اين موضوع شايعه­‌اي بود که به‌­خاطر حسودي و برتري‏‌جويي يکي از مقريان در گوش‌ها پيچيد. بعضي از ارادتمندان و نزديکان ديگر مقريان، اين حادثه را براي ما تعريف کردند و صحّت آن براي ما محرز شد.

ویژه‌نامه ضیافت مشرق- زماني كه زندگي قاريان مشهور جهان را مرور مي كنيم ، نامي آشنا ديدگان را به خويشتن خيره مي سازد. نامي كه رسالت قاريان قرآن را در خاطره ها جاودانه مي سازد. شهيد القراء نامي است كه بي شك هر عاشق قرآني را بر آن گذر افتاده است. نامي كه عاشقان قرآن بارها و بارها برآن درنگ كرده و از خويشتن پرسيده اند كه "محمد صديق از چه رو بدين نام ملقّب گرديده است ؟ مردي كه تلاوتهاي زيبايش پس از گذر سال ها، هنوز زينت بخش محافل و مجالس است. مردي كه مقلّدان بيشمار از خويش بر جاي گذاشته است.

استاد محمد صديق منشاوي در سال 1299 ه.ش در شهر منشاه مصر در خانواده اي بسيار مذهبي پا به عرصه ي وجود گذارد. « پدرش شيخ صديق منشاوي يكي از قاريان صوفي منش بود كه هرگز در مسير تلاوتش اجر و پاداشي طلب نكرد . از اين رو فرزندش محمد را نيز با چنين علايقي پرورش داد تا جايي كه تلاوت را تنها به جهت آنكه متعلق به اين كتاب مقدس است برگزيد

***تواضع استاد منشاوی
حاج سعودی محمّد صدّیق در سال 1953 مجلّه رادیو و تلویزیون، در یکی از شماره هایش از شیخ محمّد صدّیق منشاوی نوشت که او اوّلین قاری ای بود که رادیو براي ضبط تلاوتش، تجهيزات فنّي خود را به مکان تلاوت او منتقل کرد...

شهرت و زیبایی تلاوت او، زبانزد مردم مصر بود و زمانی که مسؤولان رادیو، از آن آگاه شدند، خواستند که به رادیو بیاید تا از او امتحانی گرفته شود و در صورت قبولی، به عنوان قاری رادیو به فعالیت بپردازد. ولی شیخ، این دعوت را نپذیرفت و گفت:

نمی‏‌خواهم در رادیو قرائت کنم چراکه به شهرت آن احتیاجی ندارم و هرگز نمی‏‌پذیرم که از من امتحان بگیرند... این‏‌طور شد که برای مدیر رادیو چاره‏ای نماند جز آن‏که تجهیزات رادیو را به محل تلاوت ایشان منتقل کند. و در عمل، در یکی از شب‏‌های ماه رمضان، زمانی که ایشان در روستایی از روستاهای مصر، برای خانواده‏ای داغدار در حال تلاوت بود، گروهی از رادیو برای ضبط تلاوت شیخ به آن محل رفتند و در همان زمان، گروهی دیگر برای ضبط تلاوت پدر ایشان، شیخ صدیق منشاوی، به روستای العسیرات در استان سوهاج در خانه‏ حاج احمد ابو رحاب رفته بودند. و این برای اولین بار در تاریخ رادیو بود که رادیو، تجهیزات، کارکنان و مهندسان خود را برای ضبط تلاوت یکی از مقریان به جایی بفرستد. این اتفاق را یکی از مجلات نیز، در صفحات خود درج نمود.



***چه شد که منشاوي دعوت راديو را پذيرفت
اين موضع سبب خشم مسؤولان راديو شد و نزديک بود که مشکل بزرگي روي دهد تا آن‏که يکي از نزديکان شيخ محمّد صدّيق، عبدالفتّاح الباشا، که ژنرالي بلندمرتبه بود در این مورد دخالت کرد و صراحتاً به شيخ محمّد گفت که نپذيرفتن دعوت راديو، پسنديده نيست و اين امتحان تنها از او گرفته نشده‌‏است و این درحالی است که بعد از آن‏که او دعوتشان را رد کرده‏‌است، راديو مهندسان و کارشناسان خود را براي ضبط تلاوتش به سوي او فرستاده‌‏است. و در برابر اين کار مسؤولان راديو، نپذيرفتن دعوت آنان پسنديده نيست. و در برابر اين رفتار خوب ، متقابلاً چاره‌‏اي جز رفتار خوب نيست. و بعد از اصرارهاي شديد، شيخ محمّد صدّيق منشاوي به راديو رفت و تلاوت‏هايش را تکميل کرد و تا زماني که خدا جان او را گرفت، قاري راديو بود، ولي پدرش گفت: براي راديوي مصر، از خاندان منشاوي، پسرم محمّد کافي است.
 

***دلیل تلاوت استاد منشاوی برای راديو لندن و راديو سوريه
شهرت شيخ صدّيق السّيد، آفاق جهان عرب را فراگرفته بود. راديوهاي سوريه و لندن از او خواستند که براي آن‏ها نوارهايي تلاوت کند. ايشان در ابتدا نپذيرفت ولکن بعد از ملاقات‏هاي فراوان و اصرار شديد، با ضبط پنج نوار براي آن دو راديو موافقت کرد و بر اين ميزان چيزي نيفزود و همواره مي‏گفت: اگر اصرار پيوسته‏ آن‏ها نبود، با آن تلاوت‏ها موافقت نمي‌‏کردم.

 

* ملک فاروق (دوران پادشاهی مصر از 1936 تا 1952)، از شیخ احمد السید، عموی شیخ محمّد صدّیق منشاوی خواست که قاری رسمی قصر پادشاه باشد، ولی او نپذیرفت. او این درخواست را رد نکرد... بلکه با پادشاه شرط کرد که از ساعت 9 شب که رادیو مصر، تلاوت قرآن کریم را از قصر پادشاه، پخش می‏کند، قهوه‌‏چیان شهر دیگر، نوشیدنی‏ نیاورند و مردمان، تخته‏‏ نرد بازی نکنند. به پادشاه گفت: قرآن، جلالی دارد چراکه کلام خدا است و مردم را روا نباشد که هنگام تلاوتش، به درخواست نوشیدنی و بیهوده‏‌گویی و بازی تخته‏ نرد بپردازند. پادشاه به او گفت: این بدان معنی است که نگهبانی بر هر قهوه‏چی بگماریم و این کاری است که من از انجام آن معذورم.  شیخ احمد به او گفت: این‏گونه، ما هم از انجام این کار معذور هستیم. و تلاوت کرد: فإذا قرئ القرءان فاستمعوا له و أنصتوا لعلّکم ترحمون (اعراف – 204) " پس هنگامی که قرآن خوانده می‏‌شود، بدان گوش دهید و ساکت باشید، شاید رستگار شوید." پس برای پادشاه چاره‏‌ای نماند جز آن‏که از او تجلیل و تقدیر کند و نتوانست او را مجبور کند تا قاری قصر پادشاه باشد.


 
 ***چرا شيخ محمّد صدّيق منشاوي دوبار ازدواج کرد؟
 ایشان در سال 1938 با دخترعمويش ازدواج کرد و از او چهار فرزند داشت: دو پسر و دو دختر؛ سپس بار ديگر در حالي‏ که عمرش از 40 سال گذشته بود با زني ديگر ازدواج کرد. همسر دومش از مرکز أخميم در استان سوهاج بود. از او نيز 9 فرزند داشت: 5 پسر و 4 دختر. همسران او با هم در يک خانه زندگي مي‏‌کردند و بينشان دوستي و علاقه بود و شيخ محمّد مي‌‏گفت: مردم مرا دوست دارند و خويشاوندي با مرا خواستارند. هنگام اداي فريضه‏ حج، سال قبل از وفات شيخ محمّد، همسر دوم او درگذشت.



***توطئه‌­اي که استاد منشاوی با آن مواجه شد
در واقع، اين موضوع شايعه­‌اي بود که به‌­خاطر حسودي و برتري‏جويي يکي از مقريان در گوش‌ها پيچيد. بعضي از ارادتمندان و نزديکان ديگر مقريان، اين حادثه را براي ما تعريف کردند و صحّت آن براي ما محرز شد؛ ماجرا از اين قرار بود که شيخ محمّد به همراه مقري ديگري، شبي براي قرائت به استان المنيا دعوت شده بود و افراد زيادي براي شنيدن تلاوت قرآن با صداي شيخ محمّد حاضر شده بودند که تعداد آن­ها فزون‌تر از 10 هزار نفر بود. زماني که آن مقري، علاقه­ شديد مردم و بي­تابي دعوت­‌کننده، به زودفرارسيدن تلاوت شيخ محمّد صدّيق را احساس کرد، ديگر خود را ناگزير ديد که به متصدّي ميکروفون پيشنهاد دهد که اشکالي فني در ميکروفون ايجاد کند و در ميان مردم شايعه شود که صداي شيخ محمّد واقعاً ضعيف است و اگر ميکروفون نبود هرگز اين شهرت را نداشت.



وقتي شيخ محمّد صدّيق آماده­ قرائت مي­‌شد، با ايراد ميکروفون مواجه شد؛ لذا متصدّي ميکروفون را از آن آگاه ساخت. اما متصدي از اصلاح آن، سر باز زد؛ شيخ محمّد صدّيق احساس کرد که توطئه­‌اي براي در تنگنا قراردادن او ميان اين جمعيت عظيم در کار است. پس براي شروع به تلاوت، آن­چنانکه در قرائت مرسوم است استعاذه کرد و در حالي­‌که از مکاني که براي قرائت در نظر گرفته شده است خارج مي­‌شد، قدم­‌زنان به قرائت پرداخت در حالي­که مردم او را همراهي مي­‌کردند تا آن­جاکه مردم از قدرت صدايش به شگفتي آمدند. آن مقري حسود در حالي­‌که خوار و درمانده شده بود آن مجلس را ترک کرد؛ مجلسي که شيخ محمّد صدّيق تا ساعات آخر شب، در آن به تلاوت پرداخت. زماني که بعدها از پدرمان (شيخ محمّد صدّيق) از آن واقعه پرسان شديم گفت: آن‏چه به شما گفته­ شده اتّفاق افتاده است. بعد از او از نام آن مقري پرسيديم که گفت: إن الله حليم ستّار؛ خداوند، بردبار و پوشاننده است.



***سخن آخر
هرکس که اندک آشنایی با قرائت و قاریان مختلف داشته باشد، بی­‌گمان می‌­داند که صدای مرحوم محمد صدیق منشاوی، اگر نگویم بهترین و زیباترین صدا میان قرای دیگر است، لاأقل جزء 4، 5 صدایی است که زیبایی و قدرت را درهم آمیخته است. به قول استاد خدام حسینی صدای مرحوم منشاوی مثل موم در دستانش نرم است. هرکس، از جمله خودم وقتی تلاوت او را می­‌شنود، آنقدر که این نابغه راحت و روان و نیز زیبا می­‌خواند، پیش خودش می­گوید من هم می­‌توانم مثل او بخوانم. اما کافی است صدایش، یکی دو پرده بالا برود.... آن­ وقت است که لااقل من، همیشه از صدای او به شگفت می‌­آیم.



استاد عباسی همیشه هروقت از صدا و نحوه­ انتخاب الحان ایشان صحبت می­‌کند از لفظ مرموز استفاده می‌­کند. یک نکته­ دیگر هم همین صفات اخلاقی حمیده است. به قول استاد صدیق، انسان وقتی تلاوت قاری­ای را می­‌شنود به­‌سرعت درمی­‌یابد که مراتب این قاری یا مقری چقدر است. لااقل می‌­تواند مقایسه کند. من نقش توفیقات الهی را برای افرادی مثل مرحوم منشاوی، به جهت صفاتی چون اخلاق پسندیده، کاملاً مؤثر می­‌دانم.