کد خبر 221664
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۶

اسدالله نیک نژاد گفت: من این روزها درگیر ساخت پروژه «لاله» هستم اما در جریان اخباری که از پاییز صحرا منتشر می شود هستم و متوجه شدم که خیلی از خانواده ها از این اتفاق استقبال کردند.

به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، اسدالله نیک نژاد، کارگردان سریال پاییز صحرا را می توان پرحاشیه ترین کارگردان ایرانی دانست. بعد از پایان سریال در حالی که جوان بود و پر انرژی به واسطه حاشیه های پیرامون سریالش تصمیم گرفت ترک وطن کند و برای تحصیل از ایران برود. او حتی تاب نیاورد بماند و حاصل زحماتش را ببیند. 30 سال از ایران دور بود و در هالیوود مشغول فعالیت سینمایی بود.
 
بازگشتش به ایران هم از آن اتفاقات عجیب وغریب بود. بعد از 30 سال درست در حساس ترین شرایط سیاسی کشور و همزمان با انتخابات دهم ریاست جمهوری به ایران برگشت. قرار شد پروژه سینمایی را بسازد به نام «لاله» که گفته می شد یکی از پرهزینه ترین پروژه های سینمایی ایران خواهد بود. حرف وحدیث های پیرامون «لاله» این پروژه را به جنجال برانگیزترین پروژه تاریخ سینمای ایران تبدیل کرد. اما این بار اسی نیک نژاد نشان داد که آن جوان سابق نیست و با تحمل تر و با انگیزه تر از گذشته است. باید منتظر ماند تا پروژه لاله ساخته شود، باید ببینیم اسی نیک نژاد این بار هم به دلیل ناملایمات پیرامون کارش، ایران را ترک می کند؟
 

بعد از ساخت پاییز صحرا در حالی که هنوز سریال از تلویزیون پخش نشده بود شما از ایران رفتید. دلیل رفتن تان چه بود؟
 
پاییز صحرا هنوز از تلویزیون پخش نشده بود یک ادیت اولیه روی سریال انجام دادم و نسخه آن را برای تلویزیون فرستادم. کسانی که باید سریال را می دیدند خیلی از سریال خوش شان نیامده بود و می گفتند نماد فحشاست، در حالی که بازیگران حجاب کامل اسلامی داشتند و تمام عرف های رایج رعایت شده بود، اما مخالفت های شدیدی با سریال شد. به نظر من مخالفت ها ظاهرماجرا بود و پشت پرده آن برمی گشت به اینکه یک عده از من خوش شان نمی آمد و با مدلی که من کار می کردم و نوع کارم مشکل داشتند.
    
به هر حال سریال پاییز صحرا در برهه حساسی ساخته و پخش شد و پخش این سریال در آن زمان و شرایط خاصی که در جامعه حاکم بود به نوعی ساختارشکنی محسوب می شد.
بله شاید دلایل بسیاری از مخالفت ها بر همین اساس بود.


جامعه روحیه انقلابی داشت و زمان، زمان جنگ بود وکشور شرایط خاصی داشت و گروهی هم بودند که می خواستند رسانه ملی مطابق با سلایق آنها اداره شود.
    
چرا از ایران رفتید؟

ساخت سریال که تمام شد مخالفت ها آغاز شد، با شروع مخالفت ها فکرم خیلی خسته بود چون دو سالی مداوم درگیر ساخت این سریال بودم، از دانشگاه برکلی پذیرش گرفتم و تصمیم گرفتم برای مدتی به قصد ادامه تحصیل مهاجرت کنم. از دانشگاه برکلی به لس آنجلس رفتم و در دانشگاه میشیگان وارد مقطع دکترا شدم، بعد از آن تصمیم داشتم به ایران بیایم. حدود سال های 73-72، اما در هالیوود مشغول به کار شدم. اگر حاشیه های پاییز صحرا اتفاق نمی افتاد و بی شک من از ایران نمی رفتم اما شرایط باعث شد تا مجبور شوم کار در محیط بزرگ تری را تجربه کنم. در نهایت سال 2008 بود که به ایران برگشتم و درگیر ساخت پروژه لاله شدم.
    
در آن زمان خودتان در جریان حاشیه ها و مخالفت هایی که برای سریال پیش آمد، بودید؟


نه به هیچ وجه. فقط می دانم که در آن زمان آقای هاشمی که مدیر تلویزیون بودند در تدارک این بودند که نسخه یی از سریال را نشان حضرت امام بدهند. فقط در همین حد می دانستم چون در آن زمان اینترنت هم وجود نداشت و اخبار اینقدر سریع پخش نمی شد. البته بعدها که از ایران رفتم از طریق نامه یک بریده روزنامه از طرف خانواده ام به دستم رسید که در آن حضرت امام این سریال را نه تنها غیرشرعی تشخیص ندادند بلکه از آن طرفداری کردند و بعد از آن بود که این نوع سریال سازی در ایران شروع شد که نقش زن در سریال ها و نوع دیالوگ ها و برخوردها از همین جنس بود و من خیلی خوشحال بودم از اینکه یک جریان جدید راه افتاده است.
    
فیلمنامه سریال چگونه به دست تان رسید؟

وی به اعتماد گفت: قصه اولیه کار مال خودم بود به این خاطر که من خودم تحت تاثیر طلاق بودم. یکی از اعضای خانواده من درگیر و دار طلاق بود و من مستقیم در جریان مشکلاتش بودم و به این فکر کردم که موضوع طلاق تا چه اندازه جای کار دارد، هر چند که به لحاظ علمی می توان گفت طلاق گاهی اجتناب ناپذیر است، حتی گاهی بهتر از ازدواج بد است، البته این وجه عقلانی ماجراست اما بخش احساسی آن بسیار ناراحت کننده و تلخ است. بنابراین فیلمنامه اولیه را براساس این اتفاق نوشتم. بعد از آن آقای دولت آبادی آن را بازنویسی کرد و این بازنویسی بسیار خوب از کار درآمد. فیلمنامه را به تلویزیون دادیم، در تلویزیون جدال جدی سر این فیلمنامه پیش آمد که حتما تصویب شود و بعد از شش ماه رفت و آمد بالاخره فیلمنامه تصویب شد. بعد از تصویب فیلمنامه تازه مخالفت ها شروع شد.

کسانی که آن زمان در مدیریت طرح و برنامه شبکه یک بودند و با این کار مخالفت می کردند همان هایی هستند که امروز سردمداران سینما هستند و همچنان بسیار با کارهای من مخالف هستند البته آن موقع با وجود مخالفت آنها نظر اکثریت مثبت بود و فیلمنامه تصویب شد. این اقلیت محدود که شنیدم بعدها از تلویزیون اخراج شدند به سینما آمدند و در حال حاضر برای خودشان جریانات جدی را به وجود آوردند و همان ها امروز هم برای پروژه «لاله» مشکل تراشی می کنند، خودشان هم جلو نمی آیند و شاگردان شان را به جان این پروژه انداخته اند.
    
با وجود جنجال هایی که عنوان کردید فیلمنامه دچار ممیزی نشد؟

نه، ممیزی خاصی صورت نگرفت. موضوع اصلی قضیه حجاب بود چون من مخالف این عقیده هستم که فیلمسازی که قرار است برای یک سیستم یا شبکه سناریو بنویسید مجبور شود سناریو را به نوعی مرموزانه بنویسد که برخلاف نظراتش است، من موافق این نوع فیلمسازی نیستم. به نظر من شما وقتی سناریو می نویسید باید قوانین اجتماعی را بدانید و اگر قوانین اجتماعی را درک کردید این اجتماع هر اجتماعی می تواند باشد و محدودیتی نخواهد داشت. مهم این است که قوانین حقوقی و فرهنگی آن جامعه را بدانید. هنگام نوشتن سناریو حق ندارید قوانین موجود را زیر پا بگذارید این یک نظر شخصی است اما من در تمام این مدتی که کار کردم هیچگاه مقوله سانسور یا ممیزی نتوانسته با من مقابله کند و این قضیه در پاییز صحرا هم رخ داد، حتی دیالوگ ها هم تغییر نکرد.
    
با آقای دولت آبادی چگونه آشنا شدید؟

دقیق یادم نیست. ما یک گروه تحقیقاتی داشتیم که راجع به آیتم های طلاق تحقیق علمی می کردند، فکر می کنم حدود 10، 15 نفر مسوول تحقیق از دادگاه ها و افراد خاص بودند. یادم می آید پرسشنامه هایی را آماده کرده بودیم برای افراد مطلقه چه زن و چه مرد که فیدبک آن را دریافت کنیم و این تحقیق ها در نهایت بسیار در سناریو و دیالوگ های ما تاثیر گذاشت. من آن روزها خیلی جوان بودم و بی شک این پروژه بسیار بزرگ نیاز به افراد متخصص در زمینه های مختلف داشت.
    
درباره چگونگی انتخاب بازیگران تان بگویید؟


وقتی سناریو تمام شد من احساس کردم موضوع خیلی جدی تر از آن است که بتوان با بازیگران معمولی کار کرد، من آن زمان بچه های تئاتر را خیلی خوب می شناختم و با آنها ارتباط داشتم. از ابتدا این موضوع در ذهنم بود و در تمام موارد قیافه ظاهری را مد نظر داشتم، بنابراین وقتی سناریو را تمام کردم چهره آدم ها را می شناختم برایم خیلی مهم نبود که چهره های معروف باشند یا افراد معمولی تر به همین دلیل می گشتم تا چهره هایی که مد نظرم بود را پیدا کنم که با کاراکترهای من همخوانی داشته باشد به همین دلیل از مشهورترین تا نابازیگرترین افراد در پاییز صحرا حضور داشتند.
    
خانم شهلامیربختیار چگونه به پروژه پیوست؟

من قبل از آشنایی با خانم میربختیار، سوسن تسلیمی را برای این نقش انتخاب کرده بودم. چند بار روخوانی کردیم و بعد به این نتیجه رسیدم که سوسن تسلیمی چهره بسیار معروف و شناخته شده یی میان مردم است و احساس کردم که «صحرا» باید چهره جدیدی باشد، کاراکترهای دیگر را هم انتخاب نکرده بودم در نهایت به این نتیجه رسیدم که اگر کاراکتر «صحرا» چهره مشهوری باشد ممکن است مردم با آن ارتباط برقرار نکنند به همین دلیل دنبال چهره غیرمعروف گشتم و در این گشتن ها با خانم میربختیار آشنا شدم و بعد از چند جلسه روخوانی این فرصت به ایشان رسید و ما از هنرمندی خانم تسلیمی محروم شدیم.
    
گفته شده سریال «پاییز صحرا» که این روزها از شبکه آی فیلم پخش می شود بازسازی شده و با کیفیت تصویری جدیدی پخش می شود. در جریان این موضوع هستید؟

من سال 96 در امریکا این سریال را ادیت مجدد کردم، روی آن موزیک و زیرنویس انگلیسی گذاشتم و آن را کوتاه کردم که مدت سریال چهار ساعت شد و از شبکه سراسری PDS که از معروف ترین شبکه های امریکاست و مخاطبان آن دانشجویان و افراد فرهنگی هستند برای نخستین بار به عنوان یک سریال ایرانی پخش شد. این شبکه 20 میلیون مخاطب دارد و برای نخستین بار مردم امریکا با چهره خانواده ایرانی آشنا شدند. پخش این سریال در امریکا هم بازتاب های جدی داشت و این موضوع از موفقیت های من محسوب می شود. اما در جریان این نسخه یی که از تلویزیون ایران پخش می شود، نیستم.
    
پاییز صحرا» بعد از 30 سال برای نخستین بار از تلویزیون پخش می شود این سریال جزو نخستین ملودرام های تلویزیونی بود. فکر می کنید با وجود انواع و اقسام سریال ها و فیلم های سینمایی که نسل فعلی با آن مواجه هستند این سریال مانند گذشته برای نسل امروز بازتاب خواهد داشت.

من این روزها درگیر ساخت پروژه «لاله» هستم اما در جریان اخباری که از پاییز صحرا منتشر می شود هستم و متوجه شدم که خیلی از خانواده ها از این اتفاق استقبال کردند بسیاری از آشنایان با من تماس می گیرند و از این موضوع ابراز خشنودی می کنند من از طریق این پیام ها و ابراز علاقه ها متوجه پخش سریال شدم. برای من مهم نیست که چرا بعد از 30 سال درست وقتی که من مشغول ساخت «لاله» هستم تلویزیون تصمیم گرفته سریال من را پخش کند، به نظر من در هر حال این اتفاق خوبی است اما اگر نسل جدید بتواند با این کار ارتباط برقرار کند برای من بسیار باعث خشنودی است حتی اگر نوستالژی را در ذهن خانواده ها به وجود آورد باز هم جای خوشحالی دارد شخصا بسیار از این مردم سپاسگزارم که بعد از 30 سال همچنان این اسم را می شناسند. شما تصور کنید اگر در 30 سال گذشته سالی 10 فیلم و سریال هم ساخته شده باشد الان بیش از سه هزار فیلم و سریال ساخته شده، در این میان اگر ذهنیت مردم هنوز این سریال را به یاد می آورد واقعا نشان می دهد که مردم ما چقدر شناخت خوبی از کار درست و نادرست دارند و خوب و بد را می شناسند. من از تلویزیون هم ممنون هستم که این سریال را پخش کرده است.
    
سوال اینجاست که چه دلیلی وجود دارد که بعد از 30 سال این سریال در حال حاضر مجددا بازپخش می شود آیا حضور شما باعث شده دوستان به این فکر بیفتند که این سریال هم وجود داشته؟


من به این شکل به موضوع نگاه نمی کنم. به نظر من به خاطر تبلیغات و سر و صداهایی که پیرامون «لاله» و اسی نیک نژاد وجود دارد، اگر تلویزیون بتواند در این موقعیت سریال قبلی من را پخش کند نوعی مارکت محسوب می شود و مارکتینگ کردن کار درستی است و نشانه تیزبین بودن مسوولان پخش این شبکه برای جذب بیشتر مخاطب است.
    
با این توضیحات بهتر نبود به جای پخش این سریال از یکی از شبکه های فرعی مثل آی فیلم که برای بسیاری از هموطنان قابل دسترسی نیست این سریال از یکی از شبکه های اصلی پخش می شد؟


 من از این موضوع اطلاع نداشتم که از شبکه فرعی پخش می شود.
    
نظرتان درباره نگاه روشنفکرانه امام و اظهارنظر صریح ایشان درباره این سریال چیست؟


من دو تجربه مشابه در این زمینه از حضرت امام دارم. در دومین انتخابات ریاست جمهوری ایران من تهیه کننده برنامه یی بودم که تقریبا زنده بود و از صبح تا شب به تبلیغات ریاست جمهوری می پرداخت، برای نخستین بار از تمام استان های کشور درباره انتخابات برنامه زنده پخش شد، درباره اینکه انتخابات کار درستی است. این برنامه مردم را تشویق می کرد که در انتخابات شرکت کنند و در تعیین سرنوشت خود سهیم باشند چون من بر این باورم که مردم در هر مقطعی باید از حق رای خود استفاده کنند و رای بدهند.
 
در آن زمان که ما چند سالی بود انقلاب کرده بودیم و انتخابات در ذهن مردم هنوز جا نیفتاده بود، به نوعی فرهنگ رای دادن وجود نداشت و من به عنوان یک آرتیست در این فکر بودم که برنامه یی درست کنم که هم اینترتیمنت باشد و جذاب و هم فرهنگ رای دادن را در مردم تشویق کند. در آن زمان خیلی ها با این موضوع مخالفت می کردند و می گفتند چطور می شود با وجود گروه های مخالف برنامه زنده یی با این موضوع پخش شود. آنها معتقد بودند که این اتفاق خطرناک است شاید هم تفکرشان درست بود و فکر می کردند که ممکن نیست در این شرایط دوربین زنده را به خیابان ببریم و برنامه زنده پخش کنیم و بسیار سعی کردند که جلو این برنامه را بگیرند، این نخستین تجربه من بود که آقای هاشمی این موضوع را با حضرت امام در میان گذاشتند و ایشان تاکید کرده بودند که اتفاقا حرکت بسیار خوبی است و به فرمان و تایید ایشان مدت برنامه افزایش پیدا کرد، این نخستین برخورد من با نگاه حضرت امام بود که وسعت سینما و تلویزیون را به حد اعلادرک می کردند.
    
دیدگاه ایشان این بود که این برنامه به صورت زنده پخش شود و مردم در جریان اتفاقات انتخابات قرار بگیرند و آگاه شوند تا به درستی بتوانند درباره سرنوشت شان تصمیم بگیرند. دوربین این برنامه به صورت زنده در تمام استان ها حضور داشت و زمان پخش این برنامه برای نخستین بار بود که در ورودی پخش تلویزیون باز بود و مردم به راحتی و بدون هیچ مانعی می توانستند در ساختمان تلویزیون حضور داشته باشند.

دومین تجربه هم «پاییز صحرا» بود. باز هم عده یی با نوع کار و نفس آن مخالفت کردند و حضرت امام دوباره نگاه خود را به جامعه منتقل کردند و از کار دفاع کردند اما اینکه چرا حضرت امام متفاوت از دیگران به موضوع نگاه می کردند واضح است. به دلیل همین نگاه متفاوت بود که ایشان بعد از گذشت 30 سال همچنان یوتیک بوده و هستند و این نوع نگاه شان بود که ایشان را از بقیه متفاوت می کرد. اینکه آیا دیگران اشتباه می کردند و تفکرشان غلط بود در تشخیص من نیست و من صلاحیت بیان این موضوع را ندارم.

قطعا مخالفان هم افراد باسوادی بودند اما نوع نگاه شان متفاوت بوده و من امروز هیچ ایرادی در آن مخالفت ها نمی بینم. اما آن روزها وقتی شنیدم حضرت امام نظرشان راجع به «پاییز صحرا» مثبت بود این تعالی و خوشحالی من بود که کسی که در راس مملکت است و رهبری مردم را به عهده دارد، نگاهش با نگاه عده یی که منافع شخصی یا حزبی دارند متفاوت است ایشان نگاه شان بالاتر از همه این نگاه ها بود و به نظر من به همین دلیل توانسته بودند انقلاب کنند و رهبری جامعه یی را به عهده بگیرند.
    
در جریان مخالفت ها حضرت امام تنها به یک مورد در «پاییز صحرا» اشاره کرده بودند و آن عدم تفکیک گریمورهای زن و مرد سریال بود؟
 

بله این موضوع را شنیده بودم و به نظرم این خیلی زیباست. در این موضوع کاملاتفاوت نگاه مشخص است. شما وقتی قوانین و قاعده یی در کاری را نمی دانید و آن را انجام می دهید گناه نکردید بلکه اشتباه کردید و اگر اشتباه را دانستید آن را تصحیح می کنید و این می شود رشد و تعالی انسان. اما اگر انسانی بدون در نظر گرفتن این قاعده بگوید کاری که انجام داده اید گناه است و حکم کلی بدهد اشتباه است. این بیان حضرت امام نشان دهنده این بود که ایشان اینقدر ظرافت دید داشتند که با دقت در تیتراژ سریال متوجه این موضوع شده بودند که طراح گریم این سریال مرد است و ایشان می دانستند این رسمی بوده که از قبل در سینمای ایران وجود داشته است و از این به بعد قرار است تصحیح شود. با نگاه منطقی ایشان این اتفاق افتاد و این موضوع به قانون تبدیل شد این یعنی بینش متفاوت، فیلمی ساخته شده، درست هم ساخته شده اما یکسری از قوانین به دلیل عدم آگاهی در آن رعایت نشد. پس از این به بعد این موضوع باید اجرا شود.
 
امر به معروف یعنی همین، قرار نیست کسی که از روی بی آگاهی اشتباهی را مرتکب شده تخطئه شود و این برخورد درست باعث رشد انسان می شود که بی دلیل یکدیگر را قضاوت نکنید. در پاییز صحرا جمله‌یی است: «قضاوت کردن کار مشکلی است» من به این جمله ایمان دارم به نظر من گمان کردن خودش اشتباه است، قضاوت کردن بدون استدلال گناه است و ما بعد از گذشت 30 سال درگیر ابتدایی ترین و بدیهی ترین موارد هستیم در حالی که حضرت امام 30 سال پیش نگاه شان اینقدر متفاوت بود که ما بعد از گذشت این همه سال هنوز نتوانستیم خودمان را تصحیح کنیم.
    
آقای نیک نژاد در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر شما داور جشنواره بودید اما استعفا دادید دلیلش چه بود؟
 
علتش خیلی واضح بود زمانی که داوری جشنواره به من پیشنهاد شد بسیار استقبال کردم، هنوز هم دوست دارم این اتفاق بیفتد تا بتوانم آنچه را می دانم در اختیار هموطنانم بگذارم. من این مملکت را خیلی دوست دارم شاید یکی از دلایل مشکلاتی که برایم پیش می آید هم همین باشد اما بعد متوجه شدم که در این میان دعوایی وجود دارد بین گروه های مختلف و آنها تمام تلاش شان این است که به نوعی یکدیگر را کنار بزنند. وقتی من این قضیه را فهمیدم متوجه شدم اصلاموضوع فستیوال دهه فجر نیست ماجرای تفکری است که قرار است تفکر دیگری بر آن حاکم شود به نوعی دعوا بر سر صندلی است، من از این دعوا اطلاعی نداشتم و وقتی متوجه شدم تصمیم گرفتم که نباشم.
 
درباره مستند «درد همسنگرم» بگویید. این مستند با استقبال فراوانی مواجه شد.
 
بله «درد همسنگرم» بسیار معروف شد و در دل مردم نشست. این مستند ماجرای جنگ بود از نگاه یک سرباز ترک زبان که در جنگ شاهد اتفاقات و تلاش های رزمندگان در طول دوره جنگ بود، از آنسو مردم شهرنشینی که اصلاموضوع شان جنگ نبود و گاهی حتی از اتفاقات جبهه ها اطلاع نداشتند. شاید در زمانی که بخشی از مملکت در خطر اشغال توسط دشمن بود خیلی ها در همین خیابان ولیعصر فعلی در حال خوردن بستنی و گوش دادن به موزیک بودند. این موضوع برای من درد بزرگی بود که یک فاجعه در مملکتم در حال رخ دادن است، بسیاری از جوانان این مرز و بوم در جبهه های جنگ در حال دفاع و دست و پنجه نرم کردن با مرگ هستند و عده یی دیگر عملانسبت به این ماجرا بی اطلاع هستند من از این تناقض یک مستند ساختم که خوشبختانه مورد استقبال واقع شد.
 
بعد از آن هم فیلم سینمایی «برنج خونین» بود. درامی درباره ماجرای کرم های ساقه خواری که در شمال ایران و در مزارع برنج به وجود آمده بود و می گفتند این آفت که به مزارع کشاورزی وارد شده کار شاه و نیروهای هوادار او بوده است. در ادامه مهندسی از تهران به آنجا می رود تا پیگیر ماجرا باشد ساواک از این موضوع باخبر می شود و مهندس را می کشد و مهندس دیگری جایگزین او می شود و مردم را آگاه می کند. این فیلمی بود که آقای قویدل آن را ناتمام رها کرده بودند و به من پیشنهاد کردند که آن را به اتمام برسانم من با ایشان تماس گرفتم فیلم را دوباره نویسی کردم و ساختم.
 
در آخر اینکه شما همواره حساس ترین برهه های زمانی را برای شروع کار انتخاب کردید زمانی در ابتدای انقلاب سریال ساختارشکن پاییز صحرا را ساختید و 30 سال بعد از آن در اوج حوادث سیاسی به ایران برگشتید و پروژه «لاله» را کلید زدید که هر دو، واکنش ها و مخالفت های فراوانی به همراه داشت. جایی اشاره کردید اتفافات و حواشی پاییز صحرا باعث شد که از ایران بروید چقدر فکر می کنید این بار تا اتمام و اکران پروژه «لاله» و حواشی آن می توانید مقاومت کنید و در ایران بمانید. آیا حواشی پروژه «لاله» باعث می شود اسی نیک نژاد دوباره ایران را ترک کند؟
 
در هنر و به ویژه سینما هر نوع تبلیغاتی به نفع کار است چه مثبت و چه منفی این را به عنوان یک موضوع کلی به خاطر داشته باشید. سینما حرفه من است و من سینما را به عنوان یک اعلامیه یا بیانیه شخصی نمی دانم به نظر من قرار نیست هنرمندان در سینما مانیفیست شخصی خود را بیان کنند. سینما برای من یک هنر است یک صنعت است، یک تجارت و وسیله ارتباطی است، ابزاری جدی که توسط آن می توانم با مردم ارتباط برقرار کنم همه این صنعت هایی که گفتم را کنار هم بگذاریم به یک لغت می رسیم اینترتیمنت. شما هزینه می کنید و محصول تولید می کنید. من این گونه به سینما نگاه می کنم.
 
شما در سینما هزینه می کنید بهترین هنرمندان را استخدام می کنید برای همکاری بهترین داستان را می خرید و بهترین فیلم را می سازید تا به بهترین فروش برسید سینما اطلاعیه سیاسی و فلسفی نیست. سیاست و فلسفه و ادبیات می تواند در سینما باشد اما صرفا اینها نیست. سینما به دلیل بعد وسیعی که دارد می تواند تمام اینها را در خود داشته باشد. من به عنوان کسی که در این صنعت کار می کنم زیاد به این فکر نیستم که مخالفان و موافقان درباره من چه می گویند بیشتر به این فکر می کنم که مردم با این اثر هنری، تجارتی چگونه برخورد می کنند. من به این فکر می کنم که چه چیزی بسازم و چگونه بسازم که مردم بیشتر استقبال کنند.
من نمی توانم از حرفه ام بگذرم من یک فیلمساز هستم در هر جایی می توانم فیلم بسازم اما امروز شرایط مملکت و مردم من شرایطی است که من بیشترین تلاشم را می کنم که بیشترین کمک را به ارتقای هنر آن داشته باشم اگر 30 سال پیش به خاطر تعطیلات یا شهرت از ایران رفتم امروز نمی توانم به خاطر شهرت و پول و سوادآموزی میدان را خالی کنم امروز به اندازه کافی توشه دارم و این توشه را با خودم به مملکتم آوردم و دوست دارم آن را با مردمم تقسیم کنم.
این هدف امروز من است و به چیز دیگری فکر نمی کنم تا جایی که بتوانم به مردمم خدمت می کنم.

همه ما مدیون جامعه یی هستیم که در آن زندگی می کنیم جمله یی از بزرگ مردی به یاد دارم که گفته بود شما قبل از اینکه از مملکت تان بپرسید که چه چیزی به شما می دهد به این فکر کنید که شما چه چیزی می توانید به مملکت تان اضافه کنید. من هرگز از این مملکت چیزی نخواستم همیشه دوست دارم چیزی به آن اضافه کنم و طبیعی است که خیلی ها از این موضوع خوش شان نمی آید و نسبت به آن مخالفت می کنند و این طبیعی است افرادی به دلیل بهره برداری شخصی یا حزبی از این موضوع استقبال نکنند. من امروز با عشق فراوانی به این مملکت آمدم و با تمام وجود کار می کنم روزی 18 ساعت تلاش می کنم و خسته نمی شوم چون عشق بزرگ تری را دنبال می کنم.