کد خبر 232268
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۸

احمدرضا قدیریان از شاعرانی است که شعرهای زیادی در دست چاپ دارد ولی فقط یک مجموعه شعر به نام «سیبستان» منتشر نموده است.

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از فارس، احمدرضا قدیریان از شاعرانی است که شعرهای زیادی در دست چاپ دارد ولی فقط یک مجموعه شعر به نام «سیبستان» منتشر نموده است. ارادت او در این مجموعه به شعرهای کوتاه قابل مشاهده است. مصاحبه ما با این شاعر و پژوهشگر یزدی را بخوانید.

جناب قدیریان! لطفا خودتان را به طور کامل معرفی کنید.

بنده «احمدرضا قدیریان» متولد سال 1354 در شهرستان ابرکوه واقع در استان «یزد» می‌باشم.

«ابرکوه» در کدام قسمت استان «یزد» قرار دارد؟

ـ تقریبا در جنوب غربی یزد واقع شده و حد فاصل بین استان‌های «یزد و فارس و اصفهان» قرار گرفته است.

در حال حاضر در «ابرکوه» ساکن هستید؟

در حال حاضر چند سالی است که از زادگاه خودم به مرکز استان یعنی شهر «یزد» نقل مکان کرده‌ام و و ساکن «یزد» هستم.

جناب قدیریان! شعر را از چه زمانی آغاز کرده‌اید؟

در سال‌های ابتدایی شروع و در سالهای راهنمایی و متوسطه آن را ادامه دادم، اما به طور جدی و حرفه‌ای شعر را از زمانی که وارد «دانشگاه یزد» شدم و در رشته‌ی «ادبیات» مشغول به تحصیل شدم آغاز کردم و در انجمن شعری که به طور هفتگی تشکیل ‌می‌شد به همراه دیگر دوستان دانشجوی خودم شرکت می‌کردم و در آنجا به طور جدی‌تر شعر را دنبال کردم.

* زبان شعری مان را با حضور در کنار خلیل عمرانی به دست آوردیم

در انجمن ادبی که شرکت می‌کردید کدامیک از دوستان شما حضور داشتند؟

ـ دوستان شاعر زیادی در آن زمان در این انجمن حضور داشتند، از جمله «مرحوم خلیل عمرانی» که یکی از چهره‌های خوب شعر معاصر است. در آن زمان ایشان به نوعی مسئول آن انجمن بودند و می‌شود گفت که من به همراه تعدادی از دوستان شاعر زبان شعری تازه خودمان را با حضور در کنار ایشان به دست آوردیم. از شاعران دیگر که در آن انجمن حضور داشتند می‌توان به آقایان رضا معتمد، باغبان و دیگر دوستان اشاره کرد.

خواندم طلوع نوزده آذرماه کنار ...

بله، زمانی که «مرحوم عمرانی» به رحمت حق رفت و به دلیل دینی که ایشان به گردنم داشتند این غزل را سرودم.

چقدر با آقای «عمرانی» دوستی و قرابت داشتید؟

دوستی ما از زمان دانشجویی یعنی از سالهای 68 ـ 67 آغاز شد، چون که بنده و ایشان هر دو در آموزش و پرورش مشغول به کار بودیم. در اردوهای دانش‌آموزی که از طریق امور تربیتی مخصوصا در زمینه شعر برگزار می‌شد در کنار هم بودیم و بعدها هم که ایشان از استان «یزد» رفتند دوستی ما ادامه داشت. البته استان «یزد» و نسل جدید شعرای این استان واقعاً تحت تأثیر تلاش‌ها و حرکت‌های ایشان در زمینه شعر بودند و هستند.

در حال حاضر در آموزش و پرورش هم مشغول هستید؟

من پس از مدت‌ها خدمت در آموزش و پرورش چند سال پیش یعنی در سال 88 بازنشسته شدم.

در دوره‌ی ابتدایی آیا کسی بود که بر فکر و زبان و اندیشه شعری شما اثر بگذارد؟

ـ بنده اولین راهنمایی‌های خودم را از یکی از اقوام که دبیر ادبیات بودند و با شعر و عروض و قافیه آشنا بودند گرفتم. آن موقع خاطرم هست در سال های پایانی دبستان یا ابتدایی دوران راهنمایی بودم و اولین نغمه‌هایی را که سروده بودم را به ایشان ارائه می‌دادم و ایشان در یک جلسه‌ای موارد عروض را بسیار ساده به من گفتند و بنده کم کم راه را پیدا کردم. البته حضور در کنار ایشان که شاعر هم نبودند خیلی زیاد دامنه‌دار نبود. در سال های بعد و دوران راهنمایی و متوسطه به یاد ندارم که کسی باشد تا توانسته باشم به طور رسمی از ایشان استفاده کنم، اما همان طور که عرض کردم در دوران دانشجویی با حضور در انجمن شعر دانشگاه و حضور در کنار دوستانم به خصوص «آقای عمرانی» موجب شد تا آن ذهن و زبان من از شکل و فضای سنتی کم کم به فضای جدید سوق پیدا کند، ولی مطالعات من در زمینه‌های شعر کلاسیک و معاصر توانست مرا در مسیر شعر یاری کند.

* عشق به ادبیات را مدیون استادان یزدی هستم

در دانشگاه چطور؟ آیا استاد اثرگذار و استادی که شما دل داده‌ی اندیشه او شوید حضور داشت؟

ـ در دانشگاه «یزد» استادان بسیار خوبی در زمینه‌ی «زبان و ادبیات فارسی» حضور داشتند، البته بسیاری از آنها شاعر نبودند ولی خب، بنده عشق به ادبیات را مدیون استادان آنجا هستم. استادانی نظیر «دکتر صادقیان، دکتر غلامرضایی و استادان دیگر». اما یکی از استادانی که آنجا حضور داشتند و شعر هم می‌سرودند و حضور در کنار ایشان فقط محدود به حضور در کرسی‌های درس ایشان نبود بلکه بیرون از دانشگاه و در فضای آموزش و پرورش بم در کنار و خدمت ایشان بودیم و از ایشان استفاده می‌کردیم، جناب دکتر استاد «الهام بخش» بودند که اکنون بازنشسته شده اند، ولی در عرصه‌ی شعر همچنان حضور دارند و بنده در حال حاضر در «حوزه هنری یزد» در کنار ایشان هستم. ایشان مسئول «شورای سیاست گذاری شعر حوزه هنری یزد» هستند و بنده افتخار این را دارم به عنوان معاون ایشان در این شورای سیاستگذاری حضور داشته باشم.

جناب قدیریان! اولین کتابی را که چاپ کردید چه نام داشت؟

« سیبستان» که در بردارنده‌ی تعدادی از سروده‌های کوتاه من است.

«127» سروده.

بله، «127» اثر کوتاه در قالب «سپید» است.

کتاب دیگری از شما چاپ نشده است؟

نه، اما مجموعه‌ای از «رباعی»‌هایم آماده چاپ هست و به دنبال چاپ غزل‌ها و بقیه شعرهایم هستم.

چرا شما بیشتر به دنبال قالب‌های کوتاهی مانند «رباعی» هستید؟

به نظر می‌رسد که کلا زندگی بشر به سمت کوتاه گفتن و کوتاه شنیدن پیش می‌رود و آنقدر تکنولوژی در زندگی انسان تأثیر گذاشته که عصر امروز را باید عصر شتاب دانست. انسان به دنبال این است که در کوتاه ترین زمان‌ها فعالیت‌های خودش را انجام دهد، از جمله این که بتواند اندیشه‌های خودش را در قالب‌های بسیار کوتاه بیان کند. به نظر می‌رسد عصر حاضر، عصر بیان حرف‌های بلند نیست و انسان حاضر علاقه‌ای به آن ندارد و باید به سمت قالب‌های کوتاه در عرصه‌های مختلف رفت؛ همان طور که در «سینما» فیلم‌های کوتاه را می‌بینیم یا در «داستان» داستانک‌ها و قالب‌های کوتاه را می‌بینیم، در «شعر» هم به نظر می‌رسد که شاعر به دنبال این است که یک اندیشه بسیار کلیدی و مهم را در قالب یک شکل ادبی به خواننده خودش ارائه کند.

* قیصر؛ قله‌ی شعر انقلاب

آقای قدیریان! شما طلایه‌داران عرصه‌ی شعر انقلاب اسلامی را چه کسانی می‌دانید؟

بعد از انقلاب شاعران بسیار خوبی ظهور کردند، البته بستگی به این دارد که ما شعر انقلاب را چطور تعریف کنیم، آیا منظور از شعر انقلاب، شعر عصر انقلاب از لحاظ تاریخی و زمانی است؟ یا اینکه شاعرانی را که با اختصاصات و ویژگی‌های شعر انقلاب شعر گفتند -هر چند که زمان کوتاهی را در دوره انقلاب گذراندند و بیشتر عمر خودشان را قبل از انقلاب گذرانده‌اند- بررسی کنیم؟

ولی گذشته از این که بخواهیم زمانی را بیان کنیم باید عرض کنم که به نظر خود من یکی از قله‌های شعر انقلاب از هر دو جهتی که عرض کردم شاید بتوان‌ «قیصر امین‌پور» را نام برد. از کسانی هم که در زمان حاضر حضور دارند می‌توانم از «علی رضا قزوه، عبدالجبار کاکائی، سهیل محمودی و ساعد باقری» نام ببرم.

* برای پیدا کردن عصاره‌های هر دوره از ادبیات به گذشت زمان نیاز داریم

در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی به نظر شما در حال حاضر می‌توان به مأخذ خوبی دست یافت؟

برای این که ما بتوانیم عصاره‌های هر دوره از ادبیات را پیدا کنیم، به نظر می‌رسد باید از آن دوران زمان زیادی بگذرد تا بتوانیم ببینیم کدام شاعران و کدام آثار توانسته‌اند تأثیرگذاری بیشتری بر حوزه‌های خودشان داشته باشند و فکر می‌کنم این نیازمند زمان بیشتری است.

اوضاع شعر «یزد» در حال حاضر چگونه است؟

اگر بخواهیم وضعیت شعر «یزد» را بررسی کنیم، باید به میزان آثار چاپ شده و یا شعرایی که در این عرصه مشغول به فعالیت هستند مراجعه کرد. من فکر می‌کنم که «یزد» بعد از انقلاب و در دهه‌های اخیر شاهد شاعران بسیار خوبی از نسل جدید است، اما به نظر می‌رسد که این تعداد شاعر -هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی- آن چنان که باید و شاید برازنده ی این استان نباشد و به هر حال به گونه ای که انتظار جامعه ی ادبی را برآورده سازد نبوده و ما انتظارات بیشتری را در زمینه چاپ آثار و هم درخشش شاعران در این حوزه داریم. در شعر استان ما «استاد اخلاقی» را داریم که یک چهره‌ی کشوری هستند و از شاعران صاحب سبک استان «یزد» می‌باشند.

* حضور روشن و درخشان در شعر استان

البته ایشان خیلی هم کم کار هستند، زیرا بعد از مجموعه‌ی «تبسم‌های شرقی» دیگر کتابی چاپ نکردند.

بله، همین طور است. البته ایشان همان طور که عرض کردم صاحب سبک است، یعنی توانسته‌اند شعر خودشان را به درجه‌ای برسانند که هویت مستقلی از لحاظ زبان پیدا کند، اما همان طور که فرمودید بعد از چاپ «تبسم‌های شرقی» دیگر ما شاهد اثری از ایشان نبودیم؛ هر چند که حضور ایشان در شعر استان تأثیر گذار و روشن و درخشان است.

یک مطلبی را از شما راجع به «استاد حاج حسین بصیری ابرکویی» بنیانگذار انجمن ادبی‌ «باغ» می‌خواندم که نشان می‌دهد نثر شما هم نثر شیوا و تپنده‌ای است. پس به نثر هم گرایش دارید؟

بنده گرچه اثری در حوزه «نثر» از خودم به جا نگذاشته‌ام ولی سال ها در حوزه مطبوعات قلم زده‌ام و نشریه‌ای را هم با عنوان «سرو ابرکوه» راه‌اندازی کردم که سال ها صاحب امتیاز و مدیر مسئولش بودم و مقالات مختلفی را هم نوشته‌ام و در زمینه «نثر» هم همان طور که فرمودید دستی داشته‌ام.

* عواملی که در ماندگاری شعر موثرند

از نکاتی که در این سال های اخیر مد شده است استفاده از عبارات خودمانی در شعر است. شما یک «رباعی» به نام «سماجت» دارید که عبارت «گیر بد کسی افتادی» در آن است.

در بیشه ی پر خار و خسی افتادی

صیدی شدی و در قفسی افتادی

من از سر تو نمی کشم دست ای عشق

این مرتبه گیر بد کسی افتادی! 

به نظر شما این گونه استفاده از اصطلاحات خوب است یا خیر؟

هر چند بعضی از این ها کنایه‌های بسیار عامیانه هستند و مورد توجه طبقات عامی‌تر جامعه قرار می‌گیرند، منتهی مورد توجه طبقات خاص جامعه هم به دلیل کنایه‌بودن آنها قرار می‌گیرد، زیرا این اصطلاح‌ها قابل فهم و آشنا به ذهن افراد جامعه هستند و زود مورد توجه قرار می‌گیرند، اما اینکه آیا در دراز مدت این اصطلاح‌ها می‌توانند در فضای ادبی جامعه‌ ماندگار شوند و وقتی که همه هیاهوهای شعری فرو نشستند، اینها چقدر می‌توانند در فضای شعری آینده قابل توجه باقی بمانند، خود من در واقع خیلی اطمینان زیادی ندارم، اما در هر صورت این نوع نگاه کردن به شعر و استفاده از مفاهیم عامیانه حداقل توانسته در عصر حاضر خیلی زود نگاه مخاطب را جذب کند. البته به نظر من اگر دچار روی آوردن زبان به ابتذال نشود و بتواند آن فهم شعری را هم در کنار خودش حفظ کند، می‌تواند از عناصر شعری باشد که در ماندگاری شعر نقش مؤثری داشته باشد.

من چند کلمه با توجه به کتاب «سیبستان» شما نام می‌برم و شما اگر صلاح می‌دانید چند کلمه یا جمله راجع به آنها صحبت کنید؛

«سیب»؟

رمز آلود‌ترین کلام در زندگی بشر.

سیبستان» ؟

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و افکار بشر.

«انتظار»؟

چیزی که در همه‌ی زمان‌ها در زندگی بشر حضور دارد.

«درخت»؟

نشان رویش و بالندگی.

«عطر»؟

آنچه که زندگی انسان را طراوت می‌بخشد.

شعری از شما می‌خوانم راجع به این شعر هم چند کلامی بفرمایید.

در انتظار می‌مانم، انتظار، انتظار، انتظار

تا یک روز به درختان عریان و تکیده بگویم

سلام، صبح پر از سیب تان بخیر

نه تنها آرزوی من به عنوان یک شاعر بلکه آرزوی همه‌ی انسان‌ها در طول تاریخ این بوده است که چشم به یک فضای پرطراوت و امید بخش و نشاط‌آور در عرصه‌‌های اجتماعی باز کنند.