ویژه نامه ضیافت مشرق- استاد راغب مصطفی غلوش قاری مسجد دسوقی در دسوق به روز 5 جولای 1938 ميلادی در روستای (برما) مركز طنطا در استان غربی متولد شد. پدرش می خواست كه وی را به تحصيل علوم ابتدائی بفرستد تا صاحب پست بزرگی شود ولی تدبير امور به دست خالق متعال است در روستا مكتب های زيادی بودند و گرايش و رويكرد به آنها كاملا محسوس و ملموس بود و مردم در آن زمان از آنجا كه كلمه (عالم ) جز به رجل دينی مخصوصا امام مسجد كه خطبه نماز جمعه را می خواند اطلاق نمی شد به حفظ قرآن كريم توسط فرزندانشان همت میگماشتند تا آنها عالم شوند.
بخاطر مصلحتی كه فقط خداوند از آن آگاه است يكي از نزديكان به پدر او حاج مصطفي غلوش راهنمائي مي كند كه فرزندش راغب را به يكي از اساتيد حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بياموزد و به خاطر اشتياق و عرق ديني شديدي كه در دل اهل روستا مانند حاج مصطفي وجود داشت او با اين نظر موافقت كرد و راغب را گوشزد نمود كه هر روز پس از درس به مكتب برود.
*موهبتی که خداوند به راغب غلوش داشت
موهبت الهي خودش را نشان داد و كودك 8 ساله موضوع گفتگوي اهل روستا مخصوصا اساتيد حفظ و حفاظ شد به خاطر صداي زيبايش تاثير به سزائي در شدت اهتمام استادمان به او و خير خواهي و مراقبت دائمي از او داشت چرا كه آثار خوبي را در چهره او مي ديد و آينده روشني در ميان مشاهير قاريان را از وي متوقع بود وهمين مسئله باعث شد كه راغب تاقبل از 10 سالگي موفق به حفظ قرآن كريم گردد و بعد از حفظ كامل قرآن، نيكو دانستن احكام آن بدست شيخ عبدالغني شرقاوي در روستاي برما.
درسن 14 سالگي ذكر خيرش به روستاهاي همجوار رسيد و پيشرفت تا به شهر طنطا جايگاه عالمان هم رسيد در رمضان سال 1953 دعوت هایي پشت سر هم از روستاها و شهرهاي نزديك به روستا به او رسيد در سن 15 سالگي به روستاي (محلة القصب) در استان كفر الشيخ دعوت شد اين مهم در ابتدا كار سختي بود در ميان فضایی كه امواج رقابت در بين خبرگان كرسی تلاوت در اين منطقه مخصوصا استان غربي موج مي زند چگونه بدين جايگاه بلند نائل گردد.
قاري جوان وجوانمرد و جسور به آنچه مي ديد و يا مي شنيد كه رقابتها و مسابقاتي كه آتش آنرا قاري يگانه استاد مصطفي اسماعيل بر افروخته بود به اوج خود مي رسد اعتنائي نميكرد بر او لازم بود كه بدنبال عواملي بگردد كه او را براي وقوف بر اين سرزمين سخت كمك كند و نيز قواعدي استوار كه از ميان آنها بتواند به دعوتي كه احيانا از طرف يكي از ايشان به او برمي خورد پاسخ گويد.
او به درستي دريافت كه بزرگواري و عظمت از جانب خود او سر نخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است كه با كوشش ومداومت به سويش سعي كند، بنابراين استادي استوار و متين در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجويد و قرائات را از او فرا گيرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آكادمي قرائات در مسجد احمدي ملحق شد و مرحوم استاد ابراهيم طبليهی متولي امور او شد.
*خاطره استاد راغب از ورود به آکادمی قرائات
من موفق شدم كه در منطقه خودمان يك نمونه عالي از استاد مصطفي اسماعيل قرار بدهم من در صدد تقليد او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالم قرائاتي ميگشتم تا اينكه يكي از معروفين مرا به مردي در مؤسسه احمدي راهنمايي كرد كه نامش مرحوم شيخ ابراهيم طبليهي بود كه به من تجويد و احكام درست را آموخت و من در نزد او قرائت كردم و او مرا ترغيب كرد تا هر روز در مقام احمدي قرائت كنم، مخصوصا ما بين اذن و اقامه عصر، بسياري اطراف مرا پر ميكردند و به لطف خداوند دردل بسياري از مردم راه پيدا كردم بالاخص به جهت اينكه من از استاد مصطفي در اداء اعجاب بر انگيز و محبوبش در نزد مردم تقليد ميكردم ، من به روستاهاي استان غربي دعوت شده و در استانهاي همجوار هم شناخته شدم از چيزهایي كه مرا كاملا به خودم مطمئن مي ساخت كوشش و مقاومت و حرص زياد و شديد من بر قرآن كريم و تلاوت همراه با تعهد و تقواي آن بود»
قاري جوان راغب مصطفي غلوش توانست در سن كوچكي و قبل از 18 سالگي براي خود مجد و عظمتي بيافريند ،با اينكه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و براي سربازي و اداء خدمت خوانده شد چيزي كه چاره و گريزي از آن نبود، در سال 1958میلادی در حاليكه 20 سال داشت سربازي را شروع كرد و به مركز آموزش اداره امنيت مركزي فرستاده شد.
*حرص استاد غلوش برای قرائت قرآن
استاد غلوش میگوید: با توجه به اينكه من به نيروهاي امنيت مركزي ملحق شده بودم دائما به مسجد امام حسين (ع) تردد ميكردم و خبر ميگرفتم تا اينكه اگر شده حتي يك آيه در بزرگترين و مشهورترين مساجد مصر و قاهره قرائت كنم و بر اين امر حريص بودم كه خود را به مسئولين مسجد عرضه كنم تا شايد برايم فرصتي پيش آيد تا ده آيه اي قرائت كنم يا در اين مسجد بزرگ اذان بگويم به شيخ مسجد حسيني شيخ حلمي عرفه معرفي شدم و آنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسيار از من خوشش آمد و روزي به آنچه در درونم بود تصريح كرده و از او خواستم كه بزرگواري كرده و به من براي اذان و قرائت يك عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد.
او به من گفت: راغب اگر شيخ طه فشني تاخير كرد فرصتي براي تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم كه شيخ طه فشني تاخير كند و گوئي كه درهاي آسمان به تمامي باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابت فرمود و شيخ فشني تاخير كرد و موعد اذان نزديك شد و شيخ حلمي به من گفت: آماده باش و به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگويد پس اجازه داد و مرا در كنار شيخ محمد غزالي (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتي كه با فرارسيدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد، شيخ مصطفي اسماعيل عبارتي را در آخر اذان اضافه مي كرد و مي گفت: «…الصلاة و السلام عليك يا نبي الرحمة يا ناشرالهدي يا سيدي يا رسول الله» من هم همچنانكه استاد مصطفي اذان مي گفت اذان گفتم اين در حالي بود كه من لباس سربازي به تن داشتم كه نظر مردم را به من جلب مي كرد اين موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و كشيده و زيبا مي شود ومن 10 آيه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروع كردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا كه من شبيه خيمه اي در وسط ميداني شدم و در قرائت فرو رفتم چرا كه مردم با گفتن الله يفتح عليك، يبارك فيك، تاني الآية، به من شجاعت مي بخشيدند ومن آيات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بيش از يكبار خواندم و زمان تلاوت به بيش از نيم ساعت رسيد.
من به پادگان برگشتم در حاليكه شادي ام وصف ناشدني و اعتماد به نفسم از اينكه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذار كرده بودند زياد شده بود به من براي خروج در هر زماني اجازه مي دادند و من به مسجد امام حسين (ع) زياد رفت و آمد مي كردم و به واسطه اين مسجد شهرت پيدا كردم و با اين مسئله من خيلي خوشحال شدم چرا كه در مسجدي قرائت مي كردم كه مرحوم شيخ محمود خليل حصري در آن سوره مي خواند و مرحوم شيخ طه فشني در آن اذان مي گفت و مرحوم دانشمند بزرگوار استاد غزالي در آن درس مي داد و خطبه مي خواند اين شرف عظيمي بود كه هر كس در سن من و هر حافظ قرآني آنرا آرزو داشت»
*از مسجد حسيني تا راديو
و در مسجد امام حسين (ع) شروع به جدا شدن به سمت چيزي كه خوابش را مي ديدم شدم به بزرگان مسئولان دولتي شناسانده شده و به ايشان نزديك شدم و ايشان مرا بر قرائت پيش روي جماعت تشجيع كردند و سبب از بين رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل نيرومندي بودند در رابطه با دعوت هایي (براي احياء مجالس حزن و ماتم در قاهره) كه به من متوجه مي شد در آن مجالس با مشاهير قاريان راديو مانند استاد مصطفي استاد عبدالباسط استاد حصري و غير ايشان از مشاهير همراه ميشدم، از ميان كساني كه به مسجد حسيني ميآمدند استاد محمد امين حماد که مدير راديو در آن وقت بود حاضرين به او گفتند استاد، به راغب كارتي بدهيد تا بتواند به راديو بيايد و تقاضانامه ملحق شدن به راديو را پر كند و تقديم دارد او همان جابه من كارت را داد و گفت: فردا در دفترمن در ساختمان راديو در شريفين نزد من باش، من به مسجد امام حسين (ع) رفتم وشيخ حلمي عرفه، سرهنگ صلاح الالفي و سرهنگ محمد الشماع را ديدم و هر 3 با آمدن من براي رفتن پيش مدير راديو موافقت كردند مدير بخاطر بودن من با آنها با من حسن استقبال داشت و من تقاضا نامه را نوشتم.
بنابر تاريخ اعلام شده به راديو رفتم تا امتحان را نزد هيات داوران به اتمام برسانم آن جا در اطرافم 160 قاري ديدم، ايشان به من گفتند: تو در ضمن نگهباني هستي؟ -من لباس سربازي به تن داشتم- من گفتم من هم همراه شما هستم و براي امتحان آمده ام ايشان تعجب كردند و بعضي از آنها براي من آرزوي موفقيت كردند …هيات داوران 2 قسم بود قسمتي براي صوت و قسمتي براي قرآن به من گفتند از اين قسمت بخوان «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزي الا مثلها و هم لا يظلمون» به لطف خدا موفق بودم اعضاء هيات برايم درود فرستادند و به محافظت صدا توصيهام كردند.
*گروهبان وقاري راديو
از مدت سربازي ام 20 روز مانده بود و من در صدد گرفتن گواهي پايا ن خدمت بودم و قبل از 2 يا 3 ماه انتظار معلوم شدن نتيجه را نداشتم پس از گرفتن گواهي پايا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چيزي كه انتظار نداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غير منتظرهاي از من كردند و ميگفتند: هزار بارك الله راغب مرا بغل كردند و نزديك بود روي گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضيه چيست ؟ گفتند: مگر اين خبر را نشنيدهاي؟ گفتم: كدام خبر؟ گفتند اسم و عكس تو با تيتر درشت در همه روزنامه ها درج شده كه (گروهبان قاري) خداي را سپاس كه به من صبر و تحملي داد تا اين خبر سعيد را تحمل كنم خبري كه عقل و صبر نياز داشت تا كسي در خوشحالي افراط نكند.
سبک تلاوت استاد غلوش
در رابطه با سبك استاد غلوش، بايد گفت كه ايشان تا مدتها مقلد استاد مصطفى اسماعيل بوده است تا آنجا كه شايد بسختى بتوان صوت آن دو را از يكديگر تميز داد. اما پس از ورود به صدا و سيما، بنا بر سفارش بسيارى از بزرگان، سبكى خاص براى خود در پيش گرفت; گرچه هنوز از تلاوتهاى او بوى قرائت مصطفى اسماعيل برمىخيزد و بر مشام جان مى نشيند.
از جمله قاريان و استادانى كه شيخ غلوش با آنها در ارتباط بود، مىتوان به «طبلاوى»، «حصان»، «شعيشع»، «شبيب» و «بسيونى» اشاره كرد. در زمينه سفرهاى استاد غلوش بايد گفت كه ايشان به بسيارى از كشورهاى دنيا، از جمله كشورهاىاروپايى، آسيايى و آفريقايى سفر كرده و با اساتيدى چون «خليل الحصرى»، «مصطفى اسماعيل»، «منشاوى»، «نصيرالدين طوبار» و «بسيونى» همراه بوده است.
*ماجرای مسلمان شدن 25 مسیحی با تلاوت استاد غلوش
در مسافرتى كه با مرحوم «طوبار» در ماه ربيع الاول به برخى از كشورهاى اروپايى داشتيم، در فرانسه و لندن و سپس در آمريكا و كانادا به تلاوت قرآن پرداختيم. در اين مجالس و محافل تعدادى از شنوندگان مسيحى بودند كه پس از استماع تلاوت قرآن، 25 نفر از آنان مسلمان شدند. اين عده با رئيس مركز اسلامى، «محمد رئوف» تماس گرفته، اظهار داشتند كه با شنيدن تلاوت قرآن، مسلمان شده اند.
استاد راغب مصطفى غلوش از خاطرات سفر خود به ايران مىگويد: «بواقع تا كنون چنين صحنه اى را از احساس و هيجان مردم نديده بودم. حقيقتا صحنه مباركى بود در حالى كه انظار و قلوب مردم متوجه قرآن بود، نشسته بودند و گوش مى كردند. همه آنها شيوه هاى خواندن قرآن را مى دانند و اين از فضل خداست. من آينده خوبى را براى قاريان ايرانى پيشبينى مىكنم، چون آنها از لحاظ لحن و تجويد بسيار دقيق و موفق هستند.»
استاد غلوش، آثار بسيارى از تلاوت تحقيق را به جامعه مسلمين تقديم كرده است. از جمله تلاوت سوره هاى: رحمن، حاقه، احزاب، نساء، زخرف و ابراهيم.
دانلود
ماندگارترین تلاوت مصطفی غلوش در ایران
*سفر به دول مختلف دنيا
استاد راغب بيش از 30 سال متوالي براي قرائت كتاب الله مجيد به كشورهاي جهان من جمله ايران سفر كرد و به اين نكته ايمان داشت كه اين ماموريت و رسالت سنگيني است كه به نحو شايسته بايد آنرا اداء كرد … در سالهاي اخير ماندن در مصر را ترجيح مي دهد تا ميليونها نفر از تلاوت قرآن بامدادي و روزهاي جمعه و مناسبتهاي مختلف او بهره مند شوند و نيز موقعيتي براي سفر دوستان او يعني مشاهير قاريان به دولتهاي مختلف فراهم شود. ايام مي گذرد و فضائل نيز همچنان با او ميگردد فضيلتي كه او و گروهي از بزرگان عرصه قرآن از قرآن كريم بدست آورده اند.
بخاطر مصلحتی كه فقط خداوند از آن آگاه است يكي از نزديكان به پدر او حاج مصطفي غلوش راهنمائي مي كند كه فرزندش راغب را به يكي از اساتيد حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بياموزد و به خاطر اشتياق و عرق ديني شديدي كه در دل اهل روستا مانند حاج مصطفي وجود داشت او با اين نظر موافقت كرد و راغب را گوشزد نمود كه هر روز پس از درس به مكتب برود.
*موهبتی که خداوند به راغب غلوش داشت
موهبت الهي خودش را نشان داد و كودك 8 ساله موضوع گفتگوي اهل روستا مخصوصا اساتيد حفظ و حفاظ شد به خاطر صداي زيبايش تاثير به سزائي در شدت اهتمام استادمان به او و خير خواهي و مراقبت دائمي از او داشت چرا كه آثار خوبي را در چهره او مي ديد و آينده روشني در ميان مشاهير قاريان را از وي متوقع بود وهمين مسئله باعث شد كه راغب تاقبل از 10 سالگي موفق به حفظ قرآن كريم گردد و بعد از حفظ كامل قرآن، نيكو دانستن احكام آن بدست شيخ عبدالغني شرقاوي در روستاي برما.
درسن 14 سالگي ذكر خيرش به روستاهاي همجوار رسيد و پيشرفت تا به شهر طنطا جايگاه عالمان هم رسيد در رمضان سال 1953 دعوت هایي پشت سر هم از روستاها و شهرهاي نزديك به روستا به او رسيد در سن 15 سالگي به روستاي (محلة القصب) در استان كفر الشيخ دعوت شد اين مهم در ابتدا كار سختي بود در ميان فضایی كه امواج رقابت در بين خبرگان كرسی تلاوت در اين منطقه مخصوصا استان غربي موج مي زند چگونه بدين جايگاه بلند نائل گردد.
قاري جوان وجوانمرد و جسور به آنچه مي ديد و يا مي شنيد كه رقابتها و مسابقاتي كه آتش آنرا قاري يگانه استاد مصطفي اسماعيل بر افروخته بود به اوج خود مي رسد اعتنائي نميكرد بر او لازم بود كه بدنبال عواملي بگردد كه او را براي وقوف بر اين سرزمين سخت كمك كند و نيز قواعدي استوار كه از ميان آنها بتواند به دعوتي كه احيانا از طرف يكي از ايشان به او برمي خورد پاسخ گويد.
*خاطره استاد راغب از ورود به آکادمی قرائات
من موفق شدم كه در منطقه خودمان يك نمونه عالي از استاد مصطفي اسماعيل قرار بدهم من در صدد تقليد او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالم قرائاتي ميگشتم تا اينكه يكي از معروفين مرا به مردي در مؤسسه احمدي راهنمايي كرد كه نامش مرحوم شيخ ابراهيم طبليهي بود كه به من تجويد و احكام درست را آموخت و من در نزد او قرائت كردم و او مرا ترغيب كرد تا هر روز در مقام احمدي قرائت كنم، مخصوصا ما بين اذن و اقامه عصر، بسياري اطراف مرا پر ميكردند و به لطف خداوند دردل بسياري از مردم راه پيدا كردم بالاخص به جهت اينكه من از استاد مصطفي در اداء اعجاب بر انگيز و محبوبش در نزد مردم تقليد ميكردم ، من به روستاهاي استان غربي دعوت شده و در استانهاي همجوار هم شناخته شدم از چيزهایي كه مرا كاملا به خودم مطمئن مي ساخت كوشش و مقاومت و حرص زياد و شديد من بر قرآن كريم و تلاوت همراه با تعهد و تقواي آن بود»
قاري جوان راغب مصطفي غلوش توانست در سن كوچكي و قبل از 18 سالگي براي خود مجد و عظمتي بيافريند ،با اينكه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و براي سربازي و اداء خدمت خوانده شد چيزي كه چاره و گريزي از آن نبود، در سال 1958میلادی در حاليكه 20 سال داشت سربازي را شروع كرد و به مركز آموزش اداره امنيت مركزي فرستاده شد.
استاد غلوش میگوید: با توجه به اينكه من به نيروهاي امنيت مركزي ملحق شده بودم دائما به مسجد امام حسين (ع) تردد ميكردم و خبر ميگرفتم تا اينكه اگر شده حتي يك آيه در بزرگترين و مشهورترين مساجد مصر و قاهره قرائت كنم و بر اين امر حريص بودم كه خود را به مسئولين مسجد عرضه كنم تا شايد برايم فرصتي پيش آيد تا ده آيه اي قرائت كنم يا در اين مسجد بزرگ اذان بگويم به شيخ مسجد حسيني شيخ حلمي عرفه معرفي شدم و آنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسيار از من خوشش آمد و روزي به آنچه در درونم بود تصريح كرده و از او خواستم كه بزرگواري كرده و به من براي اذان و قرائت يك عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد.
او به من گفت: راغب اگر شيخ طه فشني تاخير كرد فرصتي براي تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم كه شيخ طه فشني تاخير كند و گوئي كه درهاي آسمان به تمامي باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابت فرمود و شيخ فشني تاخير كرد و موعد اذان نزديك شد و شيخ حلمي به من گفت: آماده باش و به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگويد پس اجازه داد و مرا در كنار شيخ محمد غزالي (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتي كه با فرارسيدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد، شيخ مصطفي اسماعيل عبارتي را در آخر اذان اضافه مي كرد و مي گفت: «…الصلاة و السلام عليك يا نبي الرحمة يا ناشرالهدي يا سيدي يا رسول الله» من هم همچنانكه استاد مصطفي اذان مي گفت اذان گفتم اين در حالي بود كه من لباس سربازي به تن داشتم كه نظر مردم را به من جلب مي كرد اين موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و كشيده و زيبا مي شود ومن 10 آيه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروع كردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا كه من شبيه خيمه اي در وسط ميداني شدم و در قرائت فرو رفتم چرا كه مردم با گفتن الله يفتح عليك، يبارك فيك، تاني الآية، به من شجاعت مي بخشيدند ومن آيات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بيش از يكبار خواندم و زمان تلاوت به بيش از نيم ساعت رسيد.
من به پادگان برگشتم در حاليكه شادي ام وصف ناشدني و اعتماد به نفسم از اينكه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذار كرده بودند زياد شده بود به من براي خروج در هر زماني اجازه مي دادند و من به مسجد امام حسين (ع) زياد رفت و آمد مي كردم و به واسطه اين مسجد شهرت پيدا كردم و با اين مسئله من خيلي خوشحال شدم چرا كه در مسجدي قرائت مي كردم كه مرحوم شيخ محمود خليل حصري در آن سوره مي خواند و مرحوم شيخ طه فشني در آن اذان مي گفت و مرحوم دانشمند بزرگوار استاد غزالي در آن درس مي داد و خطبه مي خواند اين شرف عظيمي بود كه هر كس در سن من و هر حافظ قرآني آنرا آرزو داشت»
*از مسجد حسيني تا راديو
و در مسجد امام حسين (ع) شروع به جدا شدن به سمت چيزي كه خوابش را مي ديدم شدم به بزرگان مسئولان دولتي شناسانده شده و به ايشان نزديك شدم و ايشان مرا بر قرائت پيش روي جماعت تشجيع كردند و سبب از بين رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل نيرومندي بودند در رابطه با دعوت هایي (براي احياء مجالس حزن و ماتم در قاهره) كه به من متوجه مي شد در آن مجالس با مشاهير قاريان راديو مانند استاد مصطفي استاد عبدالباسط استاد حصري و غير ايشان از مشاهير همراه ميشدم، از ميان كساني كه به مسجد حسيني ميآمدند استاد محمد امين حماد که مدير راديو در آن وقت بود حاضرين به او گفتند استاد، به راغب كارتي بدهيد تا بتواند به راديو بيايد و تقاضانامه ملحق شدن به راديو را پر كند و تقديم دارد او همان جابه من كارت را داد و گفت: فردا در دفترمن در ساختمان راديو در شريفين نزد من باش، من به مسجد امام حسين (ع) رفتم وشيخ حلمي عرفه، سرهنگ صلاح الالفي و سرهنگ محمد الشماع را ديدم و هر 3 با آمدن من براي رفتن پيش مدير راديو موافقت كردند مدير بخاطر بودن من با آنها با من حسن استقبال داشت و من تقاضا نامه را نوشتم.
*گروهبان وقاري راديو
از مدت سربازي ام 20 روز مانده بود و من در صدد گرفتن گواهي پايا ن خدمت بودم و قبل از 2 يا 3 ماه انتظار معلوم شدن نتيجه را نداشتم پس از گرفتن گواهي پايا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چيزي كه انتظار نداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غير منتظرهاي از من كردند و ميگفتند: هزار بارك الله راغب مرا بغل كردند و نزديك بود روي گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضيه چيست ؟ گفتند: مگر اين خبر را نشنيدهاي؟ گفتم: كدام خبر؟ گفتند اسم و عكس تو با تيتر درشت در همه روزنامه ها درج شده كه (گروهبان قاري) خداي را سپاس كه به من صبر و تحملي داد تا اين خبر سعيد را تحمل كنم خبري كه عقل و صبر نياز داشت تا كسي در خوشحالي افراط نكند.
سبک تلاوت استاد غلوش
در رابطه با سبك استاد غلوش، بايد گفت كه ايشان تا مدتها مقلد استاد مصطفى اسماعيل بوده است تا آنجا كه شايد بسختى بتوان صوت آن دو را از يكديگر تميز داد. اما پس از ورود به صدا و سيما، بنا بر سفارش بسيارى از بزرگان، سبكى خاص براى خود در پيش گرفت; گرچه هنوز از تلاوتهاى او بوى قرائت مصطفى اسماعيل برمىخيزد و بر مشام جان مى نشيند.
از جمله قاريان و استادانى كه شيخ غلوش با آنها در ارتباط بود، مىتوان به «طبلاوى»، «حصان»، «شعيشع»، «شبيب» و «بسيونى» اشاره كرد. در زمينه سفرهاى استاد غلوش بايد گفت كه ايشان به بسيارى از كشورهاى دنيا، از جمله كشورهاىاروپايى، آسيايى و آفريقايى سفر كرده و با اساتيدى چون «خليل الحصرى»، «مصطفى اسماعيل»، «منشاوى»، «نصيرالدين طوبار» و «بسيونى» همراه بوده است.
در مسافرتى كه با مرحوم «طوبار» در ماه ربيع الاول به برخى از كشورهاى اروپايى داشتيم، در فرانسه و لندن و سپس در آمريكا و كانادا به تلاوت قرآن پرداختيم. در اين مجالس و محافل تعدادى از شنوندگان مسيحى بودند كه پس از استماع تلاوت قرآن، 25 نفر از آنان مسلمان شدند. اين عده با رئيس مركز اسلامى، «محمد رئوف» تماس گرفته، اظهار داشتند كه با شنيدن تلاوت قرآن، مسلمان شده اند.
استاد راغب مصطفى غلوش از خاطرات سفر خود به ايران مىگويد: «بواقع تا كنون چنين صحنه اى را از احساس و هيجان مردم نديده بودم. حقيقتا صحنه مباركى بود در حالى كه انظار و قلوب مردم متوجه قرآن بود، نشسته بودند و گوش مى كردند. همه آنها شيوه هاى خواندن قرآن را مى دانند و اين از فضل خداست. من آينده خوبى را براى قاريان ايرانى پيشبينى مىكنم، چون آنها از لحاظ لحن و تجويد بسيار دقيق و موفق هستند.»
استاد غلوش، آثار بسيارى از تلاوت تحقيق را به جامعه مسلمين تقديم كرده است. از جمله تلاوت سوره هاى: رحمن، حاقه، احزاب، نساء، زخرف و ابراهيم.
دانلود
ماندگارترین تلاوت مصطفی غلوش در ایران
*سفر به دول مختلف دنيا
استاد راغب بيش از 30 سال متوالي براي قرائت كتاب الله مجيد به كشورهاي جهان من جمله ايران سفر كرد و به اين نكته ايمان داشت كه اين ماموريت و رسالت سنگيني است كه به نحو شايسته بايد آنرا اداء كرد … در سالهاي اخير ماندن در مصر را ترجيح مي دهد تا ميليونها نفر از تلاوت قرآن بامدادي و روزهاي جمعه و مناسبتهاي مختلف او بهره مند شوند و نيز موقعيتي براي سفر دوستان او يعني مشاهير قاريان به دولتهاي مختلف فراهم شود. ايام مي گذرد و فضائل نيز همچنان با او ميگردد فضيلتي كه او و گروهي از بزرگان عرصه قرآن از قرآن كريم بدست آورده اند.