پایگاه اینترنتی آقای هاشمی رفسنجانی ، روز شنبه 25 آذر با درج مطلبی تحت عنوان "دوباره سازندگی، دوباره هاشمی" ، راه نجات کشور ؟! را بازگشت به سیاستهای سازندگی و شخص وی را نیز، منجی معرفی کرده است.
در اینکه این پایگاه اینترنتی ، نه آینه ی تفکرات شخص ایشان و حواریون پیرامونی ، بلکه عین صورت و وجه آشکار این تفکرات است تردیدی نیست. چه آنکه در همان روز شنبه ، مطلبی در همین پایگاه درج و از لابلای سخنان ایشان در جمع تعدادی از تجار درج شده که عینا با متن مذکور تطابق محتوایی دارد. بر اساس مندرجات این مطلب ، آقای رفسنجانی در این جلسه: " بزرگترین انحراف را انحراف از توسعه و سازندگی کشور دانست و با اشاره به شعارهای بیپشتوانه اقتصادی و نیز قرار دادن سرمایههای کشور و پول نفت در جیب مردم گفت: حمایت واقعی از اقتصاد و اشتغال کشور کمک به تولید ثروت و حمایت از سرمایهگذاری و صنعت و سایر بخشهای اقتصادی است و ایجاد اشتغال و توسعه جز از طریق حمایت از تولید و فعالان اقتصادی امکانپذیر نخواهد بود.
اگر آنچنان که پایگاه مذکور ادعا کرده است ، این مطالب حقیقتا به جناب آقای رفسنجانی تعلق داشته باشد و مطالب بدون اطلاع یا بر خلاف اظهارات ایشان یا به شکل تحریف و تقطیع شده منتشر نشده باشد ، این مطالب شایسته ی نقد و یادآوری نکاتی چند به آقای رفسنجانی و پایگاه اینترنتی ایشان است .
1- از دو حال خارج نیست و آن اینکه یا منظور از "سازندگی" ، مجموع سیاستهای مختلف مدیریتی ، اجتماعی ، سیاسی ، امنیتی و اقتصادی پیگیری شده در دوران مدیریت آقای رفسنجانی در قوه مجریه است، یا منظور ، بطور کلی تلاش و سازندگی کشور در همه ابعاد است.
در صورتیکه منظور از کلمه ی سازندگی - که انحراف از آن بزرگترین انحراف معرفی شده است – کار و تلاش خستگی ناپذیر و پرحجم و با کیفیت برای سازندگی همه جانبه کشور است ، باید گفت نه تنها تلاشهای صورت گرفته در دوران آقای هاشمی برای احیای بسیاری از زیرساختها در کشور و شروع روند بازسازی بسیاری از اقدامات رژیم بعثی عراق علیه ملت ایران مورد تقدیر همه ی منصفان کشور است ، این تلاشها در دوران پس از آقای هاشمی نیز ادامه یافته و منحصر در هیچ دولتی نبوده و این ، مرهون نقش بی بدیل رهبری معظم انقلاب اسلامی در حفظ حرکت و آهنگ دستگاهها و نهادها در راستای اقدامات مثبت در چهارچوب اصول و مبانی انقلاب اسلامی است.
i. در این باره ، روشن است که آقای احمدی نژاد و دولتش در این زمینه ، تلاشهای بسیار مثبتی داشتند که آن نیز مرهون رویکرد کلی و هدایتهای عالی رهبری معظم انقلاب اسلامی و البته روحیه کار و تلاشی بود که خصوصا با سیاستگذاریهای مقام معظم رهبری در تمامی اجزاء کشور فراگیر می شد.
ii. روشن است که در این میان، سیاه ترین کارنامه و ضعیف ترین آمارهای رشد اقتصادی و خصوصا "سازندگی" ، مربوط به دولت اصلاحات است که دقیقا مورد اعتراف همفکران خود آنان نیز قرار گرفت. در حالیکه این دولت، از اکثر کارگزاران دولت آقای هاشمی تشکیل شده و همه گونه قرابت فکری و نظری و سیاسی با آقای رفسنجانی و سیاستهای ایشان و حتا خانواده ی محترم و آقازاده ها و خانم زاده ها داشته و دارند و با اینحال ، ضرایب رشد و توسعه زیرساختهای اقتصادی و صنعتی کشور در زمان ایشان هرگز امکان رقابت با دولتهای آقای احمدی نژاد یا حتا شرایط پیش از خود را ندارد.
iii. تردید در حقیقت روشن پیش گفته ، برای نخبگان و اگاهان کشور ممکن نیست ، لیکن برای زدودن هرگونه تردید و شک ،
فریبرز رئیس دانا نیز در همین زمینه ، برای توجیه ناکارآمدی کاملا علنی اقتصادی دولت خاتمی ، حضور نیروهای دارای گرایش اقتصادی دولت شما در تیم آقای خاتمی را علت شکست خاتمی معرفی کرده و می گوید :" به تحولات ساختاری در حوزه اقتصاد احتیاج داشتیم که خاتمی به سمت آن حرکت نکرد. نمی دانم چه بگویم . شاید این وضع، به سلیقه وی بر می گردد و شاید شجاعت لازم را برای انجام این کار نداشته است...اگر اوضاع خوب بود که خود به خود جلو می رفت و احتیاجی به خاتمی و تلاش ما نبود ... کارگزارانی که در دولت وی بودند دقیقاً دنباله سیاستهای شکست خورده تعدیل ساختاری را پیش گرفتند. البته منظور من همه کارگزاران نیستند...منظور من جناح وابسته به اکبر هاشمی رفسنجانی است."
v. از میان سخنان عناصر رفرمیست موصوف ، صرف نظر از نگاه آنان به عملکرد دولت خاتمی ، گزارشی از نگاه آنان به دولت شما نیز کشف می گردد. نگاه آنان به دولت شما ، نگاهی منفی است که ریشه ی مشکلات اقتصادی کشور را مخصوصا به عناصر اقتصادی که سیاستهای اقتصادی توسعه ای کشور را مطابق نگاه شما پی می گرفته اند منتسب می کند.
جالب آنکه ، آقای سید مصطفی تاج زاده ، معاون سیاسی وزیر کشور آقای خاتمی که در این کتاب، توجیه کامل سیاستهای خاتمی را در پیش گرفته و در این کتاب نیز، بواسطه مسئولیت دولتی از نقد مستقیم و علنی دولت آقای هاشمی و سیاستهای وی نیز پرهیز می کند، در ستاد انتخاباتی آقای معین در سال 1384 هنگامی که در رقابتی سنگین با شخص شما و تیم شما قرار می گیرد، در گفتگویی که فیلم آن توسط یکی از عناصر ضد انقلاب بر روی اینترنت منتشر شده ، بر مخالت کامل خود و دوستانش با سیاستها، الگوها و برون دادهای اقتصادی دولت شما تاکید کرده و می گوید در جواب آقای کلانتری که توان مدیریت اقتصادی آقای معین را ضعیف تر از آقای هاشمی می دانست ، گفتم ما هنوز تورم 49 درصدی دوران دولت آقای هاشمی را فراموش نکرده ایم و بر قوی تر بودن تیم، انگیزه، طرح، و سیاستهای اقتصادی معین از آقای رفسنجانی تاکید می کند !
vi. جناب آقای هاشمی توجه دارند ، کسانی که چنین بی رحمانه دولت ایشان را ریشه ی ناکارآمدی های اقتصادی دولتهای بعد از خود دانسته و راه عبور کشور از بحرانهای بعدی را ساختارشکنی و انقلاب در زیرساختهای ایجاد شده توسط دولتهای قبل از خود می دانند ، نه عناصر اصولگرا ، یا طرفداران ولایت فقیه و اصولگرایان ، بلکه طیف کامل عناصر همسو با خودتان هستند. برای نمونه ، یکی از نزدیک ترین عناصر سیاسی به شما ، یعنی آقای دکتر سعید لیلاز نیز ، با کلیات نظر مولف کتاب و همچنین نظر آقای دکتر نکونام در عدم موفقیت خصوصی سازی دوران شما موافق بوده ، صرفا در رد علل ودلائل ، بر خلاف این دو نفر که علت آن را سپردن این کار به مدیران دولتی می داند ، مسئله را مجددا در نبود بسترهای لازم می داند. وی در گفتگو با نویسنده ی این کتاب ، می گوید :" اگر خصوصی سازی بدون وجود زمینه ها و بسترهای عینی اجتماعی و اقتصادی بخواهد به عنوان یک امر دولتی و به صورت از بالا به پایین و به صوزرت بخشنامه ای اعمال شود، قطعا شکست می خورد. اتفاقی که در خصوصی سازی اقتصادی افتاده ، همین است و ربطی به علاقمندی مدیران ندارد...من به عنوان یک دست اندر کار خصوصی سازی در ایران می گویم بسیاری از کارخانه هایی را که خصوصی کردیم، به طریق دیگری به بخش عمومی منتقل شد و سرمایه گذاران فرار کردند...علت ناموفقیت خصوصی سازی، نبود زمینه و بستر لازم بود..."
در صورتیکه تلقی از مفهوم سازندگی مورد اشاره ی آقای رفسنجانی را ، به سبک و سیاق و خطوط کلی اختصاصی مدیریت در دوره ایشان و در حقیقت ، به "سیاستهای مدیریت قوه مجریه در دوران دولت سازندگی" تنزل مفهوم دهیم، باید گفت : اتفاقا در چنین چهارچوبی ، تنها چیزی که مسئله ی اصلی نخواهد بود، دغدغه های اصلی کشور است و با این چهارچوب و معیار اندازه گیری ، نزدیک ترین دولت به دولت آقای رفسنجانی ، دو دولت آقای رفسنجانی و دورترین آنها ، دولت اول آقای احمدی نژاد است. هرچند دولت دوم آقای احمدی نژاد نیز، آرام آرام در برخی محورها و سمت و سو ها به الگوهای سلف خویش در دولت خاتمی و هاشمی نزدیک شد و این دقیقا آن چیزی است که برای انقلاب اسلامی خطر و انحراف محسوب می شود.
i. نقد بخشهای مختلفی از سیاستها و الگوهای مدیریت کلان کشور با رویکردهای کارگزارانی ، بارها از زبان نخبگان مختلف کشور شنیده شده است. دوری برخی از این الگوهای مدیریتی از اصول و مبانی انقلاب اسلامی و حتی عدم تناسب برخی از آنها – مانند طرح کاهش موالید - با برخی از بدیهی ترین نیازهای ضروری و مبنایی کشور – که فقط برای تقلید و الگوگیری کورکورانه از سیاستهای توسعه ای اقتصادی تجویز شده از سوی بانک جهانی و مصادر غربی ، تجویز و اجرا می شدند - ، مورد تاکید نخبگان و خواص کشور است.
ii. مبانی الگوی انتخاب شده برای بازسازی کشور در دوران آقای رفسنجانی که الگوی توسعه اقتصادی وارداتی منبعث از الگوی توسعه غربی است و در مرکز مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری در دوران وی -توسط عناصری همچون آقایان حسن روحانی ، سعید حجاریان و امثالهم که دانش آموختگان رشته های مختلفی از علوم انسانی در سرزمین انگلیس بودند - در تلاش برای انتقال آموخته های آکادمیک به میدان اجرایی و اداری کشور، بعنوان طرح توسعه اقتصادی کشور تدوین شده و به شکل قانون و برنامه توسعه اول ، دوم و سوم ، چهارم و الخ اقتصادی کشور تاکنون سالهاست که بعنوان برنامه ی "توسعه" در کالبد نظام اجرایی کشور قرار گرفته ، قلب تپنده و مرکز هدایت براندازی نرم انقلاب اسلامی محسوب می شود و مدتیست که رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلسات نخبگان کشور ، در تلاش برای تبیین مبانی الگوی پیشرفت مورد نیاز کشور و جابجایی آن با الگوی توسعه ی مبتنی بر مبانی ناهمطراز غربی ، تلاشی جدی را آغاز نموده اند. آیا منظور شما از بازگشت به سازندگی ، بازگشت به تبعیت از این الگوی مدیریتی است که اصولا نظام جمهوری اسلامی تصمیم دارد بطور کامل از آن خارج شود ؟
iii. یکی از مهمترین تفاوتهای آقای دکتر احمدی نژاد با مدیران قوه مجریه پیش از خود ، در روزهای آغازین دولت نهم و دهم ، تلاش برای حرکت در مقابل چهارچوبهایی از این الگوی توسعه ای بود که در تضاد آشکار با نیازها و منافع کشور در الگوی انقلاب اسلامی قرار داشتند. اما این روزها ، آقای احمدی نژاد نه تنها این مخالفت و نقادی خود نسبت به این نظام توسعه ای بیمار غربی را از دست داده، بلکه گوی پیشرفت در تحقق افقهای این اسناد توسعه ای را قطعا از مدیران منتسب به شما ربوده است و اگر به آمار و ریاضیات باشد ، قطعا از آنان موفقتر است. مشکل آقای احمدی نژاد به زعم امثال اینجانب ، بازگشت به خلق و خوی مدیریت شما و مدیران مرتبط و شبیه شدن روز افزون در حوزه های مختلف مدیریت کشور مانند فرهنگ، سیاست خارجی ، سیاست داخلی ، دیپلماسی و ... است و تمامی زوایای مختلف مدیریتی کشور ، علامتهای شبیه شدن به دولتهای پیش از خود را نشان می دهند. الحمد لله ، آقای احمدی نژاد هم که در حال حاضر تلاش نموده اند تا روابط شخصی خود با شما را نیز به شکل روافزونی بهبود دهند که هرگونه نگرانی از این بابت را نیز برطرف نموده اند. پس آیا با کدام زاویه و نکته ، در حال حاضر حتا فاصله ای جدی میان دولت احمدی نژاد و الگوهای مدیریتی شما وجود دارد ؟
iv. اگر شما - مطابق آنچه که از اظهاراتتان در سایتتان درج شده - ، هدفمندی یارانه ها را عملی غلط می دانید ، می توانید توضیح بدهید چرا به علت عدم اجرای همین قانون، آقای احمدی نژاد را زیر سئوال می بردید و اگر این قانون از اساس غلط است، چرا به آقای احمدی نژاد بخاطر مقاومت در مقابل برخی خطوط برنامه های توسعه ی پنجساله که این موضوع هم، از طرحهای قطعی و ضروری آن است و سالها اجرای آن در دولت خود شما و آقای خاتمی به تعویق افتاد ، خرده می گرفتید ؟
و در نهایت باید گفت بازگشت به برخی از الگوهای مدیریتی ناسالم پیش گرفته شده در دوران دولت سازندگی ، نقطه ی ضعف آقای احمدی نژاد و خطر بزرگی برای قوه مجریه است و البته ، درخواست شما برای بازگشت کامل به آن الگوها خطرناکتر. روشن است که افق پیش روی انقلاب اسلامی ، با عبور از الگوهای وارداتی منحرف و اتکاء به الگوهای بومی خودساخته ی پیشرفت روشن خواهد شد و انحراف از الگوهای منبعث از انقلاب اسلامی ، بزرگترین انحرافی است که با ترفندهای رسانه ای و سیاسی ، کمرنگ می شود. بدین لحاظ ، دلبستگان به انقلاب اسلامی و وفاداران به ولایت مطلقه ی فقیه، هر دو جریان انحراف و کارگزاران را جریانات منحرف از الگوی مدیریت انقلاب اسلامی می دانند و تلاش برای حفظ فضای مدیریتی کشور از تسلط این دو جریان را بر خود واجب می دانند.