*من چهار سال است که در جشنواره فیلم فجر پا نگذاشتهام چون حالم خوب نیست و حال این سینما خوب نیست. من دیگر از این سینما لذت نمیبرم.
*من از سال 1384 بازیگری را با تئاتر شروع کردم. از سال 62 هم با فیلم «دیار عاشقان» وارد کار تصویر شدم و توامان تئاتر را ادامه دادم. در سالهای 62 و 63 در مناطق غرب و جنوب کشور فیلم بازی کردم. من روزی که بازیگری را شروع کردم قصد نداشتم بازیگر فیلمهای دفاع مقدس باشم و تنها قرار بود کار بازیگری کنم. عدهای در روزنامههای خود در مورد من تیتر زدند که پرویز پرستویی کلیشه شده است. اگر کلیشه شدن به این است که من فریاد و درد جانبازان را به گوش مردم برسانم، من دوست دارم تا آخر عمر کلیشه باشم. من از سینمایی که امروز وجود دارد اصلا لذت نمیبرم.
* آنقدر من از این سینما لذت نبردم که دو سال سینما را ترک کردم و تمام کار من این بود که در قلههای توچال راهپیمایی کنم. دوستان آنقدر به من لطف داشتند که در رسانههای خود تیتر زدند که پرویز پرستویی در یک سکوت خبری در زمینهای خودش مشغول کشاورزی است. در صورتی که این نبود و من حالم از این سینما بد بود. در این سینما یک معنا گم شده است. در این سینما معنای اصلی گم شده است. جنگ هنوز تمام نشده است. هنوز آثار جنگ وجود دارد.
*ما در یک زندان شروع به پخش آثار و کتابهای خاطرات جانبازان کردیم. بعد از مدتی معروفترین سارق شهر «درود» تحت تاثیر این کتابها قرار گرفت و در شهر «درود» یک کتابفروشی تاسیس کرد. این اتفاق بزرگی است. ما نباید به جانبازان با دید ترحم نگاه کنیم آنها همواره به ما جان میدهند.
*وقتی از یک مسئول پرسیدم چرا این فیلم دفاع مقدسی را نمایش نمیدهید گفت این فیلم فروش ندارد. سینمای دفاع مقدس نخ نما شده است. آدمهای این سینما را دیگر نمیبینند چه برسد به فیلمهای آن را. در جشنواره فجر کسانی که جیبهای میدانی دارند و پولدار هستند، راه میروند و میگویند این فیلم میفروشد و آن دیگری نمیفروشد. دید مسئولین فرهنگی ما نباید اینگونه باشد. مگر فیلم دفاع مقدس را برای فروش میسازند. ما برای سینمای دفاع مقدس باید هزینه کنیم.
*وقتی یک اثر دفاع مقدس میتواند یک سارق را تحت تاثیر بگذارد که کتاب فروشی بزند چرا اینگونه با آثار دفاع مقدس برخورد میکنیم. این تنها یک نمونه از افرادی است که تحت تاثیر قرار گرفته اند.
*میر علایی درباره ارزیابی خود از اختصاص بوجه به فیلم های این بنیاد گفت: من با چنگ و دندان بودجه ها را تامین می کردم. در شرایطی که دلار چند برابر شده و به هیچ عنوان حتی یک ریال هم سوبسید دریافت نکردم. این در حالی است که وقتی فارابی را تحویل گرفتم حدود 50 درصد سوبسید می دادند اما در حال حاضر این امکان قطع شده است. به همین دلیل مدام دنبال این بودم که ببینم کجا پول می دهند تا هزینه های جاری و مشکلات مالی پروژه ها را تامین کنم بنابراین بخش بزرگی از مشکلات ناشی از بودجه در سینما است.
*برای ساخت فیلم "فرزند چهارم" بودجه اندکی از وزارت امور خارجه دریافت کردیم. برای اولین بار بود که وزارت امور خارجه وار عمل می شد. از سوی دیگر هلال احمر بسیاری از هزینه های این فیلم را متقبل شد.
*میر علایی درباره عدم حمایت فارابی از برخی از فیلمسازان گفت: درباره تک تک این عزیزان صحبت می کنم. از روز اول در فارابی قرار گذاشتیم و گفتیم که درب فارابی به روی همه فیلمسازان باز است ولی برای هیچکس کارت دعوت نمی فرستیم چراکه ساز و کار بنیاد سینمایی فارابی و مکان آن مشخص است. بنابراین فیلسمازی را دعوت نکردیم که اینجا بیاید تا درباره ساخت فیلم صحبت کنیم.
*اصولا تمام کسانی که در این سینما فیلم ساخته اند جزئی از شناسنامه سینمای ایران هستند و طبیعتا ممکن است برخی فیلسمازان شاخص و برخی دیگر متوسط. اما درباره ناصر تقوایی، این فیلمساز کارنامه ای قابل دفاع و ارزشمند در سینما دارد و اصولا شناسنامه سینمای ایران است و برای من مایه افتخار است. این فیلمساز دو دفعه به فارابی آمد با هم جلسه ای گذاشتیم برای ساخت فیلم. منتها این فیلمساز یک فیلم نیمه کاره دارد که گفت باید مشکل اش را با تهیه کننده حل کند و فیلم بعدی را شروع کند. خوب، درست و حرفه ای می گفت و ما هم مخالفت نکردیم بعد هم تیم خوبی از عوامل را معرفی کرد و قرار شد با بنیاد همکاری کنند.
*درباره بیضایی هم همین اتفاق افتاد این فیلمساز دو فیلمنامه دارند و ما با نمایندگان بیضایی در تهران صحبت کردیم. چون او را هیچگاه از نزدیک ندیدم و تنها با نماینده ها در ارتباط بودیم. در پی صحبت با آنها اعلام کردیم که آمادگی همکاری با بیضایی را داریم.
*یا حتی درباره جعفر پناهی، قبل از اعلام حکمش به فارابی آمد و قرار بود یک فیلم جنگی بسازد و من هم با آقای شمقدری در میان گذاشتم که با پناهی فیلم مشترک کار خواهیم کرد و مدیر سازمان سینمایی هم استقبال کرد اما بعد اعلام کردند که ممنوع الکار شده است و ادامه کار متوقف شد. البته به اعتقاد من درباره چنین حکم هایی باید تجدید نظر شود چراکه به هنرمندی که آگاهانه و یا ناآگاهانه خطا می کند باید گوشزد کرد نه اینکه از انجام فعالیت های هنری منع اش کرد.
* همیشه سعی میکنم که بتوانم خودم را خوب تشریح کنم و توضیح بدم که اگر نکته ای هست روشن شود، اگر سوء تفاهمی وجود دارد برطرف شود و اگر عقیده ای دارم بر سر آن عقیده پافشاری کنم.
* باید فیلم ساخته شود، باید سینما پا برجا باشد هر تفکری از هر جناحی باید فرصتی برای گفتگو داشته باشد. نکته ای در دوران انتخابات به نظرم منطقی بود. وقتی در دوره ای جناحی جلوی جناح دیگری را می گیرد خب ممکن است هنگام ظهور جناح دیگر عقدهگشایی ها شروع شود و این طبیعی است و ما نمی توانیم عیب و ایراد برایش بتراشیم چون یک واکنش طبیعی در حال وقوع است. هرجناحی از هر سمت وسویی باید به گفتگو بنشیند.
* میزان زیادی از توفیقم را چون بر این باور هستم که موفق هستم از صدقه سری امام رضا(ع)، از بابت گفتگو، تحلیل و آنالیز به دست می آورم. من بازیگری نیستم که فیلم نامه ای به من بدهند و بگویند این دیالوگ را بخوان، بحث می کنیم، گفتگو میکنیم. نقطه نظرهایی هستد که می پذیرم و نقطه نظرهایی هستد که به کرسی می نشانم ولی منطقی.
* من بر این باور هستم هیچ کسی از نقد مصون نیست حتی خود منتقد در ضمن منتقدی که نقد می کند خودش باید هر روز درباره خودش به پردازشی جدید برسد. تمام افراد سیاسی، فرهنگی، هنری، ورزشی، نظامی همه باید در خودشان قر کنند. این شامل حال منتقد هم می شود. منتقد هم مانند هنرمند که مصونیت سیاسی ندارد کاملا مردم محسوب می شود پس باید در خودش باشد و خودش را برسی کند. اگر توهین، قضاوت کار بدی است اگر هر چیزی شبیه این کار نقد را می برد خب شامل حال منتقد هم میشود
* من از همه میپرسم واقعا در شان آقای مهرجویی است که برای فیلم نارنجی پوش با او چنین برخوردی شود؟ منتقدان درباره فیلم نارنجی پوش نظرشان را مطرح نکردند وقتی که این کار را میکنید اسمش می شود لودگی. ما بزرگتر از این حرفها هستیم، باید تشخیص بدهیم، بچه که نیستیم، ما انواع و اقسام نقاب هایی که به صورت خود زدیم در قالب منتقد، هنرمند، بازیگر می فهمیم این نیازی به بررسی ندارد ما به زبانی رسیدیم در جامعه امروز که اجازه می دهد که در یک رسانه ملی بنشینم به گفتگو،شاید تا میزانی من این صلاحیت را دارم و تا میزان خیلی بالاتر شما دارید و آن رسانه.
* من انعکاس جامعه خودم هستم. اگر جامعه عصبانی باشد من هم عصبی هستم، اگر جامعه مقداری خشم دارد من هم دارم و در سالی که من بازیگر شدم حتما گذشته ای از جامعه خودم را آورده ام. فیلم سینمایی سندی از جامعه زمان خودش است. به همین دلیل خیلی دوست دارم در این دروه جهان را لطیف تر بهتر و پر از صلح بیشتری داشته باشیم تا انعکاس فیلم های ما از این جامعه منجر به آشتی بیشتر و اقتصاد بهتری برای فرهنگ ما باشد و به ویژه ارتباط مردم بیشتر باشد با سینما نه اینکه مثل امروز متاسفانه تبدیل به یک صنعت ورشکسته و قطع ارتباط با مردم و گریزان از فیلم شده است.
* من انسان عصبی و پرخاشگرنیستم. من شخصیت بسیاری شگفت آوری دارم بسیار از خودم راضی هستم. به خاطر این که در جهان حضور دارم، خیلی خودم را دوست دارم.
*شاهرخ اورامی نماد یک روح پاک بود که اگرچه اهل سنت بود، اما دلی شیعی داشت و محب اهل بیت(ع) بود.
*در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد نیز دو تن از ادیبان متعلق به این سرزمین بودند؛ سیدابراهیم ستوده و گلشن کردستانی که از خدمات آنها بهرهمند میشدیم. اینجا سرزمین رشادتها و پایمردیهای سرداران بزرگی چون همت و بروجردیها است. شاعران کرد نیز از قلههای این سرزمین به شمار میروند، بنابراین تلاش کنید انجمنهای ادبی یکی پس از دیگری پا بگیرد. اینجا سرزمین کردهاست. ما همیشه افتخار داشتیم که بزرگانی در طول تاریخ داریم که به ما خدمت کرده و تاریخ را بنا کردند. بنابراین به گفته مقام معظم رهبری اینجا باید سرزمین فرهنگ بماند؛ شعر پا بگیرد و بزرگانی چون شاهرخ اورامیها پرورش یابند.
*این شاعر با اشاره به درخشش شعر جوان در روزگار معاصر به دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب اشاره کرد و گفت: در این دیدار اخیر 31 شاعر شعر خواهند از این میان بیش 20 شاعر جوان بودند و شعرخوانی آنها چشمگیر بود. ایشان معتقد بودند که شعر چند درجه رشد داشته است. چند سالی که من توفیق اجرای این برنامه را داشتم همیشه شاهد رضایت رهبر انقلاب بودهام که شاعران جوان این رضایت را در طی سالها قوام بخشیدهاند. هر چند اینجا زمان آسیبشناسی نیست، اما شعر جوان به جریان ادبیات ما پویایی حرکت و برکت داده است.
*وی با بیان این مطلب که حرکت و پویایی شعر جوان باید در سایه بزرگان باشد، گفت: شعر جوان تفکر و حکمتش را باید از نسل گذشته وام گیرد و برای خود معلمی داشته باشد.
*مدیر مرکز آفرینیشهای ادبی حوزه هنری گفت: شاعران جوان تصور نکنند که سنشان باید از 30 تا 40 سال بگذرد و آنگاه پخته شوند بسیاری از شاعران بزرگان ما در دهه 20 تا 30 سالگی راه خود را تثبیت کردند. برای نمونه میتوان به سلمان هراتی، احمد عزیزی، علی معلم اشاره کرد. سلمان هراتی که خود شاعری مرگآگاه بود در سن 27 سالگی درگذشت. سیدحسن حسینی نیز نمونه دیگری از شاعران جوان و مرگآگاه بود.