، آن وقت هر آنچه آن شورا حکميت نمود ما هم مي پذيريم.
اين کار در زمان امام هم سابقه داشته است . مثلاً در ماجراي 14 اسفند در زد و خورد مابين طرفداران بني صدر و شهيد بهشتي، چون يک طرف دعوا شهيد بهشتي رئيس دستگاه قضا بودند، امام براي حل مساله شورايي 3 نفره را شکل دادند (نقل اين جملات از طرف آقاي الويري حدود پنج دقيقه طول کشيد) آقاي الويري ادامه دادند که با تشکيل اين تيم سه نفره مشکل حل شد.
حضرت آقا اجازه داده بود تا آقاي الويري پنج دقيقه وقت مقررشان را صحبت کنند، بلافاصله بعد از اين جمله آقاي الويري که مشکل حل شد فرمودند: و مشکل حل نشد ....
آقاي الويري که گويي تمام صحبت هاي خود را برباد رفته مي ديد و همچنين تمام وقت خود را، با حالت خاصي با ترديد گفت : آقا حل شد .... و حضرت آقا فرمودند: نخير مشکلي حل نشد و پس از تحقيقات فراوان نتايج مورد پذيرش طرف مقابل قرار نگرفت و آن پرونده حجيمي که آقاي اردبيلي با خود به اين طرف و آنطرف مي برد هيچ گاه به نتيجه خاصي منتج نشد.
آقا فرمودند يک مطلبي را اينجا جا دارد بيان کنم:
برخي از دوستاني که در اين جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزديک مي شويم ، مدام با يک ژست خاصي در شعارهايشان تبليغ مي کنند که اختيارات رهبري در چهارچوب قانون اساسي است و رهبري در چهارچوب قانون اساسي بايست عمل کند و اختيارات فراقانوني و يا حکم حکومتي نداريم.
جناب آقاي خاتمي نيز وقتي سال 76 مي خواستند کانديداي رياست جمهوري شوند، آمدند پيش بنده و گفتند که بنده عقيده ام اين است که رهبري بايست در چهارچوب قانون اساسي عمل کند. بنده به ايشان گفتم بسيار مطلب خوبي است ولي شما جناب آقاي خاتمي کسي خواهي بود که در آينده بيشترين تقاضاها را براي استفاده از اختيارات فراتر از قانون اساسي رهبري جهت حل مشکلات کشور خواهيد داشت. در طول سالهاي رياست جمهوري، ايشان بارها نامه مي زدند که فلان مطلب را تنها شما مي توانيد حل نماييد و بنده مي نوشتم که با توجه به اينکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسي نيست مکتوب بنويسيد که موضوع از طريق اختيارات فراتر از قانون اساسي رهبري حل شود و ايشان بارها و بارها چنين مطلبي را مکتوب نمودند.
شما ببينيد اين اختيارات رهبري در انتخاباتهاي مختلف مثل تاييد انتخابات مجلس تهران و يا تاييد صلاحيت کانديداي رياست جمهوري و... تاکنون به نفع چه جرياني بيشتر بکار گرفته شده است. در همين جمع اکثر دوستان در زمان تصدي خود بر پست هاي مختلف در مواقع بحراني کشور، همين درخواستها را بصورت مکتوب براي استفاده از اختيارات رهبري داشته اند ولي چرا هر وقت انتخاباتي مي شود، مدام تکرار مي کنيد که حکم حکومتي نداريم و ...
الان هم شما از بنده مي خواهيد بدون در نظر گرفتن شوراي نگهبان و چهارچوب هاي قانوني، شورايي را فراتر از آنچه در قانون اساسي آمده، جهت حکميت شکل دهم. نخير بنده نظرم اين است که بر اساس همان چيزي که خودتان مدام در ايام انتخاباتهاي مختلف تبليغ مي کنيد عمل شود و بايست همه گروهها در چهارچوب قانون عمل نمايند. راه حل مساله رجوع معترضين به شوراي نگهبان است و بنده حرکت در چهارچوب قانون را راه حل نهايي مي دانم.
کار تمام شده بود. آنچنان قاطعانه درخواست ها و تلاش هاي آقايان الويري، بهشتي، دانش جعفري مبني بر ابطال انتخابات و از کار انداختن وجاهت داوري شوراي نگهبان در فراز اول سخنان رهبري ( در قسمت غيررسمي) بصورت شفاف و صريح پاسخ داده شده بود که هرگونه فکري مبني بر فلسفه شکل گيري جلسه بر پايه امتياز دهي را از بين مي برد.
آقاي زنگنه دست خود را بالا بردند و اجازه گرفتند که صحبت کنند. آقاي زنگنه مطالبي پيرامون عدم بيطرفي شوراي نگهبان گفتند و سپس موضوع را به سمت آقاي احمدي نژاد کشاندند که ايشان در سخنرانيشان در ميدان وليعصر به ما گفته اند همجنس باز و ليبرال.
حضرت آقا فرمودند: آقاي زنگنه حالا چرا شما به خودتان گرفته ايد؟ آقاي زنگنه اصرار مي کردند که احمدي نژاد گفته طرفداران موسوي فلان و فلان هستند. صحبت هاي زنگنه معطوف به آن قسمت از صحبت هاي دکتر در رابطه با آمريکا و حکومت هاي ليبرالي بود که روساي جمهور اين کشورهاي ليبرالي، از هر طريقي ولو شعارها و امتيازهايي براي همجنس بازان، به دنبال راي آوري هستند. واقعاً من هم تعجب کردم که چرا ايشان به خودشان گرفته اند. اصل صحبت آقاي زنگنه اين بود که تقلب شده و بايست انتخابات ابطال شود.
حضرت آقا صحبت هاي جناب زنگنه را تمام کردند و فرمودند: آقاي زنگنه شما نوعاً آدم احساساتي هستيد و همواره در موضع گيري ها و بيان مطالبتان، احساستان بر منطق و عقل مي چربد، اين خوب نيست. الان هم من اين صحبت هاي شما را مي گذارم روي احساسي بودنتان.
فضا خيلي سنگين شده بود و آقاي زنگنه را نگاه کردم آن حالت سفت و محکم اوليه نشستن خود را از دست داده بود و روي صندلي دراز کشيده بود گويي بدنش توان نشستن نداشت. آقا فرمودند: بارها شده که شما مطلبي را با حرارت گفته ايد و سپس با اشک نزد بنده آن مطلب را پس گرفته ايد.
آقا فرمودند: يک مطلبي هم راجع به ابطال انتخابات بگويم که ديگر هيچ وقت چنين مطلبي را تکرار نکنيد. اگر امروز تمام دنيا نيز روبرويم جمع شوند و بايستند و بگويند انتخابات بايد ابطال شود، بنده هرگز زير بار نخواهم رفت. ابطال انتخابات تودهني به مردم است و بنده به هيچ عنوان از حقوق مردم کوتاه نخواهم آمد. در همين انتخابات سال 76 وقتي جناب آقاي خاتمي راي آوردند خيلي ها اعتراض داشتند و به دنبال ابطال انتخابات بودند. گروهي از بزرگاني که شما هم مي شناسيد پيش بنده آمدند و تقاضاي ابطال انتخابات را کردند و مدام هم اصرار مي کردند. بنده آن زمان آن چنان تشري به اين ها زدم که ديگر از آن زمان تاکنون دلشان با بنده صاف نشده، (بعد با شوخي و تبسمي آرام فرمودند) البته اميدوارم اين جلسه باعث نشود که شما هم مثل آن عزيزان شويد. اگر هم اعتراضي راجع به انتخابات داريد برويد در مجاري قانوني درنظرگرفته شده در قانون اساسي پيگيري نماييد. ايشان ادامه دادند: البته يک چيزي را هم بگويم که شما که کار اجرايي انتخابات انجام داده ايد، مي دانيد که احتمال تقلب در انتخابات نيم درصد هم نيست. حالا يک زماني صحبت بر سر 100 هزار راي بود احتمال مي داديم. اگر 200 هزار رأي بود، 300 هزار رأي بود مي پذيرفتيم. الان صحبت نه بر سر يک ميليون يا دو ميليون رأي که اختلاف 11 ميليون رأي است. مگر مي شود پذيرفت. البته اشکال ندارد شوراي نگهبان ترتيبي اتخاذ نمايد تا با حضور نمايندگان کانديداها آن صندوق هايي که اعتراض دارند بازشماري شود. هر چند که بنده مطمئن هستم تغييري در آراء بوجود نخواهد آمد.
آقاي آخوندي که باجناق آقاي ناطق نوري و نماينده ستاد موسوي در هيآت نظارت شوراي نگهبان بودند، دست خود را بالا بردند. داشتند شروع به صحبت مي کردند که آقا فرمودند: خودتان را معرفي کنيد؟ با تعجب گفتند که آخوندي هستم، عضو ستاد موسوي. آقا فرمودند: «بله مواضعتان را اخيراً در روزنامه ها ديده ام.» اهل دلي مي گفت که حکمت اين برخورد آقا شايد اين بوده که ايشان جناب آقاي آخوندي جديد را با مواضع جديدش نمي شناختند و احتياج داشتند ايشان خودشان را درست با همين عنوان جديد معرفي کنند.
آقاي آخوندي گفتند که آقا بنده در انتخابات سال 76 وقتي آمار آراء تا حدودي مشخص شد نشستم و بيانيه اي را آماده نمودم و به آقاي ناطق گفتم انتخابات را به آقاي خاتمي تبريک بگوييم. آقا اين را مي دانيم که در يک جامعه مترقي بايست کسي که شکست مي خورد شکست را بپذيرد و همچنين مي دانيم که هر چقدر آراء اين انتخابات که در داخل صندوق ها ريخته شده و بازشماري شود باز هم تغييري بوجود نمي آيد و قبول داريم که مردم اين آراء را در صندوق ها ريخته اند (تا بدينجا آقاي آخوندي دو اعتراف بزرگ را انجام داده بود) اما اعتراض ما به اين است که با بداخلاقي کاري کرده اند که مردم به اشتباه افتادند. کليت بحث اين بود که چرا احمدي نژاد طوري عرصه را طراحي نمود که راي به موسوي معادل راي به هاشمي شد و افکار عمومي را احمدي نژاد طوري هدايت کرد که گويي هر کس به موسوي رأي بدهد، انگار به هاشمي راي داده است و ... اين يعني تقلب در انتخابات.
آقاي دکتر زارعي که با آقاي آخوندي در شوراي نگهبان به عنوان نمايندگان کانديداها حضور داشت، با عصبانيت زير لب مي گفت پس چه کسي بود که دائم بدون اينکه نتيجه اي معلوم شده باشد از همان لحظات اوليه آغاز انتخابات با بيرون تماس مي گرفت و دائم آمارهاي دروغ به بيرون مي داد که تعداد آراء فلان مقدار شده است. آقاي زارعي که حسابي از دست آخوندي شاکي بود، دستشان را مدام بالا مي بردند. آقا نگاهي به آقاي زارعي کردند و فرمودند که ديگر خسته شده اند. تا چنين گفتند آقاي زارعي دستشان را پايين آوردند و آقا والسلامي گفتند و جلسه چند ساعته به پايان رسيد.
به غير از چند نفر که بدون خداحافظي رفتند، همه به گرد رهبري حلقه زدند. خانم کروبي جلو آمدند و با آقا احوالپرسي کردند و گفتند: آقا نمي شود اين هايي که دستگير شده اند را آزاد نماييد؟ آقا فرمودند: خانم کروبي بنده در اين فيلم هاي تبليغاتي آقاي کروبي مي ديدم که ايشان مدام افتخار مي کنند به اينکه مجرمين را از زندان آزاد کرده اند. (اشاره به ژست تبليغاتي کروبي مبني بر توانمنديش در نظام مبني بر رايزني و چانه زني براي آزاد نمودن زندانيان به تعبير خودش سياسي) به ايشان بگوييد که اين افتخار نيست که کسي مجرمي را آزاد نمايد. خانم کروبي گفتند آخر در بين اين ها خانواده شهيد هست. در حالي که همه به دقت به صحبت هاي آقا گوش مي دادند، آقا فرمودند : خانم کروبي شما که بهتر مي دانيد خانواده شهيد بودن، آخوند بودن، آخوندزاده بودن که مصونيت نمي آورد. حرف من اين است که نبايد مجرمي را بدون دليل آزاد نمود و نه بايد کسي را بدون جرم زندان نمود. هر دو کار غلط است.
گويا آقاي منتجب نيا بودند که در آن فضا خواستند مطلب دستگيري ابطحي را طرح کنند. ايشان گفتند که آيا شما در جريان هستيد که امروز آقاي ابطحي را گرفته اند؟ آقا در ميان حلقه همه آن بزرگواران فقط رضايت خدا را مي ديدند نه رضايت خلق او را . آقا فرمودند: بنده در جريان دستگيري ايشان نيستم، در اين امور دخالت هم نمي کنم. به دستگاه ها هم گفته ام که خودشان حسب تکليفشان به وظايف ذاتي خود عمل کنند. همه ديدند که مواضع آقا خيلي سفت و محکم است و جاي هيچ گونه باج خواهي و يا وساطت طلبي از نائب مهدي و عدالت پيشه اي علوي وجود ندارد.
آقا از حلقه بزرگان سابق، خارج شدند که آقاي طلايي نيک نزديک به خروجي در جلو رفتند و به آقا گفتند: آقا در اين مدت به بزرگان خيلي توهين شد و شخصيت بزرگان نظام در تلويزيون مستقيماً تخريب شد و ..... شما نظرتان چيست؟ آقا در حاليکه داشتند خارج مي شدند گفتند: بله، بنده هم مانند همه مردم از تلويزيون برنامه هاي انتخاباتي را مي ديدم. واقعاً وقتي مي ديدم درست جلوي ديد مردم به رئيس جمهور قانوني کشور مدام مي گويند دروغ گو، دروغ گو! دلم مي شکست.
و اين آخرين تلاش بزرگان سابق، براي حتي شنيدن جمله اي کوتاه براي نقل قول در بيرون از جلسه و يا حتي يافتن مستمسکي کوچک از سخنان حضرت آقا مبني بر درستي کارهايشان بود. کارهايي که بهايش خون هاي جوانان و مردم بي گناه و به خيابان کشاندن و به آشوب کشاندن سرزمين ولي عصر در برابر انظار دنيا و تبديل بهترين فرصت نظام در تاريخ انقلاب به صحنه اي زننده و هتک حرمت خون شهدا بود.
جمله مرد خاکستري فتنه که نقل کرده بود: (آقاي) خامنه اي از اغتشاش مي ترسد و اگر بتوانيم مردم را يک ماه در خيابان نگه داريم قطعا عقب نشيني خواهد کرد. را حتماً به ياد داريد همين جمله به خوبي گواه است که سران فتنه نه تنها مردم ايران که رهبري اين نظام را هم نشناخته بودند.
حضرت آقا به آن جلسه نيامده بود تا با دوستان و آشنايان قديمي خودشان به رسم آنچه از سياست بازي و رفاقت آموخته بودند، سخن بگويد و نيامده بود تا با دوستان و آشنايان قديمي خودش که بواسطه حضور مردم در خيابانها احساس قدرت مي کردند، با معامله و عقب نشيني جلب محبت نمايد.
آقا آمده بود براي آخرين بار با دوستان و همسنگران و آشنايان قديمي خودش در داخل و خارج جلسه اتمام حجت کنند. بله، امام ما براي اتمام حجت با همه آشنايان قديمي خود جلسه آمده بود...
سيد علي حسيني خامنه اي همچون خميني (ره) به هيچ کس باج نمي دهد.