به گزارش سرویس فرهنگی مشرق- علیرضا کمرهای، یکی اساتید و فعالان ادبیات دفاع مقدس است. وی مقالات و کتب متعددی در حوزه مذکور ارائه دادهاست. صحبتهای استادانه کمرهای بوی تعریف و مداهنه نمیدهد، او راجعبه هر نویسنده و ادیبی که سخن میگوید از سر علم و دانش است. داستان آشنایی او با «نصرتالله محمودزاده» به سالهای دور باز میگردد یعنی زمانی که او کتاب «سفر سرخ» محمودزاده را مطالعه کرده است. به دفتر کار علیرضا کمرهای رفتم و نظراتش راجع به ویژگیهای نویسندگی و شخصیتی محمودزاده را جویا شدم:
آقای کمرهای چه زمانی با آقای محمودزاده آشنا شدید؟
ـ آشنایی من با آقای محمودزاده به کتاب «سفر سرخ» بر میگردد.
همان کتابی که ایشان راجع به شهید حسین علمالهدی نوشته است؟
ـ بله، آن ماجرایی که به عقب نشینی و حمله و منجر میشود به شهادت علمالهدی. خاطرم نیست سال شصت و پنج یا شصت و شش چاپ شد و باعث و بانی چاپش هم آقای فروغی بود.
آقای فروغی و دوستانشان در ثبت وقایع جبهه و جنگ این کتاب را منتشر کردند. خود آقای فروغی هم از پیشگامان راه اول ادبیات جنگ است، منتها خیلی در ویترین نیست و سر و صدا ندارد.
فکر میکنم خیلی هم افراد علاقهمند حوزه ادبیات دفاع مقدس را به هم وصل میکند.
*بله، خیلی زحمت کشیده است خیلی تلاش کرده است. به هر صورت این کتاب که آن سال چاپ شد، چیزی به اسم ادبیات جنگ، آن روزها متعارف نبود، یعنی این وضعی که اکنون هست. بسیاری افراد نام پیدا کردند و به ناقه و به جمل رسیدهاند... آن موقع این خبرها نبود!
یعنی شما که در گزینش کتابهای دفاع مقدس به سختگیری شهره هستید میفرمایید این کتاب جزء کتابهای اثرگذار بوده است؟
*در زمان خودش اثرگذار و محل اقبال و معرف نویسندهاش است. یعنی آقای محمودزاده از نظر من با این کتاب، شناخته شد. این کتاب تلفیقی از مشاهدهنگاری، گزارشگری و خاطره پردازی در قالب نوعی روایت شبه داستانی است.
جناب کمرهای! نمیتوانیم این کتاب را جزء کتابهای «زندگینامه مستند» قرار بدهیم؟
*نه! زندگینامه کسی نیست، این ماجرانامه است، یک رخدادنامه است که بر مبتنی و حضور و تجربه شخص در متن واقعه است. آن رویداد هم یک رویداد خاصی در زمان وقوع و بعد از وقوعش بود. یکی از حادثههای غمگنانه مصیبت زای جنگ ما بود، مصیبت در معنی درست کلمه. در واقع یک ابتلا و آزمایش الهی در صحنه عین و عمل (آن چیزی که از ناحیه حضرت حق صحبت میکند با کسانی که موافقند و در میدان و صحنه حضور نقش آفرینند.)
این کتاب در آن سالها خیلی مهم بود و بسیار ایجاد اثر و جاذبه میکرد برای کسانی که جنگ را نمیشناختند و صرفاً یک گزارش روزنامهای از آن خوانده بودند. محمودزاده بعدها در نشریات به گزارشنویسی از جنگ هم پرداخت. در روزنامههای کیهان و بعدها همشهری مطالبی را ارائه کردند. یکی از کارهای ایشان مشاهدهنویسی و گزارشگری از نزدیک است. به گمان من دومین کتاب مهم محمودزاده که برای من قابل درنگ بود «گذری بر شبهای قدر کربلای پنج» بود.
*«گذری» در عنوان کتاب نیست.
ـ «گذری»اش را من اضافه کردم. چون من یک «شبهبررسی نقد» برای این کتاب نوشتهام. با عنوان «گذری و نظری بر شبهای قدر کربلای پنج» که این نقد سال شصت و هفت نوشته شده است و در کتاب مقاومت سال شصت و هشت نوشته شده است. این «شبهای قدر کربلای پنج» هم بسیار بسیار کتاب قابل اعتنایی است زیرا حاصل شهود و درنگ و پیجویی آقای محمودزاده، در این ماجراست. در واقع میتوانم این گونه بگویم که؛ یک قلمهایی از متن حادثه بر میخیزند و حادثه آنها را بر میکشد در بیان و توضیح از سنخ و جنس حادثه هستند این قلمها اندک هستند، یکی از این قلمها مثلاً برای مخدومی است. یعنی آدم احساس میکند که این شخص محرم این متن است و این متن با قلم او خوب به بیان آمده است.
*چرا آقای مخدومی را نام بردید، البته بنده با شما هم عقیده هستم که آقای مخدومی کارهای قابل توجهی دارند و یکی از آن کارها را میتوان «جنگ پا برهنه » نام برد یعنی دیگر نویسندههای دفاع مقدس این گونه نیستند؟ خودم بارها «جنگ پابرهنه» مخدومی را خواندهام و در برشی از کتاب وقتی از رادیوی اتوبوس سرود «میگذرد کاروان» پخش میشود من هم در کنار مخدومی به جبههها عازم میشوم.
ـ من این را به عنوان مثال عرض کردم و نخواستم این ویژگی را فقط به «محمودزاده» منحصر کنم. شاید هم این نوعی برداشت تأویلی، تفسیری، توصیفی باشد که من دارم انجام میدهم ولی محمودزاده از میانه متن و در متن، درباره متن حرف میزند. با تمام خصوصیات مثبت و منفیای که ممکن است این در متن بودن داشته باشد.
*این قلم، قلم محرم است. بنابر این وقتی که شما حماسه هویزه یا سفر سرخ را میخوانید یا حتی آن گزارشی که ایشان در باب آن بمباران شگفت شیمیایی نوشته است را میخوانید آدم حس میکند که این شخص، خودش در متن حادثه حضور دارد.
*یکی ویژگی دیگری که آقای محمودزاده دارد این است که به دلیل این که زندگی شخصی و معیشت خودش را از این کار جدا کرده است و به اصطلاح کارش طریق معیشت او نشده است یک حالت استغنا و استقلال نسبت به کارهایش وجود دارد که این نکته مهمی است.
فارس ـ به نظر شما این ویژگی مثبت ایشان است؟
ـ بله! ویژگی خیلی مهمی است. اگر کسی از طریق کار این چنین (کاری که بر هنر و والایی و دانش مترتب است اگر از این طریق ممر معاشش شد این فرد ابتلائاتی پیدا میکند) که ممکن است در کارها و آثارش دیده بشود و او را گرفتار کند. این که ممکن است قلم را به اجاره بدهد. یا قلمش را به رهن بگذارد یا قلمش را در اختیار پسند سفارش دهنده کارفرما بگذارد. در حالی که این خصوصیت در این آدم نیست. یعنی یکی از چیزهایی که در مورد آقای محمودزاده میتوان گفت این است که ایشان مطلبی را که مینویسد به خاطر آرمانها و باورهایی است که دارد. بابت آن نوشتهها جزء از این طریق و افق به مسئله دیگری آلوده و آمیخته نیست. این حریت در کار یک محقق خیلی مهم است البته، هزینه بسیار سنگینی دارد. بسیار کار صعبی است و از عهده هر کسی بر نمیآید.
پس ایشان یکی از پیشگامان رده اول و حتی میشود گفت بنیانگذار و جهت دهنده در پیدایی ادبیات مستند جنگ به حساب میآید. دوم این که ایشان در طرز و سبک در کارهایش است که عمدتاً از مشاهدهگری تجربه نشده در میدان آمیخته است و طرز نگارشش محرم با متن است. درون متنی است و درون فهمانه است و سوم این که به لحاظ شخصیتی و کرد و کار زیستی هم ایشان اعاشه نمیکند و نوعی آزادگی و حریت در کار او مورد توجه است.
*جناب کمرهای! ایشان یک کتابی به نام «مسیح کردستان» دارد که راجع به شهید محمد بروجردی نوشته است، اخیرا که با ایشان مصاحبه مطولی داشتم، این محرم بودن با متن را در ایشان شناختم، به ایشان عرض کردم آقای محمودزاده! چرا ادامه کتاب مسیح کردستان را ننوشتید که ایشان گفتند من حدود پانزده سال است که دارم دنبال مسایل بعد از انقلاب بروجردی پژوهش میکنم. میخواهم ببینیم آقای محمودزاده اهل شعار دادن است یا نه .واقعا صبر تحقیق دارد و اهل دود چراغ خوردن است؟
ـ آقای محمودزاده با موضوعاتش زندگی میکند و دلایلی بر این موضوع مترتب است یعنی چون ایشان کار را برای باورها و بینش خودش میکند، مسئله برای او منزلت مسئله دارد. مسئله او لباسش نیست که یک مدتی آن را بپوشد کهنه شود دور بیندازد، یعنی حتی ممکن است اکنون هم مسئله «هویزه» برایش مسئله باشد، یعنی یک فردی مطالب گذشتهاش را آن چنان در ذهن و دل و دستش داشته باشد که کامل کند و مطالب را جامع الاطراف ببینید. آن روحیه خواهندگی و پرسشگری و زیستن با متن و موضوع است. فردی مثل محمودزاده با مسئله خودش وداع نمیکند و با موضوعاتش زندگی میکند. البته به آدمها هم بستگی دارد و درجات آدمها با هم فرق دارد این خصوصیت هم در ایشان هست که زندگی کردن با مسایل ذهن برایش مهم است.
منبع: فارس