پيامبر صهيونيسم تئودور هرتسل در کتابش مي نويسد:ما بخشي از استحکامات اروپا در مرز با آسيا و به عنوان طليعه دار تمدن اروپا در رويارويي با بربرها خواهيم بود. اروپايي که وظيفه خواهد داشت، وجود و بقاي ما را تضمين کند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق- کتاب «دولت يهود» از جمله منابع پايه و اصلي انديشه سياسي صهيونيسم مي باشد. اين کتاب که بيش از يک قرن از نگارش آن مي گذرد ، اساسنامه تشکيل دولت صهيونيستي به شمار مي رود که رژيم اشغالگر قدس بر اساس آموزه هاي آن تاسيس گرديده. اين کتاب تا کنون در ايران ترجمه نشده است و نخستين بار است که پايگاه خبري و تحليلي مشرق ، اقدام به برگردان فارسي آن مي نمايد.
اميد است که اين نخستين گام در جهت تعميق هر چه بيشتر دشمن شناسي در ميان جوانان و باورمندان به آرمان فلسطين بوده و مورد قبول قرار گيرد. بخش چهارم از نوشته هرتسل تقديم علاقمندان مي گردد:

*اسباب و خاستگاه هاي يهود ستيزي

در اينجا دوباره به خاستگاه هاي نفساني و مزاجي اين پديده همچون تعصب و تنگ نظري نمي پردازيم، بلکه به علل سياسي و اقتصادي يهود ستيزي خواهيم پرداخت.
نبايد دشمني نوين با نژاد يهود را با ستم و رنج ديني يهود در گذشته خَلط کنيم. هرچند يهودي ستيزي، گاه در برخي کشورها شکل تعصب ديني به خود مي گيرد، اما جريان اصلي خشونت تغيير کرده است. اين جريان در نتيجه آزاد سازي يهوديان در بيشتر کشورهايي است که يهود ستيزي در آن ها گسترش دارد. زماني که کشورهاي متمدن به غير انساني بودن قوانين تبعيض نژادي پي بردند، ما را آزاد کردند. اما اين کار بسيار دير انجام شد. چون ديگر امکان از بين بردن ناتواني ما، در وطن هاي قديمي مان وجود نداشت. عجيب است که ما در «گتو» ها به بورژوازها تبديل شده ايم. ما از «گتو » بيرون آمديم تا با طبقه متوسط رقابت شديد داشته باشيم. به اين ترتيب، آزادي ما از «گتو» ها ، ما را ناگهاني در دايره طبقه متوسط قرار داد و به اين ترتيب فشار دوگانه اي را متحمل شديم. يک فشار از درون و يک فشار از بيرون. مسيحيان بورژوا از قرباني کردن ما در برابر سوسياليسم ابايي ندارند، هرچند اين کار باعث بهبودي نه چندان زياد امور مي شود. در همين حال نمي توان پس از به رسميت شناختن حقوق يهوديان درزمينه مساوات در برابر قانون، اين حقوق را از بين برد. دليل اين امر، نه اين است که اين کار با روح دوران معاصر سازگار نيست،بلکه به اين دليل است که اين کار موجب مي شود يهوديان –چه فقير و چه ثروتمند- سريعاً به احزاب خرابکار بپيوندند. بنابر اين چيزي براي آسيب و زيان رساندن به ما باقي نمي ماند.
در گذشته، جواهرات ما را مصادره مي کردند. چگونه مي توان به اموال و دارايي هاي منقول خود دست پيدا کنيم؟ اين اموال عبارتند از اسناد چاپ شده که در نقطه اي از جهان-چه بسا در صندوق هاي مسيحيان[اروپاييان]- بلوکه شده اند. طبيعي است که از راه ماليات ها مي توان به اوراق قرضه، سهام خطوط ريلي، بانک ها و انواع پروژه هاي صنعتي دست يافت. زيرا در هر جا که نظام پيشرفته مالياتي حاکم شود، دارايي هاي منقول ما دست يافتني مي شوند. اما اين تلاش ها را نبايد به خود يهوديان منحصر کرد. به هر حال در هر کجا که پيدا شود، اثر مستقيم آن يک فاجعه جدي اقتصادي خواهد بود. فاجعه اي که اثر آن هرگز به يهوديان محدود نمي شود. هرچند ممکن است پيش از هر فرد ديگري در معرض اين فاجعه و زيان هاي آن قرار گيرند. همين محال بودن رسيدن به يهوديان موجب تقويت بيزاري از يهوديان مي شود.

يهود ستيزي ميان ملل جهان روند فزاينده و لحظه به لحظه دارد. البته اين امر طبيعي است. زيرا اسباب و علل رشد آن همچنان وجود دارد و از بين رفتني نيست. دليل قديمي اين پديده، اين بود که ما نمي توانستيم در قرون وسطي به ديگر ملل ملحق شويم و سازگاري بيابيم. اما دليل کنوني آن به ظهور اقشار فرهيخته فراوان در ميان ما بر مي گردد. اين اقشار نيز فضاي تنفس مناسبي براي خود نمي يابند. ما وقتي غرق مي شويم[ ورود عميق به جوامع] به پرولتاريا(طبقه کارگر) تبديل مي شويم که همچون همه احزاب انقلابي به دنبال انقلاب هستيم. در همين حال زماني که سر بر مي آوريم، قدرتي هولناک براي اموال، همراه ما سر بلند مي کند.


*آثار[پيامدهاي] سامي ستيزي


ستمي که ما تحمل مي کنيم، موجب عبرت گيري ما نمي شود. زيرا ما حتي يک ذره از ديگر انسان هاي عادي برتر نيستيم. اين کار درستي است که ما دشمنان خود را دوست نداشته باشيم. اما آنکه مي تواند بر خود مسلط شود[خود را کنترل کند]، صلاحيت سرزنش ما را -به دليل اشتباه هايمان- دارد.
طبيعت ستم و ظلم موجب زايش دشمني بر ضد طاغوت ها مي شود. دشمني ما موجب تشديد فشارها شده است. به اين ترتيب فرار از اين دايره ابدي براي ما محال شده است. البه برخي انسان هاي داراي دل نازک مي گويند «نه، فرار از ا ين دايره ممکن است... اين کار از راه کمال مطلق انسانيت امکان پذير است... آيا اين نگاه مي تواند حماقت عاطفي خود را ابراز کند؟ کسي که به اصلاح اوضاع بر اساس کمال مطلق بشريت دل بسته است، در واقع يک آرمانشهر را تصور مي کند.
پيش از اين به مسأله الحاق و پيوستن ما [به جوامع ديگر] اشاره اي داشته ام. نمي خواهم حتي براي يک لحظه به ذهن ها خطور کند که من به دنبال تحقق چنين نهايت و سرانجامي هستم.
شخصيت قومي ما، در گذر تاريخ شهرتي انکارناپذير دارد. با وجود همه تحقيرها، بايد گفت شخصيت قومي ما قوي تر از اين است که کسي بخواهد به فکر از بين بردن آن باشد.
اگر غير يهوديان پيرامون ما اجازه بدهند به مدت دو نسل، در ميان آنها با آرامش و صلح زندگي کنيم، شايد ما بتوانيم به آنان ملحق شويم و هماهنگي ايجاد کنيم. اما آنان هرگز ما را در صلح و آرامش رها نمي کنند. ممکن است که آنان براي مدت کوتاهي ما را تحمل کنند، اما ديري نمي پايد که دشمني آنان سر باز مي کند و روند دشمني آنان با ما حالت انفجار به خود مي گيرد.
رشد و شکوفايي ما، به نحوي جهان را دچار تنش مي کند. زيرا جهانيان در گذر قرن هاي گذشته، عادت کرده اند که ما را از فرودست ترين فقيران به شمار آورند. جهالت و کوتاه بودن افق موجب شده که نتوانند درک کنند شکوفايي و رشد، يهوديت ما را تضعيف مي کند و شاخصه هاي آنرا کمرنگ مي سازد. فقط همين فشارها هستند که ما را به مسير بازگشت به ريشه خويش مي برند، انزجار و بيزاري موجود پيرامون ما است که موجب مي شود ما بار ديگر به افراد غريب تبديل شويم.
به اين ترتيب، چه بخواهيم و چه نخواهيم، اکنون ما يک گروه تاريخي داراي ويژگي هاي عمومي هستيم که انکار آن ممکن نيست. ما ملت واحد هستيم... دشمنان و کينه هايي که در ما ايجاد کردند، موجب وحدت ما شده است. همچنانکه بارها اين مسأله در تاريخ تکرار شده است. مشکلات و دشواري ها موجب جمع شدن ما پيرامون يکديگر و سرانجام وحدت ما مي شود... ناگهان قدرت خويش را کشف مي کنيم... بله، ما اينقدر قدرت داريم که بتوانيم حکومتي برپا کنيم... در حقيقت ... يک حکومت الگويي. ما همه منابع انساني و مادي لازم براي اين منظور را در اختيار داريم.
چه بسا، اکنون بهترين زمان براي تبيين آن چيزي است که به طور تقريبي از آن به «بافت انسانيت ما» ياد کرديم. اما شايد اکنون زمان تقدير از اين طرح نباشد. بايد صبر کنيم تا ابتدا راهبردها و خط مشي هاي کلي اين طرح را –که همه امور ديگر بر آنها استوار هستند- روشن کنيم.


*طرح


جوهره اين طرح کلي بسيار ساده است و تصور مي شود اين طرح براي همگان مفهوم و قابل درک باشد. ما بايد حاکميت بخشي از اراضي [اين کره خاکي] را به اندازه اي که برآورنده نيازهاي حقيقي باشد، در اختيار داشته باشيم. آنگاه درباره بقيه مسائل و نيازها اقدام مي کنيم.
برپايي حکومتي جديد امري محال يا مسخره آميز نيست. ما همين امر را در دوران کنوني شاهد بوديم که برخي ملت هايي که نه از طبقه متوسط، بلکه حتي فقيرتر از ما و کم سوادتر و در نهايت ضعيف تر از ما بودند اما توانستند حکومتي جديد برپا کنند. دولت هاي کشورهايي که به دليل سامي ستيزي مورد انتقاد قرار گرفته اند، تمايل بسياري به کمک ما خواهند داشت تا بتوانيم حاکميتي که به دنبال آن هستيم، محقق شود.
اين طرح، اگرچه ساده است، اما اجراي آن پيچيده است. بر اساس اين طرح، دو نهاد ايجاد خواهد شد: انجمن يهوديان و شرکت يهودي. انجمن يهوديان در زمينه هاي علمي و سياست اقدامات و تلاش هاي بسترساز را انجام خواهد داد. شرکت يهودي نيز آنها را عملي خواهد کرد. اين شرکت يهودي به دنبال تحقق منافع مالي يهوديان کوچ کننده خواهد بود و ساماندهي و دنبال کردن امور اقتصاد و بازرگاني در حکومت جديد به عهده اين شرکت يهودي خواهد بود.
نبايد توصر کنيم که کوچ يهوديان، يک مهاجرت ناگهاني خواهد بود. بلکه اين امر به صورت تدريجي انجام خواهد شد و چند دهه ادامه پيدا خواهد کرد. در مرحله اول افراد فقيرتر کوچ خواهند کرد تا زراعت در اراضي جديد را انجام دهند. اينان بر اساس طرحي از پيش طراحي شده راهها و پل‌ها، تلگراف و خطوط ريلي را راه اندازي خواهند کرد. آنان از نهرها و رودخانه ها بهره برداري خواهند کرد و خانه هاي خويش را خواهند ساخت. اين اقدامات موجب خلق بازرگاني مي شود. بازرگاني نيز موجب ايجاد بازار مي شود. بازار نيز شهرک نشينان جديد را جذب خواهد کرد. اين افراد هريک بر اساس محاسبات و تمايلات خويش به طور اختياري به اين اراضي خواهد آمد و ريسک اقدام خويش را نيز به خود مي خرد.
کارهايي که بر روي اين اراضي انجام خواهد شد، ارزش آن را بالا خواهد برد. در نتيجه به سرعت، يهوديان خواهند فهميد که براي روحيه ماجراجويي آنان، زمينه کار جديد و دائمي فراهم شده است. روحيه اي که پيش از اين با بيزاري و انزجار مورد استقبال قرار مي گرفت.
اگر امروزه بخواهيم حکومتي ايجاد کنيم، ما هرگز به شيوه رايج هزار سال گذشته اقدام نخواهيم کرد. بازگشتن به مراحل تمدني سابق –همچنان که خواسته بسياري از صهيونيست هاست- کاري برآمده از بي خردي است. به عنوان مثال، اگر قرار باشد اراضي خود را از حيوانات درنده پاکسازي کنيم، ما به شيوه اروپايي هاي قرن پنجم اين کار را نخواهيم کرد. ديگر نبايد براي اين کار نيزه و سرنيزه به دست بگيريم و به سراغ خرس ها برويم. بلکه ما مجموعه اي قوي از شکارچيان را سازماندهي خواهيم کرد. آنگاه حيوانات را به يک نقطه سوق خواهيم داد آنگاه در وسط اين حيوانات يک بمب منفجر خواهيم کرد.
اگر بخواهيم به ساخت و ساز اقدام کنيم، ديگر در کنار درياچه اي به برپايي ستون ها و خانه ها اقدام نخواهيم کرد، بلکه ساخت و ساز ما به شيوه جديد کنوني صورت خواهد گرفت. بي ترديد شيوه اي که براي ساخت و ساز انتخاب خواهيم کرد، شيوه اي نوين و شيک تر از هر شيوه ديگري خواهد بود.زيرا ما ابزارهايي در اختيار داريم که در گذشته براي انسان ها فراهم نبوده است.
آناني که در پايين ترين پله هاي نردبان اقتصاد[طبقه مستضعف و بيچاره] قرار دارند ، در اين مرحله مهاجرت مي کنند. اما ديگران که در سطو ح بالاتري قرار دارند، به صورت آرام به آنان خواهند پيوست. آناني که اکنون با مشقت و رنج زندگي مي کنند، در اولين مرحله مهاجرت خواهند کرد. اما پس از آنان، طبقه فرهنگي که بيشمار هستند و در هر نقطه اي مورد ستم قرار مي گيرند، مهاجرت خواهند کرد.
اين نوشتار زمينه بحث هاي کلي درباره مشکل يهوديان را خواهد گشود. اما اين به معناي انجام رأي گيري براي اين نوشتار نيست. زيرا نتيجه چنين کاري ممکن است اين ايده را از همان ابتدا ناکام سازد. مخالفان[ايده ما] بايد به ياد داشته باشند که موافقت يا مخالفت دو گزينه اي است که براي آنان اختياري است. اما کساني که نمي خواهند با ما بيايند، مي توانند در همان جايي که هستند، بمانند.
اجازه بدهيد آناني که مي خواهند با ما بيايند، زير بيرق ما صف بکشند و در راه قضيه يهود، با گفتار و کردار و عمل مبارزه کنند. آناني که مدافع ايده ما در رابطه با حکومت هستند، به انجمني پيوند خواهند خورد که به نمايندگي از ملت يهود، صلاحيت رايزني و گفتگو با دولت ها را خواهد داشت. دولت ها نيز اين انجمن را به عنوان ارگان [رسمي يهوديان براي] تشکيل حکومت به رسميت خواهند شناخت.
اگر يک کشوري اعلام کند که تمايل دارد حاکميت ما بر قطعه اي از زمين را به رسميت بشناسد، اين انجمن براي اينکه اين زمين را به ملکيت خود در آورد، وارد مذاکره[با اين کشور] خواهد شد.
در حال حاضر دو نقطه مدّ نظر ماست: فلسطين و آرژانتين. در هر دو منطقه يادشده، تجربه هاي استعماري بسيار مهمي وجود دارد. اما مبناي اين تجارب، اشتباه و بر اساس نفوذ تدريجي يهوديان بوده است. حال آنکه اين نوع نفوذ و رخنه مي تواند سرانجام ناخوشايندي داشته باشد. زيرا وقتي ساکنان اصلي و بومي احساس مي کنند که مورد تهديد قرار گرفته اند، دولت را مجبور به متوقف کردن ورود يهوديان به سرزمين خويش مي کنند. بنابر اين تا زماني که مهاجرت بر اساس يک سلطه و استيلاي تضمين شده، انجام نشود، اين مهاجرت بي فايده خواهد بود. انجمن يهوديان با مالکان کنوني اين سرزمين وارد تعامل خواهد شد و خود را در حمايت قدرت هاي اروپايي قرار خواهد داد. البته اگر اين قدرت ها ثابت کنند که موافق اين طرح هستند. ما مي توانيم به مالکان کنوني سرزمين امتيازات ناباورانه اي پيشنهاد کنيم، مي توانيم بخشي از ديون عمومي را به عهده بگيريم، مي توانيم راه هاي مواصلاتي جديدي احداث کنيم که براي وجود ما در اين کشور سودمند باشد. مي توانيم اقدامات فراوان ديگري را در اين راستا انجام دهيم. برپايي حکومت ما، براي کشورهاي مجاور و همسايه سودمند خواهد بود. زيرا کشاورزي بر روي بخشي از يک خاک، ارزش مناطق پيراموني آنها را به طرق گوناگون بالا مي برد.


*فلسطين يا آرژانتين[کدام گزينه]؟
 

ما فلسطين را برگزينيم يا آرژانتين؟ پاسخ اين است که هرکدام را به ما بدهند و افکار عمومي يهوديان آن را انتخاب کند، ما همان را مي پذيريم. انجمن يهوديان اين دو امر را مشخص خواهد کرد.
آرژانتين از حاصلخيز ترين کشورهاي جهان است. مساحت اين کشور بسيار فراوان است. اما جمعيت کمي در آن زندگي مي کنند. آب و هواي اين سرزمين نيز معتدل است. اگر جمهوري آرژانتين بخشي از اراضي خود را به ما بدهد، سودهاي بسياري را عايد خود خواهد کرد. شايد نفوذ کنوني يهوديان، موجب نارضايتي هايي بشود. لازم است به جمهوري آرژانتين توضيح دهيم که اين جنبش جديد [با جنبش هاي گذشته ] تفاوت بنيادين دارد.
در رابطه با فلسطين نيز بايد گفت اين کشور، ميهن تاريخي ماست و خاطره آن محو نشدني است. نام فلسطين، به خودي خود، با قدرتي بالا ملت يهود را به سوي خود جذب خواهد کرد. اگر اين عاليجناب، فلسطين را به ما بدهند، ما در برابر آن تنظيم امور مالي ترکيه را به عهده خواهيم گرفت. در نتيجه ما بخشي از استحکامات اروپا در مرز با آسيا و به عنوان طليعه دار تمدن اروپا در رويارويي با بربرها خواهيم بود. ما به عنوان يک حکومت طبيعي، بايد با تمامي اروپا ارتباط خود را حفظ کنيم. اروپايي که وظيفه خواهد داشت، وجود و بقاي ما را تضمين کند.
بايد دژها و پناهگاههاي جهان مسيحيت را حفظ کرد. اين کار با افزودن يک منطقه جديد به قلمرو به رسميت شناخته اروپا در جامعه ملل[سازمان ملل فعلي] صورت خواهد گرفت.[الحاق خاک فلسطين به اروپا]. ما بايد پاسداران واقعي اين پناهگاهها باشيم تا با انجام اين وظيفه، به بقاي خود کمک کرده باشيم. اين پاسداران واقعي، رمز حقيقي حل مشکل يهود، پس از تحمل هجده قرن رنج از سوي يهوديان، خواهد بود.


*نياز، ابزار[وسيله]، بازرگاني
 

در سطور بالا بيان شد که «شرکت يهودي، عهده دار ساماندهي حرفه ها، مشاغل و بازرگاني حکومت جديد ما خواهد بود.» در اينجا چند نکته در اين رابطه بايد تبيين شود.
طرحي که بنده در اينجا ارائه مي کنم، اگر انساني هاي پراگماتيست با آن مخالفت کنند، طرح بنده با خطرهاي ويرانگري روبرو خواهد شد. در اينجا بايد بگويم، انسان هاي پراگماتيست، همچون انسان هايي هستند که يکنواختي و روند روتين زندگي را پذيرفته اند و از دايره تنگ انديشه هاي کهن خويش فراتر نمي روند. اما در همين حال، ديدگاههاي ضد و نقيض آنان اهميت ويژه اي دارد. اين امر مي تواند به يک طرح و پروژه نوپا لطمه جدي وارد کند. مگر اينکه اين امر و طرح جديد آنقدر نيرومند شود که افراد پراگماتيست و انديشه هاي پوسيده آنان را به کنار بزند.
برخي از مردم پراگماتيست در مراحل آغازين ايجاد راه آهن در اروپا بر اين باور بودند که ايجاد خطوط راه آهن کاري بيهوده و نشانگر بي خردي است. زيرا از نگاه آنان، مسافر آنقدر نيست که درشکه ها پرشوند[پس خطوط ريلي نيز مورد استقبال قرار نخواهند گرفت.]. اين مردم اين حقيقت-که اکنون براي ما روشن است- را درک نمي کردند که مسافران نيستند که راه آهن را ايجاد مي کنند، بلکه اين خطوط ريلي هستند که موجب زايش مسافران مي شوند.
آنچه درباره محال بودن ايجاد حرفه و تجارت و اشتغالزايي و يا حتي زراعت در يک حکومت نوپا مطرح مي شود، شبيه همين ترديدهاي انسان هاي پراگماتيست در رابطه با نياز به راه آهن است.
شايد اين افراد بگويند «ما مي پذيريم که شرايط کنوني يهوديان در بسياري از کشورها غير قابل تحمل شده است و روز به روز نيز بدتر مي شود. مي پذيريم که يهوديان به مهاجرت تمايل پيدا کرده اند و حتي مي پذيريم يهوديان به حکومتي جديد مهاجرت مي کنند. اما سوال اين است که زندگي آنها و کسب و کار يهوديان در آنجا چگونه خواهد بود؟ فعاليتها و مشاغل بسياري از مردم را نمي توان يک شَبِه به شکل صنعتي سامان داد.»
پاسخ من به اين اعتراض ها اين است: ما اصلاً به فکر ساماندهي حرفه ها و مشاغل به شکل صنعتي نيستيم. بي ترديد ما براي اين کار نيز تلاش نکرده ايم. اما بايد گفت اگرچه ساماندهي اين مسأله ممکن است امري محال باشد، اما ترويج آن محال نيست. اگر سوال شود چگونه مي توان به تجارت و بازرگاني تشويق کرد؟ پاسخ اين است که به واسطه حاجت و نياز مي توان اين کار را کرد. نياز را مي توان درک کرد. وسيله و ابزار نيز خلق مي شود و تجارت نيز ايجاد مي گردد.
اکنون که نياز حقيقي و مبرم يهوديان براي بهبودي موقعيتشان به وجود آمده و ابزار نيز ايجاد شده(شرکت قوي يهودي)، پس بايد گفت تجارت نيز در دولت جديد خود را ايجاد خواهد کرد.
اين فرض ما، همچون فرض ايجاد خطوط ريلي در دهه سي ام قرن نوزدهم ميلادي است. اما مي بينيم که خطوط ريلي ايجاد شدند. زيرا برخلاف ترديدهاي موجود ميان انسان هاي پراگماتيست و تصورات [محصور آنان] به درشکه، مرداني توانستند اين فرض را در ذهن خود بپرورانند.
 

ادامه دارد