کد خبر 234365
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۷

رضا امیرخانی گفت: حزب‌اللهی‌ و مدافع انقلاب اسلامی هستم اما عده‌ای مرا بی‌بصیرت می‌دانند و می‌گویند در برخی شرایط مواضع درستی نداشته‌ام.

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، روز گذشته مراسم «عصر تجربه» با هدف انتقال تجربیات داستان نویسی با حضور رضا امیرخانی نویسنده جوان در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.

رضا امیرخانی در ابتدای این نشست در تعریف خود از داستان گفت : سخت‌ترین سوال همین تعریف داستان است. تعریف من یک تعریف اصیل است و از جایی نگرفته‌ام شاید تعریف منطقی هم نباشد من داستان را به گونه‌ای می‌نویسم که مخاطب نتواند از آن جدا شود. داستان باید شخصیت و خط داستانی داشته باشد و آینده و پایان داستان برای مخاطب مشخص نباشد.

 این نویسنده در بخش‌های دیگری از نشست دیروز خود در بنیاد ادبیات داستانی، ضمن اعلام این مطلب افزود:

- شکل‌گیری داستان بر اساس شخصیت است. خواننده با خواندن هر جمله باید از خود بپرسد که در آینده چه خواهد شد. مواجهه من به عنوان یک داستان‌نویس با واقعیت، این است که باید عناصر خودم را پیدا و توصیف کنم. کار من کشف رابطه‌های زیباشناختی است. عادت زیادی هم به یادداشت برداشتن دارم و ۲۰ سال است که همراه من است. من در روز ۵ تا ۷ ساعت برای نوشتن وقت می‌گذارم.

- هیچ داستانی عمیقی نیست که خواننده را بدون سوال رها کند و همیشه این گونه داستان‌ها با سوال تمام می‌شود. در فضایی زندگی می‌کنیم که داستان عاشورا را بارها شنیده‌ایم اما هنوز درباره آن سوال وجود دارد. واقعه هر قدر عمیق‌تر باشد، سوالات بیشتری در مورد آن طرح می‌شود.

- من شخصیت‌نویس هستم. ضعف من، ضعف خط داستانی است. شخصیت هر قدر پیچیده‌تر باشد، بیشتر راجع به آن فکر می‌کنم و اولین چیز شخصیت که برای من مهم است، لحن آن است. نوع پوشش و طبقه اجتماعی و شغلش برای من مهم نیست.

- نویسندگی بهاری دارد و دوران جوانی بهار نویسندگی است. الان فکر می‌کنم هر قدر که زور بزنم بیشتر از سه تا چهار کتاب دیگری نمی‌توانم بنویسم و همه هم توفیق نوشتن در جوانی را پیدا نمی‌کنند.

- از نویسندگان تجربه‌گرا هستم و راجع به مسائلی که تجربه‌ کرده‌ام می‌نویسم. دوست دارم چیزی را بنویسم که مخاطب از آن چیزی نمی‌داند. من حزب‌اللهی‌ و مدافع انقلاب اسلامی هستم و اینجا زندگی می‌کنم اما عده‌ای مرا بی‌بصیرت می‌دانند و می‌گویند که در برخی شرایط مواضع درستی نداشته‌ام. لازم نیست مواضعم را همیشه و به طور مستقیم داد بزنم.

- وقتی جنگ نرم گفته می‌شود، ۷۰ میلیون آن را می‌شنوند و می‌دانند و یک تجربه مشترک بین ماست. در اینگونه مسائل مشترک باید از زوایه جدیدتری که تا به حال مطرح نشده به آن پرداخت.

- من وقتی شروع کردم یک قصه طولانی نوشتم که چاپ شد. من نویسنده نبودم و قصه چاپ کردن هم کار راحتی است. ناشر کتاب اول، حق التالیفم را هم به من نداد. فقط ۳۰۰ نسخه از همان کتاب را من داد. در فروش این نسخه‌ها مانده بودم. خودم آن را به کتابفروشی‌ها بردم تا بفروشم. در نهایت آن را به یک پخش‌کننده کتاب سپردم که البته با ۳۵ درصد حق فروش خود را از مبلغ فروش کتاب‌ها کسر کرد.

- کار سوم زمانی چاپ شد که روش‌های ارتباطی برای تبلیغ آن وجود نداشت. همان کتابی که شش سال طول کشید تا سه هزار نسخه آن به فروش رود، الان سالی ۱۰ هزار نسخه آن به فروش می‌رود.

- زمانی باید از خود به عنوان نویسنده یاد کنیم که بتوانیم برای سوال "کتاب بعدی شما چیست؟" جوابی داشته باشیم. من ۱۰ سال قبل اینگونه نبودم. یک شاعر ورشکسته بودم و علاقه‌ام به زبان مدیون ذوق شعری است که در نوجوانی داشتم.

- زبان داستانی در جهان عرب ضعیف است اما زبان روزنامه‌نگاری‌شان از ما جلوتر بوده و ۱۲۰ سال سابقه روزنامه‌نگاری دارند.

- زبان فارسی باید این قابلیت را داشته باشد که وقتی حکم جدیدی وارد آن بتواند آن را هضم کرده و پویا و زایا باشد و این طور نباشد که اگر می‌خواهیم درس مهندسی بخوانیم در بیان اصطلاحات آن، انگلیسی صحبت کنیم.

- یک نویسنده باید متوجه تمام نقدهای اثرش باشد. وقتی درباره انقلاب اسلامی می‌خواهیم کتاب بنویسیم باید ضدانقلاب‌های شاخص را بشناسیم. وقتی به عنوان یک انقلابی درباره انقلاب می‌نویسیم اگر کتاب، ضدانقلاب درآمده، دیگر درآمده است. اگر نویسنده می‌خواهد مذهبی بنویسد باید خودش هم مذهبی باشد.

- سایتی راه انداخته بودیم که در هدر آن نوشته بودیم جایگاه فرهنگ باید عمیق‌تر و بالاتر از سیاست باشد اما در میان ما آدم‌هایی پیدا شدند که گفتند سیاست مهم‌تر از فرهنگ است.