جدیدترین اثر اکبر صحرایی، داستان نویس نام آشنای کشورمان با عنوان «دار و دسته دارعلی» که مجموعه سهگانه طنز با موضوع دفاع مقدس و به قلم این نویسنده شیرازی است با عناوین «آمبولانس شتری»، «گردان بلدرچینها»، «برانکارد دربستی» اخیراً از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
جلدهای اول و دوم این مجموعه هر کدام شامل 20 داستان و جلد سوم دارای 24 داستان است که در مجموع 64 داستان کوتاه دفاع مقدس، مجزا و مستقل در این مجموعه سه جلدی ارائه شده است.
به بهانه انتشار این مجموعه پای صحبت های این نویسنده نشستیم تا از مراحل نوشتن و انتشار آن بگوید و این که با چه اهدافی سراغ این مجموعه سه جلدی طنز برای نوجوانان رفته است.
* دارعلی نماد زندگی و پویایی دفاع مقدس است
قبل از هر چیزی برویم سراغ عنوان کتاب جدید شما چرا «دار و دسته دارعلی»؟
دارعلی شخصیتی حقیقی و زندهایی است که نماد زندگی و پویایی دفاع مقدس است. دارعلی با شوخ طبعی و نشاط، رزمندگان و نیروهایش را تشویق به دفاع از کشور میکند. کاری که در طول جنگهای دفاعی جهان بی نظیر و استثنا است. دارعلی فرهنگ دفاع مقدس است.
یعنی دارعلی و رفقایش شخصیت خیالی نیستند؟
درست گفتید. دارعلی شخصیتی حقیقی است. حتی دارو دسته او هم وجو د دارند. اما نه به این شکلی که در مجموعه طنز میآیند.
اگر در عالم واقع این گونه نیستند، پس به چه شکلی حضور دارند؟
ببینید. قطعا شخصیت هر نویسندهایی در رمان و داستانش، یک نمود واقعی دارد. اما نه عین شخصیتی که در جهان امروز وجود دارد. منطور با تغییرات. مثلا شخصیت دارعلی از اعمال و رفتار چند رزمنده واقعی و بعضا ساختۀ خیال نویسنده به وجود آمده است. یا مثلا مش رجب تدارکاتچی گردان، شاپور رفیق و شفیق صمیمی دارعلی، مراد پیک گردان و حاج صلواتی و بقیه. به شکل فعلی وجود خارجی ندارند.
یعنی می توان شخصیتهای معروف شما در مجموعه «دار و دستۀ دارعلی» را چیزی بین خیال و واقعیت در نظر گرفت؟
بله!
سوژهها چطور؟
سوژهها هم عین شخصیتها تلفیقی از خیال و واقعیت است.
برویم سر اصل کتاب. چرا مجموعه سه جلد شد؟
فرم کار میطلبید که کار سه جلدی شود. هر چند امکان دارد به جلدهای این مجموعه اضافه شود.
*100سال هم از دفاع مقدس بنویسند چیزی از آن کم نمیشود
آقای صحرایی به نظر میرسد که این مجموعه در حوزۀ دفاع مقدس کاری است متفاوت و نو. حالا چه از نظر نگاه طنز و چه از نظر فرم. نظر خودتان چیست؟
ببینید در حوزه طنز دفاع مقدس تالیفات کم است. به خصوص در ژانر داستانی نوجوان. البته دوست عزیزم داود امیریان چند کار طنز خواندنی در این حوزه دارند. مثل داستان «رفاقت به سبک تانک» که به نوع خود کارهای ستودنی است. ارزش دیگر تالیفات امیریان این است که در کار خاطره و طنز دفاع مقدس پیشگام بوده است. اما حوزه دفاع مقدس به قدری گسترده است که پتانسیل بسیار قوی برای خلق آثار داستانی دارد. این حوزه اقیانوسی است که تا به حال ما توانستهایم قطرهایی از آن را به خوانندگان بچشانیم.
من جایی گفتم اگر 100 نویسنده حرفهایی 100 سال پُرکار از سوژۀ و اتفاقات هشت ساله دفاع مقدس بنویسند. ذرهایی از این حوزه کاسته نمیشود بلکه رویش و تکثیر هم پیدا میکند. نویسنده هر چه بیشتر به عمق اقیانوس دفاع مقدس نفوذ کند، سوژههای بکر و نابتر نصیبش میشود.
کشف و رویش حوزه دفاع مقدس مثل خود آدمهای جنگ تمام شدنی نیست. نقبزدن به این حوزه مثل نقب زدن ذهن و فکر است. این را گفتم تا برسم به این نکته که صحرایی رسیده است به منبع بکر و عظیم سوژه و وقایع ناب دفاع مقدس. اوج این اتفاقات زندگی پُر نشاط رزمندها است در جنگ. رمز و رازی که تفاوت اساسی بین جنگهای متداول جهان و دفاع مقدس هشت سال ایران است. این زندگی درونش طنز است و در عین حال در این زندگی پُرنشاط و امید و طنازانه، شهادت، جانبازی، اسارت، از دست دادن رفقا و سختی های فراوان است. این جا بین زندگی و طنز با کشتن و کشته شدن و دفاع از مکتب و کشور تقابل و تضاد شکل می گیرد. و جمع بین این دو واژۀ متضاد، طنز تراژدی و طنز شکل میگیرد.
ضمن این که با ابزار خیلی راحتتر می توان اتفاقات و حوادث و رفتارهای جوراجور آدمها را نقد و تجربه کسب کرد. غیر از این طنز و شوخ طبعی خوانش اتقاقات را برای خواننده تلطیفتر و راحتتر میکند. میخواستم این را بگویم که نویسندگان از ابزار طنز کمتر استفاده کردند. لااقل در حوزه دفاع مقدس. در کتاب سه جلدی دارو دستۀ دارعلی سعی شده از پتانسیل طنز بیشتر استفاده شود.
در فرم داستانی چهطور؟
پکیج سه جلدی از سه جهت قابل خوانش است. خواننده در «دار و دستهدار علی» هم تک خوانی دارد. هم جلد خوانی و هم مجموعه خوانی.
اگر ممکن است در این باره بیشتر توضیح دهید؟
خواننده از هر جای این سه مجموعه میتواند داستان بخواند. یا هر جلدی را می تواند مستقل بخواند. اما در عین حال با خواندن ترتیبی و کامل سه جلد میتواند به لایههای دوم مجموعه هم پی ببرد.
مثلا چه لایههایی؟
ابتدا تعلیقها و اتفاقات و معمای مجموعه را کشف کند و دوم از نظر شخصیتی آدمهایی مجموعه به مرور و قصه به قصه کامل و تکمیلتر می شوند.
در نام کتابها نوعی تضاد و ایهام است. مثلا «آمبولانس شتری» جلد اول. در کارهای قبلی شما هم همین ظرافت و نکته نهفته. مثل مجموعه داستان «آدم هم پوست میاندازد» یا «حافظ هفت» و یا «آنا هنوز هم میخندد» در داستان و کتابهای تان چگونه به انتخاب اسم میرسید.
اسم کتاب مهم است. من روی آنها حساس هستم. و معمولا اسامی کتاب باید شناسنامۀ کتاب باشد و چکیده یا به قول امروزیها mp3.
مثلا روی اسم جلد دوم دارو و دستۀ دارعلی، «گردان بلدرچیها»؟ یا جلد سوم «برانکارد دربستی»؟ یا همان جلد اول «آمبولانس شُتری»؟
بله! بعضی اسامی طنزآلود و جمع اضداد هستند. بعضی تجانس و بعضی اسامی کتاب کلید و رمز کتاب است. مثلا گردان بلدرچینها از این جنس هستند. یا آمبولاتس شُتری و همچنین برانکارد دربستی یا حتی کتاب دیگر من تپه جاوید وراز اشلو، و ...
برویم سر شخصیت دارعلی، دوست داشتنی و بهلول مانند است. و در عین دوست داشتنی، سیگار میکشد، جاهایی شیطنت میکند. یعنی شخصیت دارعلی سفید سفید نیست.
آدمها مختلف هستند. جمع بین خصلتهای خوب و بد. چربشها متفاوت هستند. بعضی شیطتت و گناه شان و بعضی خوبیهایشان می چربد. گمانم سفید و سیاه بودن مطلق با واقعیتهای زندگی تطبیق ندارد. هر چند جاهایی بعضی شخصیتها بسیار نزدیک کی شوند به سفید یا سیاه بودن.
آیا دارعلی میتواند، شصیت خلق شده مثلا گُل آقا، دخو، بهلول، شوایک سرباز ساده دل، ملانصرالدین، و... باشد؟
به نوعی بله. دارعلی، دارعلی است؟ مثل خیلی از شخصیتهای طنازی که در طول تاریخ ساخته و پرداختۀ نویسندگان و شاعران بوده است.
یعنی باید بگوییم اکبر صحرایی شخصیتی دارعلی را در داستانهایش خلق کرده است.
بله!
اتفاقا دارعلی در کتاب و رمانهای دیگر شما هم حضور دارد. مثلا در «حافظ هفت»، «آنا هنوز هم میخندد»، یا «خمپارۀ خوابآلود». این حضور عمدی بوده است؟
بله!
از مش رجب دار و دستۀ دارعلی بگویید؟ به نظر شما خیلی خسیس به نظر نمیرسد؟ تا حدی که خواننده از دست مش رجب حرص و جوش میخورد. اما در عین حالا به نظر میرسد مش رجب هم فکورانه و زیرکانه میخواهد چیزی را به دارو دستل دارعلی تفهیم کند.
راه شکل گرفتن طنز، غلو و بزرگ کردن شخصیت و بعضا حوادث است، مش رجب با اعمال و رفتارش روزها و زمانهای سخت و دشوار جنگ را برای دارو دستۀ دارعلی تلطیفتر میکند. مش رجب نقشی دارد و پازل یا دارو دستۀ دارعلی را تکمیل میکند.
برویم سراغ روایت قصه دارو و دسته دارعلی، در طول سه جلد یک عشق زمینی هم شکل میگیرد. کاری که در کارهای دفاع مقدس کمتر شکل گرفته و داستان کتاب را چند منظوره میکند. منظورم دختری به نام حوری یا خواهر شاپور. همین اتفاق عشق زمینی هم در ابهام و تغلیق میماند، همینطور است؟
درست گفتید، عمدا شروع داستان اول از همین عشق زمینی شروع میشود. داستان خمپارۀ خواب آلود. و این تعلیق تا آخر مجموعه ادامه پیدا میکند. داستانی که به نحوی تک درونی اول شخص شکل میگیرد.
بالاخره حوری زمینی است هوایی است یا دریایی؟ نکتهای که دارعلی می گوید. بالاخره شاپور خواهری دارد به نام حوری یا نه؟
حوری زمینی یا بهشتی بودنش در ابهام می ماند و شاید تکلیفش در جلدهای بعدی دار و دستۀ دارعلی روشن شود.
مراد پیک گردان شخصیت نمکی و طناز دیگر از مجموعه است. این شخصیتها و سوژهها چگونه پیدا کردید؟
حضور تجربی در جنگ، مصاحبهها، تحقیق و خوانش کتابهای متعدد و البته استفاده از تخیل.
اصولا طنز در دو لایه شکل میگیرد، هم پنهان و هم ظاهر. به نطرم جاهایی از متون تاریخ طنز استفاده شده و در شخصیت دارعلی و دیگران تنیده شده، همین طور است؟
من برای نوشتن «دار و دستۀ دارعلی» کتابهای طنزهای مختلف ایرانی و خارجی را خواندم. از چرند و پرند دهخدا گرفته تا کارهای عمران صلاحی، بهلول، عبید ذاکانی، مصدق و شوایک سرباز ساده دل...تقریبا هر داستان و رمان طنزی را که گیر آوردم خواندم.
نثر کتاب سلیس روان و ساده است و با مخاطب ارتباط خوبی برقرار میکند.
شاید باورتان نشود، این مجموعه پکیج سه جلدی سه سال شاید بیشتر طول کشید. بارها بازنویسی و تراش خورد. افراد متعدد خواندند و نظر دادند و تراش دادم.
مثلا چه کسانی؟
از منتقدان حرفی گرفته تا نویسندگان حرفهای. نزدیک به ده نفر!
امکان دارد چند نفر را نام ببرید؟
رضا امیرخانی، داوود امیریان، بابک طیبی، محمد محمودی، دکتر سانا مجرد، حمید اکبرپور، مهندس پورابراهیمی و...
به نظر میرسد شما از نویسندگانی هستید که پیش از چاپ کارتان آن را در معرض نقد و چالش قرار میدهید؟
دقیقا! از چاپ اولین کتابم همین رویه را انجام دادهام.
داستانهای شما خیلی ایجاز و بدون اضافه گویی هستند. مثل مجموعه داستان کوتاهتان «آنا هنوز هم میخندد» و بقیه کارها آیا این شیوۀ نثرتان است؟
اعتقاد دارم نباید کلمۀ اضافه و زائدی در داستان باشد. داستان کوتاه به قدری باید کوتاه و ایجاز باشد که اگر یک جمله یا کلمه را برداری داستان فرو بریزد و معنایش را از دست بدهد. درست مثل قالیچه کوچکی که تا یک گرهاش را باز کنی تا آخر شکافته شود. یادم است وقتی دوست نویسنده خوبم امیریان مجموعه را خواند گفت: اکبر بابا این داستانهای چند صفحه را می توان تبدیل کرد به ده ـ دوازده صفحه. نظر داوود امیریان درست بود. اما شیوۀ من در نثر در این است که بعد از نوشتن داستان یا متنی مینشینم ببینم چه کلمه و جملاتی در کارم اضافه است و میتوان آن را حذف کرد بدون این که به داستان ضربه زد. به اعتقادم حذف غیر ضروری سرعت داستان را بالا میبرد.
* در زمینه آشنایی نسل جوان با دفاع مقدس فقط شعار داده میشود
به نظر می رسد لحن و گفتار شخصیتها عمدا متفاوت و مناسب هر شخصیت مثل مش رجب، دایی بلال، کاظم و شاپور و...انتخاب شده است.
معمولا یکی از ضعفهای رماننویسان ما در لحن شخصیتهاست. یعنی لحن یکسان و مشابهی که در همۀ شخصیتهای یک رمان استفاده میشود. به طوری که اگر در یک داستان. اگر نویسنده دیالوگ و گفتگوها را بدون اسامی بیاورد لحن و کنش و لهجه همه یکی است و انگار همه یک نفر هستند و در اصل نویسنده نمیتواند شخصیتها و لحن متفاوت بسازد. در حالی که شما در نمایش رادیویی از روی صدا و لحن افراد را میشناسید. اصولا داستان هم باید اگر خواننده دیالوگی را خواند از آن بفهمد که این لهجه مش رجب است و میان سال است و مثلا قدیمی حرف میزند اگر این اتفاق بیفتد میشود گفت این از نقاط قوت و امتیاز یک داستان خوب است.
مثل قربون گفتن دارعلی، خارخاسک مش رجب و لکنت زبان کاظم و اجازه گفتن های مراد و...
دقیقا!
حرف اکبر صحرایی در مجموعه «دار و و دسته دار علی» برای خواننده چیست؟
آشنایی نسل جدید با مفهوم دفاع مقدس. مدام شعار داده میشود جبهه یعنی زندگی، نشاط و پویایی، ایثار و گذشت! اما کمتر توانستهایم این لحظات ناب زندگی و ایثار را در متن داستان به رشتۀ تحریر در آوریم. «دار و دستۀ دار علی» سعی دارد قطرهای از این دریای نشاط و زندگی را برای مخاطب نوجوان و جوانها به تصویر بکشد. همین.