کد خبر 232342
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۱

قاسم پرنیان از آزادگان دفاع مقدس با ذکر خاطره‌ای گفت: ماه رمضان در اردوگاه خبری از سحری و افطار نبود. بچه‌ها روزه گرفته و وعده غذایی را که ظهر می‌دادند برای افطار شب نگه می‌داشتند. سربازان عراقی همین کار را هم ممنوع کرده بودند.

به گزارش ویژه نامه ضیافت مشرق، برای آزادگان دفاع مقدس، رمضان و روزه‌داری فصل متفاوتی از کتاب اسارت است. برای آن‌ها روزه‌داری در سوز زمستان و گرمای طاقت‌فرسای تابستان شکل متفاوتی داشت که شاید حتی روایتش نتواند اندکی از آن شرایط را بازگو کند. آزادگان مجبور بودند در کنار سختی تحمل گرسنگی و تشنگی، مشکلات اسارت و درگیری با بعثی‌ها را نیز تحمل کنند و به‌ یقین اجر روزه‌داری‌شان در رمضان‌های اسارت چندین برابر بود. روایت سختی‌ها، مشکلات و خاطراتی که از این ماه پربرکت در ذهن آزادگان شکل گرفته پر از درس است.

قاسم پرنیان سال 59 و قبل از شروع رسمی جنگ، در غرب کشور توسط حزب کومله و دموکرات اسیر و بعد از اعلان رسمی جنگ به رژیم بعث تحویل داده شد. او 10 سال سابقه اسارت دارد و در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از خاطرات متفاوت روزه و روزه داری در دوران اسارت خود می‌گوید. قاسم پرنیان در مورد سختگیری رژیم بعث عراق در اردوگاه‌ها نسبت به روزه داری اسرای ایرانی خاطره‌ای را روایت می‌کند:

اسرا را چند سال یکبار از اردوگاهی به اردوگاه دیگر می‌بردند. هر اردوگاه رسم خودش را داشت. در اردوگاه موصل به ما دو وعده غذا می‌دادند. یکی شوربای صبح و دیگری غذای روز؛ اما وقتی ما را به اردوگاه رمادیه منتقل کردند دیگر خبری از شوربا نبود. فقط یک وعده غذای ظهر می‌دادند. نحوه غذا دادنشان هم به این صورت بود که با بیل غذا می‌کشیدند و هر بیل را برای 10 یا 12 نفر می‌ریختند. آنوقت ما خودمان آن مقدار را نفر به نفر تقسیم می‌کردیم. با تقسیم آن مقدار به هر نفر فقط 8 قاشق سرخالی غذا می‌رسید. شاید به فکر کسی هم خطور نکند که با این  مقدار غذا در روز، افراد بتوانند زنده بمانند.

ماه رمضان در اردوگاه که خبری از سحری و افطار نبود. بچه‌ها روزه می‌گرفتند و وعده غذایی را که ظهر می‌دادند برای افطار شب نگه می‌داشتند. سربازان عراقی همین کار را هم ممنوع کرده بودند و می‌گفتند کسی حق ندارد غذایش را برای افطار نگه دارد. اما بچه‌ها مخفیانه این کار را می‌کردند. هوا گرم بود و امکاناتی برای نگهداری غذا نبود. به همین دلیل اکثرا غذایی را که برای افطار نگه می‌داشتیم تا شب فاسد و باعث مسمومیت می‌شد. گاهی بچه‌ها بر اثر همین مسمومیت اسهال خونی می‌گرفتند و اذیت می‌شدند اما روزه‌هایشان را تمام و کمال می‌گرفتند. البته رمادیه، اردوگاهی بود که تعداد افراد غیرمذهبی آن زیاد بود. اگر 20 درصد اردوگاه را بچه رزمنده‌های حزب اللهی تشکیل می‌دادند، 80 درصد مابقی را اسرای کومله، دموکرات و تروریست‌های احزاب عراق و افراد غیرمذهبی تشکیل می‌دادند. و در ماه رمضان فقط بچه مذهبی‌های رزمنده روزه می‌گرفتند. اما بچه‌ها نمی‌گذاشتند هیچ کدام از این مشکلات مختلفی که در اردوگاه‌ها وجود داشت مانع روزه داری‌شان در ماه مبارک رمضان شود.

یک روز غذای اردوگاه وقتی برای افطار مصرف شد، آنقدر مانده و فاسد شده بود که همه بچه‌ها را مسموم کرد. به طوریکه همه اسهال خونی گرفته بودند. روزه و مریضی رمق را از بچه ها گرفته بود. موقع کار ساختمانی که هر روز اسرا در اردوگاه انجام می‌دادند، چند نفر از بچه‌ها دیگر رمقی نداشتند که بلوک‌های ساختمانی را بلند کنند. به همین دلیل بلوک‌ها از دستشان افتاد و شکست. سربازان عراقی با دیدن این ماجرا عصبانی شدند و به بچه‌های روزه دار حمله کرده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم خود قرار دادند. و بعد از آن تا سه روز جیره غذایی را بستند. تحمل گرسنگی در آن سه روز برای همگی خیلی سخت بود. اما با همه این فشارها بچه‌ها در همان وضعیت روزه خود را می‌گرفتند و عراقی‌ها از دیدن مقاومت بچه‌های ما بسیار متعجب بودند و اظهار شگفتی می‌کردند که این رزمنده‌ها در چنین شرایطی، اینقدر صبر و تحمل از خود نشان می‌دهند.