کد خبر 226325
تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۲

اینکه‌ ما کاری‌ نکنیم و منتظر بمانیم ‌تا امام ‌زمان ‌بیاید و همه‌ چیز را اصلاح‌ کند، انتظار نیست.چنین ‌فهمی ‌از انتظار همانند تحریفی ‌است ‌که‌ در مفاهیم ‌اسلامی ‌دیگر رخ داده‌ است.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، کتاب «مسیره الامام السید موسی الصدر» اثری از امام موسی صدر است که توسط مجید مرادی ترجمه شده است. در جلد دوم این کتاب در صفحه 496  سخنان امام موسی صدر در تاریخ 24/11/1970 در جلسه درس برای جمعی از فرهیختگان با عنوان «علل عقب ماندگی مسلمانان» آمده است:

«سؤال: برخی ‌معتقدند منشأ پیدایش عقیدۀ مهدی ‌منتَظَر نزد شیعه، ستم‌ها و سرکوب‌هایی ‌است‌ که ‌شیعیان‌ دیده‌اند و در آیین‌ها و مذاهب ‌دیگری‌ هم عقیده‌های‌ مشابه ‌وجود دارد، مانند ‌مسیح ‌(موعود) و رهایی‌بخش ‌و غیر این‌ها نظر حضرت‌عالی‌ چیست؟

پاسخ امام موسی صدر: سرورم، عقیدۀ ‌مهدی ‌منتَظَر عقیده‌ای ‌اسلامی ‌و بخشی ‌از عقیدۀ ‌شیعه ‌است. گذشته‌ از ستم‌ها و سرکوب‌هایی‌ که ‌‌شیعیان ‌دیده‌اند، ادله‌ و روایات ‌صریح‌ و متواتری ‌از پیامبر اسلام‌ در اختیار داریم. متن ‌روایت ‌متواتر چنین‌ است: «لَولَم یبَق ‌مِنَ ‌العالَمِ إلَّا یَومٌ ‌وَاحدٌ لطوَّل ‌اللهُ‌ ذلِکَ‌ الیَوم حَتّی ‌یَخرُجَ ‌رَجُلٌ‌ مِن ‌ذُرّیَتِی إسمُهُ إسمی‌ و کُنیَتُه ‌کُنیَتی ‌یَمَلأ الارضَ ‌قِسطَاً ‌وَ عَدلاً‌ بَعدَ مَا مُلِئَت ‌ظُلماً‌ و جوراً.»

مهدویت بخشی ‌از عقیدۀ ‌ماست. ما همان‌گونه‌ که ‌به ‌امام ‌علی ‌و پیامبر خدا ایمان‌ داریم، ‌به ‌مهدی ‌نیز ایمان ‌داریم. روایاتی ‌که ‌از پیامبر اسلام‌ص دربارۀ ‌مهدی‌عج وارد شده ‌است، نزد دیگر فرقه‌های اسلامی ‌هم‌ متواتر است. من ‌در کتاب‌های ‌فراوانی ‌از مذاهب‌ دیگر و در گفتگو با عالمان ‌مذاهب ‌دیگر به ‌این ‌مطلب‌ رسیده‌ام. در سفر اخیری ‌که ‌به ‌مصر داشته‌ام ‌با شیخ‌ حافظان ‌مصر، شیخ‌ حافظ‌ تیجانی، ‌دیدار کردم‌ و نظرشان ‌را دربارۀ روایاتی ‌که دربارۀ مهدی ‌وارد شده، پرسیدم. وی‌ گفت: ما به ‌این‌ حقیقت ‌ایمان ‌داریم ‌و بسیاری‌ از برادران ‌ما غیر از شیعیان ‌نیز به ‌مهدی ‌ایمان‌ دارند.

منشأ این ‌عقیده ‌اصلاً فشار نیست، بلکه ‌عقیده‌ای ‌ناب ‌است. اما این‌ عقیده‌ اگر درست ‌فهمیده‌ شود، تأثیراتی ‌در وضعیت ‌اجتماعی‌ دارد. اجازه‌ دهید این ‌موضوع ‌را روشن‌ کنم‌ و مفصل‌تر بیان‌کنم ‌و ان‌شاءالله‌ هدفی‌ جز حقیقت‌ نداریم.

عقیدۀ مهدویت ‌و باور به‌ حضرت ‌مهدی‌ چیست؟ عقیده‌ای عملی ‌و روشن ‌و مقبول ‌از سوی ‌همگان ‌است. ما معتقدیم‌ که ‌انسان ‌در تکامل ‌دائمی ‌است. آیا چنین‌ نیست؟ انسان ‌همواره ‌با حیات‌ و هستی‌ تعامل ‌دارد تا تجربه‌ای ‌جدید بیندوزد و تجربه‌ای ‌تازه ‌بر تجارب‌ خویش ‌بیفزاید و گامی ‌دیگر به ‌سوی ‌کمال ‌بردارد. انسان ‌دائماً‌ در حرکت به ‌سمت ‌تکامل ‌است. بله، انحطاط‌هایی ‌در تمدن ‌انسانی ‌رخ ‌داده ‌که ‌آن‌ها را تجارب ‌می‌شماریم. اگر به ‌مسیر کلی ‌تمدن ‌انسانی ‌بنگریم، ‌نقطۀ ‌آغاز آن ‌را نقطۀ‌ صفر می‌بینیم‌ که‌ پس ‌از آن ‌در حال‌ بالا رفتن ‌است ‌و هر چندگاه ‌این ‌نمودار نشان‌دهندۀ‌ نوسان‌ها و بالا و پایین‌ رفتن‌هاست.‌ دوران انحطاط شاید صد یا دویست و یا حتی پانصد سال باشد دوران‌هایی که محدود است و مجموعۀ‌ حرکت ‌تمدن‌ انسانی ‌به‌ سوی ‌تعالی‌ و تکامل ‌است.

اگر به ‌فعالیت ‌بشری ‌در ابعاد مختلف، یعنی ‌در زمینۀ ‌علم و اخلاق و مذهب و کشاورزی و فناوری و فلسفه‌ و هر زمینۀ ‌دیگری ‌بنگریم، در خواهیم ‌یافت‌ که‌ سیر انسان‌ همواره به ‌سوی‌ کمال ‌و آفریدن‌ برترین‌هاست. این‌ رویکرد به ‌سوی ‌کمال، هدف ‌و عنایت ‌و آرمانی ‌دارد. آرمان‌گرایی ‌کامل ‌در هر چیزی، همان‌ اکتشاف ‌حقایق ‌است. انسان ‌در زمینۀ ‌اجتماعی صاحب تجاربی‌ است: در دوره‌ای ‌استبداد را تجربه ‌کرد و در دوره‌ای فئودالیسم ‌را و دورانی ‌طولانی سرمایه‌داری ‌را آزمود. اکنون ‌نیز سوسیالیسم ‌را می‌آزماید. استبداد و پادشاهی ‌و جمهوری ‌و دموکراسی ‌را به ‌شکل‌های ‌مختلف ‌آزموده ‌است ‌و، به ‌این ‌ترتیب‌، در حالت ‌تجربۀ دائمی ‌است. با هر تجربه ‌بهره می‌گیرد، شکست ‌می‌خورد، کامیاب ‌می‌شود و به ‌کمال ‌رو می‌کند.

بهترین ‌نظام‌های محقق‌شدنی ‌و ‌آرمانی ‌که  همگان خواهان ‌آن‌اند، نظامی‌ است ‌که ‌انسان ‌در سایۀ ‌آن ‌فرصت ‌رشد همۀ‌ توانایی‌هایش‌ را در خود ببیند. در چنین ‌نظامی‌ فرصت‌ تحصیل ‌و کار و برآوردن‌ خواست‌ها منحصر به‌ گروه‌ خاصی ‌نیست. جامعۀ‌ آرمانی‌ جامعه‌ای ‌است‌ که‌ در آن ‌ستم‌ روا نمی‌شود. جامعۀ ‌آرمانی ‌جامعه‌ای‌ است ‌که ‌به ‌قول ‌این‌ ضرب‌المثل‌ در آن گرگ‌ و گوسفند از یک ‌چشمه ‌آب‌ بنوشند. این ‌ضرب‌المثل‌ عامیانه ‌و رایج ‌است. برای ‌تحقق ‌چنین ‌جامعۀ ‌آرمانی که ‌انسان ‌در پی ‌آن‌ است، باید دو شرط ‌تحقق ‌یابد.

شرط ‌اول، آمادگی ‌پذیرش ‌از سوی ‌مردم ‌است. مردم ‌چگونه ‌آماده ‌می‌شوند؟ یا خسته ‌می‌شوند و هلاک ‌می‌گردند، یعنی از شکست ‌خسته ‌می‌شوند، و یا کمال‌ می‌یابند و به‌ کمال‌ می‌رسند و در وجودشان‌ آمادگی‌ پذیرش ‌هر طرحی ‌را پیدا می‌کنند که‌ نیازهایشان‌ را برآورده‌ کند.

شرط‌ دوم، رهبر است‌ یا شخص ‌رهبر و یا گروه‌ رهبرانی‌ که‌ زبان ‌گویای ‌مردم‌اند. انقلاب‌های ‌موفق ‌در جهان ‌چگونه‌ موفق ‌می‌شوند؟ رهبر یا رهبران ‌انقلاب شعاری ‌را طرح ‌می‌کنند. این‌ شعار نیازها و احساسات‌ مردم ‌را پاسخ‌ می‌گوید و، در نتیجه، ‌مردم ‌پیرامون ‌این‌ انقلاب ‌گرد هم ‌می‌آیند و انقلابشان ‌پیروز می‌شود. پیامبران ‌هم ‌به ‌همین ‌سبب‌ موفق ‌می‌شوند. پیامبر رسالتی ‌الهی را به ‌مردم ‌عرضه ‌می‌کند. این‌ رسالت ‌الهی ‌نیازهای ‌انسان ‌را در ابعاد مختلف ‌پاسخ ‌می‌دهد و از این ‌روست ‌که‌ پیامبر پشتیبان‌ پیدا می‌کند و پیروز می‌شود.

افراد یا مجموعۀ ‌اندک ‌مردم ‌اگر پاسخ‌ نیازهای ‌خود را نبینند و یا احساس ‌نکنند که‌ این ‌رسالت به ‌احساساتشان ‌پاسخ می‌دهد، هیچ ‌تلاش ‌و انقلاب‌ و دیانتی‌ پیروز نمی‌شود. حتی ‌قرآن ‌کریم ‌تصریح ‌می‌کند که دین فطری‌ است. یعنی‌ وقتی‌ که ‌پیامبر به ‌مردم ‌مژده‌ و بشارت ‌دین‌ را می‌دهد، در درون مردم‌ پاسخ‌ آن‌ را می‌یابد. فطرت ‌انسان دعوت ‌پیامبر را اجابت ‌می‌کند. بنابراین، ‌هر حرکت ‌موفق ‌و هر نظام ‌موفقی‌ برای ‌موفقیت خود به ‌دو شرط ‌نیاز دارد: شرط ‌اول، آمادگی ‌درونی ‌مردم‌ است، ‌و شرط‌ دوم، رهبر یا گروه رهبری ‌است.

شرط‌ اول‌ در نتیجۀ‌ تجارب تحقق ‌می‌یابد. جامعۀ ‌آرمانی ‌زمانی ‌است‌ که ‌مردم ‌آمادگی ‌دائمی ‌می‌یابند و یا به‌ تعبیر حدیث‌ شریف، زمانی ‌که‌ جهان ‌پر از ستم‌ و جور می‌شود و مردم ‌تمایل دارند ‌عدل ‌و قسط ‌را بپذیرند، آن‌ جامعۀ‌ آرمانی ‌تحقق ‌می‌یابد.

بشارت‌دهندۀ ‌این ‌نظام، همان ‌مهدی ‌است. عقیدۀ ‌مهدویت‌ مبتنی ‌بر این‌ بشارت‌دهندۀ‌ نظام ‌آرمانی ‌است‌ که ‌نیازهای‌ جامعۀ‌ تشنه‌ را برآورده‌ می‌کند. مهدی ‌چنین‌ شخصیتی ‌است. عقیدۀ ‌مهدویت ‌از اینجاست ‌و نه ‌از ستم‌ها و سرکوب‌هایی ‌که عقیدۀ ‌رهایی‌بخش ‌را در میان ‌مسیحیان ‌یا شیعه ‌یا اهل‌ سنت‌ و یا گروه‌های‌ دیگر پدید آورده ‌است. حتی ‌انسانی ‌که سرکوب نشده ‌است، به‌ کمال‌ رغبت ‌دارد و این ‌رغبت‌ آمادگیِ ‌پذیرش ‌دعوت‌ بشارت‌دهنده ‌را در او پدید می‌آورد. بنابراین، مهدی مصداق ‌رهبری ‌است ‌که ‌بشارت‌دهندۀ‌ نظام ‌آرمانی ‌است ‌و زمانی ‌که ‌آمادگی ‌فراهم‌ شود و انسان‌ها آمادۀ ‌پذیرش ‌این ‌دعوت ‌باشند، موفق ‌خواهد شد. آن ‌مهدی‌ای‌ که‌ شیعه منتظر اوست‌کیست؟ می‌گویند یکی ‌از نوادگان ‌پیامبر خداست ‌و هم‌نام‌ و هم‌کینۀ ‌ایشان. شیعیان‌ دربارۀ ‌عمر و ولادت ‌او عقیدۀ ‌خاصی‌ دارد. این ‌بحثی ‌کلامی ‌است ‌که ‌اگر بخواهید در جایی ‌دیگر آن ‌را طرح ‌خواهیم‌ کرد.

بحث‌ دیگر تأثیر عقیدۀ مهدویت ‌در میان ‌مسلمانان ‌است. این ‌نکته‌ای ‌است ‌که ‌می‌خواهم‌ در آن‌ درنگ‌ کنم ‌و در زمانی ‌مناسب‌ به ‌مسئلۀ‌ عمر امام ‌خواهم پرداخت. عقیدۀ مهدویت دو خدمت ‌بزرگ ‌به‌ جامعۀ ‌اسلامی‌ کرد. خدمت ‌نخست، امید مستمر است، زیرا در زمان‌های ‌گذشته ‌و، چه‌بسا، اکنون ‌نیز کار به‌ جایی ‌رسیده ‌که ‌مسلمانان ‌همۀ‌ درهای ‌جهان ‌را به‌ روی ‌خود بسته‌ دیده‌اند و اهل‌ حق ‌سرکوب ‌شده، آواره‌ و مطرود بوده‌اند. در این ‌دوره‌های ‌سخت ‌و دشوار و پرفشار، اگر امید به ‌مهدی ‌وجود نداشت، پیروان‌ حق‌ تسلیم ‌و در جامعۀ طاغوتی ‌ذوب ‌می‌شدند و یا در مقابل ‌سلطان ‌ستمگر یا استعمارگران‌ مسلط ‌اگر امیدی ‌به منجی ‌نباشد، پیروان ‌حق ‌تسلیم‌ می‌شوند. چه ‌چیزی ‌در درون‌ مردم ‌امید را زنده ‌نگه‌ داشته‌ است؟ عقیده به‌ مهدی. یعنی‌ هر ظلم  و سرکوب ‌و دشواری ‌و مشکلی‌ که‌ دامن‌گیر ما می‌شد ما احساس ‌می‌کردیم ‌که ‌قطعاً‌ روزی ‌خداوند کسی ‌را برخواهد انگیخت ‌و رهایی‌بخش ‌ما خواهد آمد. همین ‌امر امید ما را حفظ ‌کرد. این ‌نتیجه ‌و دستاورد نخست ‌عقیدۀ ‌مهدویت‌ است.

نتیجۀ‌ دوم ‌که‌ خواهشمندم بدان ‌توجه کنید، این ‌است ‌که عقیدۀ ‌مهدویت، مؤ‌منان ‌را واداشته‌ است ‌تا همواره‌ در آمادگی‌ کامل به‌سر برند. ما به ‌انتظار ایمان ‌داریم. انتظار چیست؟ انتظار به معنای ‌آمادگی ‌است. اگر اکنون ‌شما با ‌کسی قراری‌ داشته ‌باشید و موعد شما ساعت نُه ‌صبح ‌باشد، و به ‌خانه‌اش‌ بروید و ببینید که ‌وی ‌هنوز روی ‌تختش ‌دراز کشیده ‌و برنخاسته ‌است‌ و لباسش ‌را نپوشیده ‌و آمادۀ ‌بیرون ‌رفتن ‌نشده‌ است، آیا چنین ‌شخصی ‌می‌تواند بگوید که‌ من ‌منتظر شما بودم؟ این‌ انتظار نیست. انتظار یعنی‌ اینکه ‌شخص ‌در لحظۀ ‌مشخص ‌آماده ‌باشد و نه‌ اینکه شما در را بزنید تا او آماده ‌شود. این‌ مفهوم‌ درست ‌انتظار است. در ادعیه‌ای ‌که‌ دربارۀ ‌مهدی ‌وارد شده ‌و از جمله ‌در دعای ‌عهد این ‌امر واضح ‌و روشن ‌است، چندان‌که ‌گویی ‌وی ‌شمشیرش ‌را کشیده ‌است. شخص ‌منتظر باید آمادۀ‌ خروج‌ باشد. به ‌یاد می‌آورم ‌که ‌در زمان ‌کودکی‌ام ‌در شهر مشهد خراسان ‌ساکن‌ بودیم. پدرم‌ که‌ از علمای ‌بزرگ‌ بود، شمشیری ‌بلند داشت ‌که‌ در صندوق ‌نگه‌داری ‌می‌کرد. در آن ‌زمان ‌کلاشینکف ‌وجود نداشت. اکنون ‌باید کلاشینکف ‌داشته ‌باشیم. کسی ‌که ‌آن‌ صندوقِ ‌مخصوصِ ‌نگه‌داری ‌شمشیر را به ‌پدرم‌ اهدا کرد، عالمی ‌زاهد و تقوا پیشه بود. مؤ‌منان‌ همواره ‌آمادۀ ‌قیام ‌بوده‌اند. مفهوم ‌انتظار همین ‌است، نه‌ آنکه‌ ما کاری‌ نکنیم و منتظر بمانیم ‌تا امام ‌زمان ‌بیاید و همه‌ چیز را اصلاح‌ کند. این‌ انتظار نیست. چنین ‌فهمی ‌از انتظار همانند تحریفی ‌است ‌که‌ در مفاهیم ‌اسلامی ‌دیگر رخ داده‌ است. عقیدۀ‌ مهدویت ‌مبتنی ‌بر امید و آمادگی ‌است. عقیدۀ‌ درست ‌مهدویت ‌این ‌است ‌و شک ‌نیست‌ که ‌این عقیده ‌خدمت ‌فراوانی کرده‌ و امروز هم ‌اگر ما مفهوم‌ مهدویت را در درون‌ خود تصحیح‌ کنیم، خدمات ‌فراوانی‌ خواهد کرد.

اما مسئلۀ ‌عمر امام ‌زمان، مسئله‌ای ‌علمی ‌است ‌و تفسیر شده‌ است. در چند جمله ‌به ‌اختصار به ‌آن ‌می‌پردازم ‌تا از مسیر کلی ‌بحث ‌خارج ‌نشوم. در حقیقت ‌اینکه ‌انسان ‌در این ‌دورۀ معین ‌زمانی ‌و مثلاً‌ در پنجاه ‌سالگی ‌یا هفتاد سالگی ‌و یا نود سالگی ‌می‌میرد، مرگش‌ غیر طبیعی ‌است. مرگ ‌در چنین ‌مرحله‌هایی ‌از عمر یا ناشی ‌از میکروب‌هاست‌ و یا ناشی ‌از سوءتغذیه ‌و یا ناشی ‌از قدرت نداشتن ‌بر تولید یاخته‌های‌ جوان. این‌ها اسباب ‌مرگ ‌است ‌و گاه ‌هم ‌مرگ‌ ناشی ‌از حوادث ‌ناگهانی ‌است. پس ‌هرگاه ‌پیشرفت ‌علمی ‌انسان ‌به‌ جایی ‌برسد که بتواند بر میکروب‌ها و عوامل‌ پیری ‌یاخته‌ها و حوادث‌ و سوءتغذیه ‌غلبه ‌کند، بیش‌ از این‌ عمر خواهد کرد و به‌ تعبیر فلسفی‌ حکم ‌امثال ‌در آنچه ‌روا و نارواست ‌برابر است. یعنی ‌انسانی‌ که ‌ممکن ‌است ‌در چهل ‌یا پنجاه ‌و یا شصت ‌و یا نود سالگی ‌بمیرد، امکان ‌دارد در صد یا دویست‌ یا سیصد و چهارصد و یا هزار سالگی‌ بمیرد. این‌ مسئله ‌یعنی‌ امکان‌ پیشرفت ‌انسان ‌مفهومی ‌بدیهی ‌است ‌و تلاش‌های‌ گسترده‌ای ‌در مجامع‌ علمی ‌جهانی ‌در این ‌باب‌ به راه ‌افتاده ‌است. صدها تن ‌از دانشمندان مطالعات‌ خود را روی ‌چگونگی‌ طولانی ‌کردن عمر انسان ‌متمرکز کرده‌اند.

به ‌این ‌ترتیب، ‌درمی‌یابیم‌ که ‌انسان ‌با طبع‌ خویش ‌احساس ‌می‌کند و دانشمندان ‌نیز به ‌این ‌نکته‌ پی‌ برده‌اند که ‌نباید انسان ‌در این‌ دورۀ‌ معین ‌کنونی‌ که‌ ما می‌میریم، بمیرد. به‌ صورت ‌تجربی ‌نیز ما در میان ‌انسان‌ها ‌افراد فراوانی می‌یابیم ‌که‌ عمری‌ طولانی ‌داشته‌اند. برخی‌حیوانات‌ هم‌ هزار سال و بیشتر عمر می‌کنند؛ برخی ‌درختان ‌هم ‌عمرشان‌ به ‌بیش ‌از هزار سال‌ می‌رسد. نگویید که‌ میان ‌انسان ‌و حیوان و درخت ‌تفاوت ‌هست. سبب ‌طول ‌عمر یک‌ چیز است. یعنی ‌انسان در مقام موجود زنده، با ماشین متفاوت است. بافت ‌ماشین ثابت ‌است ‌و تجدیدناپذیر ‌و مستهلک می‌شود و تمام ‌می‌شود. اما سلول‌های ‌انسان ‌دائماً ‌در حال‌ تغییر است. هر سلول‌ من‌ رشد می‌کند و می‌زاید و خودش ‌به‌ تدریج ‌از بین ‌می‌رود. سلول‌های ‌بدن ‌من ‌و شما بارها تغییر می‌کنند. انسان ‌موجودی ‌ثابت ‌نیست‌ بلکه ‌دائماً ‌در حال ‌تغییر است.

یک ‌سلول ‌به ‌سلول‌ دیگر تبدیل ‌می‌شود و آن‌ سلول دوم‌ به ‌سلول ‌سوم ‌و چهارم ‌و ... پس ‌هرگاه ‌علم ‌بتواند برای ‌انسان وضعیت ‌حیاتی فراهم ‌کند، سلول‌ها دیگر پیر نشود و تحت ‌تأثیر میکروب‌ها قرار نگیرد و حوادث ‌نیز در او کارگر نیفتد، و انسان‌ می‌تواند ‌مدتی‌ طولانی‌ زندگی‌کند. سلول‌های حیوان ‌و درخت ‌نیز متعدد و متغیر است.

قرآن‌ کریم‌ در ذکر زندگی نوح ‌تصریح‌ می‌کند که ‌وی ‌پیش ‌از طوفان 950 ‌سال دعوت کرده ‌است. کسی ‌که به‌ قرآن ‌ایمان‌ دارد، طبعاً ‌امکان‌ چنین‌ چیزی‌ را تصدیق‌ و باور می‌کند. و آنجا که ‌داستان‌ یونس ‌به ‌میان ‌می‌آید، چنین‌ آمده ‌است: «فَلَولا أنَّهُ ‌کانَ ‌مِنَ ‌المُسَبِّحین. لَلَبِثَ ‌فی ‌بَطنِه إلی‌ یَومِ ‌یُبَعَثونَ.»

از این‌ رو می‌توانیم ‌تأکید کنیم‌ که‌ عمر انسان ‌ممکن است بسیار بیش ‌از این ‌مقدار کنونی ‌باشد. آمارهای‌ منتشرشدۀ ‌مؤ‌سسات ‌جهانی ‌نیز می‌گوید که ‌میانگین‌ عمر انسان‌های ‌امروزی در مقایسه با ‌ده‌‌ پانزده ‌سال ‌گذشته ‌افزایش یافته ‌است.

اکنون ‌میانگین ‌عمر انسان ‌ده ‌پانزده ‌سال‌ بیش ‌از گذشته ‌است. این ‌بحث‌ سری ‌دراز دارد و من ‌تنها به ‌رئوس ‌برخی ‌مباحث ‌اشاره‌ کردم‌ تا ان‌شاءالله ‌در فرصتی‌ دیگر دربارۀ ‌آن ‌سخن ‌بگویم.»