به گزارش مشرق، جهان نوشت: داستان در يک بازه زماني دوازده ساعته در واشنگتن اتفاق ميافتد و محوريت داستان موضوع فراماسونري است. لنگدان ظاهراً به دعوت يکي از دوستان فراماسون خود به قصد انجام يک سخنراني در ساختمان کنگره ايالات متحده وارد واشنگتن دي سي ميشود. لنگدان در مييابد که دوستش ربوده شده و رباينده بدين وسيله از وي ميخواهد که براي او هرم مخفي فراماسونها را که گفته ميشود در جايي در شهر واشنگتن پنهان شده، و همچنين کلمهي گمشدهاي را که گفته ميشود کليد دستيابي به قدرت و دانش مخفي گذشتگان است پيدا کند.
«در سال ????، سندي در گاوصندوق رييس سازمان سيا قرار گرفت. اين سند تا به امروز هنوز آنجاست. متن رمزي آن در بر دارندهي ارجاعاتي به يک مدخل باستاني و مکاني ناشناخته در زير زمين است. در اين سند همچنين جملهاي به اين مضمون وجود دارد: "جايي در آن بيرون مدفون شده است."»
جملات بالا، اولين جملات "نماد گمشده" (The Lost Symbol) تازهترين کتاب دن براون است. اين رمان قسمت سوم از مجموعه سهگانهاي است که در پي دو کتاب قبلي اين نويسنده، "فرشتگان و شياطين" و "رمز داوينچي" در سال ???? منتشر شده و قرار است فيلمي اقتباسي از آن در سال ???? به نمايش در آيد. شخصيت اول هر سه کتاب استاد نمادشناسي از دانشگاه هاروارد به نام "رابرت لنگدن" است که در ماجراهايي آکنده از معماها و راز و رمزهاي تاريخي به دنبال حقايقي مخفي ميگردد.
اما پرسش اين است که پرداختن به اين رمان و نويسندهاش چه اهميتي دارد؟ آيا اين کتاب ارزش تحليل و بررسي را دارد؟ يا اين رمان هم مثل هزاران داستان کوتاه و بلندي است که در گوشه گوشهي دنيا منتشر ميشود؟ تنها عاشقان دنياي داستان بايد به چنين کتابي توجه کنند؟ يا ديگراني که دغدغههاي فرهنگي و ارزشي دارند نيز بايد نسبت به اين کتاب که به سرعت در ايران ترجمه شده است، حساس باشند؟
براي پاسخ به پرسشهاي بالا کافي است چند نکته را بدانيم. دن براون در کتابهايش به موضوعات جنجالي و حساسيت بر انگيز ميپردازد. کتاب قبلي وي، "رمز داوينچي" باعث شد پاپ ژان پل دوم و مجمع کاردينالهاي کاتوليک، براون و کتابش را تکفير کنند. اين کتاب با فروش ?? ميليون نسخهاي به پرفروشترين کتاب انگليسي قرن بيست و يکم تبديل شد و بعدها فيلمي با همين نام نيز از روي آن ساخته شد. دن براون نويسندهاي است که از حقايق غير قابل انکار و شايعات غير قابل باور داستاني معمايي ميآفريند، که بسياري را به خود جذب ميکند. اما موضوع تازهترين کتاب اين نويسنده چيست و چرا بايد به ترجمهي چنين کتابي در ايران حساس بود؟
کل داستان در يک بازه زماني دوازده ساعته در واشنگتن اتفاق ميافتد و محوريت داستان موضوع فراماسونري است. لنگدان ظاهراً به دعوت يکي از دوستان فراماسون خود به قصد انجام يک سخنراني در ساختمان کنگره ايالات متحده وارد واشنگتن دي سي ميشود. پس از ورود به ساختمان کنگره رابرت لنگدان با دست راست قطع شده دوست خود مواجه ميشود که در وسط سالن به سمت مشخصي اشاره ميکند. با توجه به شواهد، لنگدان در مييابد که دوستش ربوده شده و رباينده بدين وسيله از وي ميخواهد که براي او هرم مخفي فراماسونها را که گفته ميشود در جايي در شهر واشنگتن پنهان شده، و همچنين کلمهي گمشدهاي را که گفته ميشود کليد دستيابي به قدرت و دانش مخفي گذشتگان است پيدا کند.
اين داستان با پيچ و خمهاي زياد بالاخره به پايان ميرسد، ولي در زير لايهي جذاب و سرگرمکنندهي داستان لايهي ديگري نهفته است که نويسنده ميکوشد آن را در ناخودآگاه ذهن خواننده حک کند:
?. ترويج اومانيسم: تم اصلي اين داستان اومانيسم و خداانگاري انسان است. در نقاط متعددي از داستان به خواننده گفته ميشود که انسان توانايي رسيدن به مرتبهي خدايي را دارد. تنها مشکل انسان اين است که چنين چيزي را باور ندارد و دانش جادويي گذشتگان را هم گم کرده است.
?. تطهير فراماسونري: در اين کتاب فراماسونري نه يک سازمان سري و مخوف، که انجمني بر پايهي دانش معرفي ميشود و وظيفهاش حفظ دانش و اسرار گذشتگان است. در کل کتاب تمام شخصيتهاي فراماسون، انسانهاي پاک و وارسته هستند، و تنها فرد شرور داستان کسي است که ميخواهد رازهاي فراماسونري را افشا کند. در اين کتاب به دفعات از فراماسونري دفاع ميشود و فراماسونها را افرادي آگاه که نيتهاي خيرخواهانه دارند به تصوير کشيده، کساني که ضدفراماسونها هستند را به سخره ميگيرد.
?. ارائهي تاريخ جعلي آمريکا: دن براون آمريکايي در اين کتاب ضمن تقديس سياستمداران و فراماسونهاي برجستهي کشورش، سعي در ايجاد يک تاريخ جعلي و پر از رمز و راز براي ايالات متحده و معرفي اين کشور به عنوان رم دنياي جديد دارد. در اين کتاب از قدمت ساختمانهاي اصلي واشنگتن به گونهاي صحبت ميشود، که خوانندهي بيخبر از همه جا ميپندارد با کشوري چند هزار ساله طرف است.
?. تقديس انجيل: مخاطب اصلي کتاب مردم ايالات متحده هستند و از اين نظر توجه براون به انجيل چيز عجيبي به نظر نميرسد. چيزي که عجيب به نظر ميرسد پيوند زدن انجيل با دنياي فراماسونري و معرفي اين کتاب به عنوان راه حل نهايي همهي مسايل است. در اين کتاب انجيل تحريفشدهي مسيحيان به عنوان تنها پاسخ تمام پرسشهاي بشريت و گنجي که ساليان دراز از آن محافظت شده معرفي ميشود. در واقع نويسنده ميکوشد در يک داستان خيالي هم چهرهي فراماسونها را به عنوان نگهبانان انجيل تطهير کند، و هم برداشتهاي عجيب و غريب از انجيل را به عنوان تنها اميد آينده جلوي راه خواننده بگذارد.
در مورد هر يک از چهار مورد بالا مي توان مطالب زيادي نوشت. اما سؤال اصلي اين است که چرا دستگاههاي نظارتي به کتابي که در سر تا سر داستانش به تبليغ اومانيسم، تطهير فراماسونري، تکريم تاريخ جعلي آمريکا و ترويج مسيحيت و انجيل ميپردازد، به اين راحتي اجازهي چاپ ميدهند؟ اگر نوجوانان و جوانان اين مملکت با خواندن اين کتاب رازآلود به تقدس انجيل تحريف شده اعتقاد پيدا کرده و به مسيحيت گرايش پيدا کنند، کسي جوابگو خواهد بود؟ آيا ساختن افسانه از مهمترين دشمن ما يعني آمريکا رسالت مترجمان، ناشران و مميزان اين کشور است؟ آيا انتشار گستردهي چنين رماني در جهان تکهاي از پازل پيچيدهي فراماسونري نيست؟
کسي هست پاسخي داشته باشد؟!