ویژه نامه ضیافت مشرق - کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان اخیراً به چاپ هفتم رسید. به این بهانه، در نیمۀ پایانی و روزهای اوج این ضیافت الهی، گزیدههایی از این کتاب را در چند بخش مستقل منتشر میکنیم. بخش اول از این گزیده را در ادامه میخوانید:
1. شاید یک فرصت آشنایی برای غریبهها
1. شاید یک فرصت آشنایی برای غریبهها
رمضان شاید یک فرصت آشنایی است، برای ما غریبههایی که از عالم حضور و تقرّب دوریم و با احوال آشنایان و عاشقان بیگانه. پس اگر در ضیافت، آشنایی حاصل نشد بهتر است خود را معطّل نکنیم و شغل دیگری غیر از آدم شدن اختیار کنیم. وقتی در خانهایم به خدمت صاحبخانه نمیرسیم، میخواهید در خیابان از شرم حضورش به او خدمت کنیم؟
شاید رمضان برای ما که با او آشنایی داریم، محلّی باشد که خدا خواسته است به واسطۀ این ضیافت، خود را به او نزدیکتر بیابیم. مایی که پس از هر غفلت و معصیتی، اولین ضربهای که میخوریم این است که فکر میکنیم از نظر خدا افتادهایم و او دیگر ما را دوست ندارد و به ما نگاه نمیکند؛ و کسی هم نمیتواند بهسادگی ما را متقاعد کند که همیشه خدا نگران ماست و ما را دوست دارد و ما او را هنوز از دست ندادهایم، شاید فضای مهمانی بتواند باور ما را نسبت به مهربانی خدا بهتر کند و امید ما را به بهتر شدن بیشتر نماید.
ما که با هر گناه، اولین بلایی که سر خود میآوریم این است که خود را از رحمت خدا «مأیوس» میکنیم، و راه بازگشت را به روی خود میبندیم، در ضیافت، بدون کسب لیاقت هم میتوانیم به یک پذیرایی خوب «امیدوار» باشیم و از اکرام خدا احساس گرامی بودن بکنیم، که همین مایۀ کسب بسیاری از فضائل خواهد بود و سرمایۀ بسی از فوائد خواهد شد.
2. شاید بناست محترم شویم، تا خود را مَحرَم احساس کنیم
شاید بناست در مهمانی محترم شویم، تا خود را کمی مَحرَم احساس کنیم و معاصی را بر خود حرام سازیم و مانند حاجیان که در بدو ورود به خانۀ خدا احرام میبندند، مُحرِم گردیم و از وصال خوبان محروم نمانیم. شاید میخواهد به ما بگوید که ما هم میتوانیم مَحرم اسرار باشیم و مقرّب دربار ربوبی گردیم. چون بسیاری اوقات ما چون خود را آدم حساب نمیکنیم هر غلطی را مرتکب میشویم، و چون خود را ناتوان میدانیم هیچ اقدامی نمیکنیم.
3. برای اینکه احساس غریبی نکنیم
البته ضیافت برای این هم هست که ما احساس غریبی نکنیم و از صاحبخانه فرار نکنیم و کمی در کنار او قرار بیابیم. خدا هرچه ایستاد و صبر کرد که ما در طول سال، خود به سمت او بیاییم، نیامدیم؛ پس او خود ما را مهمان کرد که این اُنس ایجاد شود و وحشت زدایی تحقّق پیدا کند، تا در آینده بلکه این خاطرۀ خوش، ما را به سوی او بازگرداند و ما را برای تکرار یک تجربۀ شیرین به مراجعت بکشاند.
4. شاید فرصتی است برای نمایش بخشندگی میزبان
احتمال هم دارد که میزبان میخواهد ظرفیت بخشندگی و بندهپروری خود را به نمایش بگذارد تا ما هم نشان بدهیم برازندۀ بخشودگی و بندگی او هستیم. او میخواهد در سرسرای بارگاه ربوبی، خدایی خود را به رخ بکشد، و از ما میخواهد پرستش و پرواز خود را به سوی بالا بلندِ مقام او به دیدۀ ملائک بیاوریم. این نمایش، هم از جانب او دلرباست و هم از جانب ما زیبا. و رؤیت این زیباییها رزق و روزی اهل تقوا و دیانت است.
5. آغاز یک آشنایی یا التیام درد عاشقی
و شاید هم مهمانی برای رفع غریبی و دلتنگی ما باشد، که خدا خوب میداند در دوری از نیستان حضور او، نیک به تنگ آمدهایم و نینوایی در نی وجود ما برپا شده است. همچنان که مهمانی برای بعضیها سبب آغاز درک و آشنایی است، برای بعضیها هم سبب التیام درد عاشقی و دلدادگی است.
6. فرصتی برای فاصله گرفتن از دیگران و درک تنهایی خود
شاید هم میخواهد کمی از دیگران فاصله بگیریم تا تنهایی خود را بازیابیم و از آلودگیهایی که در جریان ارتباطها نصیبمان شده است، کم نماییم. یعنی میخواهد با او اُنس بگیریم که علامت اُنس گرفتن با خدا فاصله گرفتن قلبی است از مردم. مگر امیرالمؤمنین(ع) نفرمودند: «ثَمَرَةُ الاُنسِ بِاللهِ الإستِیحَاشُ مِنَ النَّاسِ؛ نتیجۀ اُنس با خدا، وحشت از (اُنس با) مردم است.»(1)
7. زمینهای برای آشنایی با یکدیگر
احتمال هم دارد بخشی از ضیافت برای آشنایی ما با یکدیگر ترتیب داده شده باشد. ما آدمها وقتی از هم بدجوری فاصله میگیریم؛ گویی از خودمان هم جدا میشویم. و وقتی دلهایمان به هم نزدیکتر میشود، گویا بیشتر به خود میآییم و بهتر به خدا میرسیم. با تکبّرمان نسبت به هم تواضعمان به خدا کم میشود و با مهربانیمان به یکدیگر خدا به ما مهربانتر میشود. در یک مهمانی وقتی مهمانان دور صاحبخانه جمع میشوند، در واقع گردهمایی میکنند و به هم نزدیکتر میشوند. البته این جلوت با آن خلوت مذکور در قبل تعارضی ندارند.
سفارشهای پیامبر اکرم(ص) دربارۀ مهربانی مؤمنان با یکدیگر در این مهمانی معنوی انسان را به تعجب وا میدارد. گویی این ضیافت جز یک آشتیکنان برای مهمانان چیز دیگری نیست؛ و تمام فلسفۀ این مهمانی، همین مهربانی بوده است. میفرمودند:
«وَ تَصَدَّقُوا عَلَی فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَایَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَایَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَی أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَی أَیْتَامِکُمْ.»(2)
«وَ تَصَدَّقُوا عَلَی فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَایَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَایَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَی أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَی أَیْتَامِکُمْ.»(2)
«به فقراء و مستمندانتان صدقه دهید. بزرگترهایتان را احترام کنید و به کودکانتان محبت بورزید. به خویشانتان نیکی کنید و زبانتان را حفظ نمایید و دیدگانتان را از آنچه نگریستن بر آن حلال نیست، بپوشانید و گوشهایتان را از آنچه شنیدنش حلال نیست، باز دارید، و به ایتام دیگران محبت کنید تا به ایتام شما محبت کنند.»
«أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ.»(3)
«ای مردم هر که در این ماه خوی خود را نیکو گرداند، از صراط بگذرد در آن روز که قدمها بر آن بلغزد. و هر که بر زیردستانش سبک گیرد، خداوند حساب او را آسان کند. و هر که شرّ خود را در این ماه از دیگران باز دارد، خداوند در روز قیامت غضبش را از او باز میدارد. و هر که یتیمی را گرامی دارد، خداوند در روز قیامت او را گرامی دارد. و هر که به خویشانش نیکی کند، خداوند در روز قیامت به او نیکی کند؛ و هر که از خویشانش منقطع شود، خداوند در قیامت رحمتش را از او قطع کند.»
8. لحظاتی در کنار اولیای خدا ...
اما قویترین احتمال برای غرض اصلی این ضیافت و یا به تعبیر دیگر مهمترین فایدۀ این مهمانی آن است که ما با اولیاء خدا که خانهزادند و نمک پرورده، عبد خدایند و عزیز او، سفرهداران ضیافت دربارند و ساقیان شرب طهور، مأموران به پذیرایی از مهماناناند و مأنوسان با ذکر میزبان، لحظاتی را در کنار هم باشیم. و الا خدا که همیشه با ما هست و ما هم همیشه مهمان او هستیم.
گویا او خواسته است فاصلۀ ما را با دوستان خاص خود کم کند، تا با نور ایشان راه یابیم و در حضور اینان راه برویم. تا در وجود خوبان بر قلوب ما تجلّی کند و در وجوه خوبرویان از ما دلبری نماید. تا با نشان دادن ولیّ خود، تمام مقصود خود را از هدایت ما و نزول قرآن بیان کند، و با نشاندن ما در مکتب ولایت، نعمت خود را به اتمام رساند.
تا هم ما را به حبّ آنان امتحان کند و هم ایشان ما را به حبّ خدا مبتلا کنند. تا هم ما اسوههای گم کردۀ خود را باز یابیم و هم آنان ما را در کنار خود بیابند که بتوانند ما را به لطف خود نوازش کنند. چون هر چقدر ما به آنان محتاجتریم، بیش از آن، آنان به ما مشتاقترند.
اگر این سخن عین صواب نیست، پس چرا شب قدرِ این ضیافت، شب نزولِ بهیکبارۀ قرآن است؟ مگر آنهمه کلام را بهیکباره گفتن، مثل این نیست که خداوند با نشان دادن ولیّ خود به اهل عالم، بهیکباره بخواهد بگوید آنچه میخواستم تماماً همین است؟ اگر این سخن به صواب نیست، چرا همۀ امور و تقدیرات سالانۀ بندگان، یعنی مهمانان، باید به اطلاع و امضاء ولیّ خدا برسد؟ و چرا امیرالمؤمنین خود فرمودند: «اَنَأ صَلوةُ المُؤمِنینَ وَ صِیامُهُم؛ من نماز مؤمنانم و روزۀ ایشانم.»(4)؟
پاسخ این حرفهای نگفتنی معلوم است. البته تحقیق بیشتر دربارۀ این نکات را در مباحث مربوط به معارف ولایی جستجو و پیگیری نمایید و هماکنون گفتگو را رها کرده، به خود مراجعه کنید و خود را امتحان کنید. بهسادگی در مییابید که در ضیافت رمضان، خود را به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نزدیکتر احساس میکنید و بیشتر علاقهمندید. پس در این مهمانی خود را ملازم ایشان قرار دهید و از کنار یادشان جایی نروید که ضرر خواهید کرد.
***پی نوشتها
1. غررالحکم، ص199، فی عبادة الله، ح3949.
2. عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295، باب 28، ح53.
3. عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص295، باب 28، ح53.
4. تفسیر انوار العرفان، ج2 ص533، ذیل آیه 115 از سورۀ بقره.