کد خبر 21332
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۰

ناميرا بخوبي‌توانسته است تا دوران فتنه را و نفاق بزرگان را و ريشه‌هاي اين نفاق را در زمينه عاشورا و کربلا به تصوير بکشد با اين تفاوت که آدم‌هاي قصه کرميار و روحيات و تمايلاتشان و حتي خشم‌ ‌شان محصور نمي‌شود.

گروه فرهنگي مشرق- ماه‌ها و روزهاي منتهي به عاشورا براي مردم کوفه روزهاي انتخاب و شک و ترديد و در نهايت تصميم بود. از نکاتي که مختارنامه توانسته است به خوبي به آن بپردازد همين رشد شک و تغيير مسير و تصميم و در نهايت منتهي شدن اين شک به زندان و جا ماندن از عاشورا براي مختار بود. اما آيا تنها اين مختار بود که دچار شک شد؟
کتاب "ناميرا" اثر صادق کرميار که انتشارات نيستان دومين چاپ آن را امسال به بازار کتاب عرضه کرد، داستان مرداني را روايت مي‌کند که که تنها چند ماه قبل از واقعه عاشورا در گير و دار شک و ترديدها و انتخاب‌ها مسيرهايشان را تغيير دادند. مرداني که تصميم‌هايشان بسيار جدي تر از مختار از آب در آمد به طوري که برخي از آنها در جبهه يزيد با امام جنگيدند در حالي که پيش از عاشورا براي قيام حسين‌بن علي (ع) سينه چاک بودند و حتي برخي از آنها براي امام نامه نوشتند.
قهرمان رمان‌واره "ناميرا"، عبدالله بن عمير کلبي است. با وجودي که عبدالله بن عمير از شهداي مسلّم کربلا و از اصحاب امام حسين(ع) اما درباره گذشته او چندان اطلاعاتي نيست. تنها اطلاعات موجود از عبدالله اين است که او از جهادگران با مشرکين بوده و زناني که با سربازان عمرسعد که از نخيله به کربلا براي جنگ با امام حسين(ع) مي‌رفتند برخورد کرد گفته است که امروز جنگ با اين قوم[سپاه کوفه] از جهاد با کفار واجب تر است. صاحب‌نظران تاريخ اسلام معتقدند که وي با آن جوان تازه مسلمان که به وهب مشهور بوده است و يکي از شهداي کربلا است فردي متفاوت بوده و دليل اين اينکه برخي به اشتباه اين دو را يک شخصيت مي‌دانند به دليل کنيه عبدالله، ابو وهب بوده است.
شخصيت‌هاي اصلي ناميرا غير از عبدالله افراد واقعي ديگري چون "عمرو بن حجاج زبيدي"،"شبث بن ربعي"، "هاني ابن عروه" و "انس بن حارث کاهلي" و ديگراني هستند که ماجراهايشان دست کمي از عبدالله ندارد.
نويسنده ناميرا پرداختي داستاني به فراز و نشيب‌هاي اتفاقات چند ماه منتهي به عاشورا دارد. فضاي قصه و شخصيت‌پردازي ها با توجه به روايات موجود از اوضاع و احوال مردم کوفه، رسوم عربي، آمال و آرزوها و کينه‌ها و محبت‌هاي مردم قبايل ساکن کوفه طراحي شده است و تا آنجايي که روايات راه را روشن کرده‌اند داستان در مجراي روايي حرکت کرده است.
قصه از آنجا آغاز مي‌شود که عبدالله به همراه همسر و تعدادي سوار همراهش از جنگ در فارس ايران به کوفه باز مي‌گردد و در راه در حالي که بسيار تشنه و خسته‌ هستند به پيرمردي بر مي‌خورند که در کنار گودالي بيتوته کرده و در ميان صحراي سوزان با زبان روزه در حال نماز در آن گودال است. اولين ضربه به ذهن و روح عبدالله در اين محل مي‌خورد. پيرمرد وقتي از نماز فارغ مي شود به او خبري عجيب مي‌دهد و مي‌گويد که منتظر ياران خود است و انتظار مي‌کشد تا در کنار يارانش بهترين بندگان خدا را که به زودي قرار است در اين محل به دست مسلمانان، مشرکان و حرامياني که با هم متحد شده‌اند کشته شود، ياري دهد.
عبدالله در بازگشت به قبيله‌اش ماجراهاي فراواني خواهد ديد.مردان کوفه براي حسين‌بن‌علي(ع) نامه نوشته‌اند و او را براي قيام عليه خليفه شرابخوار اموي يزيد دعوت کرده اند. در ميان دعوت کنندگان يکي از دوستان دوران جهاد عبدالله به نام عمروبن حجاج زبيدي خضرمي نيز هست. عبدالله با اين قيام و دعوت مخالف است و معتقد است که بايد به جاي قيام عليه يزيد از او حمايت کرد و مانع از فتنه در ميان مسلمين شد. چرا که اين فتنه بسياري را به کشتن مي‌دهد و در نهايت به نفع کفار تمام خواهد شد. همين اعتقادات عبدالله سبب مي‌شود تا او با عمروبن حجاج که موافق سرسخت قيام عليه يزيد براي گرفتن انتقام کوفيان از شاميان است درگيري هاي لفظي پيدا کند. هر چه داستان پيش مي‌رود ترديد هاي عبدالله و سوالات او بيشتر مي‌شود. کار به جايي مي‌رسد که عبدالله براي پا درمياني به سراغ حاکم جديد کوفه پسر مرجانه که به جاي نعمان ابن بشير به اين مقام رسيده است مي‌رود اما در چند ديدار از روش ابن زياد و برخورد او با مخالفانش شگفت زده شده و باز هم به ترديد‌هايش افزوده مي‌شود.
نکته جالب رمان ناميرا که در بسياري بخش‌هايش به دليل ديالوگ‌ها و صحنه‌پردازي‌هايش تنه به نمايش‌نامه و فيلم‌نامه مي‌رند تغيير مسير ظريف و زيباي شخصيت‌ها است. نقطه اوج داستان و تير خلاص به شک و ترديد هاي عبدالله زماني است که او در نخلستان با قيس بن مصهر صيداوي روبرو مي‌شود و گفت‌و‌گويي زيبا ميان اين دو به وقوع مي‌پيوندد که محتواي اين گفت‌و ‌گو از نظر غنا مي‌تواند با يک کتاب برابري کند و عبدالله در نهايت به تصميم مي‌ رسد در حالي که همين شک و ترديد ها نيز از ميانه راه در قلب عمروبن حجاج و شبث ربعي نيز ريشه دوانده و آنها را نيز به تصميم‌ مي‌رساند.
اگر ويژگي فتنه را در شک و ترديد، پوشيدگي حقيقت و عدم تمايل افراد به بروز دادن انگيزه‌هاي واقعي‌شان که نفاق ناميده مي شود بتوان طبقه بندي کرد، ناميرا همه اين ويژگي‌ها را در روايت داستاني‌ خود گرد آورده است. اين پرداخت کاملا طبيعي است؛ بطوري‌که در هيچ بخش حس شعار و شعارزدگي و ارائه تحليل به مخاطب دست نمي‌دهد. مخاطب شخصيت‌ها را باور مي‌کند و گاه چنان شک و ترديد ها جدي و مطرح مي‌شود که مخاطب نيز با اين شک ها همراه مي‌شود و در نهايت با شخصيت اصلي به تصميم مي‌رسد.
ناميرا بخوبي‌توانسته است تا دوران فتنه را و نفاق بزرگان را و ريشه‌هاي اين نفاق را در زمينه عاشورا و کربلا به تصوير بکشد با اين تفاوت که تصوير آدم‌هاي قصه کرميار و روحيات و تمايلاتشان و حتي خشم‌ و غضب‌شان محصور در آن زمان خاص نمي‌شود.
"ناميرا"، روايتي است ناميرا، از فتنه،نفاق، شک، تصميم و عمل.