کد خبر 215393
تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۳

شهید گمنام،‌ ای گمنام‌تر از گمنام‌ها، چه زیبا عشق بازی کرده‌ای که خریدنی شده‌ای و چه زیبا قیمت گرفته‌ای! مرا ببخش... بی‌سیم وجودم کماکان بر روی موج شرمندگی تنظیم است.

به گزارش مشرق، فارس به نقل از وبلاگ مسافر کربلا نوشت:

بنویسم تا شاید آینده گواه دهد

که یک فرزند پدر آسمانی

دلش نیامد که دردهای نشسته رزمندگان عرصه جهاد نرم فرهنگی را ننگارد

می‌نگارم تا شاید آن ربی که نانوشته‌ها را می‌داند در فردای قیامت گواهیم را بدهد

که هر ‌آنچه را که دارم در طلب اخلاص نها‌ده‌ام

تا اثبات کنم و خواهم کرد که ما را از هیچ چیز نترسانید...

گاهی بعضی‌ها فکر می‌کنند با یک پست و مقام می‌توانند همه چیز را تغییر دهند

اما نمی‌دانند هر آنچه که برای خدا باشد قابل نفوذ  و تغییر نیست

این روزها شاهدم که بعضی‌ها در طلب یک صندلی که اگر ولایت نداشته باشد

فقط صرف یک صندلی است

دارند از این روزها شروع به دست و پا زدن برای رسیدن به آن صندلی را می‌کنند

و به قول یک دوست «پیش بسوی پاستور!»

اما من امروز می‌خواهم برای چند نفر دست و پا بزنم برای آزادی

آری آزادی

آزادی مردانی که برای زمین نماندن حرف امامشان

خودشان را برای امام زمانشان بر زمین زدند

تا آیندگان در وصفشان فقط سرود شرمندگی و خجالت بخوانند

روزی رفتند و این روزها با گمنامی برگشتند

و چه زیبا برگشتند با مادر و بوی رقیه 3 ساله…

راستی خواستم در این چند سطر یادی کنم از گمنامان بی‌پلاک

شهید گمنام سلام

خودت بگو تا من هم دریابم راستی چه سری است تا اسمت را می‌برم

همه می‌گویند: یا زهرا…و تا به پیشت می‌آیم بوی یاس استشمام می‌کنم از تو

ای گمنام‌تر از گمنام‌ها

تو که با آمدنت همه داد دارند که چرا گورستان شده محله، دانشگاه و...

خوش بحالت همچنان مظلومی و غریب همچون اصحاب سال 61 هجری

زبانم و قلمم قاصر است از بیان و وصفت ولی بگذار کمی از مشکلاتت بگویم

از آن نگاهی که با مظلومیت نگاهت می‌کنند!

آه یادم رفت قولت را که در وادی محشر شاهد بر اعمالم هستی و مرا شفاعت می‌کنی

و من هنوز ملتمسانه قنوتم دعای توست «الهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک»

و با این دعا سر می‌کنم خدایا مرا هم بخر!

راستی چه زیبا عشق بازی کرده‌ای که خریدنی شده‌ای

و چه زیبا قیمت گرفته‌ای!

راستی بازار مان قیمت ریا دارد و قیمت شرف آدمیت...

مرا ببخش که نتوانستم مقاومت کنم

و مسافر همچنان در گیر محاصره دشمن مانده

و بی‌سیم وجودم کماکان بر روی موج شرمندگی تنظیم است!

همچون مردمان کوفه امامشان را تنها می‌گذارند

و به نامه من القریب حسین زمانه بی‌توجه‌اند!

مرا ببخش که هنوز مردمم انسانیتشان را فراموش کرده‌اند

و مردمان دیگر را نمی‌بینند

بحرین، لبنان، فلسطین و…

مرا ببخش که دیگر جماران خالیست و بوی امام (ره) نمی‌آید

و فقط جزء کوچکی از واحد دانشگاهیمان شده که آن هم نه واحد هست و نه نمره دارد

مرا ببخش که سرخی خونت به رنگارنگی جامعه له شده

مرا ببخش که تو را نادیده می‌گیرند و ویژه‌نامه (خاتون) چاپ می‌کنند

که تمام ارزشی که تو برایش رفتی به زیر تمسخر می‌کشند

مرا ببخش که مکتبی که تو در آن آب دیده شدی را با مکتب ایرانی عوض می‌کنند

و انقلاب اسلامیت را با جریان انحرافی!

مرا ببخش که فتنه‌ها به پا کرده‌اند

و کوروش را به تو که بسیجی رهرو دولت عشقی نصب داده‌اند!

مرا ببخش که منشور کورش را بر یادمان شهادتت ارجحیت می‌دهند

و زائرانت را احترام نمی‌گذارند

مرا ببخش که یک سریال درست از شجاعتت نساخته‌اند

و فقط حماسه‌ات را با طنز به هموطنانت معرفی می‌کنند

مرا ببخش که دیگر در مجالس عروسیمان به جای مدح ائمه (ع)

به خسر الدنیا والاخره تبدیل شده است!

ای گمنام تو را به چادر خاکی مادرت زهرا شکایتم را نکنی که من بیچاره می‌شوم!

حق با توست و حق با خونت و من تا ابد شرمنده زندگی و خانواده‌ات هستم و خواهم بود

در آخر مرا ببخش که مزاحمت شده‌ام و تو را ناراحت کرده‌ام.