گروه بینالملل مشرق- مصر طی بیش از دو سال گذشته، همواره خبرساز بوده و تحولات مختلفی در این کشور به وقوع پیوسته است. پس از سقوط رژیم حسنی مبارک، دولت محمد مرسی به عنوان اولین دولت منتخب مردمی در مصر به قدرت رسید و اخوان المسلمین که طی 85 سال گذشته سابقه مبارزاتی درخشانی در کارنامه خود دارد، زمام قدرت را در دست گرفت. در اولین سالگرد به قدرت رسیدن محمد مرسی، سلسله اعتراضات خونین مردمی در میدان التحریر و سایر نقاط مصر سبب شد تا ارتش وارد میدان شود و پس از اولتیماتوم 48 ساعته، دولت مرسی را برکنار کند. اگرچه کودتای نظامی بر علیه دولتی که برخاسته از صندوق های رأی بود، قابل پیش بینی نبود، اما به وقوع پیوست تا دوره جدیدی در حیات سیاسی مصر آغاز شود. با توجه به اهمیت تحولات اخیر مصر، مناظرهای را با حضور آقایان سید جعفر قنادباشی و سید هادی سیدافقهی که از برجستهترین کارشناسان حوزه مصر و آفریقا در کشورمان هستند ترتیب دادیم که بخش نخست این مناظره خواندنی در ادامه از نظرتان میگذرد.
تحولات اخیر در مصر و کودتای نظامی ارتش از جهات مختلفی حائز اهمیت است. اولین سؤالی که در این رابطه وجود دارد این است که عوامل اصلی شکست اخوان المسلمین و دولت آقای مرسی پس از یک سال چه می باشد؟ این شکست تا چه اندازه ناشی از اشتباهات اخوان و تا چه اندازه ناشی از مشکلات پیش روی دولت آقای مرسی بوده است؟
قنادباشی: در پاسخ به این سؤال که سقوط دولت آقای مرسی ناشی از چه عواملی است، دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول معتقد است که اشتباهات اخوان و ناکارآمدی آنها زمینه اصلی این کودتا و آمدن به صحنه نظامیان را فراهم کرده است و برای خودشان استدلال هایی هم دارند. به اعتقاد این گروه، ارتش هیچ زمینه قبلی برای کودتا نداشته و در واقع با یک بن بست سیاسی مواجه شده که جز با ورود ارتش به صحنه، این بن بست رفع نمی شده است.
اما طرفداران دیدگاه دوم معتقدند که چندین عامل در این قضیه دخیل بوده است. عامل اول خود ارتش است. در دوره یک ساله پس از سرنگونی رژیم مبارک، حرکت ارتش برای انتقال قدرت به دولت مرسی خیلی کند بود. مرتب انتخابات ریاست جمهوری را عقب می انداخت و مانع تراشی می کرد. همان زمان احتمال کودتا و مصادره انقلاب هم مطرح شد. در سایر کشورهایی هم که ارتش قدرت را در دست دارد، به راحتی کنار نمی کشد. عامل بسیار مهم دیگر، حرکت احزاب سنتی و جنبش های جدید در عرصه سیاسی مصر است. یکی از این جنبش های جدید، "جنبش تمرد" است که در شکل گیری ماجرای 30 ژوئن نقش بسیار زیادی داشته است.
قبل از این تاریخ هم جنبش تمرد، در ذهنیت سازی برای تشکیل چنین اجتماعی نقش داشته است. هیجانی که در جامعه مصر ایجاد شده بود، باعث شد تا مردم چهار روز زودتر از موعد، به خیابان ها بیایند. به نظر من، جنبش تمرد دقیقاً با استراتژی انقلاب های رنگی ایجاد شد، زیرا ما از کلمه "تمرد"، همان برداشت "نافرمانی مدنی" مورد نظر "جورج سوروس" را می فهمیم. البته قبل از این هم می خواستند از جنبش ششم آوریل چنین گروهی را بسازند. "احمد ماهر" یکی از افراد مؤثر این جنبش در یک سال گذشته به آمریکا سفر کرد و به تازگی به مصر برگشته است. چند سال آینده، زمانی که اسناد وزارت خارجه آمریکا چاپ می شود، ما باید جزئیات مذاکرات ماهر را با مقامات آمریکایی ببینیم.
اما احزاب سنتی چه کردند؟ احزاب سنتی مصر مانند حزب "وفد"، خودشان به صحنه مخالفت با اخوان نیامدند، ولی از مخالفان مانند "جبهه نجات ملی"، میزبانی کردند. جبهه نجات هم از همه گروه ها نماینده داشت، آقای "عمرو موسی"، آقای "محمد البرادعی" از لیبرال ها، آقای "حمدین صباحی" از نیروهای چپگرا. منتهی این جبهه نجات هیچ گاه از ابتدا تا انتها که این کودتا صورت گرفت، حرکت دموکراتیکی انجام ندادند و حرکت هایی که از خودشان به نمایش گذاشتند، خاطره جنبش های فیس بوکی را زنده می کرد. از روزی که آقای مرسی زمام امور را در دست گرفت تا روزی که زمام امور را از دستش گرفتند، جبهه نجات پیوسته مانع تراشی کردند و هیچ گاه گفت و گوهای دوجانبه با مرسی را نپذیرفتند و همواره سعی کردند که از راه های دموکراتیک جلوگیری کنند.
یک نمونه اش، همان قانون اساسی بود که این جبهه راه دموکراتیک را در پیش نگرفت و حتی چنان مانع تراشی کردند که انتخابات پارلمانی و پیش بینی شده به تعویق افتاد. در صورتی که اگر آن ها مخالفت نکرده و راه حل دموکراتیک را پذیرفته بودند، الآن مصر دارای یک پارلمان قانونی بود که با کمترین هزینه می توانست قانون اساسی را تغییر دهد. متأسفانه در کشور ما هیچ کس جنبش تمرد و حرکت های غیردموکراتیک این گروه را رصد و تشریح نمی کند.
نظر شما درباره تأثیر مشکلات داخلی در جریان سقوط دولت آقای مرسی چیست؟
قنادباشی: در رابطه با مشکلات داخلی مصر، باید بگوییم که توقعاتی از آقای مرسی در این یک سال مطرح شد که از رئیس جمهوری آمریکا هم کسی مطرح نمی کند. رئیس جمهوری آمریکا در صد روز اول ریاست جمهوری اش سخنرانی می کند و می گوید که مشکلات آمریکا به اندازه ای است که در دو دهه قابل حل نیست. در کشورهای اروپایی مشکلات اقتصادی به اندازه ای است که محبوبیت بعضی از کشورها به 17 درصد می رسد اما این مشکلات هرگز دلیلی بر آمدن ارتش به صحنه و کنار زدن دولت نیست. در همین رابطه، یک اشتباهاتی وجود دارد و یکی این است که همه دوره یک ساله حکومت آقای مرسی را ارزیابی می کنند، اما هیچ کس یک سال و نیم حکومت نظامیان را حساب نمی کند.
آقای سید افقهی! تحلیل شما از عوامل اصلی شکل گیری بحران اخیر در مصر چیست؟ جایگاه مردم را در این فرآیند چگونه می بینید؟
سید افقهی: نگاه من به بحران ایجاد شده در مصر، به گونه دیگری است. من دنبال مقصر نمی گردم. ببینید بحث این است که نه خطاهای اخوان المسلمین آن قدر فاحش بود که منجر به سقوط شان شود و نه جبهه نجات آن قدر قوی بود که بتواند اخوان را سرنگون کند. پس چه اتفاقی افتاد که آن ها سرنگون شدند؟ و نقش عوامل داخلی و عوامل خارجی در سرنگونی اخوان چگونه بود؟ من تصور می کنم که فرآیند سقوط اخوان، یک فرآیند طبیعی بود. البته آمریکا، اسرائیل، امارات و عربستان سعودی آمدند روی این پروسه روند فرسایشی حکومت اخوان یک پروژه ای را سوار کردند و موفق هم شدند.
اما آن عامل اصلی سقوط اخوان، خود مردم بودند. یعنی نه خود اخوان می توانستند که بیش از این در قدرت بمانند و نه جبهه نجات و حرکت تمرد این میزان توان، بیست و دو میلیون امضا، داشتند. ببینید ما شاخص هایی داریم که تأیید می کند که این حرکت در وهله اول مردمی بود. در اینجا من برای تقریب به ذهن مثال قضیه بنی صدر را می زنم. وقتی عملکرد بنی صدر به مرحله ای رسید که احساس شد دیگر ایشان نمی تواند ادامه دهد، اول مردم به خیابان آمدند. حضرت امام خمینی (ره) فرماندهی کل قوا را به بنی صدر داده بودند و قبل از حوادث 14 اسفند، خطاب به وی فرمودند کاری نکنید که آن چه به شما دادم از شما پس بگیرم. همان فرماندهی کل قوا بود و حضرت امام پس گرفت. مردم اشاره حضرت امام (ره) را گرفتند و ریختند به خیابان و بعد از آن مجلس اقدام به رأی عدم کفایت کرد و بنی صدر سرنگون شد. پس مردم این جا تعیین کننده هستند.
خوب، برگردیم به داستان مصر، هر حکومتی که وارث یک نظام پوسیده دیکتاتوری شود، طبیعی است که با مشکلاتی روبه رو خواهد شد. اخوان با دو مشکل اصلی روبه رو بودند، یکی گروه های معارض بودند که دشمن نبودند و تنها شیوه اخوان را قبول نداشتند. دوم هم دشمنان اخوان بودند که می خواهند سر به تن اخوان نباشد. بنابراین وقتی که اخوان حکومت را در دست گرفتند، مشکلات شروع شد و کارشکنی ها نیز جزئی از مشکلات بود. حکومت پوسیده مبارک چیزی برای این نسل باقی نگذاشته بود، آن وضع کشاورزی شان، آن وضع اقتصادی شان، آن وضع نفت شان، آن وضع گازشان که مجانی به اسرائیل صادر می شد. آن وضع احزاب و وضع خفقان و ارتباطاتی که با آمریکا و رژیم صهیونیستی داشتند. خوب، اخوان با این مشکلات گسترده روبرو بود و به تنهایی می خواست همه آنها را مرتفع کند.
این رفتار انحصارگرایانه اخوان ناشی از چه بود؟
سید افقهی: اینکه من عرض می کنم که اخوان به تنهایی عمل می کرد و سایر گروه ها را کنار گذاشته بود، این به دیدگاه ایدئولوژیک اخوان برمی گردد. هم اخوان و هم سلفی ها در ایدئولوژی خود، قائل به خلافت هستند. شهید "حسن البنا"، اول دموکراسی را قبول نداشت ولی در انتخابات مجلس تصمیم گرفت که نامزد شود. سلفی ها و سنتی ها خیلی ملامتش کردند. گفتند بحث رسیدن به خلافت چهار راهکار دارد، یا از طریق اهل حل و عقد است که همین امیر قطر را این طوری جابه جا کردند، یا از طریق شوراست، یا از طریق اجماع و یا از طریق اقتدار و سلطه است. که وهابی ها و تکفیری ها معتقد به همین مورد آخر یعنی سلطه و اقتدار هستند.
آقای حسن البنا معتقد بود که ما نصی بر مغایرت انتخابات با شریعت نداریم، این خودش یک راه رسیدن به قدرت است. در مقابل سلفی ها می گفتند که نه این شرک است که البته بعدها نظرشان عوض شد. الآن هم شبکه الجزیره با فرماندهان ارتش آزاد سوریه، مصاحبه می کند و خبرنگار از این ها می پرسد، نظر شما راجع به بافت حکومت آینده و فرآیند تأسیس امارت یا خلافت اسلامی چه هست؟ معتقد به فرآیند دموکراسی و انتخابات هستید؟ می گویند نه اصلاً این خلاف نص صریح اسلام است. اخوان المسلمین مبنای تفکر و اندیشه شان این است و لذا نگاه شان به انتخابات و فرآیند دموکراسی، نگاه مبنایی و اصولی نیست بلکه نگاه تاکتیکی است. یعنی می گویند که این یک پله ای است که ما را به قدرت می رساند. رقبا و دشمنان اخوان هم می دانستند که اخوان ایمان حقیقی به مفهوم دموکراسی ندارند و نگاه شان نگاه تاکتیکی است. این یکی از اشکالات بزرگی است که به اخوان وارد است. البته اخوانی ها خیلی تلاش کردند که این را محو کنند حتی شعار "الاسلام هو الحق" را حذف کردند.
آقای محمد مرسی قبل از انتخابات، در مصاحبه با شبکه بی بی سی، که بنده فایلش را ضبط کرده ام، در جواب این سؤال که که آیا شما واقعاً می خواهید حکومت اسلامی را به وجود بیاورید؟ مرسی در جواب می گوید: نه ما فعلاً اصراری نداریم، ما می خواهیم یک جامعه مدنی باشیم در چهارچوب اسلام. یعنی دقیقاً همان حرفی که آقای اردوغان می زند. آقای اردوغان برعکسش را می گوید. می گوید بله ما یک حزب اسلامی هستیم، ولی قبول داریم در قواعد و در چهارچوب آتاتورکیسم داریم کار می کنیم. ما در داخل حکومت بر اساس قوانین لائیک کار می کنیم، ولی در داخل حزب و به احزاب سمپات خودمان اسلام را تبلیغ می کنیم و این هم تناقض و تعارض با آتاتورکیسم ندارد. پس این نگاه ایدئولوژیک اخوان به حکومت بود.
همین نگاه خاص ایدئولوژیک سبب شد تا بین اخوان و گروه های سیاسی دیگر مصر فاصله بیفتد و اخوان هم نتوانست این فاصله را از بین ببرد. این جدایی در مورد احزاب نزدیک به اخوان مانند سلفی ها هم اتفاق افتاد. سلفی ها چرا از اخوان جدا شدند؟ این ها که مؤتلفین و متحدین اخوان بودند و 73 درصد کرسی های مجلس شعب را در اولین انتخابات به دست آوردند. ما دیدیم که یک شاخه از سلفی ها در جلسه عزل مرسی شرکت و سخنرانی کردند. گفتند ما برای جلوگیری از حمام خون و جنگ داخلی وارد عمل شدیم. هم حزب سلفی النور و هم جماعت اسلامی می گویند ما نه شیوه و رویه اخوان المسلمین را قبول داریم و نه میخواهیم لائیک ها و لیبرال ها مسلط شوند. ما می خواهیم یک حکومت ائتلافی باشد و الآن هم طرح قابل قبولی را ارائه کردند. اما معلوم نیست که اخوان و لائیک ها زیربار بروند.
تحلیل شما از عملکرد دولت آقای مرسی در طول یک سال گذشته چیست؟
افقهی: در رابطه با عملکرد هم اخوان قبل از این که خود را در قوه مجریه تثبیت کند، رفت و با دیگر قوا درگیر شد. با ارتش درگیر شدند و با قوه قضاییه هم همین طور. در مصر رئیس جمهوری حکم دادستان را تنها توشیح می کند نه این که دادستان را تعیین کند. چه کسی تعیین می کند؟ قوه قضاییه. این قوه اعرف است بر شخصیت ها و رجال خودشان. این در حالی بود که آقای مرسی اصلاً نیازی نداشت به این تغییرات. شما وقتی تازه آمده اید و با تلی از مشکلات اقتصادی، سیاسی، امنیتی، خدماتی، اجتماعی، مردمی، ترافیک روزمره و این ها درگیر هستید، نباید با یک قوه ای که خودش مستقل هست و رجال شریفی هم در آن هست که در مقابل سادات و عبدالناصر ایستادند و در مقابل خود حسنی مبارک هم ایستادند، درگیر شوید.
با ارتش هم درگیر شدند و آقای "طنطاوی" را برکنار کردند و آقای "عبدالفتاح السیسی" را به عنوان وزیر دفاع تعیین کرد. در موضوع تدوین قانون اساسی نیز اخوان به جای اینکه ابتدا قانون اساسی را تدوین کند که به مثابه خشت زیرین ساختار حکومت است، ابتدا رفتند به سمت انتخابات پارلمانی. حزب "الوفد" که مانند اخوان از احزاب باسباقه مصری است نیز گفت که اول باید قانون اساسی تدوین شود ولی اخوان رفتند به سمت پارلمان. اخوان در ابتدا باید اصرار بر قانون اساسی می کرد. این جا ناپختگی کردند و بعد همین مسأله یقه خودشان را گرفت. در جریان تشکیل کمیته تدوین قانون اساسی نیز مخالفین اخوان روی ترکیب این کمتیه اشکال گرفتند.
این کمیته تشکیل شد که با اعتراضات زیادی همراه بود زیرا اکثریت با اخوانی ها و سلفی ها بود، لذا این کمیته متوازن و متعادل نیست و اصلاً نباید قانون اساسی را بر اساس اکثریت و اقلیت نوشت. حالا امروز اخوان اکثریت هستند فردا اگر حزب الوفد اکثریت شد می تواند قانون را عوض کرد؟ این اشکال اشکال قابل توجهی بود. قانون اساسی نوشته شد. خب گروه های معارض قانون اساسی را قبول نکردند. گفتند آقا پانزده شانزده اصل در قانون اساسی اشکال دارد. اخوان به این اعتراضات اعتنا نکردند. همین رفتارها سبب شد تا جایگاه اخوان تضعیف شود و ریزش اخوان نیز بیشتر شود. تا این جا بحث هنوز به درگیری های تن به تن و قهری نرسیده است.
(ادامه دارد)