آیا اقتصاد ایران اکنون نیازمند بازگشت سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی است؟ چه اتفاقاتی باعث شده است تا برخی مدیران اقتصادی کشور فکر کنند تا ایران به سازمان برنامه نیاز دارد؟ تفاوت‌های ساختاری سازمان مدیریت و معاونت برنامه‌ریزی در چه مواردی است؟

به گزارش مشرق،‌ وقتی چند سال پیش، محمود احمدی‌نژاد دستور داد سردرِ سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور را پایین آورند و به جای آن بنویسند «معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‌جمهور»، هیچ گاه کسی فکرش را هم نمی‌کرد که بعد از گذشت هفت سال، طرحی یک‌فوریتی در مجلس تصویب شود با نام «احیای سازمان مدیریت»!

معلوم نیست این اتفاق ناشی از عملکرد ناموفق دولت بوده است یا...؟! به همین دلیل، به سراغ دکتر «عبدالمجید شیخی»، استاد اقتصاد دانشگاه، رفته و از او سؤال‌هایی از همین جنس می پرسیم.

دکتر شیخی که خود را از شاگردان مرحوم دکتر حسین عظیمی معرفی می‌کند، در گفت‌وگو با برهان می‌گوید: از زبان خود دکتر عظیمی بارها شنیدم که می‌گفت این سازمان فقط بلد است چوب لای چرخ بگذارد... این استاد اقتصاد دانشگاه که قرار است به زودی کتابی هم درباره‌ی توسعه و برنامه‌ریزی منتشر کند معتقد است هم‌اکنون انحلالی صورت نگرفته، فقط اسم‌ها عوض شده است...
 
آقای دکتر، همان طور که مستحضر هستید، قرار است با روی کار آمدن رسمی رئیس‌جمهور جدید، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور به شکل جدیدی فعالیت خود را آغاز کند که از آن به عنوان احیای سازمان مدیریت نام برده می‌شود. تحلیل حضرت‌عالی در این باره چیست و فکر می‌کنید آیا احیای سازمان مدیریت می‌تواند خلأهای موجود در جامعه را برطرف کند؟
 
بله، من هم شنیده‌ام که با روی کار آمدن رسمی دولت آقای روحانی، سازمان مدیریت احیا خواهد شد. من دلیل این کار را نمی‌دانم، ولی فکر می‌کنم دلیل اعظم اجرای چنین تصمیمی برمی‌گردد به مسائل سیاسی. من نمی‌خواهم بگویم که خدای‌ناکرده این احیا کاملاً سیاسی است، اما تحلیل من این است عده‌ای که قصد احیای سازمان مدیریت را در شرایط کنونی دارند، به مسائل بیش از اندازه سیاسی نگاه می‌کنند. برای اقدام در خصوص چنین تصمیمی، باید همه‌ی جهات را بررسی کرد. قصد ما از احیای این سازمان چیست؟ اصلاً چرا این سازمان چند سال پیش تبدیل وضعیت شد؟
 
برخی از کارشناسان معتقدند در سال‌های اخیر، نظام برنامه‌ریزی در کشور، به دلیل انحلال سازمان مدیریت، کاملاً در ورطه‌ی نابودی قرار گرفته است؟
 
من از شما خواهش می‌کنم لفظ انحلال را به کار نبرید. انحلالی صورت نگرفته است. فقط یک تبدیل وضعیت ساده انجام گرفته است؛ سازمانی به معاونت تبدیل شده و البته مقداری هم وظیفه و شکل محتوایی کارها تغییر کرده است. به نظر شما، آیا این یک انحلال است؟ به همین دلیل است که من فکر می‌کنم این‌ها اتهاماتی است که شاید بعدها مشخص شود.
 
حال این سؤال پیش می‌آید که چرا این اتفاق و به قول شما، این تبدیل وضعیت، در سال 86-87 صورت گرفت؟
 
برای پاسخ به این سؤال، نظر شما را جلب می‌کنم به گذشته‌ی سازمان. حال من از شما یک سؤال می‌کنم؛ آیا سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، که احیای آن هم‌اکنون طرفداران زیادی پیدا کرده است، در گذشته کارآمد بوده است؟ اگر به گذشته‌ی سازمان نگاه کنید، متوجه می‌شوید دلیل اصلی تبدیل سازمان مدیریت به معاونت، صرفاً به دلیل ناکارآمد شدن و طولانی شدن گردش نظام برنامه‌ریزی، از طراحی تا مرحله‌ی اجرای برنامه‌ها و قوانین بودجه‌های سالانه بوده است.
 
دلیل اصلی تبدیل سازمان مدیریت به معاونت، صرفاً به دلیل ناکارآمد شدن و طولانی شدن گردش نظام برنامه‌ریزی از طراحی تا مرحله‌ی اجرای برنامه‌ها و قوانین بودجه‌های سالانه بوده است. از سوی دیگر، ناکارآمدی سازمان، یکی از دلایل سنتی بودن آن بود. گردش کار بین دستگاه‌ها، با فرض وجود استقلال بین دستگاه‌ها، خود عامل طولانی شدن کار است.
 
از سوی دیگر، ناکارآمدی سازمان یکی از دلایل سنتی بودن آن بود. گردش کار بین دستگاه‌ها، با فرض وجود استقلال بین دستگاه‌ها، خود عامل طولانی شدن کار است. نکته‌ی بعد درباره‌ی سازمان مدیریت سابق، پاسخ‌گو نبودن این سازمان به فرد یا مرجعی مشخص است. این سازمان هیچ گاه گزارش خاصی از نحوه‌ی فعالیت خود ارائه نمی‌داد. قدرت این سازمان در گذشته به قدری بود که مدیرکل این سازمان، از یک وزیر هم بانفوذتر بود.
 
وضعیت نظام برنامه‌ریزی کشور را پس از تغییر محتوایی و شکلی سازمان مدیریت به معاونت، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 
برای پاسخ به این سؤال، استناد می‌کنم به اظهارات مرد برنامه‌ریزی ایران، مرحوم دکتر حسین عظیمی. بنده سال‌ها سر کلاس درس ایشان حضور فعال داشتم. ایشان در این سال‌ها، بارها از نظام برنامه‌ریزی کشور انتقاد می‌کرد و می‌گفت سازمان مدیریت یک نهاد سنتی ناکارآمد شده است که جز چوب لای چرخ گردش نظام برنامه‌ریزی گذاشتن، کاری انجام نمی‌دهد.
 
ایشان معتقد بودند سازمان مدیریت به صورت اتاق فکر سنتی عمل می‌کند و اصولاً وجود چنین نهاد و سازمانی، باعث طولانی شدن گردش روند کار برنامه‌ریزی تا مرحله‌ی اجرا شده است. نکته‌ی دیگر عدم درک درستسازمان مدیریت از شرایط روز اقتصاد ایران بود. متأسفانه مدیران سازمان مدیریت، هیچ گاه درک درست و جدیدی از شرایط پس از انقلاب نداشتند و با همان عینک سیاسی و سنتی قبل از انقلاب به قضایا نگاه می‌کردند.
 
برخی از منتقدان وضع موجود، وضعیت نابسامانی اقتصادی کشور را ناشی از فقدان انحلال سازمان مدیریت در سال‌های اخیر می‌دانند. نظر حضرت‌عالی در این باره چیست؟ فکر می‌کنید چند درصد از نابسامانی‌های اخیر اقتصاد ایران ناشی از نبود سازمان مدیریت است؟
 
من اصلاً این حرف‌ها را قبول ندارم. وضعیت اقتصادی کشور ربطی به بود و نبود سازمان مدیریت ندارد. آن‌هایی که این حرف‌ها را می‌زنند عینک سیاسی دارند و به موضوعات با دید سیاسی نگاه می‌کنند.
 
استدلال شما در پاسخ به این طیف چیست؟
 
من از شما سؤالی می‌پرسم؛ مگر ما در این 60-70 سال که به عناوین مختلف، سازمان مدیریت وجود داشت، وضع اقتصادی و شرایط نامناسب اقتصادی نداشتیم؟ من تعجب می‌کنم از کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند. بدون شک یادتان هست که ما در شرایط وجود سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در کشور، شاهد تورم 50درصدی بودیم. جالب اینکه ما زمانی تورم 50درصدی در اقتصاد ایران را تجربه کردیم که سازمان برنامه قدرت زیادی در این کشور داشت. این طیف چطور می‌گویند که این همه بدبختی بر سر فقدان یا تغییر شکل و اسم این سازمان به سازمانی دیگر است. بنده در تدوین سه برنامه‌ی توسعه حضور داشته‌ام، به صراحت می‌گویم هیچ تغییری در روند سه برنامه‌ی توسعه و حتی بودجه‌های سالانه‌ی کشور، قبل و بعد از تغییر نام سازمان، صورت نگرفته است.
 
مشکلات اقتصاد ایران از گذشته تا کنون ناشی از بی‌برنامگی نبوده، بلکه ناشی از عدم اجرای برنامه‌هاست. این مشکلات ناشی از درک علل چالش‌های اقتصادی کشور است. ما همیشه برنامه داشتیم، اما این برنامه‌ها را یا درست اجرا نمی‌کردیم یا این برنامه‌ها به درد اقتصاد ایران نمی‌خوردند.
 
مشکلات اقتصاد ایران، از گذشته تا کنون، ناشی از بی‌برنامگی نبوده، بلکه ناشی از عدم اجرای برنامه‌هاست. این مشکلات ناشی از درک علل چالش‌های اقتصادی کشور است. ما همیشه برنامه داشته‌ایم، اما این برنامه‌ها را یا درست اجرا نمی‌کردیم یا این برنامه‌ها به درد اقتصاد ایران نمی‌خوردند.
 
می‌توانید مثالی بزنید؟
 
مانند موضوع تورم. در چالش تورم، دید مکانیکی راجع به علت‌های تورم، مانع از درک درست و کارشناسی معضل تورم و مانع از انتخاب راه‌حل‌های مناسب برای مقابله با این پدیده می‌شود. متأسفانه در طول سال‌های اخیر، بارها مشاهده شده که به دلیل دید مکانیکی برنامه‌ریزان، چالش تورم هیچ گاه در اقتصاد ایران حل نشده است. متأسفانه برنامه‌ریزان دید حقیقی درباره‌ی علم اقتصاد ندارند و این مسئله شاید یکی از معضلات برنامه‌ریزی در کشور است.
 
نکته‌ی دیگری که لازم می‌دانم در این باره خدمت شما عرض کنم این است که متأسفانه عمده‌ی نسخه‌های صادره و نوشته‌شده در سال‌های اخیر برای اقتصاد ایران، عمدتاً مکانیکی و لیبرالی بوده‌اند و بومی نشده‌اند. مثلاً برای حل معضل تورم، فقط از ابرازهای پولی و مالی استفاده می‌کنند و متأسفانه در کاهش تورم، عوامل انسانی را نادیده می‌گیرند و فقط دید مکانیکی به قضایا دارند.
 
به نظر شما، در حال حاضر چه کسانی سعی می‌کنند بحث بازگشت سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را مطرح کنند؟
بنده اعتقاد دارم استقبال‌کنندگان از طرح احیای سازمان مدیریت همان کسانی هستند که به شدت تفکرات لیبرالی را دنبال می‌کنند. همان کسانی هستند که بارها دم از استقلال بانک مرکزی می‌زنند. اگر به تفکرات این دوستان نگاه کنید، متوجه می‌شوید که این‌ها از افکار پوسیده‌ی غربی پیروی می‌کنند. همین دوستان بارها مهم‌ترین مشکل مملکت را فقدان سازمان مدیریت دانسته‌اند؛ اما سؤال این است در زمان وجود سازمان مدیریت، دولت‌ها چند درصد از برنامه و قوانین برنامه را اجرایی می‌کردند؟
 
پس مشکل بود و نبود اسمی یک سازمان نیست. همین دوستان بزرگوار بارها استقلال بانک مرکزی را مطرح می‌کنند، در حالی که مشکل سیاست‌های پولی ما استقلال یا عدم استقلال بانک مرکزی نیست. مشکل جای دیگری است. مشکل عدم اجرای سیاست‌های اقتصاد اسلامی در نظام پولی و ارزی است.
 
برخی از منتقدان وضع موجود، بحث را با موضوعات دیگری مرتبط می‌دانند. آن‌ها معتقدند اگر در دو سال گذشته، سازمان مدیریتی وجود داشت، هیچ گاه تکانه‌های ارزی گریبان اقتصاد ایران را نمی‌گرفت و بحران ارزی نصیب اقتصاد ایران نمی‌شد. حتی برخی‌ها پا را فراتر گذاشته و معتقدند اگر سازمان مدیریتی وجود داشت، هیچ گاه افزایش سطح عمومی قیمت‌ها به این ارقام نمی‌رسید و تورم این قدر بالا نمی‌رفت. آیا پاسخی به این ادعاها دارید؟
 
بهتر است سیاسی فکر نکنیم و سعی کنیم آکادمیک و علمی به موضوعات نگاه کنیم. من فکر می‌کنم این اظهارات خیلی سیاسی و سطحی است. بدون شک دوستانی که این موضوعات را مطرح می‌کنند به خوبی می‌دانند که وظیفه‌ی سازمان مدیریت تنظیم بازار نیست. سازمان مدیریت وظیفه‌ی تدوین و تهیه‌ی برنامه‌های توسعه و بودجه‌های سالانه را دارد. همچنین سازمان مدیریت وظیفه‌ی انطباق نظام اجرایی و نظام برنامه‌ریزی را دارد. بنابراین اگر قیمت یک کالایی به هر دلیلی بالا برود، ربطی به وظایف سازمان مدیریت ندارد.
 
تفاوت‌های سازمان مدیریت و معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست‌جمهور را در چه مواردی مشاهده می‌کنید؟
 
من تفاوتی میان این دو احساس نمی‌کنم، فقط نام‌ها تغییر کرده‌اند.