در مهرماه سال 60 بعد از اینکه مجددا ما سازماندهی شدیم، من فرمانده یک واحد عملیاتی شدم که این واحد مسعود انتظاری نام داشت و اعضای آن مصطفی معدن پیشه (رحمان) و مجید مقدم (منصور) بودند و عملیات ها را انجام دادیم که من در آنها شرکت داشتم.

به گزارش مشرق، در دو قسمت پیشین مطلب «جزئیات شکنجه سه پاسدار» که در آن اعترافات یکی از اعضای منافقین به نام خسرو زندی و با اسم مستعار صادق را منتشر نمودیم. که در آنجا با نحوه چگونگی زنده به گور کردن پاسداران شهید : محسن میرجلیلی، شاهرخ طهماسبی و طالب طاهری آشنا شدید.

در بخش سوم این مطلب، اعترافات یکی از عاملین شکنجه به نام مهران اصدقی با اسم مستعار بهرام را منتشر می نماییم تا به عمق جنایات این قوم منافق پی برید:


* جلسه اول/ تاریخ 11 بهمن 1361

س: هویت اصلی خود بیان دارید؟

من مهران اصدقی فرزند علی به شناسنامه 2951 صادره از تهران متولد 1339، دانشجوی سال چهارم دانشکده آمار و انفورماتیک می باشم.(امضاء و اثر انگشت)

س:چنانچه نام اصلی شما مهران اصدقی می باشد،‌به چه منظور گواهینامه با نام مستعار جعل کرده اید؟

من گواهینامه را قبل از انقلاب پیدا کرده ام و گفتم بد نیست پیش خودم داشته باشم و عکس خودم را روی آن زدم و از آن استفاده ای نکردم و همین طوری آنرا همراه خودم داشته ام(امضاء و اثر انگشت).

س:آثار جراحت که در ناحیه راست گردن و کتف شما مشهود است،‌چگونه و به چه علت ایجاد شده است؟

سه روز پیش در خیابان انقلاب سوار ماشین شخصی شدم. در بین راه ماشین تصادف کرد و شیشه درب سمت شاگرد شکسته شد و میله بین درب به گردنم فرو رفت و مجروح شدم و من بخاطر اینکه قدری خونریزی کرد روی آن یک گاز زدم تا از خونریزی آن جلوگیری کنم. در بین راه چون درد نمی کرد گاز آنرا برداشتم و در اینجا نیز مجدد پانسمان کردم(امضاء و اثر انگشت).

س:با توجه به اینکه جراحت ناشی از اصابت گلوله و بتازگی ایجاد شده است، غرض شما از کتمان حقایق چیست؟ توضیح دهید؟

من دروغ نمی گویم شما می توانید درباره آن تحقیق کنید و به پرسید در اثر تصادف در خیابان انقلاب مجروح شده ام(امضاء و اثر انگشت).

س:سلاح کمری و نارنجک و قرص سیانوری را که از شما بدست آمده است،‌از کجا و چگونه تهیه کرده و به چه منظوری حمل می کردید.

سلاح و نارنجک را در خیابان در کنار یک اتومبیل پارک شده در کنار جوی آب داخل یک پاکت پیدا کردم و نمی دانم قبلا مال چه کسی بوده و از قرص سیانور اطلاعی ندارم.(امضاء و اثر انگشت)

س: از سلاح و نارنجک فوق تا کنون چه سوء استفاده هائی کرده اید؟

همانطور که گفتم اینها را تازه در خیابان پیدا کرده بودم و از آنها استفاده ای نکردم.(امضاء و اثر انگشت)


س:توضیح دهید چه موقع و کجا سلاح مهمات را پیدا کردید و چنانچه به فرض صحت گفتار شما آن را پیدا کرده اید، چرا آنها را تحویل مقامات انتظامی نداده اید؟

چون جای آنرا به طور دقیق یادم نیست، نمی توانم آدرس دقیق بدهم ولی اگر بگردم به احتمال زیاد جای آنرا پیدا خواهم کرد و خدا شاهد است اول می خواستم تحویل بدهم ولی ترسیدم.(امضاء و اثر انگشت)

س:اظهارات خود را چگونه گواهی میکنید؟

امضاء و اثر انگشت.(امضاء و اثر انگشت)


*جلسه دوم/ تاریخ 15 بهمن 1361

سوال1: مدارک به دست آمده حاکی از ارتباط شما با گروهک ضد بشری منافقین میباشد، دراین مورد توضیح دهید؟

من قبل از انقلاب با شرکت تعاونی دانشکده فعالیت می کردم. سپس از طرف شرکت تعاونی کلاس هایی گذاشته شد و من در آنها شرکت کردم. با تعطیلی دانشگاه ها قبل از انقلاب در خانه کار می کردم و در تظاهرات های خیابانی نیز شرکت کردم و با پیروزی انقلاب به دانشکده مراجعه کردم و شروع به فعالیت نمودم. بعد از مدتی بین دانشجویان اختلاف افتاد. بچه های هوادار منافقین تشکیل انجمن دانشجویان مسلمان دادند و من بعلت آشنائی که با افراد آنها داشتم به انجمن شان رفت و آمد می کردم و فقط کتاب ها و نشریات آنها را می خواندم و چند دفعه هم کمک مالی به آنها کرده ام و بعد از انقلاب فرهنگی که دانشکده ها تعطیل شد به دانشگاه نمی رفتم و در خانه طلاسازی می کردم و بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری یکی از بچه های انجمن داشنجویان به نام علی سلیمانی را دیدم که از وی پرسیدم جریان انفجار دفتر حزب کار کیست؟ گفت هنوز معلوم نیست. بعد از آن هم دیگر افراد آنها را ندیدم و از آنها اطلاعی ندارم و تا به حال نیز در کار طلا سازی هستم (امضاء و اثر انگشت).

سئوال 2: ارتباط شما با این گروهک محرز است، اصرار بر دروغگوئی نورزید، حقایق را بیان کنید؟

دلیلی ندارد دروغ بگویم. شما می توانید از دانشکده سئوال کنید و در محل زندگیم تحقیق کنید و ببینید من در این مدت چه کار می کرده ام (امضاء و اثر انگشت).

سئوال 3- چگونگی آشنائی خود را با منافقین و کلیه فعالیت هائی که در این رابطه داشته اید، بنویسید و توجه داشته باشید نجات شما در صداقت و راستگوئی است؟

من به شما ذکر کردم با منافقین فعالیتی نداشته ام و اگر با آنها تماس داشته ام در اثر این بوده که آنها هم دانشکده ای من بوده اند و من فقط نشریات و کتابهای آنها را خوانده ام و چند بار هم کمک مالی کرده ام (امضاء و اثر انگشت).

سئوال 4 : در مورد فعالیت های خود در رابطه با منافقین بعد از سی ام خرداد ماه، مرحله ترور و تخریب (به اصطلاح فاز نظامی) مشروحاً توضیح دهید؟

من فعالیتی بعد از 30 خرداد نداشته ام و از ترور ها و تخریب های آنها بعد از 30 خرداد اطلاعی ندارم. فقط می دانم با نظام جمهوری اسلامی درگیری مسلحانه کرده اند. (امضاء و اثر انگشت)

سئوال 5- ذیل اظهارات خود را چگونه گواهی میکنید؟

امضاء و اثر انگشت. (امضاء و اثر انگشت)

*به تاریخ فوق متهمین مهران اصدقی فرزند علی و محمدرضا نادری فرزند فضلان در شعبه بازپرسی حاضر و به شرح آتی مواجهه حضوری داده می شوند.

بازپرس خطاب به محمد رضا نادری: آقای محمد رضا نادری شما مهران اصدقی را مشاهده نمودید توضیح دهید ایشان را از کجا و چگونه می شناسید و کلیه اطلاعات خود را در مورد وی مرقوم دارید؟

ج: من این شخص را از دفتر کارگران خ جمهوری میشناسم که البته آن موقع اسم او «شفیق» بود و در بخش کارگری فعالیت می کرد و مسئول چند کارخانه در قسمت ساختمانی و نساجی بود. بعد از 30 خرداد او را ندیدم تا اینکه دوباره به بخش ویژه نظامی وصل شدم. او ابتدا فرمانده یک واحد عملیاتی که مرکب از مرتضی و شهرام بود و سپس فرمانده گروهان عملیاتی ویژه نظامی شد. از عملیاتی که در آن شرکت داشته در طرح ترور حجت الاسلام خامنه ای رئیس جمهور به همراه تقی، رحمان، بهمن، حسین، منصور - شرکت در ترور آقای بشارت به همراه رحمان و ... شرکت در حمله به روزنامه اطلاعات به همراه مرتضی، شهرام شرکت در حمله به ماشین گشت سپاه در خیابان ستارخان به همراه حسین، رحمان شرکت در حمله به ماشین حاج احمدآقا خمینی به همراه قباد، رحمان- شرکت در حمله به منزل آقای ربانی املشی به همراه رحمان و... شرکت در حمله به ماشین سرهنگ حجازی به همراه منصور و ... شرکت در حمله به ماشین آقای جواد منصوری به همراه بهمن، قباد، فرهاد و ..- شرکت در حمله به آژانس نوید به همراه مرتضی، شهرام. در ضمن عملیات دیگری هم داشته که اکنون همه آنها رابه یاد ندارم و تعداد زیادی عملیات که تحت مسئولینش انجام داده اند. وی دانشجوی مدرسه عالی پارس بوده است(امضاء و اثر انگشت).


بازپرس خطاب به مهران اصدقی :

آقای مهران اصدقی شما محمدرضا نادری را مشاهده کردید و اظهارات نامبرده را شنیدید، مقتضی است، مشروحا کلیه فعالیت های خود را در ارتباط با منافقین ذیل این برگه بنویسید؟

من اولین بار است این فرد را می بینم و از حرفهائی که گفته است تعجب می کنم که چطور چنین مسائلی را مطرح می کند. من خواهش می کنم یک بار هم که شده از محل کار ما و مغازه پدرم بروید و تحقیق کنید و یا جاهای دیگر که من بوده ام همه اش مشخص است. من غیر از درس خواندن و بیشتر طلافروشی کاری نداشته ام. من خودم در انقلاب و تظاهرتها و جلسات مساجد شرکت می کردم و حرفهائی که این فرد زده است کلا اشتباه است(امضاء و اثر انگشت).

س:اظهارات خود را چگونه گوهی می کنید؟

امضاء و اثر انگشت.(امضاء و اثر انگشت)

باز پرس خطاب به مهران اصدقی: اظهارات خسرو زندی برای شما قرائت شد، با توجه به مشخص شدن جنایات شما، چرا از جواب به سئوالات طفره می روید؟

من از ابتدائی که دستگیر شده ام فکر می کردم می توانم با انکار و سر هم بندی کردن مطالب، خودم را از این مهلکه نجات دهم و همه مطالبی را که گفتم دروغ بوده است. چرا که فکر می کردم دادستانی اطلاعی از من ندارد و نمی داند من کی هستم و چه کارهائی انجام داده ام و حال که متوجه شده ام که اطلاعات دادستانی در مورد من بسیار زیاد می باشد بیشتر از این نمی توانم در مقابل به این اطلاعات مقاومت کنم و در اینجا اعتراف می کنم که اشتباه کرده ام و تمام مطالب و واقعیت و فعالیت ها و عملیات خود و کسانی که با من در آنها شرکت داشته اند را بیان می کنم (امضاء و اثر انگشت).

س:کلیه فعالیت ها و عملیات خود را از ابتدای جذب به گروهک منافقین بنویسید؟

من از سال 58 از طریق انجمن دانشجویان هوادار منافقین در دانشکده جذب این گروهک شدم و در ابتدا فعالیت ها من در زمینه کارهای تبلیغاتی و شرکت در تظاهرات ها و راهپیمائی ها بود، با تعطیلی دانشکده ها بعد از انقلاب فرهنگی به قسمت کارگری منافقین منتقل شدم و مسئولیت قسمت ساختمانی و نساجی به عهده من بود و تا قبل از 30 خرداد در این نهاد فعالیت می کردم. بعد از 30 خرداد وارد تیم های عملیاتی ویژه شدم و در همین تیم چندین سرقت مسلحانه ماشین برای عملیات انجام دادیم. در مهرماه سال 60 بعد از اینکه مجدداً ما سازماندهی شدیم، من فرمانده یک واحد عملیاتی شدم که این واحد مسعود انتظاری نام داشت و اعضای آن مصطفی معدن پیشه (رحمان) و مجید مقدم (منصور) بودند و عملیات زیر را انجام دادیم که من در آنها شرکت داشتم.

اولین عملیات که در آن شرکت کردم، حمله به مقر مرکزی سپاه پاسداران در خیابان پاسداران بود که ما با هفت تیم 3،4 نفره با آرپی جی به این ساختمان حمله کردیم. عملیات بعدی من حمله به خانه آیت الله ربانی املشی بود، در این عملیات ما چهار واحد 4 نفره بودیم که موفق نشدیم وارد خانه شویم. عملیات بعدی ترور حجت الاسلام بشارت نماینده مجلس بود که من به همراه افراد تیم مصطفی معدن پیشه و مجید مقدم ایشان را به شهادت رساندیم. عملیات بعدی که در آن شرکت کردم ترور آقای محمد خامنه ای بود که در اطراف خانه ایشان انجام دادیم و من فرمانده عملیات بودم و افراد شرکت کننده مصطفی معدن پیشه، مجید مقدم و رضا بودند. در این عملیات ما محافظین آقای خامنه ای را شهید کردیم. عملیات بعدی ترور سرهنگ حجازی بود که ما 2 واحد بودیم و در خرابه های اطراف خانه آقای حجازی کمین کردیم و با دیدن ماشین ایشان به آن حمله کردیم که موفق نشدیم. عملیات بعدی آقای جواد منصوری بود که من به همراه شش نفر دیگر از افراد واحد عملیاتی قسمتمتان در خیابان مدرس در حالی که لباس کمیته به تن داشتیم و ماشین ها را بازرسی می کردیم با دیدن ماشین ایشان به آن حمله کردیم و بعد فرار کردیم. عملیات بعدی ترور حاج سید احمد خمینی بود که من در این عملیات فرمانده واحد بودم و به همراه 10 نفر دیگر از افراد قسمت ویژه در این ترور شرکت کردیم که به علت عدم حضور ایشان در ماشین موفق نشدیم. ترور بعدی ترور حجت الاسلام خوئینیها بود که در این عملیات من به همراه هشت نفر دیگر از قسمت ویژه در یک فولکس استیشن مخفی شدیم و سپس با مشاهده ماشین آقای خوئینیها به آن حمله کردیم که موفق نشدیم و یکی از افراد واحد ما تیز خورد و کشته شد.

در مرداد ماه و شهریور ماه سال 61 چند واحد عملیاتی تحت مسئولیت من قرار گرفت که این واحد به مغازه ها و خانه های افراد حزب اللهی حمله می کردند و آنها را ترور می کردند، آخرین مسئول من فردی به نام مسعود قربانی با نام متسعار تقی است و اسم مستعار خودم نیز بهرام می باشد. آخرین مسئولیتم فرمانده نظامی اول تهران بود (امضاء و اثر انگشت).

ادامه دارد...