آیت‎الله تهرانی می‌گفت: اگر می‏خواهی دعا کنی، ابتدا در پی این باش که خدایا! بینشم را نسبت به دنیا تصحیح کن تا دنیا هدف و بزرگ‎ترین غصه‌ام نشود؛ اگر دعایت مستجاب شد، آن‏وقت برای دنیایت دعا کن.

به گزارش ویژه نامه ضیافت مشرق- امروز نوزدهمین روز ماه ضیافت الهی، روز ضربت خوردن حضرت مولی الموالی، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) است که مابین شب‌های قدر واقع شده است؛ شبی که مطابق روایات قلب ماه رمضان است: «قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ»(بحارالأنوار، ج 58، ص 376). ماه رمضان امسال با همه شور و حلاوت روحانی‌اش برای تهرانی‌ها غمی در دل نهفته دارد و آن خلأ بزم‌های معرفت و اخلاق استاد مبرز اخلاق و عرفان آیت‌الله آقامجتبی تهرانی است. در آستانه ماه مبارک رمضان، متن سلسله جلسات این استاد فقید اخلاق در ماه رمضان سال 90 با موضوع دعا منتشر می‌شود. جلسه نوزدهم (28 مردادماه 1390):


بینشمان را نسبت به دنیا و خود تصحیح کنیم

معصومین(علیهم‏السلام) ترسیم این بینش صحیح را تحت قالب مثال به ما آموخته‎اند. پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) می‏فرمایند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ مَنْ فِی الدُّنْیَا ضَیْفٌ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ عَارِیَةٌ وَ إِنَّ الضَّیْفَ مُرْتَحِلٌ وَ الْعَارِیَةَ مَرْدُودَه».  در این روایت شریفه، پیغمبر اکرم دیدگاه انسان نسبت به خود و دنیا را در قالب مثال فرموده است. دیدگاه انسان نسبت به خودش باید مانند مهمانی باشد که از اینجا می‎رود و کوچ می‎کند؛ امّا نسبت به دنیا باید مانند مالی عاریه‏ای باشد که باید آن را پس داده و برود و تنها می‏تواند از آن استفاده کند.  مالکیت انسان در دنیا اصالت ندارد. اصالت آنجایی است که انسان مالک آن باشد؛ در حالی که دنیا در نزد ما عاریه است.

انسانی که ادّعا می‎کند مؤمن است و نشئه دیگر را قبول دارد، باید دیدگاهش نسبت به خودش در ارتباط با دنیا این‏گونه باشد که در این دنیا مهمان است و  دنیا برای او اصالت ندارد و او مالک دنیا نیست. پیغمبر اکرم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) می‏فرمایند: «كُونُوا فِی الدُّنْیَا أَضْیَافاً». دیدگاه شما باید این‏گونه باشد که چند صباحی در این دنیا مهمان هستید و این دنیا برای شما اصالت ندارد.

نتیجه هدف‏انگاریِ دنیا

اگر انسان برای دنیا اصالت قائل شد، پی‏آمدش این می‏شود که دنیا برای انسان هدف می‎شود؛ بنابر این بیشترین تلاش خود را صرف رسیدن به هدف خود می‏کند. اگر برای دنیا اصالت قائل شدم، دنیا هدف می‎شود نه وسیله؛ و به طور طبیعی اگر انسان به هدفش نرسد، بالاترین غصّه‎اش دنیا می‎شود. اگر دنیا در دستم بود و از بین رفت، بالاترین غصّه‏ام دنیا می‏شود. اگر تلاش کردم و دنیا را به دست نیاوردم، باز هم بالاترین غصّه‏ام دنیا می‏شود. چون هدفم از دست رفته است.

یکی از راه‎های تلاش برای رسیدن به هدف، دعا کردن و از خدا خواستن است. تا جایی که بتوانم، تلاش می‏کنم و پس از آن که از تلاش خود ناامید شدم، به خدا رو می‎آورم و از خدا می‏خواهم که  کمکم کند تا به هدفم برسم و دنیایم را به دست بیاورم. چه چیز موجب شد که من به این وادی آمدم؟ بینش غلط من نسبت به دنیا و به خودم در ارتباط با دنیا مرا به این سمت کشاند. پس انسان باید دیدگاهش را در این دو رابطه تصحیح کند.

فقر و غصّه، نتیجه دنیاخواهی

ابن ابی‏یعفور که از اصحاب امام صادق(علیه‎السلام) است، از ایشان نقل می‏‌کند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْیَا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ یَنَلِ الدُّنْیَا إِلَّا مَا قُسِّمَ له»؛ کسی که صبح و شام کند در حالی که دنیا بزرگ‎ترین همّ او باشد، خداوند نیازمندی را بین دو چشمش قرار می‎دهد. یعنی همیشه احساس کمبود می‎کند و  از دنیا جز به مقداری که برای او مشخص شده برخوردار نمی‏گردد.

«همّ» دو معنا دارد؛ یکی آهنگ به سوی هدف و هدف‎گیری و دومی غصّه و غم و اندوه. کسی که شب تا صبح و صبح تا شب به دنبال دنیا باشد، همیشه در ترس به سر می‏برد؛ چرا که دنیا بزرگ‎ترین غصّه او است. می‏گوید هرچه می‎خواهد بشود، ولی این دنیا از بین نرود! اگر «همّ» را به معنای غصّه بگیریم، بزرگ‎ترین غصّه، آن‏جایی است که انسان به هدفش نرسد. اگر بزرگ‎ترین همّ انسان دنیا باشد- چه به معنای هدف و چه به معنای غصّه- دنیا هدف انسان می‏شود و انسان برای دنیا اصالت قائل می‏شود و دیگر آن را به عنوان ابزار و وسیله نمی‏بیند.

بی‏نیازی و آرامش، نتیجه آخرت‏طلبی

امام صادق(علیه‏السلام) در ادامه روایت می‏فرمایند: «وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْغِنَى فِی قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَه».  در مقابل گروه پیشین، کسی که بزرگ‎ترین هدف و غصّه‎اش آخرت باشد، خداوند بی‎نیازی را در دل او قرار می‎دهد. چنین فردی که از دنیا به مقدار کفاف بهره‏مند است، هیچ‏گاه احساس نیاز نمی‎کند. او نشئه آخرت را بزرگ‎ترین مقصد، هدف، اندوه و غصّه خود قرار می‎دهد و خداوند بی‎نیازی را در دل او قرار می‏دهد و به اندازه نیازش او را از نعمات دنیوی بهره‏مند می‏سازد. در روایت مذکور هر دو بینش مطرح شده است؛ چرا که بین صدر روایت و ذیل آن مقابله برقرار است. ابتدا به نشئه دنیا می‏پردازد و سپس نشئه آخرت را مدّ نظر قرار می‏‌دهد. مسئله این است که ما باید بینشمان را تصحیح کنیم.

دعا برای کسب بینش صحیح نسبت به دنیا

علی(علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن(علیه‎السلام) فرمودند: «لَا تَكُنِ الدُّنْیَا أَكْبَرَ هَمِّک». مبادا بزرگ‎ترین هدف و یا غم و غصّه‎ات دنیا باشد! لذا در دعاهایی که به ما آموخته‏اند، یکی از مسائلی که بیان می‏شود، دعا در جهت تصحیح بینش‏ نسبت به امور دنیوی است. اهل بیت(علیهم‏السلام) نمی‏گویند برای دنیایت دعا نکن، بلکه می‏گویند با بینش صحیح برای دنیایت دعا کن!

در روایتی نقل شده است: «رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ كَانَ یَدْعُو دَائِماً بِهَذَا الدُّعَاءِ»؛ پیغمبر اکرم همیشه این دعا را می‎کرد: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِكَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعَاصِیک»؛ خدایا! به من خشیتی عطا کن که بین من و معصیت تو فاصله اندازد. سپس می‏فرمودند: «وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا».  مبادا دنیا مقصد من و یا بزرگ‎ترین غصّه من شود. مبادا منتهای دیدِ من، دنیا شود و به آخرت نرسد.

اگر می‏خواهی دعا کنی، ابتدا در پی این باش که خدایا، بینش من را نسبت به دنیا تصحیح کن تا دنیا هدف و بزرگ‎ترین غصّه من نشود. اگر دعایت اِن‏شاءالله مستجاب شد، آن‏وقت برای دنیایت دعا کن. اگر بینشت تصحیح شد، از خدا کفاف می‎خواهی و بیش از آن نمی‎خواهی. هر چه دنیا در پی تو باشد، تو از آن گریزان هستی. چنین فردی صاحب بینش صحیح در ارتباط با دنیا است.

توسل به امیرالمؤمنین(ع)

در روایات داریم که وقتی آن حادثه عظیم در صبح روز نوزدهم ماه رمضان واقع شد، علی(علیه‏السلام) فرمودند: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه»؛ قسم به پروردگار کعبه که به هدفم رسیدم؛ از این نشئه عبور کردم و به نشئه آخرت رسیدم. حضرت بعد از آن ضربه نمی‎توانستند خود را نگه دارند و دائماً به راست و چپ متمایل می‎شدند. امام حسن(علیه‏السلام) نماز را ادامه دادند و علی(علیه‏السلام) بقیه نماز را نشسته خواندند و سپس حضرت را به صحن مسجد آوردند.

امام حسن(علیه‏السلام) سر پدر را به دامن گرفته و شروع به گریه کردند و سپس رو به پدر فرمودند پدر! کمر من را شکستی. علی(علیه‎السلام) گفت فرزندم گریه نکن؛ این را بدان که پدرت از این به بعد دیگر غم و غصه‎ای ندارد. سپس فرمودند جدت پیغمبر اکرم، جده‎ات خدیجه، مادرت فاطمه و حوریان بهشتی، همه در انتظار من هستند.

می‏‌گویند سر مبارک حضرت را بسته بودند، ولی از اطراف پارچه خون بر روی صورت حضرت جاری بود؛ رنگ صورت به سپیدی مایل شد. امام حسن(علیه‎السلام) گریه می‎کرد. علی(علیه‎السلام) بی‎هوش شد؛ اشک‎های امام حسن(علیه‏السلام) روی چهره علی(علیه‎السلام) ریخت؛ حضرت چشمش را باز کرد، دید امام حسن(علیه‏السلام) گریه می‎کند. گفت فرزندم گریه مکن؛ از گریه‎های تو ملائکه آسمان به گریه در می‎آیند. بعد، علی(علیه‏السلام) شروع کرد به دعا کردن: «إلَهِی أسألُکَ مُرَافَقَةَ الأنبِیَاءِ وَ الأوصِیَاءِ وَ أعلَی دَرَجَاتِ جَنَّةِ المَأوَی». این دعای علی(علیه‏السلام) در مسجد کوفه بود؛ امّا صدای منادی به خانه علی(علیه‏السلام) که رسید، دختر علی شروع کرد صدا زدن: «وَا أبَتَاهُ وَا أمِیرَالمُؤمِنینَاه»... .

گزیده:
اگر می‌‏خواهی دعا کنی، ابتدا در پی این باش که خدایا، بینش من را نسبت به دنیا تصحیح کن تا دنیا هدف و بزرگ‎ترین غصّه من نشود. اگر دعایت اِن‏شاءالله مستجاب شد، آن‏وقت برای دنیایت دعا کن. اگر بینشت تصحیح شد، از خدا کفاف می‎خواهی و بیش از آن نمی‎خواهی. هر چه دنیا در پی تو باشد، تو از آن گریزان هستی. چنین فردی صاحب بینش صحیح در ارتباط با دنیا است.