در حالی انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسید که دارای درس مهمی برای جامعه ورزش بود که می تواند ما را به نکات قابل توجهی برساند.

مشرق- انسان در همه حال نيازمند آموختن است و به نسبتي كه آموزش مي‌بيند و آن را به كار مي‌‌بندد، مرتبه وجودي خود را بالا مي‌‌ برد. بنابراين، آموزش اعم است از آموزش هاي نظري و آموخته‌هاي عملي. براي يادگيري هم هيچ محدوديت زماني و مكاني وجود ندارد. مي‌توان از ساده‌ترين حوادث، نتايج بزرگ گرفت و مي‌توان در ميان انبوهي از مسائل پيچيده و غامض هم نكاتي ساده براي بهتر زيستن بهره برد. اگر حتي نگاهي اجمالي به مثنوي معنوي مولانا انداخته باشيد، خواهيد ديد كه اين غواص بزرگ درياي عرفان چگونه از داستان هايي معمولي در و گوهرهاي ناب صيد كرده و بهره‌برداري‌هاي عميق عرفاني مي‌كند.
غرض از ذكر اين مقدمه اولاً تذكر اين نكته بود كه همه ما در تمام مراحل زندگي نيازمند آموختن هستيم تا زندگي بهتري داشته باشيم. حتي مي‌توان گفت ملاك انسان بودن در همين آموختن است. ثانيا تأكيد بر اين نكته بود كه به هوش باشيم تا چنانكه بزرگان ما گفته‌اند نگاه كنيم كه چه مي‌گويد و نه آنكه كه مي‌گويد. اگر سخن نكویی يا رفتار پسنديده‌اي ديده‌ايم به دور از بغض‌هاي شخصي آن را تأئيد كنيم و اگر رفتار ناشايستي هم ديديم باز هم علاقه‌هاي شخصي را دليل ندانسته و در مذموم داشتن آن كوتاهي نكنيم. ثالثاً اين كه به دنبال آموختن خوبي‌ها باشيم و نه آنكه فقط چشم را بر بدي‌ها بدوزيم. بارها ديده‌ام كه وقتي در محفل يا انجمني سخن از بزرگان پيش مي‌آيد، اغلب ما به دنبال عيوب آنها هستيم تا بتوانيم چهره منتقدي به خود بگيريم حال آنكه عقل اقتضا مي‌كند تا ما به دنبال خوبي‌هاي آنها باشيم و آنها را ياد بگيريم و نه عيوب و اشكالات آنها را.
چندی قبل انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران بسيار پرشكوه برگزار شد و در شرايطي كه كمتر كسي باور به چنين حضوري داشت، حماسه‌اي سياسي رقم خورد و همه ما رئيس جمهوری منتخب را شناختيم. در اين مجال قصد بررسي انتخابات را ندارم كه نه در حوزه و نه در حوصله بنده است؛ اما مي‌خواهم به يك نكته كه مي‌‌تواند براي هر كدام از ما درسي باشد، اشاره كنم.
چنانكه مي‌دانيد، اهالي ورزش و از جمله صاحب اين قلم مرتب از حضور اهل سياست در ورزش و آوردن آن زبان به اين جهان گله‌مند بوده؛ اما اين بار مي‌‌خواهم به بهانه حركتي كه در اين اننتخابات به وقوع پيوست بگويم عليرغم تمام شكوه‌هايي كه داريم، مي‌توانيم از پاره‌اي حركت هاي اهل سياست درس بگيريم.


بايد اعتراف كنيم كه انصافا مدت ها بود چنين سلوكي را نزد اهل سياست خود نديده بوديم كه براي عقيده از خود بگذرند. چنانكه در همين دوره هم ديديم كه حتي ائتلاف 1+2 به ثمر نرسيد و فقط يك نفر از اين جمع كناره‌گيري كرد.

نيك مطلعيد كه دو نامزد رياست جمهوري آقايان حداد عادل و عارف كه به دو طيف و تفكر متفاوت سياسي تعلق دارند، قبل از انتخابات به نفع گفتمان‌هاي خود كناره‌گيري كردند تا موجب تشتت آرا و در نتيجه ضربه ديدن جرياني كه به آن وابسته هستند نشوند. حالا قريب به اتفاق كارشناسان عرصه سياست به حق اعتقاد دارند، يكي از عوامل مهم پيروزي دكتر روحاني، انصراف دكتر عارف از ادامه رقابت بوده است.
فارغ از آنكه وابسته به كدام جناح فكري باشيم، بايد اعتراف كنيم كه انصافا مدت ها بود چنين سلوكي را نزد اهل سياست خود نديده بوديم كه براي عقيده از خود بگذرند. چنانكه در همين دوره هم ديديم كه حتي ائتلاف 1+2 به ثمر نرسيد و فقط يك نفر از اين جمع كناره‌گيري كرد. اين همان نكته‌اي است كه در ميان ما گم شده؛ آن هم در شرايطي كه سخت به آن نيازمنديم. اصلاً كاري به اين مسئله ندارم كه از ميان اين دو نفر كدام طرف رأي بيشتري داشت؛ بلكه مي‌خواستم بگويم بالاخره بعد از مدت ها كه هر مسئولي تكليف را در گرفتن پست مي‌داند و احساس تكليف براي رها كردن پست  نمي‌كند، كساني پيدا شدند كه خلاف عادت انجام دادند تا درسي باشد براي همه ما كه گاهي اوقات لازم است از خود بخاطر جمع بگذريم و هدف و آرمان خود را بالاتر از كسب عنوان بدانيم.
براين باورم كه از جهتي برنده انتخابات آقايان دكتر عارف و دكتر حداد عادل بودند چرا كه آقاي حداد عادل كاري اخلاقي كردند و بر سر عهدي كه در ائتلاف 1+2 بسته بودند ايستادند و به آن عمل كردند و آقاي دكتر عارف كاري بالاتر انجام دادند چرا كه عليرغم آنكه پيماني نبسته بودند و قراري نگذاشته بودند، چنان كردند. انصافاً در روزگار گسترش برخي بي‌اخلاقي‌ها در سياست بايد از اينگونه حركت‌ها قدرداني كرد.
 اما جامعه ورزش هم بايد از اين حركت‌ها براي ارتقای سطح اخلاقي خود توشه برگيرد. درست است كه اهالي ورزش بايد نمونه اخلاق باشند؛ اما بايد اين درس‌ها را كجا بياموزند؟ يكي از شيوه‌ها، نگاه به كارهاي خوب ديگران است. مگر كم ديده‌ايم كه "منم"‌ها چه بلايي برسر ورزش ما آورده و چگونه ما را دچار خسران كرده است؟ آيا داستان تعليق فوتبال را فراموش كرده‌ايم؟ آيا حكايت كنار گذاشتن برخي رؤساي فدراسيون‌ها را كه هنوز هم آثار و تبعات آن برسر ورزش ما است را فراموش كرده‌ايم؟ آيا نمي‌بينيم بخاطر برخي خودخواهي‌ها چگونه انتخابات كميته ملي المپيك ما به تأخير افتاده است؟ آيا كم ديده‌ايم كه اختلاف مديران چه ضربه‌هايي به برخي رشته‌هاي ما زده است؟ آيا نمونه‌هاي كمي داريم كه حتي اين اختلافات و تنگ‌نظري‌ها به مجامع جهاني و انتخابات‌ كشانده شده و مانع از رأي آوردن يك هموطن خود در پست‌هاي بين‌المللي شده‌ايم؟
آيا مناصب مهمي كه در سطح جهان فقط و فقط بخاطر برخي خودخواهي‌ها و خودبيني‌ها از دست داده‌ايم، اندك بوده است؟ اين مثال‌ها در سطح مديران است و اگر قدري پايين‌تر بياييم و به حوزه مربيان و بازيكنان هم وارد شويم، باز هم شاهد چنين صحنه‌هايي بوده‌ايم و ديده‌ايم كه چگونه برخي بخاطر منافع خود يا باشگاه خود حاضر شده‌اند به تيم ملي آسيب برسانند.
از سوي ديگر باز هم شاهد بوده‌ايم كه گاهي اختلاف ميان اهالي ورزش چنان بالا گرفته كه هيچكدام حاضر به كناره‌گيري يا كوتاه آمدن نشده و در نهايت ترجيح داده‌اند تا فردي غيرورزشي زمام امور را به دست بگيرد؛ اما رقيب ورزشي دستش از آن سمت كوتاه شود. اگر بخواهم براي هركدام از موارد بالا مثالي بزنم مثنوي هفتاد من كاغذ خواهد شد. فقط مي‌خواهم بگويم همانگونه كه يك قهرمان يا برنده مسابقه مي‌تواند يك الگو براي ديگران باشد، و در كنار آن قهرماني كسي هم كه عنواني كسب نكرده‌‌اند حركتي اخلاقي انجام داده مي‌تواند چنين ويژگي داشته باشد، ما هم در اين انتخابات مي‌توانيم فارغ از نتيجه آن، از حركت دو كانديداي مورد نظر، درس اخلاق و داشتن همت بلند و ديدن افق‌هاي دورتر را بگيريم. هيچ اشكالي ندارد كه اين بار ما از اهل سياست گذشت را ياد بگيريم و اينكه از حق خود براي آرمان و عقيده‌مان بگذريم؛ به اميد روزي كه اينگونه حركات هم نزد اهل سياست و هم نزد اهل ورزش ما به وفور يافت شود.

× غلامحسین شعبانی (مدیر مسئول و سردبیر هفته نامه دنیای ورزش)