با توجه به اهمیت بنیاد سینمایی فارابی در مناسبات و معادلات سینمایی کشور و تاثیرگذاری آن بر روند تولید و اکران و همچنین حضورهای جشنوارهای به مدیریت میرعلایی بر فارابی که در عین داشتن نقاط ضعف و قوت مهمترین ویژگی آن ارتباط دوسویه با سینماگران و رسانهها بوده است، پرداختهایم. بخش نخست این گفتگو را در ادامه میخوانید:
*بنیاد سینمایی فارابی از مهمترین مراکز سینمایی است که در طول سالهای سال هم از جهت اقتصادی و هم از جهت تولید محتوا پشت سینمای ایران ایستاده است. همانطور که میدانید در چهارسال اخیر مناقشه و حاشیههای بسیاری بر سینما حاکم بوده است. ارزیابی شما به عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی از بحرانی که بر سینما حاکم بود، چیست؟
* این بحران در همه دنیا از سینمای هالیوود گرفته تا سینمای بالیوود وجود دارد و همه کشورهایی که صاحب صنعت سینما هستند از حاشیههایی که میگویید دور نیستند بنابراین این مسائل تنها مختص سینمای ایران نیست. صنعت سینما در دنیا با فراز و فرودهای بسیاری مواجه است.
* منکر مسائل موجود در سینما نمیتوان شد اما آنچه در چند سال اخیر در عرصه سینمای ایران اتفاق افتاد حاشیه و در برخی موارد برخوردهای سلیقهای بود که از سوی مدیران سینمایی با هنرمندان میشد. می توان به خانه سینما به عنوان نمونه اشاره کرد.
*آنچه در مسائل سینمای ایران دیده شد عدم گذشت افراد و گروههای مختلف سینما نسبت به یکدیگر بود. به این معنا که در این مناقشات افراد اصل مطلب یعنی پرداخت به هنر و صنعت سینما را فراموش کرده و به حاشیه رفتند. نکته دیگر اینکه در شرایط بحرانی ایجاد شده به جای حل مشکل مدام دنبال مقصر میگشتند. این درحالی است که هم هنرمندان و هم مدیران باید صبورانه با این موضوع برخورد می کردند.
* عدم ارائه راهکار مناسب برای خروج از بحران یکی از ضعفهای مدیریت کلان سینما بود که البته برخی از هنرمندان هم به این موضوع دامن زدند.
*دستاندرکاران سینما در همه سطوح باید صبورانه برخورد میکردند و هریک اشکال های خود را می پذیرفتند. من با اطمینان می گویم که هر دو طرف مناقشه مقصر بودند چراکه هیچ یک به خود نگاه نکردیم تا مشکل را ریشهیابی کنیم بلکه همه دوست داریم در آیینه ای نگاه کنیم که عیب و اشکال ها را بپوشاند و در عین حال در همان آیینه با کمی تروکاژ اشکال های طرف مقابل را ببینیم و همین مسئله موجب شده تا سینماگران و مدیران در این عرصه از همه اهدافی که داشتند دور بمانند. در واقع غیر منصفانه است تمام اقدام و حرف ها را مغرضانه پررنگ کنیم و در عین حال فراموش کنیم که مدیران و سینماگران به هر تقدیر آوردههایی داشته اند.
* به عنوان مدیر یکی از بخش های مهم سینمایی، ضعف در مدیریت کلان سینما را تا چه اندازه در ایجاد این بحران تاثیرگذار می دانید؟
*یک دوره مدیریتی از آغاز تا پایان، با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه است و حتما مسائل مختلفی را از سر گذرانده و در این مسیر حتما آورده و در عین حال نواقصی هم داشته است بنابراین اینگونه نیست که تنها ایرادها را پر رنگ کنیم. وقتی حرف از ارزیابی عملکرد می زنیم باید منصفانه حرف بزنیم. اما متاسفانه در مسائل اخیر سینمای ایران اغلب افراد سلیقه شخصی خود را در نظر گرفتند و همین مسائل باعث شد تا از هدف اصلی یعنی صنعت سینما دور بمانیم.
* تا چه اندازه حرف هایی که زده شد و قدمهایی که در این راه هم از سوی مدیریت و هم از سوی هنرمندان برداشته شد، در جهت بهبود شرایط بود؟
- برای پاسخ به این پرسش باید ببینیم سینماگران تا چه اندازهای به وجه مشترکشان یعنی سینما اهمیت دادند؟ بها دادن به وجوه مشترک یعنی دلسوزی کردن. به همین دلیل هریک از افراد باید کلاه خود را قاضی کنند و ببینند که تا چه اندازه برای پایان بحران دلسوزی کردند. در سایه این دلسوزی کردن ها و نکردن ها نیت افراد معلوم می شود. من در این مناقشات شاهد بود که اشخاصی از سر دلسوزی وارد شدند اما چون این دلسوزی در جهت اهداف افراد و یا گروه های سینمایی نبود مورد حمله قرار گرفتند.
*مثلا حسین زندباف در بحث هیات ساماندهی صنوف از سردلسوزی و خیرخواهانه وارد شد اما با برخورد نامناسب افراد مواجه شد. این درحالی است که به هیچ عنوان صلاح نیست فرد با تجربه ای مثل زندباف که می تواند از جهت اخلاقی و حرفه ای الگوی سینمای ایران باشد اینگونه مورد حمله قرار گیرد. با این اوصاف معتقدم که سینمای ایران گرفتار بلای بزرگی شده بلایی که همه ادیان آسمانی درباره آن هشدار داده اند و آن بلا ناشکری در برابر دستاوردهایی است که در اختیار داریم.
*سینمای ایران صنعتی است که به آن افتخار می کنیم و در عین حال همه دنیا می خواهند این سینما را نادیده بگیرند و سالهاست که چشم دیدن موفقیت های ایران را ندارند و به انحای مختلف هم سینمای ما و تواناییهایش نادیده گرفته می شود. اما من به عنوان یک سینماگر در طول سالها فعالیت خود دریافته ام که همه مردم در عرصه های مختلف و در بین آنها صنعت سینما و سینماگران نیز به سهم خود توانسته اند با فیلم های خود در ایران و خارج از کشور مایه افتخار باشند.
*متاسفانه در حال حاضر در جایی ایستاده ایم که همه ارزش ها را فراموش کرده ایم. به نظر من عده ای وجود داشتند که دانسته و یا ندانسته به صنعت سینما ضربه وارد کرده اند.
*نداشتن تدبیر و اجازه ورود سینما به حاشیه و مناقشات بیپایه از جمله مسائلی است که اتفاقا خود سینماگران باعث آن شده و اجازه دادهاند حرف ها، تهمت ها و قضاوتهایی از بیرون نصیب سینمای ایران شود. این درحالی است که باید به زیر یک چتر جمع شدن فکر کنیم و با یکدیگر تعامل کنیم. متاسفانه امروزه فراموش کرده ایم که هنرمند زبان تعامل دارد و تا زمانی که به تعامل نرسیم همین مناقشات باقی است.
*اشاره ام به داستان معروف دعوای دو مادر بر سر فرزند و قضاوت حکیمانه امیرالمومنین حضرت امام علی(ع) است. زمانی که حضرت حکم داد هریک از مادران دو دست فرزند را بکشند و بعد مادر واقعی در لحظه ای که احساس می کند تن فرزند اش به درد آمده دست او را رها می کند و به معنای واقعی مادر بودن خود را نشان می دهد. حال اینکه در طول چهارسال گذشته در عرصه سینما هیچ یک از سینماگران مادرانه و دلسوزانه عمل نکردند که مصداق آن دعوای خانه سینما است. من به درستی دریافتم زمانی که بحث خانه سینما به تنگنا کشیده شد و شمشیرها بالا رفت هیچ گروهی مادرانه عمل نکرد.
* به عنوان یک مدیر سینمایی تمام انتقادهای مطرح شده در این مدت را برای حل مسائل و مشکلات مدیریتی خود راهگشا میدانستید؟
*من نه به عنوان یک مدیر بلکه به عنوان یک سینماگر این صحبت ها را مطرح می کنم چراکه تک تک سینماگران ایرانی از جمله افتخارهای زندگی من هستند. زمانی که آلبوم زندگی خود را ورق می زنم می بینم که با همه آنها خاطره دارم. بنابراین این صحبت ها انتقاد نیست بلکه به نوعی درد و دل است. معتقدم سینمای ایران مانند آلبوم بزرگی است که همه ما کنار هم عکس یادگاری گرفته ایم.
* با وجود حسن نیت و روحیه صلحطلبی که در صحبت های خود دارید، اما این نکته مطرح است که خود بنیاد سینمایی فارابی نیز از این تنش به دور نبوده است و به نوعی این بنیاد نیز به حاشیه کشیده شد. به عنوان مثال می توان به طرح واگذاری فارابی به بخش خصوصی اشاره کرد و یا اینکه چندی پیش مطرح شد که بودجه فیلم ها در مرحله نخست توسط سازمان سینمایی برآورد شود و بعد بودجه به این بنیاد تحویل داده شود. در واقع خود فارابی هم در این میان کم دچار تنش نشد.
*تا جایی که امکان داشت سعی کردیم وارد حاشیه نشویم و این به معنای کنار کشیدن نیست بلکه تمام فعالیت های خود را به انجام رساندیم.
* منظور از کنار کشیدن عدم انجام فعالیت های سینمایی نیست بلکه منظور این است که بنیاد سینمایی فارابی به هیچ یک از گروههای موافق و مخالف جریان های سینمایی به خصوص در بحث خانه سینما نزدیک نشد.
*به نکته درستی اشاره کردید، چون میخواستیم وارد مناقشات نشویم و با نگاه مستقل مسائل را حل و فصل کنیم. بنیاد سینمایی فارابی در مواضعی که اتخاذ می کرد در درجه نخست اولویتها و نیازهای سینما را در نظر می گرفت. به همین دلیل این اطمینان را می دهم کسانی در حال حاضر به سینما ضربه می زنند که برای پیشرفته نشان دادن خود در سینما، مراقب هستند هیچکس از آنها پیشی نگیرد و متاسفانه این نوع نگاه به پیشرفت در سینما گریبان فارابی را نیز گرفت.
*برخی از افراد که به فارابی آمدند و فیلمنامه هایی که ارائه کرده بودند توسط شورای فیلمنامه فارابی مردود اعلام شد، منصف نبودند و علیه بنیاد سینمایی فارابی بیانیه دادند و البته پاسخی هم از سوی بنیاد دریافت نکردند مگر دو مورد که خیلی مستقیم به فارابی تاخته بودند.
* من همچنان اصرار دارم بخشی از تصمیمهای مدیریت کلان سینما خواسته و ناخواسته بنیاد سینمایی فارابی را هم دچار تنش و چالش کرد. یکی از سیاستهایی که سازمان سینمایی پس از آغاز کار اتخاذ کرد این بود که جشنواره فیلم فجر را از فارابی گرفت. به عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی این تصمیم را چطور ارزیابی می کنید؟
* خود من به شخصه مخالف این بوده و هستم که برگزاری جشنواره فیلم فجر از فارابی گرفته شود. فارابی سالها تجربه در زمینه برگزاری این جشنواره دارد و به این دلیل که ساز و کاری که در فارابی برای برپایی جشنواره طراحی شده بود ساز و کار درستی بود. به همین دلیل صرف نظر از اینکه دبیر جشنواره چه کسی باشد باید فارابی این جشن ملی را برگزار کند.
*زمانی که فارابی را تحویل گرفتیم یکی از مسائل اصلی در سیاستگذاری های کلان سینما مخاطب بود. سینما در آن روزها از منظر جذب مخاطب در شرایط خوبی نبود و در سراشیبی قرار داشت. در شورای سیاستگذاری های بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مخاطب از سینما تنوع و جذابیت در فیلمهای خوب میخواهد. پس تصمیم گرفتیم و سعی کردیم و این تنوع و جذابیت را به حد مناسبی برسانیم.
* عنصر جذابیت در نگاه های مختلف تعاریف متفاوت دارد. چه کسی باید وجود این عنصر را در فیلمنامه هایی که به فارابی می رسید تشخیص میداد؟
*خود سینماگران به سینمای استاندارد واقف هستند. به این معنا که از پنج فیلمنامهای که می خوانند می توانند یکی از جذاب ترین ها را انتخاب کنند.
* به سینمای استاندارد اشاره کردید، لطفا نمونهای هم بیاورید؟
* فیلم "استرداد". به اعتقاد من "استرداد" فیلم استانداردی است. البته ممکن است زمانی که بحث سلیقه پیش می آید مخالف و موافق وجود داشته باشد اما از جهت تولید، ساختار و محتوا فیلمی استاندارد است.
* دو فیلم "هیس! دخترها فریاد نمی زنند" و "دربند" از جمله آثار مورد حمایت فارابی بوده است آیا این دو اثر سینمایی هم در تعاریف استاندارد شما قرار می گیرد؟
*هر دو فیلم در تعریف سینمای استاندارد قرار می گیرند و جزو فیلمنامه های جذاب هستند. همچنین معتقدم این دو فیلم از نگاه ارزشی ویژه ای برخوردار هستند و می توان به آنها در دنیا بالید.
* اما همین دو فیلم که به نظر شما میتوانند در دنیا افتخار آفرین باشند در جشنواره فیلم فجر به اندازه "استرداد" دیده نشدند. چرا؟
*من هم با شما هم عقیده هستم و همیشه متذکر شده ام که حق این دو فیلم در جشنواره سی و یکم فجر نادیده گرفته شد. این نادیده گرفته شدن تنها مختص به این دو فیلم نبوده بلکه در جشنواره سی و ام فجر، فیلم "ملکه" هم دیده نشد. "ملکه" به عنوان اثر مستقل جنگی از جهت فیلمنامه، فیلمبرداری و بازی در سینمای استاندارد می گنجید. از سوی دیگر به لحاظ محتوایی پاسخگوی سئوالات نسل جوان بود.
* درباره فیلم "ملکه" هم در جشنواره فیلم فجر و هم در اکران بسیاری معتقد بودند که این فیلم اثری ضد جنگ است و به همین دلیل موضعگیری هایی نسبت به این فیلم وجود داشت.
*در پاسخ به این موضع گیری ها من به این نکته اشاره می کنم که اصولا هشت سال ایثار و فداکاری شهدا و مردم جنگ نبوده بلکه دفاع بوده چراکه مردم ما اصولا مردمی صلح طلب هستند به همین دلیل مردم از میهن خود دفاع کردند.
* سئوال هم همین است چطور فیلم های چون "هیس! دخترها فریاد نمی زنند"،"دربند" و "ملکه" که با بودجه دولتی هم ساخته شدهاند به نوعی کنار گذاشته میشوند؟
* به دولتی بودن فیلم ها اشاره کردید باید این نکته را متذکر شوم که این فیلم ها صرفا دولتی نیستند و بخش های خصوصی هم درگیر تولید بوده اند. از همین رو معتقدم زمانی بنیاد سینمایی فارابی باید به خودش افتخار کند که سینمای ایران در بخش خصوصی فعال شود و حتی یک فیلم با بودجه دولتی ساخته نشود. زمانی که به این مهم دست یافتیم می توان گفت که با سینمایی پویا مواجه هستیم و آن روز روزی است که بنیاد سینمای فارابی به بودن خود در عرصه سینما افتخار می کند. اما درباره دو فیلم "هیس! دخترها فریاد نمی زنند" و "دربند" از نظر من اینها آثار ملی هستند که در جشنواره های جهان می تواند خوش بدرخشند.
* از سه فیلم "هیس! دخترها فریاد نمی زنند"،"دربند" و "استرداد" به عنوان سه فیلم استاندارد بنیاد سینمای فارابی نام بردید. حال سئوال این است که فیلم "چ" کجای تولیدات این بنیاد قرار دارد؟
*فیلم "چ" ابراهیم حاتمیکیا از جمله افتخارات سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس است که در فارابی تولید شده است. اما این فیلم مانند سایر تولیدات از فضای مسموم رسانهای دور نبوده است. من یادم هست در فیلم "استرداد" حرف از بودجه 12 میلیارد بود و حرف و حدیث های بسیاری هم در این زمینه مطرح شد که اصلا درست نبود. متاسفانه فیلم "چ" هم از این فضاسازیهای مسموم علیه فیلمهای فاخر مستثنی نبوده است این در حالی است که فیلم "چ" در جشنواره سی و دو فیلم فجر اعتبار جشنواره خواهد بود.
* چرا جوایزی که به فیلم ها تعلق گرفت تا اندازه ای غیرمنصفانه بوده است؟
- تا اندازه ای موافقم. برخی دیگر از فیلم های فارابی مانند "فرزند چهارم" را هم نادیده گرفتند به عنوان نمونه موسیقی این فیلم واقعا دیده نشد. این در حالی است که "فرزند چهارم" را هرجای دنیا بفرستیم به عنوان یک اثر ملی مطرح است.
مفهوم این فیلم درباره این موضوع است که شیعیان مبارزه می کنند برای رسیدن به صلح و آرامش اما تکفیری ها نمی گذارند و صد در صد در جهت نابودی اسلام به نفع ابرقدرت های جهان هستند. این فیلم سه سال پیش حرف از خطری می زد که امروز در سوریه شاهد آن هستیم. خوب ساخت این فیلم سه سال پیش آغاز شد و حال شاهد جنگ های تکفیری در سوریه هستیم بنابراین کار روی این موضوع هوشمندی کارگردان را می رساند.
* ارزیابی شما از بودجه های اختصاص یافته به تولید فیلم در فارابی چیست؟
* من با چنگ و دندان بودجه ها را تامین می کردم. در شرایطی که دلار چند برابر شده و به هیچ عنوان حتی یک ریال هم سوبسید دریافت نکردم. این در حالی است که وقتی فارابی را تحویل گرفتم حدود 50 درصد سوبسید می دادند اما در حال حاضر این امکان قطع شده است. به همین دلیل مدام دنبال این بودم که ببینم کجا پول می دهند تا هزینه های جاری و مشکلات مالی پروژه ها را تامین کنم بنابراین بخش بزرگی از مشکلات ناشی از بودجه در سینما است.
* فروش برخی از فیلمها که خوب بوده و چرخه اقتصادی سینما را با رقم های 7 میلیارد و 5 میلیارد به گردش درآورده است.
*اصلا رقم های 5 میلیارد و هفت میلیارد قابل توجه نیست در سینمایی که این همه جمعیت دارد . باور کنید فروش آش و حلیم در ماه رمضان بیشتر از گردش مالی سینما در همین ماه بوده است.
*ایران کشوری است با مردم پویا و به همان اندازه که انرژی هسته ای می خواهیم به همان اندازه هم موسیقی، تئاتر و سینما نیازمند است و آنچه می تواند اهداف بلندمدت نظام و مردم را نشان دهد هنر سینما، موسیقی و تئاتر است اما واقعا چطور می توان انتظار داشت با این بودجه های اندک کارهای بزرگ و اساسی انجام داد و اساسا بخش بزرگی از این مناقشات به دلیل کمبود بودجه بوده است.
* آیا نهادهای دیگر هم در این راه کمک می کردند؟
*بله. به عنوان مثال برای ساخت فیلم "فرزند چهارم" بودجه اندکی از وزارت امور خارجه دریافت کردیم. برای اولین بار بود که وزارت امور خارجه وار عمل می شد. از سوی دیگر هلال احمر بسیاری از هزینه های این فیلم را متقبل شد.
* ارائه این آمار از سوی شما به عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بسیار خوب بود اما اتفاقی که در چهار سال گذشته رخ داده است این بوده که چتر حمایت فارابی بر سر برخی از هنرمندان باز نبوده و به نظر می رسد این فیلمسازان از چرخه تولید سینمای ایران کنار گذاشته شده اند.
- به اسم نام ببرید تا من هم به اسم توضیح دهم.
* ناصر تقوایی، محمدرضا هنرمند، بهرام بیضایی، کیومرث پوراحمد و ....
* من حتی نام جعفر پناهی را اضافه می کنم. درباره تک تک این عزیزان صحبت می کنم. از روز اول در فارابی قرار گذاشتیم و گفتیم که درب فارابی به روی همه فیلمسازان باز است ولی برای هیچکس کارت دعوت نمی فرستیم چراکه ساز و کار بنیاد سینمایی فارابی و مکان آن مشخص است. بنابراین فیلسمازی را دعوت نکردیم که اینجا بیاید تا درباره ساخت فیلم صحبت کنیم.
*اصولا تمام کسانی که در این سینما فیلم ساخته اند جزئی از شناسنامه سینمای ایران هستند و طبیعتا ممکن است برخی فیلسمازان شاخص و برخی دیگر متوسط. اما درباره ناصر تقوایی، این فیلمساز کارنامه ای قابل دفاع و ارزشمند در سینما دارد و اصولا شناسنامه سینمای ایران است و برای من مایه افتخار است. این فیلمساز دو دفعه به فارابی آمد با هم جلسه ای گذاشتیم برای ساخت فیلم. منتها این فیلمساز یک فیلم نیمه کاره دارد که گفت باید مشکل اش را با تهیه کننده حل کند و فیلم بعدی را شروع کند. خوب، درست و حرفه ای می گفت و ما هم مخالفت نکردیم بعد هم تیم خوبی از عوامل را معرفی کرد و قرار شد با بنیاد همکاری کنند.
*درباره بیضایی هم همین اتفاق افتاد این فیلمساز دو فیلمنامه دارند و ما با نمایندگان بیضایی در تهران صحبت کردیم. چون او را هیچگاه از نزدیک ندیدم و تنها با نماینده ها در ارتباط بودیم. در پی صحبت با آنها اعلام کردیم که آمادگی همکاری با بیضایی را داریم.
*یا حتی درباره جعفر پناهی، قبل از اعلام حکمش به فارابی آمد و قرار بود یک فیلم جنگی بسازد و من هم با آقای شمقدری در میان گذاشتم که با پناهی فیلم مشترک کار خواهیم کرد و مدیر سازمان سینمایی هم استقبال کرد اما بعد اعلام کردند که ممنوع الکار شده است و ادامه کار متوقف شد. البته به اعتقاد من درباره چنین حکم هایی باید تجدید نظر شود چراکه به هنرمندی که آگاهانه و یا ناآگاهانه خطا می کند باید گوشزد کرد نه اینکه از انجام فعالیت های هنری منع اش کرد.
*محمدرضا هنرمند چطور؟
*محمدرضا هنرمند از دوستان خوب من است اما هیچگاه در مدتی که من در فارابی بودم مراجعه نکردند. من معتقدم بیت المالی که در فارابی می آید متعلق به همه فیلمسازانی است که در چارچوب نظام فیلم میسازند. به کیومرث پوراحمد اشاره کردید باید بگویم که دو فیلمنامه دارند که قراراست با هم همکاری کنیم. یکی از این فیلمنامه ها را قرار است با لشکر نجف کار کند و بنیاد هم وارد کار می شود. جدا از این فیلمسازانی که اسم بردیم تهمینه میلانی، همایون اسعدیان هم آماده همکاری با بنیاد هستند. بنابراین درب فارابی به روی هیچ فیلمسازی بسته نیست.