مشرق - اکنون مختارنامه خواني نوين شده است و سيماي جمهوري اسلامي با بهره گيري از منابع تاريخ، زندگاني و قيام منتقم خون سيدالشهداء (ع) را به تصوير کشده و علاقه مندان جمعه شبها بيصبرانه انتظار تماشاي آن را ميکشند.
حجتالاسلاموالمسلمين ابوفاضل رضوي اردکاني، نويسنده کتاب فاخر «ماهيت قيام مختار» ابعاد شخصيتي مختار، قيام او و نيز مباحث مطرح شده در سريال مختارنامه را جهت آگاهي بيشتر علاقه مندان به اين سريال تشريح کرد. آنچه ميخوانيد پاسخ اين محقق و پژوهشگر حوزوي به پرسشهاي مرکز خبر حوزه است.
*چه تحليلي از سريال مختارنامه داريد؟
اينجانب در مقدمه کتاب خود تحت عنوان «قيام مختار» از کليه هنرمندان قابل درخواست نمودم که فيلمي بر اساس اين کتاب ساخته شود و اين موضوع از زمان رياست جناب آقاي لاريجاني در صداو سيما به ايشان پيشنهاد شد و مورد استقبال ايشان واقع گرديده پس از اطلاع از شروع ساخت اين فيلنامه توسط سيما فيلم، بسيار خوشحال شدم که بحمدالله زحمات 5 ساله به ثمر رسيده است. و اميد داشتم طبق تذکر در مقدمه کتاب، دست اندرکاران از منابع غير معتبر و مختارنامه افسانه اي و عوامانه استفاده نکنند چون تا اين زمان کتابي کامل و جامع شامل، شرح حال مختار از ولايت تا شهادت و شرح مفصل قيام او به شکل کامل به زبان فارسي نوشته نشده بود و مورد تحسين و اعجاب صاحب نظران فن تاريخ اسلام واقع گرديد.
جالب اينجاست که بعد از چندين کتاب و مقاله با استفاده از اين کتاب و به شکل خلاصه، بدون ذکر نام کتاب و سرقت اسناد و منابع پاورقي به نام خودشان چاپ و منتشر نمودند که بسيار جاي تأسف است و هيچ متولي فرهنگي در اينجا مدافع کار محققان واقعي نيست. اميد است مسئولان وزارت ارشاد در اين زمينه انديشه کنند و اقدام نمايند.
بسياري از صحنههاي مختار، منبع موثقي ندارد و ميبينيد که نام کتاب قيام مختار در فهرست منابع بعد از پايان فيلم به چشم ميخورد که جاي تشکر دارد و مطالب را طي نامهاي به آقاي رسول جعفريان کارشناس مذهبي،تاريخي فيلمنامه و همچنين نامهاي به آقاي دکتر حداد عادل رياست کميسيون فرهنگي مجلس ارسال داشتم. اما سخن بنده اينجاست که متأسفانه کارگردان محترم، مطالب و صحنه هايي را به نمايش گذاشته که در هيج منبع معتبر تاريخي ديده نشده و نميدانم از کجا گرفته است، شايد هم از همان مختارنامه هاي افسانه اي و قصه وار که به طور قطع اينگونه صحنهها از ارزش و اعتبار فيلم ميکاهد و آن را زير سؤال ميبرد از جمله:
1- ازدواج خواهر مختار با عمربن سعد هيچ منبع معتبر تاريخي آن را ذکر نکرده و عمربن سعد هيچ نسبت سببي و نسبي با مختار نداشته است و آنچه در تواريخ معتبر، مانند مروج الذهب مسعودي و تاريخ طبري و کامل ابن اثير و انساب الاشراف بلاذري بحار الانوار و ديگر منابع معتبر ديده ميشود، صفيه خواهر مختار همسر عبدالله بن عمر بن الخطاب بوده و او زني فاضله و فرهيخته و مورد احترام بوده است و همو بود که با اصرار او، عبدالله عمر نامه براي يزيد نوشت و يزيد به ابن زياد دستور داد مختار را از زندان آزاد کند.
2- شخصيتي که در فيلم برجسته شده به نام (کيان) افسر ايراني که اين مطلب هم در هيچ منبع تاريخي نيامده و آنکه در تواريخ معتبر و روايات آمده و مشاور ارشد مختار مردي به نام کيسان بوده و کنيه او ابو عمره که مردي شجاع و زيرک و سياستمدار بود و بعداً در حکومت مختار به عنوان رئيس پليس مختار منصوب شد و او بود که بسياري از قتله امام حسين (ع) و شهداء کربلا را به دست عدالت سپرد و به جزاي اعمال ننگينشان رساند و بعضي فرقه کيسانيه را که بعد از شهادت مختار به وجود آمد به او نسبت ميدهند، او را مؤسس فرقه کيسانيه ميدانند که البته اين هم مطلب قابل اثباتي نيست و مختار و ابوعمره نه کيساني بودند و نه مؤسس آن که ما در کتاب خود مستدلاً اثبات کرده ايم.
3- در فيلمنامه شخصيت مختار چه در تصوير و چه در عمل، فردي نامناسب جلوه گرشده و آن شخصيت مجاهد متقي و محو در حب اهل بيت(ع) بيشتر به يک سياستمدار چند چهره تبديل شده که اين جفائي بزرگ در حق مختار و عدم توجه و تحقيق سازندگان فيلمنامه ميباشد و اميد است بعدا به نحوي جبران شود.
اي کاش کارشناس مذهبي و تاريخي فيلم، جناب آقاي حجتالاسلام رسول جعفريان که فردي فاضل و اهل نظر است از آقايان ميپرسيد که مستند آنان درآوردن اين صحنه ها چيست و کجاست و اين جانب طي نامه اي براي آقاي جعفريان اين مطلب را گوشزد نموده ام که متأسفانه ترتيب اثر داده نشده است.
در ضمن اقتضاي انصاف و عدالت اين بود که آقايان و دستاندرکاران فيلم که عمده فيلمنامه خود را از کتاب اينجانب گرفته اند به نحوي شهامت ابراز صريح آن را داشتند و حق نويسنده اي که حدود 5 سال تحقيق و تتبع نموده به حداقل لحاظ مينمودند و اينجانب طي نامهاي به وزير سابق ارشاد جناب آقاي صفار هرندي و وزير لاحق جناب حسيني و جناب آقاي مهندس ضرغامي و جناب آقاي دکتر حداد عادل رئيس کميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي و جناب دکتر علي اکبر ولايتي ضمن اهداء کتاب مختار بعضي از اين نکات را تذکر داده ام که قبل از نمايش فيلم حداقل به کارگردان محترم و دست اندرکاران سيما فيلم تذکر ميدادند که متأسفانه ظاهراً توجهي نشده است.
کتاب ماهيت قيام مختار پس از 9 سال توقف در قم تجديد چاپ شد و از سوي شرکت چاپ و نشر بين الملل در تهران در عرض حدود دوسال، هفت بار بنام (قيام مختار) تجديد چاپ شده است و از پرفروشترين کتابها محسوب ميشود.
* مختار در نگاه انديشمندان شيعه و سني چگونه شخصيتي است؟
اکثر قريب به اتفاق قدما، متاخرين و معاصرين، علماي شيعه مختار را تنزيه و او را از شيعيان مخلص و شخصيتي ممتاز ياد کردهاند، علامه اميني در «الغدير» دفاع جانانهاي از مختار نموده است، تکريم شيخ صدوق و شيخ طوسي و بزرگاني چون علامهابن نما و بسياري از علماي طراز اول شيعه حاکي از منزلت عالي و صحت اعتقاد شخصيتي مختار بود.
تا کنون کسي کتابي در رد مختار ننوشته است و همين تاييد اوست، هر چند در بعضي قضاوتها و اظهار نظرها در لابهلاي کتب رجالي به شکل نادر، اظهار نظرها و ترديدهايي درباره مختار شده است که بزرگان علم رجال به آن پاسخ دادهاند.
ذکر اين نکته لازم است اکثر رواياتي که در مذمت مختار وارد شده در منابع غير شيعي به چشم مي خورد و تهمتهاي وارده بر مختار، از جانب بنياميه و زبيريها و دستگاه حاکم جور زمان خود بوده است، مثلا ابن کثير در کتاب «البدايه و النهايه» ج 6 ص621 رواياتي بر ضد مختار نقل ميکند، همه آن در منابع اهل سنت است که بدترين تهمتها را به مختار وارده کرده است و اين احاديث در بعضي از کتابهاي تاريخي و روايي شيعه راه پيدا کرده است.
اما خوشبختانه علماي طراز اول علم رجال چون مامقاني و آيت الله خويي در کتاب رجالي خود اين روايات را بررسي و مردود شمردهاند و روايات بسياري را در مدح و منقبت و جلالت شأن مختار تاييد کردهاند، جهت تفصيل به کتاب «قيام مختار» اينجانب مراجعه فرماييد.
*در خصوص جريانات فکري، مذهبي و سياسي عصر خلافت اميرالمومنين(ع) توضيح دهيد که آيا تمام کساني که اميرالمومنين(ع) را خليفه ميدانستند شيعه به معناي مصطلح کنوني بودند يا او را خليفه چهارم ميدانستند؟
آنچه از بررسي منابع معتبر تاريخي بر ميآيد در عصر اميرالمومنين(ع) همه مسلمانان شيعه نبودند و اکثر مردم تابع حاکميت زمان شدند و علي(ع) را خليفه چهارم ميدانستند و بسياري از خواص اصحاب که در ماجراي سقيفه نقش کليدي داشتند در تحکيم اين سياست موثر بودند، اما جمعي قابل توجه از اصحاب اعم از مهاجرين و خصوصا انصار به رهبري سعدبنعباده رهبر طائفه خزرج مدينه و بنيهاشم قائل به حقانيت خلافت بلافصل اميرالمومنين(ع) بودند ولي به ناچار به وضع موجود تن داده بودند.
*به طور مختصر به شخصيت و خاندان مختار بن ابي عبيد ثقفي اشاره کنيد؟
مختاربن ابي عبيد ثفقي از چهرههاي برجسته تاريخ تشيع و طرفدار خاندان اهلبيت(ع) بود و حتي مختار در کودکي مورد علاقه و عنايت اميرالمومنينعلي(ع) قرار گرفت و لقب «کيّس» يعني «زيرک» از طرف آن جناب در حالي که مختار کودک بود به او اعطا شد. (معجم الرجال آيت الله خوئي ج 18 ص102 و بحار ج 45 ص255)
ابو عبيد ثقفي پدر مختار از شيوخ و بزرگان طايفه و از شجاعان صحابه و مورد احترام مسلمانان بود و در جنگ بين اسلام و ايران بعنوان اولين سردار انتخاب و جانانه جنگيد تا به شهادت رسيد و در آن زمان جمعي از خاندان او از جمله فرزندش مختار که نوجوان 13 سالهاي بود در کنار پدر شجاعانه جنگيد و فتوحاتي را نصيب ارتش اسلام نمود مختار بعد از شهادت پدر نزد عموي خود به نام سعدبن مسعود ثقفي که در عراق ساکن شده بود پرورش و رشد و نمو نمود.
سعدبن مسعود ثقفي از جمله شيعيان مخلص و از حکمرانان و استانداران زمان خلافت اميرالمومنين(ع) بود و با وجود اينکه بعضي از استانداران و حاکمان منصوب اميرالمومنين(ع) مورد توبيخ امام واقع ميشدند و احيانا مجازات ميشدند اميرمومنان(ع) در نامهاي از عملکرد سعدبن مسعود اظهار رضايت و خشنودي نمود او را مورد عنايت و دعاي خويش قرار داد.
امام (ع) براي سعدبن مسعود در زمان استانداريش در مدائن نوشت: «اما بعد فانک قد اديتَ خراجَک و اطعتَ ربَک و ارضيتَ اِمامَک فِعل البِرِ التَقي النَجيب، فَغَفرالله ذنبک و تَقَبَّل سعيَک و حُسن مَابک» اما بعد، پس به درستي که تو خراج خود را پرداختي و خداي خود را اطاعت کردي و امام خود را راضي نمودي خداوند گناه تو را بيامرزد و سعي و تلاش تو را قبول نمايد (تاريخ يعقوبي ج 2 ص201 چاپ بيروت 1940 ميلادي
سعد ثقفي در جنگ صفين در کنار اميرالمومنين (ع) بود کما اينکه در تاريخ طبراني آمده و در نبرد صفين وي فرمانده طائفه قيس و عبدالقيس بود و ابن اثير نيز اين مطلب را تاييد نموده (اعيان الشيعه ج7 ص230 چاپ دارالتعارف بيروت سال 1983م) و مرحوم سيد محسن جبل عاملي در کتاب اعيان الشيعه شرح حال مختصر او را آورده است.
شيخ طوسي وي را از اصحاب اميرالمومنين(ع) شمرده است.(رجال نجاشي ص12)
و پس از شهادت اميرالمومنين در سنه 40 قمري و بيعت مردم با امام حسن(ع)، امارت سعد از ناحيه امام حسن تمديد و تثبيت شد و در ماجراي مجروح شدن امام توسط خوارج، امام فرمود: مرا به مدائن به خانه سعد ثقفي ببريد و امام مورد پذيرايي و معالجه واقع شد و در بعضي تواريخ آمده که مختار به عمويش پيشنهاد تسليم امام به معاويه را داد که مورد توبيخ عمويش واقع شد، ما پاسخ داديم که اولا قضيه اثبات نشده ثانيا طبق نقل سيد محسن جبل عاملي در اعيان الشيعه ج7 ص230 ميفرمايد: مختار نگران وضعيت امام بود و احتمال ميداد شايد امام را تسليم به معاويه کنند لذا به عنوان امتحان و به دست آوردن اعتقاد عمويش اين پيشنهاد را داد و بعد از آنکه مطمئن شد، حيله و مشکلي امام حسن (ع) را تهديد نمي کند، همواره در خدمت امام بود، آيت الله خوئي ميگويند: روايت اين ماجرا ضعيف است و بر فرض صحت، مختار قصد آزمايش عمويش را داشته و به فکر حفظ جان امام حسن(ع) بود .( معجمالرجال ج18 ص97) از اين رهگذر ميتوان گفت که خاندان مختار اعم از پدر و عمو و خاندان او شيعه و طرفدار صريح اهلبيت(ع) بودهاند.
نا گفته نماند که سعدبن مسعود ثقفي در شمار اصحاب رسولخدا(ص) آمده و بعضي روايات را هم از آن حضرت نقل کرده است و در هيچ جاي تاريخ ديده نشده که اين خاندان تمايلي به معاويه و دشمنان اهلبيت(ع) داشته باشند با و جوديکه بسياري از ياران اميرالمومنين(ع) بوسيله تطميع و تهديد معاويه به او پيوستند.
ارتباط مختار با اهلبيت پيامبر(ص)
علامهابن نما گويد: مختار در زماني که در مدينه بود با خاندان پيامبر(ص) رفت و آمد داشت و از آنان حديث ميآموخت.(بحار ج352 چاپ بيروت)
مختار شيعه و معتقد به حقانيت اهلبيت(ع) و خلافت اميرالمومنين(ع) بود و غاصبين خلافت را به رسميت نميشناخت و ميگفت (انهم احق بالامر من کل احد بعد رسولالله و ... خاندان اهل بيت(ع) احق به امر خلافت هستند. بحار ج 45
علامه حلي نام مختار را در قسم اول کتاب «خلاصه» خود آورده که در قسم اول نام کساني که شيعه هستند آورده است و مختار را مقبوله الروايه ميداند و مقدس اردبيلي در حسن عقيده مختار مينويسد: در حسن عقيده مختار سخني نيست و علامه حلي(ره) او را مقبول شمرده و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و امام سجاد(ع) براي او طلب رحمت کردهاند و دعاي خير نمودهاند (حديقةالشيعه اردبيليص506 و 507)
*در دوران خلافت اميرالمومنين(ع) تا قيام سيدالشهدا(ع) مختار از چه جرياني حمايت ميکرد؟
آنچه از تاريخ به دست ميآيد، مختار در دوران خلافت اميرالمومنين(ع) و امام مجتبي(ع) در کنار آن دو بزرگوار بود و پس از ماجراي صلح امام با معاويه و بازگشت امام مجتبي(ع) از عراق به حجاز، خاندان مختار همچنان در عراق بودند و گاهي به طائف و مدينه ميرفتند و مختار در مدينه خدمت اهلبيت پيامبر(ص) ميرسيد و از آنان کسب حديث ميکرد و علامه مقرم در کتاب ارزشمند (تنزيه المختار) پس از نقل فضايل وي ميگويد: آواز هواداران خاندان رسالت بود و در زندگي خود آنان را اسوه و پيشواي خويش ميدانست و تهمتهايي که به او ميزنند همه دروغ و باطل است (تنزيه المختار مقدمه کتاب ص2)
پس از مرگ معاويه و روي کار آمدن يزيد، مختار در جبهه حق قرار داشت و حکومت يزيد را به رسميت نشناخت گرچه از جمله کوفيان که دعوتنامه براي امام حسين(ع) فرستادند نبود، چون به مردم کوفه اعتمادي نداشت، اما او بارزترين چهرههاي حقيقي شيعه در کوفه بود، بطوري که مسلمبنعقيل که به نمايندگي امام حسين(ع) به کوفه آمد، وارد خانه مختار شد با وجود اينکه سران شيعه چون هاني و سليمانبن صرد و حبيببنمظاهر و مسلمبنعوسجه از بزرگان کوفه بودند، ولي وي بر خانه مختار وارد شد و شيخ مفيد در ارشاد و ديگران اين مطلب را نقل کردهاند و طبق نقل تاريخ، مختار به مسلمبنعقيل گفت: زياد روي مردم کوفه حساب نکند، چون سابقه عهدشکني دارند مختار براي جلب حمايت شيعيان و عشاير اطراف کوفه از مسلمبنعقيل و استقبال از امام حسين عازم اطراف کوفه شد و مسلم به خانه هانيبنعروه رفت و پس از مسلط شدن ابن زياد به کوفه و شهادت مسلمبن عقيل، مختار به زندان افتاد و در روز واقعه کربلا در زندان بود و نتوانست به امام حسين(ع) ملحق شود.(تاريخ طبري و بحارالانوار ج 45)
مختار از دوستان صميمي ميثم تمار، يار وفادار اميرالمومنين(ع) بود و ميثم خبر مرگ معاويه را به مختار داد در حالي که هر دو در رود فرات دقايقي سوار بودند در اين هنگام بادي وزيدن گرفت، ميثم گفت: معاويه مرد [با اطلاع از اخبار غيبي].
در زندان ميثم به مختار بشارت پيروزي داد و به او گفت: تو ابن زياد را خواهي کشت و با چکمهات پا بر روي صورت او خواهي گذاشت و اين از اخبار غيبي اميرالمومنين(ع) به ميثم بود و مختار به اين وعده اعتقاد راسخ داشت و همينطور هم شد.
بنده اعتقاد دارم که مقام و مرتبه مختار کمتر از ميثم تمار نبوده، شايد از جهاتي هم برتر بوده و هر دو از شيعيان مخلص اميرالمومنين(ع) بودند و در زندان با هم مانوس بودند.
مختار حمايت بي قيد و شرط از امام حسين (ع) مينمود و اگر در زندان نبود قطعاً در کربلا حاضر ميشد.
در منابع معتبر تاريخ نديدهام که مختار در هيچ مقطعي از زندگيش با اهلبيت(ع) نباشد و او مريد مخلص خاندان نبوت خصوصا امام حسين(ع) بود و هميشه حامي آن حضرت بود و با شناختي که از سوابق و روحيات او داريم اگر در بند و زندان نبود، قطعا جزو ياران امام حسين(ع) در کربلا حضور داشت.
*بين شهادت امام حسين(ع) تا قيام مختار که سال65 تا 66 بود 4 يا 5 سال اختلاف ميباشد، قيامهايي نيز به وقوع ميپيوندد چرا مختار در آنها حضور نداشت؟
در مقطع سالهاي 64 و 65 ه.ق که قيام توابيّن هم به وقوع پيوست، مختار ضمن رفاقت و همدلي با سران قيام توابين، روش مبارزه آنها را نپسنديد و در ضمن تجليل از شخصيت سليمان بن صرد رهبر نهضت توابين، او را فاقد شايستگي رهبري جهت قيام ميدانست و معتقد بود، نبايد نيروها را به هدر داد و روش توابين يک نوع خودکشي است هر چه او مجددا در اين مرحله به زندان افتاد و در هنگام قيام توابين در زندان بود و به آنان پيام داد و آنها را به روش صحيحتري توصيه کرد.
شوراي رهبري قيام توابين عبارت بود از: 1.سليمانبن صرد خزاعي 2.عبداللهبن وال تميمي 3.رفاعهبنشداد بجلي 4.عبدالله بن سعد ازدي 5. مسيب بن نجبه خزاري که همه از شيوخ و سران شيعه بودند، اشاره به اين نکته لازم است که نيروهاي زنده مانده از قيام توابين در نهضت مختار نقش موثر داشتند.
جهت توضيح بيشتر به کتاب پيامدهاي عاشورا تاليف اينجانب چاپ نشر زمزم هدايت قم مراجعه شود.
*مختار مقداري از زندان و حبس خود را با ميثم تمار بوده، ميثم بر تحول روحي او چه نقشي داشته است؟
ميثم و مختار دو دوست صميمي و قديمي بودند و در زندان ابنزياد مدتي هم بند بودند و ميثم اخبار غيبي که از اميرالمومنين(ع) درباره قيام و پيروان مختار شنيده بود به وي گوشزد کرد و مختار سخت به آن بشارت معتقد بود و قطعا اخبار ميثم بر تحکيم تحول روحي و عزم جزم او بر قيام تاثير بسزايي داشت.
*چه عواملي باعث موفقيت مختار در قيام خود شد؟
پاسخ به اين مسئله با چند سطر امکانپذير نيست. در عين حال عرض ميکنم واقعه عاشورا، جهان اسلام را تکان داد مخصوصا در عراق تاثير عميق روحي بر مردم گذاشت و مظلوميت امام حسين (ع) و خاندان و اصحاب او عواطف همه مسلمانان را جريحهدار کرد در مکه و مدينه زادگاه اهلبيت(ع) هم روح عصيان و شورش در مردم در مقابل جنايات بنياميه به اوج رسيده و قيام «حرّه» به رهبري عبداللهبن زيدبن حرثه به وقوع پيوست در مکه هم عبداللهبن زبير قيام کرد و به حجاز مسلط شد و با وجوديکه ابن زبير دشمن اهلبيت(ع) بود ولي براي جلب حمايت مردم فاجعه عاشورا را محکوم کرد و گاهي خود را خونخواه امام حسين(ع) معرفي ميکرد.
حتي در شام مرکز حکومت امويها پس از اسارت اهلبيت(ع) و حضور آنان در شام و خطبههاي روشنگرانه و افشاگرانه امام سجاد(ع) و زينب کبري(س) و خواهران و دختران امام حسين(ع)، تحول عجيبي در مردم حتي درون دربار يزيد به وجود آمد، ولي عراق خصوصا کوفه وضعيت ديگري داشت کوفه، مرکز ثقل عراق پس از فاجعه عاشورا بود و زمينه از هر جهت مناسب قيام، تنها به رهبري کاردان، شجاع، معتقد به اهلبيت(ع) و پيرو خاندان پيامبر(ص) نياز داشت که با ورود مجدد مختار به کوفه و تزلزل حکومت مرکزي شام و افشا شدن چهره عبداللهبن زبير، مختار توانست با جذب نيروهاي مخلص شيعيان، خصوصا ايرانيان و با همراهي و فرماندهي شخصيت شجاع و اميري دلير و مقتدر چون ابراهيم فرزند مالک اشتر، قيامش به ثمر برسد و ضربهاي مهلک و کاري به نظام اموي و دشمنان اهلبيت(ع) وارد کند، قطعا هوش، درايت و کياست مختار نقش مهمي در پيروزي وي داشت.
از همه مهمتر مختار توانست اذن و رضايت بازماندگان امام حسين(ع) از جمله امام سجاد(ع) و محمد حنفيه را به دست آورد و طبق نقل بسياري از علماي علم رجال، قيام مختار به اذن امام بود و يا اکثر علماي شيعه تصريح به رضا و خشنودي امام سجاد (ع) و خاندان پيامبر (ص) بر قيام داشتند و مختار با اين پشتوانه عظيم معنوي توانست مردم را صرفا به قيام جهت خونخواهي سيدالشهدا(ع) و اهلبيت(ع) بسيج کند و به پيروزي و اهداف چشمگيري نايل شود.
مامقاني متخصص علم رجال ميگويد: (فان سلطنته برخصة منالامام) تنقيح المقال ج 3 ص206 «همانا حکومت مختار با اجازه امام معصوم(ع) بوده است».
و آيت الله خوئي مينويسد، و يظهر من بعض الروايات ان هذا کان باذن خاص منالسجاد(ع). از برخي روايات معلوم ميشود که قيام مختار به اذن امام سجاد(ع) بود (معجم الرجال الحديث ج18 ص101) و مرحوم مجلسي روايتي نقل ميکند که قيام مختار به اذن امام سجاد(ع) بود. (بحار ج45 ص365 چاپ بيروت)
*چه عواملي انگيزه قيام مختار بود؟ آيا فقط به صرف انتقام بوده و يا قدرت طلبي و عوامل ديگري نيز دخيل بود؟
از مجموع روايات و سخنان بزرگاني چون مرحوم مامقاني، علامه اميني و آيت الله خوئي و اکثر علما رجال شيعه قيام مختار را صرفا به خاطر خونخواهي امام حسين(ع) و شهدا کربلا و تشکيل حکومت علوي به رهبري علني محمد حنفيه و رهبري سري امام سجاد(ع) بوده و انگيزهاي خدائي و از روي اعتقاد به حقانيت اهلبيت(ع) به خلافت و حکومت بوده است و ساير تهمتها و نسبتهاي ناروا که بر او وارد کردهاند، هيچ مدرک مستندي جهت اثبات آن نيست و عمدتا از منابع کتب عامه نقل شده است. علاقهمندان براي کسب توضيح بيشتر به کتاب قيام مختار ص271 و ص382 مراجعه نمايند.)
*برخورد و موضع اهلبيت(ع) در خصوص حرکت مختار و انتقام قاتلان او چه بود؟
موضع اهلبيت(ع) طبق روايات مستفيضه در حمايت و رضايت و احيانا اذن و تشويق مختار بوده است که حدود 14 روايت و بيش از 15 تن از علماي بزرگ شيعه تصريح کردهاند که قيام مختار مورد رضايت اهلبيت(ع) بوده و ائمه دين چون امام سجاد(ع) و امام باقر (ع) و امام صادق(ع) بارها براي او طلب رحمت کردند و امام سجاد(ع) بارها به او دعاي خير نمود و هداياي او را پذيرفت و شادي اهلبيت(ع) پس از 5 سال توسط قيام مختار محقق شد.
گفت اين مطلب نيز در اين جا ضروري است که تمام علماي رجال و کتب ملل و نحل معتبر بر اين قول معتقدند که مختار موسس فرقه کيسانيه نبود و اين فرقه بعد از شهادت او به وجود آمد، همانگونه که زيديه بعد از شهادت زيدبنعلي(ع) بوجود آمده و زيد مدعي امامت نبود و مختار به امامت امام سجاد(ع) اعتقاد راسخ داشت که ما مفصلا در کتاب خود به آن پرداخته و با اتکا به مدارک قوي آن را اثبا کردهايم.
*چرا مصعببنزبير و عبداللهبنزبير که خود نيز به نوعي با بنياميه مخالف بودند، به جنگ مختار رفتند؟
عبداللهزبير و کلاً آل زبير تحت تاثير عايشه، خاله عبدالله زبير بودند و روح جاهطلبي و قدرتطلبي و مال پرستي در زبير و فرزندش عبدالله در کتب شيعه و سني آمده است و اين روح خودخواهي و جاهطلبي و همراهي با دشمنان اهلبيت (ع) و فشار عبدالله زبير بر بنيهاشم از جمله موارد غير قابل انکار در تاريخ است و قيام ابن زبير به تعبير امام سجاد(ع) يک فتنه بود و قطعا مختار نميتوانست با ابنزبير و حکومت او کنار بيايد با وجود اتمام حجتي که قبلا با او نموده بود.
عامل اصلي شکست مختار از نيروهاي ابن زبير متاسفانه همان روحيه و دورنگي کوفيان و عهدشکني آنان و عدم حضور قهرماني چون ابراهيم اشتر در کوفه بود، زيرا در زمان جنگ مصعب با مختار، ابراهيم اشتر استاندار مختار در شمال عراق بود و مختار جهت حفظ مرزهاي شمالي که مورد تهديد عبدالملک مروان خليفه مرواني بود نميخواست ابراهيم و نيروهايش را به کوفه برگرداند و نقش ضد انقلاب فراري از کوفه به بصره و حمايت آنان از مصعب و سستي مردم کوفه سبب شکست نهضت و شهادت مختار گرديد.
*علت ماندگاري قيام مختار در تاريخ و نگاه ذهني مثبت به آن را در چه امري ميتوان جستجو کرد؟
تأثير عميق فاجعه کربلا برعواطف و احساسات همه مسلمين خصوصاً شيعيان و انتقام جانانه و خداپسندانه و اخلاص وعمل مختار(رحمة الله عليه) علت نگاه مثبت تاريخي و صحيح به قيام مختار و شخصيت اوست و سبب ماندگاري اين قيام است زيرا عاشورا ماندگار است و قيام مختار پيامد مهم عاشورا است.
*به پيامدهاي قيام مختار در سالهاي بعد اشاره کنيد؟
نهضت خونين امام حسين (ع) خميرمايه اصلي قيامهاي حق طلبانه و موفق شيعيان و علويون بوده و تاريخ اين اثر را اثبات کرده و پس از نهضت توابين و قيام مختار، قيام «حره» در مدينه و قيام با شکوه زيدبن علي و قيام فخ و ديگر قيامهاي مورد تأييد ائمه همه از پيامدهاي عاشورا بوده و پيروزي قيام مختار و انتقام خداپسندانه او از جانيان کربلا نقش مؤثر و اميدوارکننده اي در نهضتهاي بعدي داشته است.