او که ازجمله برجستهترین نقالان ایران و جهان است و نقل خوانیاش زبانزد عام و خاص است در این روزها چارهای جز تکیه بر تخت بیمارستان ندارد.
و حالا داشتم با عکاس به دیدنش میرفتم. به دیدن نقالی که خیلیها در نقاط مختلف دنیا دوست دارند او را ببینند و نقالیش را بشنوند.
مرشد ترابی در طبقه اول بستری بود. به گفته پرستارها برای دیدنش هماهنگی لازم بود و ما بعد از انجام هماهنگیهای لازم توانستیم به اتاق 107 سه تخته بیمارستان وارد شویم.
توی آن اطاق جز پیرمردی تنها که بیماری پوستش را به استخوان چسبانده بود کسی نبود.آنقدر که اگر بیماران دیگری در اتاق بودند قطعا به سختی شناخته میشد.
خواب و بیدار بود، که پرستار آمد و گفت نباید بدون دستکش به او دست بزنید و خاطرنشان کرد که روز گذشته یک عمل جراحی را پشت سر گذاشته است.
مابین همین گفتگوها بود که ولیالله ترابی چشم باز کرد، سفیدی چشمش زرد شده بود، سلام کردیم و جوابمان را داد. با اشاره به پرستار با حالتی دستوری فهماند که زیر سرش را بالا بیاورد.
حالش را پرسیدیم و او با سختی و با صدایی نامفهوم گفت: یک شبه مریض شدم، به زورخانه رفته بودم که متوجه شدم تمام بدنم میلرزد، الانم که حدود دو هفته است که در بیمارستان هستم.
مرشد درباره دوران زندگی خود و چگونگی نقال شدنش نیز گفت: 72 سالهام و از 32 سالگیام نقالی میکنم. نقالی یک تئاتر تک نفره است اما قدر این هنر تک نفره را اینجا نمیدانند. برای نقالی به رم، فرانسه،سوئد و چند کشور دیگر رفته بودم، زمانی که در حین اجرا ادب، احترام و خونگرمی مردم را میدیدم تازه نقالی به تنم میچسبید.
از او پرسیدیم که نقالی را از چه کسی آموختید؟
نگاهی پر از غرور و مردانگی به چپ و نگاهی به راست کرد و گفت: از خودم.
بعد سکوت کرد و دوباره بعد از چند دقیقه نگاهی کرد و گفت: هر کس تا عاشق کارش نباشد نمیتواند کار کند.
مجددا سکوت کرد و بعد از چند لحظه با آه حسرت گفت: من عاشق کارم هستم.
در این هنگام بود که پرستار برای دادن داروهایش وارد اتاق شد، شربتی را به او داد تا بخورد اما مرشد گفت: این شربتها برای نقال و خواننده خوب نیست.
این نقال برجسته کشور خطاب به مسئولین گفت: اگر میخواهند که هنر نقالی زنده بماند به آن بها بدهند اگر هم نمیخواهند که هیچ.
ترابی که طی این سالها همانند دیگر نقالان این ملک سختیهای فراوانی را متحمل شده است و همواره برای زنده نگه داشتن این هنر به صورت فردی تلاش کرده است، گفت: همه مشکلات همین بود،تنهایی.
وی درباره آینده نقالی نیز این طور گفت: نقالش کجاست که آیندهاش را ببینم.
طبیعی است که ترابی و هم نسلان او بی مهریهای فراوان دیدهاند و وعدههای فراوان شنیدهاند که دل به کسی گرم نمیکنند و همین بی مهریها به این هنر باعث شد این نقالان امیدی به آینده هنرشان نداشته باشند.
مرشد ترابی درباره ناگفتههای این سالها و اینکه آیا تمایلی برای بیان آنها دارد، با حسرت گفت: ناگفته در سینه بسیار دارم اما نمیگویم.
وی درباره نقالی مورد علاقهاش نیز بیان داشت: نقل «زال و رودابه» را بسیار دوست دارم و به محض اینکه از بیمارستان مرخص شوم، باردیگر نقالی خواهم کرد.
مرشد ترابی که روزگاری قدرت نقلش و غرورش دل هر مخاطبی از نقلهایش میلرزاند امروز تنها کارش مدارا کردن با بیماری است، او که در تهیه داروهایش نیز دچار مشکلات مالی است به تازگی با مساعدت خانه تئاتر توانسته کارت بیمه طلایی را دریافت کند اما باز هم جوابگو نیست. اگرچه پیش از این نیز کمکهای مالی از سوی مرکز هنرهای نمایشی و چند نهاد دیگر صورت گرفته بود ولی باز هم کفاف مخارج را نمیدهد.
این روزها موسسه حمایت از هنرمندان پیشکسوت نیز با پیگیریهای برخی هنرمندان به وسط کشیده شده است اما به دلیل اینکه درجه هنری ولی الله ترابی معادل دکتری نیست از دست این موسسه کاری برنمیآید همه چیز بستگی به موافقت و مساعدت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای حمایت مالی از این هنرمند فرهیخته کشورمان دارد.