ابن طاوس از حذيفه روايت كرده است كه گفت شنيدم از حضرت حسن عليه السلام در زمان حضرت رسالت صلي الله عليه و آله در حالتي كه امام حسين عليه السلام كودك بود كه مي‌فرمود به خدا سوگند جمع خواهند شد براي ريختن خون من طاغيان بني اميه و سركردة ايشان عمر بن سعد خواهد بود


سرویس فرهنگی مشرق؛
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع). گویا حسین جان ولادتت هم غم دارد این غم را از جد بزگوارتان آموختیم زمانی که بر قنداقه شما گریست، برای به خون غلتیدنت. آن زمان که غربت تو بغض سنگ را می‌ترکاند و خون گریه می کند برای ندای هل من مبارزت برای اسیری خواهر بزرگوارت. با چشمانی تر شده به عشقت و به عشق سنگربان حماسه و مردانگى‌ات ابوالفضل العباس همان که پدر فضل و ادب و کرامت است و همان که پدرتان امیر المومنین هم برای دستانی که قرار بود برای تو بریده شود گریه میکرد. ولادتان را جشن میگیریم و به شادی نشسته ایم...

شاهی به دوصد عزت و اجلال آید      با شوکت و فر و جاه و اقبال آید
امروز حسین آید و فردا عباس          خورشید ز پیش و مه ز دنبال آید


 ولادت
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما  را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.

به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير)  كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد.

 ابراز علاقه پيامبر(ص) به امام حسین(ع)
از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد.

انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد.

ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى ما مي‌آمد وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است. عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم.



کرامات امام حسین(ع)
حضرت آیت الله شیخ جواد ابن شیخ مشکور، از بزرگان علماء و فقهاء نجف اشرف و مرجع تقلید جمعى از شیعیان عراق بود که در سال ۱۳۳۷ رحلت نمود.

آن مرحوم در شب ۲۶ ماه صفر سال ۱۳۳۶ در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائیل را مى بیند، پس از سلام از او مى پرسد از کجا مى آئى ؟ مى فرماید: از شیراز و روح میرزا ابراهیم محلاتى را گرفته ام ، شیخ مى پرسد: روح او در برزخ در چه حالیست ؟ مى فرماید: در بهترین حالات و در بهترین باغهاى عالم برزخ ، خداوند هزار فرشته ماءمور کرده که از او فرمان مى برند، گفتم : براى چه کارى شایسته چنین مقامى شده است ؟ آیا بخاطر مقام علمى و تدریس و تربیت شاگرد؟ فرمود: نه ، گفتم : بخاطر نماز جماعت و رساندن احکام به مردم ؟ فرمود: نه ، گفتم : پس براى چه ؟ فرمود: جهت خواندن زیارت عاشورا. (مرحوم میرزاى محلاتى در سى سال آخر عمرش ‍ زیارت عاشورا را هیچ روزى ترک نکرد و اگر روزى بخاطر بیمارى یا امر دیگرى نمى توانست بخواند، نایب مى گرفته است ).

آن عالم بزرگوار از خواب برخاسته فردا به منزل آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى مى رود و خواب خود را نقل مى نماید،

آیت الله شیرازى گریان مى شود، علتش را مى پرسند، مى فرماید: میرزاى محلاتى از دنیا رفته است و ایشان استوانه فقه بود،

یکى گفت : این خوابى بوده که واقعیت آن معلوم نیست ، ایشان فرمود: بله خواب است اما خواب شیخ مشکور است نه افراد معمولى ، فرداى آن روز بوسیله تلگراف خبر فوت میرزاى محلاتى از شیراز به نجف اشرف مى رسد و راست بودن آن خواب آشکار مى گردد.

این داستان را جمعى از فضلاء نجف اشرف از مرحوم آیت الله سید عبد الهادى شیرازى - ره - که در منزل آیت الله شیرازى و آمدن آیت الله مشکور و نقل خواب خود حضور داشته است نقل نمودند

انتخاب نام سیدالشهدا(ع)
اسماء گوید: وقتى امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت را در پارچه سفیدى پوشانده ، به دست پیامبر دادم ، حضرت در گوش راست وى اذان و در گوش چپ او اقامه قرائت نمود، سپس او را در دامن خود نهاد و گریست ، عرض کردم پدر و مادرم فدایت باد چرا گریه مى کنید؟ فرمود: براى پسرم مى گریم ، عرض کردم : او همین الان متولد شده است ، فرمود: گروه ستمگر پس از من او را مى کشند، خداوند آنها را به شفاعت من نرساند، سپس فرمود: اى اسماء این خبر را به فاطمه مگو، چرا که تازه فارغ شده است ، سپس به حضرت على علیه السلام فرمود: نام فرزندم را چه گذاردى ؟ حضرت عرض کرد: من بر شما در اسم گذارى سبقت نمى گیرم . (الى ان قال ) پیامبر اکرم فرمود: من نیز بر پروردگارم در نام او سبقت نمى گیرم ، در این میان جبرئیل نازل شد و گفت : اى محمد خداوند على اعلى ترا سلام مى رساند و مى فرماید: على نسبت به شما مثل هارون است به موسى ، نام پسرت را همنام پسر هارون بگذار، پیامبر فرمود: نامش چه بود؟ گفت : شبیر، پیامبر فرمود: به زبان عربى ؟ جبرئیل گفت : نامش را حسین بگذار


دانلود



نمونه اى از قدرت و معجزه سيدالشهداء
از امام چهارم علیه السلام روایت است که فرمود: پس از امام حسن علیه السلام عده اى از مردم نزد امام حسین آمدند و گفتند: اى پسر پیامبر، از آن عجائبى که پدر شما به ما نشان مى داد نزد شما چیست؟

امام حسین علیه السلام فرمود: آیا پدرم را مى شناسید؟ گفتیم آرى همه ما او را مى شناسیم ، حضرت پرده اى را که بر اتاقى بود بلند نمود و فرمود: به داخل اتاق نگاه کنید، چون نگاه کردیم دیدیم که امیرالمؤ منین علیه السلام آنجاست ، گفتیم ما شهادت مى دهیم که على خلیفه خدا و شما فرزند او هستى.«مدینه المعاجز ص ۲۴۶»

امام چهارم علیه السلام حکایت کند که زنى بنام نظره ازدیه نزد امام حسین آمد، حضرت فرمود: اى نظره مدتى است که نزد من نیامده اى ؟ عرض کرد: اى پسر پیامبر بخاطر چیزى است که در فرق سرم پیدا شده و بسیار مرا غصه دار کرده است (گویا مرضى گرفته بود که قسمتى از موهایش سفید شده بود) حضرت فرمود: نزدیک بیا، وقتى نزدیک رفت ، حضرت انگشت خود را بر بیخ آن سفیدى نهاد، بلافاصله موى او سیاه شد، سپس فرمود: آینه اى به او بدهید! وقتى نگاه کرد و دید سفیدى از میان رفته خوشحال شد، امام حسین نیز از خوشحالى او شادمان گردیدند«مدینه المعاجز ص ۲۴۶»

بوی سیب حرم
حضرت امام زين العابدين عليه السلام فرمود وقتي كه پدرم در صحراي كربلا محصور اهل جور و جفا بود آن سيب را در دست داشت و هرگاه كه تشنگي بر او غالب مي‌شد آنرا مي‌بوئيد تا تشنگي آن حضرت تخفيف مي‌يافت چون تشنگي بسيار بر آن حضرت غالب شد و دست از حيوه خود برداشت دندان بر آن سيب فرو برد چون شهيد شد هر چند آن سيب را طلب كردند نيافتند، پس آن حضرت فرمود كه من بوي آن سيب را از مرقد مطهر پدرم مي‌شنوم گاهي كه به زيارت او مي‌روم و هر كه شيعيان مخلص ما در وقت سحر به زيارت آن مرقد معطر برود بوي سيب را از آن ضريح منور مي‌شنود.

سخنان امام در کودکی
و در مناقب ابن شهر آشوب و ديگر كتب روايت شده كه حضرت فاطمه عليهاالسلام حسنين عليهماالسلام را به خدمت حضرت رسول «ص» آورد و عرض كرد يا رسول الله اين دو فرزند را عطائي و ميراثي بذل فرما، فرمود هيبت و سيادت خود را با حسن گذاشتم و شجاعت وجود خود را به حسين عطا كردم، عرض كرد راضي شدم. و به روايتي فرمود حسن را هيبت و حلم دادم و حسين را وجود و رحمت.

و ابن طاوس از حذيفه روايت كرده است كه گفت شنيدم از حضرت حسن عليه السلام در زمان حضرت رسالت صلي الله عليه و آله در حالتي كه امام حسين عليه السلام كودك بود كه مي‌فرمود به خدا سوگند جمع خواهند شد براي ريختن خون من طاغيان بني اميه و سركردة ايشان عمر بن سعد خواهد بود، گفتم كه حضرت رسالت صلي الله عليه و آله ترا به اين مطلب خبر داده است فرمود كه نه پس من رفتم به خدمت رسول صلي الله عليه و آله و سخن آن حضرت را نقل كردم حضرت فرمود كه علم او علم من است. و ابن شهر آشوب از حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام روايت كرده است كه فرمود در خدمت پدرم به جانب عراق بيرون شديم و در هيچ منزلي فرود نيامد و از آنجا كوچ نكرد مگر اينكه ياد مي كرد يحيي بن زكريا (ع) را و روزي فرمود كه از خواري و پستي دنيا است كه سر يحيي (ع) را براي زن زانيه از زناكاران بني اسرائيل به هديه فرستادند.

و در احاديث معتبره از طريق خاصه و عامه روايت شده است كه بسيار بود كه حضرت فاطمه (ع) در خواب بود و حضرت امام حسين عليه السلام در گهواره مي‌گريست و جبرئيل گهواره آن حضرت را مي‌جنباند و با او سخن مي‌گفت و او را ساكت مي‌گردانيد چون فاطمه عليهماالسلام بيدار مي‌شد مي‌ديد كه گهواره حسين (ع) مي‌جنبد و كسي با او سخن مي‌گويد و لكن شخصي نمايان نيست  چون از حضرت رسالت مي‌پرسيد مي‌فرمود او جبرئيل است.

زندگی نامه مخترصی از حضرت عباس(ع)

دوران كودكي حضرت ابوالفضل العباس (ع)
در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثير مى‏نهاد. او از دانش و بينش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تكامل و پويايى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مى‏گيرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازين روزهايى كه الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يك. عباس گفت: يك حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت: شرم مى‏كنم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ‏ام، دو بگويم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاك و مبارك براى ايام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على(ع) با نگاه بصيرت‏ آميز خود آينده عباس را نظاره مى‏كرد، با لبختدى رضايت ‏آميز، سرشك غم از ديدگان جارى مى‏كرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مى‏پرسيد، مى‏فرمود: دستان عباس در راه يارى حسين(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز كند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پيكرش را ببوسد ، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اينرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاكدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت.

در ايام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه كه در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاويد آفريد.



مقام علمي حضرت عباس (ع)
حضرت عباس (ع) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) كسب فيض كردند و از مقام والاي علمي برخوردار شدند.

لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت (ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني، در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.


ايثار و جانبازي، راز و رمز تعالي حضرت عباس (ع):
با توجه به رواياتي كه در شان حضرت عباس (ع) از ائمه عليهم السلام رسيده و در آن به ايثار و فداكاري در راه امام خويش تصريح شده است، به روشني، فضيلت و مقام آن بزرگوار آشكار مي شود. حضرت عباس (ع) فرزند كسي است كه آيه ( و من الناس يشري نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودماني است كه اسوه ايثار و از خودگذشتگي بودند و سوره هل اتي، در شان ايثار ايشان نازل شده است.

فداكاري، ايثار و جانبازي در اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ به طوري كه اميرمومنان در جايي ايثار را برترين فضيلت اخلاقي مي داند.

در جايي ديگر، علي (ع) ايثار را بالاترين عبادت معرفي مي نمايد و در روايتي ديگر غايت و هدف تمام مكارم اخلاقي را ايثار و از خودگذشتگي مي داند.

علي (ع) در قسمتي از نامه خود به حارث همداني مي فرمايد: بدان كه برترين مومنان كسي است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خويش از ديگر مومنان برتر باشد.

حال در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه، مگر ساير شهيدان از جان خود نگذشتند، پس چه چيزي حضرت عباس را از ساير شهيدان متمايز مي سازد؟

جواب اين است كه معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهيدان والاتر و اطاعتش از امام خويش، كاملتر بود. براساس ديدگاه اسلام و مكتب اهل بيت (ع) آنچه اعمال نيك را از يكديگر متمايز مي سازد و ارزش اعمال را متفاوت مي كند، همان معرفت و بينش و نيت شخص است و كلام پيامبر اسلام (ص) كه فرمود: (ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين) شايد ناظر به اين معنا باشد.

در ضمن رواياتي كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهاي گوناگون و متفاوت نقل شده، به اين دليل است كه ثواب يا عذاب يك عمل معين، با توجه به معرفت و نيت عامل آن متفاوت مي شود. به عنوان مثال، ثواب زيارت امام رضا (ع) در روايتهاي معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضي روايات تصريح شده كه اين تفاوت ثواب، به دليل تفاوت در معرفت اشخاص است.

آري حضرت عباس (ع) با كمال معرفت در راه دين و امام خويش جانبازي نمود و مراحل كمال و تعالي را طي كرد.

فضايل حضرت عباس(ع)

1- ادب: حضرت على(ع) از همان اوايل خردسالی حضرت عباس(ع) ، توجه خاصی به تربيت او داشت و او را به تلاشها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزى، تقويت روح و جسم، تيراندازى، شمشيرزنی و ساير فضايل اخلاقی ، تعليم و عادت داده بود.

روايت شده است که حضرت عباس(ع) بدون اجازه در کنار امام حسين(ع) نمی نشست و پس از کسب اجازه مانند عبدی خاضع دو زانو در برابر مولايش می نشست. او تربيت شده حضرت على(ع) است که از همين مکتب درخشان درس ادب آموخته بود.

حضرت عباس (ع) هيچگاه به خود اجازه نداد امام حسین (ع ) را برادر خطاب نمايد مگر در لحظه شهادت که فرمود ای برادر مرا درياب.

2- يقين:( درجه بالای ايمان) ويژگی است که کمتر درغير معصوم ايجاد می شود ، اما حضرت عباس(ع) از همان کودکى، يقين به وجود آفريدگار يکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ويژگی مستظهر به عنايات الهی بود و از اين رهگذر ويژگی های ديگر خود را متبلور می ساخت.

3- وفا: وفای او نسبت به اهل بيت عليهم السلام به غايت زياد و در خور نخستين است. در وفا همين بس که باقر شريف قريشى، نويسنده عرب زبان معاصر، در کتاب" حياة الامام حسين بن علی عليهما السلام " می نويسد:" در تاريخ انسانيت، در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگيرتر و با وفاتر از برادری ابوالفضل (ع ) نسبت به برادر بزرگوارش امام حسين(ع) نمی توان يافت که براستی همه ارزشهای انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت."

4- دلاورى: دلاوری حضرت عباس(ع) نه تنها در حماسه کربلا نمايانگر بود، بلکه در صفين نيز نمايان شده بود به ويژه در جنگ صفين افراد زيادی را کشت و حيرت همگان را از آن دلاوری برانگيخت.