کد خبر 225521
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۸

از یاد بُردُم که کی بِهِم یاد داد وقتی رفتُم حرم بُگُم بِچِه مِشد و محلهِ امام رضایُم. حالا بیرون از خانه من، مانده و بازمانده از گویشی که خوره بی‌کلاسی بر پیکرش افتاده است و گاه در لبه بین من و مو ایستاده‌ام سر گردان...

به گزارش مشرق به نقل از فارس، «مو اصلا توقعی نِداشتُم...مو سر زِمین بودُم با تراکتور ... بعد جنگ هم رِفتُم سر همو زمین ... بی‌تراکتور!

مو حتی دفترچه بیمه هم نِگرفتم. حالام بِرِ مو زوره که همچی تهمتی به مو بزنن... خواهر با شمام... شما سهمتِنِ دادِن! سهم شما همی نیش‌هایی بود که زدِن... دست شما درد نِکنه...»

این گفته‌های عباس آژانس شیشه‌ای که با گویشی مشهدی بیان می‌کند و آن گونه با لهجه خود حکایتگر زندگی یک رزمنده مشهدی ‌می‌شود که دیگر جایی برای عامی بودن کلام و گفتن با گویش مشهدی در ذهن‌ها نقش نمی‌بندد و فقط شیرینی بیان و حس گرم او تو را تا پایان دیالوگ حبیب رضایی همراهی می‌کند.

‌*اصلا خوتان چرا مشهدی نمی‌گویید و نمی‌نویسید!

«فقط زوم کردید روی ما دهه 60 هفتادی‌‌ها که با کلاس شدیم و حرف‌هایمان نصف و نیمه شده و شاید حالا این وسط هر از چند گاهی هم برای بیان نهایت کلاس و همین چیزهایی که خودتان بهتر می‌دانید آخر کلماتمان را می‌کشیم.»

این همان صحبت‌هایی است که فاطمه یکی از دانشجویان مشهدی است که در پاسخ این سئوال که چرا بعضی مردم از بیان لهجه خود گریزان هستند، بیان می‌کند و در ادامه می‌گوید: حالا خودتان کلاه‌تان قاضی کنید و بگوئید اگر با همان لهجه‌ای که در خانه و یا در جمع دوستانم حرف بزنم باز با همان نگاه و دیدگاه با من برخورد می‌کنند؟اصلا چرا خودتان همین گونه حرف نمی‌زنید و نمی‌نویسید؟

*به بازی گرفتن لهجه

در کش و قوس طرح این سئوال که سراغ محمد عابدپور یکی از شهروندان مشهدی می‌رویم و او در پاسخ به این سئوال می‌گوید: کافی است در چند سال اخیر به فیلم‌های پخش شده یک نگاه کوتاه داشته باشید؛ اغلب فیلم‌ها فاقد لهجه و گویشی هستند و در آنهایی که به صورت نادر از لهجه‌ها و گویش‌های متفاوت ایران نیز استفاده شده است اغلب نقش‌ها مربوط به افرادی بوده که از نظر بهره هوشی و استعداد در دریف‌های پائین قرار داشته است.

این شهروند مشهدی ادامه می‌دهد: شما تاکنون دیده‌اید که یک استاد دانشگاه و یا حتی در ردیف پائین‌تر مانند پلیس و یا یک کارمند در فیلمی با لهجه مشهدی صحبت کند!

او می‌افزاید: خود همین موضوع سبب شده این احساس در فرد تقویت شود که اگر با لهجه خود صحبت کند مانند شخصیت فرومایه آن فیلمی با او برخورد شود و حتی اگر به روی او هم نیاورند شاید ادعایی کذب نباشد اگر بگویم همه نشانه‌ها و پچ پچ کردن‌های جمع‌های دوستان بر این محور سخن گفتن تو باشد.

در همین ارتباط چندی قبل نیز یکی از رسانه‌ها بر محور نقش تلویزیون در ایجاد جاذبه و دافعه از گویش مشهدی گزارشی چاپ کرده بود که در آن گزارش علیرضا آئینه‌دار معاون سیمای خراسان‌رضوی درزمینه نقش صدا‌و‌سیما می‌گوید: گویش‌ها و لهجه‌های هر استان و شهرستان در سال‌های اخیر دچار نوعی تغییرات سلیقه‌ای شده است و در این میان شاهد آن هستیم که در برخی موارد از مخلوط گویش‌ها برای شخصیت‌  سریال‌ها استفاده می‌شود که این نیز در القای ویژگی‌های آن لهجه به ذهن مخاطب تاثیرگذار است.

او معتقد است که لهجه و گویش سبب وحدت مردم هر شهرستان می‌شود و از سوی دیگر آنچه که باید در بیان گویش‌ها و لهجه‌ها توجه کرد این است که بخشی از هویت و تاریخ هر شهرستان و استان با گویش آن رابطه دارد.

آئینه‌دار افت لهجه مشهدی در صدا و سیما و به‌ویژه سریال‌ها و فیلم‌هایی که از شبکه‌های سراسری پخش می‌شود را قبول کرده است و در ادامه این را گفته که باید همه رسانه‌ها از مکتوب تا شنیداری و دیداری در زنده‌کردن و ترویج یک لهجه و به دنبال آن ایجاد جاذبه یا دافعه پای کار باشند و نمی‌توان گلایه‌ها را تنها به صدا و سیما ختم کرد.

*مُهر عامی بودن یا فرهیختگی!

اما حال امروز و هویت لهجه‌ مشهدی که به گفته بسیاری از مورخان و فعالان عرصه ادب و هنر زبان فارسی وامدار این گویش است چگونه است؟ کافی است گردشی کوتاه در میان گویش‌های رایج بزنیم، شاید اغراق نباشد که بگوییم اصفهانی در هر پست و سمتی که از رئیس تا وکیل، جوان یا کهنسال، سرمربی تیم سپاهان یا ذوب آهن و یا نماینده مجلس شورای اسلامی به همان لهجه اصفهانی صحبت می‌کند.

غرب کشور نیز در مرز گفتن یا نگفتن گویش آذری نیست و معلم در کلاس با همان گویش با دانش‌آموزش رابطه برقرار می‌کند.

یزدی در خانه و اداره از همان لهجه خود صحبت استفاده می‌کند اما مشهدی گاهی من است گاهی مو، گاهی رفتَم است گاهی رفتُم، انگار میان بود و نبود ایستاده‌ است! بود و نبودی که مُهر عامی بودن یا فرهیختگی را بر پیشانی او می‌زنند، اصلا گیج شده‌ است که چه بگوید چه نگوید.

*لهجه مشهدی بدون مدافع!

مگر چه اتفاقی افتاده که به ‌کارگیری واژه‌ها و گویش‌ها نشان از عامی بودن فرد و بهتر است خودمانی بگوییم بی‌کلاس بودن اوست، چرا در جمع از ترس آنکه به چهره یک فرد بی‌سواد به ما نگاه نشود از گویش خود فراری هستیم و چرا رسانه‌ها بدون پرداختن اساسی به گویش‌ها نظیر گویش مشهدی اقدام به ارائه کاری سطحی می‌کنند که به جای جاذبه، دافعه دارد؟

می‌خواهیم ریشه لهجه گریزی مشهدی‌ها را در پس تمام این سئوالات پیدا کنیم و این همان بهانه‌ای است به سراغ مهدی سیدی پژوهشگر گویش و لهجه مشهدی می‌رویم.

* «لهجه مشهدی در میان مسئولان و مردم مدافعی ندارد»

این ابتدای کلام این پژوهشگری مشهدی است و معتقد است اگر در میان مسئولان فرهنگی استان و مشهد چند مسئول مشهدی که مدافع این لهجه باشد پیدا می‌شد شاید امروز شاهد این لهجه گریزی نبودیم!

او محور سخنان خود را بر حضور پررنگ مدیران فرهنگی استانی و مشهدی در واکاوی علل لهجه گریزی قرار می‌دهد و عنوان می‌کند: اگر آستین همت بلند مسئولان بالا نرود نمی‌توان راه‌حلی برای لهجه و گویش مشهدی تجویز کرد چرا که اکنون و برای کنار زدن غبار عامی بودن از چهره لهجه مشهدی نیازمند حمایت مسئولان و همدل شدن آنان است.

این پژوهشگر در ادامه لهجه و گویش مشهدی را یکی از موثرترین گویش‌ها در فارسی دری می‌داند و معتقد است این گویش خاستگاه فارسی دری و همچنین ادبیات اصیل فارسی است.

او صحبت خود را این‌گونه کامل می‌کند که وقتی صحبت از گویش اصیل فارسی دری است به طور مطلق خراسان و توس حرف اول و آخر را خواهد زد چرا که شاهنامه‌ منصور، اشعار رودکی و شاهنامه فردوسی تماما آثاری هستند که قبل از گلستان و بوستان سعدی و غزلیات حافظ خلق شدند.

این پژوهشگر لهجه مشهدی این را هم گفت که فارسی دری بعد از اسلام در ایران، زبان رسمی بوده است که در دربار ساسانیان که دایره‌ حکمرانی‌شان تا نواحی مرکزی ایران گسترده بوده مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

وی ادامه می‌دهد: در اصل عنوان دری از درباری به معنی زبانی که در دربار از آن استفاده می‌شد گرفته شده است وتمام مکاتبات اداری و رسمی به آن زبان صورت می‌گرفته است.

*چهل تکیه پایانی از فارسی

اوکی متوجه شدم خیلی یک طرفه بود و شاید هم تراژدی تکراری در پس نبود سوژه، اما صحبت امروز چهل تیکه‌ای از کلمات است امروز اوکی جای بله، مرسی جای ممنون، موبایلم باتریش فول و... گرفته و شاید حالا به جای لهجه‌ها و گویش‌ها باید غم زبانی را خورد که شیرین‌ترین زبان‌ها است.

اصلاح می‌کنم بله متوجه شدم و در پایان باید ویرایش کنیم یکطرفه بودن نگاه‌مان در بیان واژه‌ها و شاید کلاسی برای کلاس گذاشتن‌ها...