کد خبر 24335
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۸۹ - ۰۷:۲۵

براي درک اهميت نامه هاشمي بايد فضاي سياسي کشور را کاملا فراموش کنيم و خود را در پارادايم سياسي قم ببينيم. جايي که هنوز هاشمي اعتبارهايي دارد. جايي که گاه مصباح يزدي و روانبخش تندرو و بي منطق لقب مي‏گيرند و هاشمي ميانه‏رو و معتدل.

به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد مهدي تهراني در جديدترين مطلب وبلاگ "ميثم تمار" با اشاره به يادداشت اخير هاشمي رفسنجاني نوشت: اي کاش اين نوشته را احمد توکلي و احمد توکلي‏ها بخوانند چرا که اين همه نه از باب تخريب و طعنه و تخطئه يا فلسفه‏بافي که از باب تذکر حقيقتي بسيار مهم و ارائه تحليلي درخور توجه به قلم مي‏رسد. مقصود از احمد توکلي اگر چه يک شخص هم هست اما بالواقع تنها يک شخص نيست. بيش از همه مقصود، احمد توکلي به مثابه يک پوزيشن(position) سياسي است.

2- «اين نامه حاج آقا خيلي تند است و ما داريم آن را چاپ مي‏کنيم، شما هم بگويد چاپ کنند. بايد دست به دست هم بدهيم تا موج ايجاد کند. حاج آقا گفته يا اينجا کار خراب مي‏شود يا فضا برمي‌گردد.» اين اظهارات علي هاشمي در ستاد قيطريه و در جمع شش نفر از اعضاي اصلي ستاد موسوي است در خصوص نامه سرگشاده‏اي که هاشمي قبل از انتخابات خطاب به رهبر انقلاب نوشت و پيشتر از آنکه به دست رهبري برسد، سر از رسانه‏هاي ضدانقلاب در آورد. نامه‏اي که بدون سلام آغاز شد و برخلاف ميل رهبري در آن روزها منتشر گرديد. در اين نامه مي‏خوانيم:«در موقع مناسب انحرافات و حق‌کشي‌هاي ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختيار مردم و تاريخ قرار خواهد گرفت.» هاشمي وعده جدالي ديگر داده بود؛ جدالي که البته وقايع پس از انتخابات کمي آن را به تأخير انداخت و اکنون زمان اين جدال نزديک شده است.

3- هاشمي کسي نيست که يک گوشه بنشيند و همه چيز را به فراموشي بسپارد. کسي نيست که آن همه جدال‏هاي سنگين با آيت الله مصباح يزدي و آيت الله يزدي و... را از ياد ببرد. او در ماجراي دانشگاه آزاد نيز با اشاره به آنچه شرارت و حسادت مي‏خواند، گفته بود:«اگر قرار بود در مقابل اين موذي‌گري‌ها عقب بنشينيم بايد به همان اطاق طلبگي برمي‌گشتيم و براي مردم مسئله مي‌گفتيم!»

4- مسئله‏ي هاشمي فقط اين دولت و شخص احمدي‏نژاد نيست. اين تلقي خيلي ساده‏لوحانه است که فکر کنيم ماجرا فقط از انتخابات شروع شد و اين همه دعوا هم صرفا يک دلخوري انتخاباتي است که احمدي‏نژاد باني‏اش بود. چرا که رقيب هاشمي تنها احمدي‏نژاد نبوده و نيست و ميدان‏هاي رقابتي که او در آن قرار گرفته و خواهد گرفت نيز صرفا انتخابات رياست جمهوري نبوده و نيست! او ميدان‏هاي ديگري نيز براي رقابت داشته و دارد و رقيب‏هاي بزرگ‏تري نيز. مسئله خيلي جدي‏تر و ريشه‏اي‏تر از اين حرف‏هاست. مسئله هاشمي يک جريان است و در منتهي اليه اين جريان البته برخي شخصيت‏ها و يک جايگاه. نوک پيکان حمله او البته دولت و احمدي‏نژاد خواهد بود اما خيلي ساده‏انگارانه است اگر همه دعوا را در همين سطح خلاصه کنيم. احمدي‏نژاد صرفا در حکم سکوي پرش يک جريان بود؛ در حکم علمدار و پرچمدار شجاع يک نبرد قديمي.

5- بهزاد نبوي در گفتگويي به آقاي هاشمي مي‏گويد وقت آن رسيده که ما تکليف اصل ولايت فقيه را روشن کنيم. اين نظام يا ولايت فقيه است يا نظام مردمي؟ يعني چه که بيست و دو ميليون به خاتمي راي بدهند و بعد درنهايت يک شخصي به نام ولي فقيه مسير را مشخص مي‏کند. اين ولايت فقيه را بايد برداشت. آقاي هاشمي مي‏گويد نه امکان پذير نيست بعد آقاي نبوي مي‏گويد ما مي‏توانيم در مورد رهبري صحبت کنيم مي‏توانيم بحث تغيير رهبري را مطرح کنيم بگوييم که ايشان سي سال است رهبر است حالا شما برو و فرد ديگري بيايد با ايشان نمي توانيم کار کنيم ممکن است با نفر بعدي بتوان کار کرد. هاشمي مي‏گويد نه نمي‏شود نبوي مي‏گويد بسيارخوب مي‏شود از اختيارات رهبري کاست. آقاي هاشمي مي‏گويد من موافقم و بعد همان نظر شوراي رهبري مطرح مي‏شود.

6- هاشمي در نامه سرگشاده خود بي‏لياقتي دولت احمدي‏نژاد و شخص او را تذکر داد و رهبري در عوض از تريبون نماز جمعه نظر خود را به احمدي‏نژاد نزديک‏تر از هاشمي دانست. هاشمي نسبت به عملکرد نظام در وقايع پس از انتخابات از تريبون نماز جمعه خرده گرفت و در عوض ناگزير از ترک جايگاه نماز جمعه شد و رهبري نيز محکم‏تر از قبل در مقابل فتنه‏گران ايستاد. هاشمي در جلساتي با سران فتنه يعني ميرحسين موسوي، کروبي و خاتمي شرکت کرد و با آنها هم‏سخن و هم‏زبان شد. در حالي که حتي نامه‏نگاري‏هاي خاتمي و برخي فتنه‏گران به رهبري نيز بي‏ثمر ماند. او با رهبري اختلاف‏نظر جدي داشت و از سال‏ها قبل گاه از شورايي شدن رهبري نيز سخن به ميان مي‏آورد. مهاجراني، کرباسچي و عبدالله نوري از ياران او در کارگزاران سازندگي بودند و آيت الله مصباح يزدي در همه اين سال‏ها با صراحت و شدتِ تمام در مقابل او قرار داشت و حتي در مجلس خبرگان نيز در مقام رقابت با او برآمد. به همين نسبت چهره‏هايي چون آيت الله يزدي نيز با صراحت پنجه در پنجه افکار هاشمي انداختند و کارشان با نامه‏نگاري‏هاي تند و تيز کشيد. مسئله، مسئله جدال دو جريان بوده و هست.

7- هاشمي در نامه سرگشاده خود به رهبري نوشته بود:«معتقدم جناب‌عالي بخوبي مي‌دانيد که اينجانب و بسياري از بزرگان تأثيرگذار انقلاب و حتي خود جناب‌عالي از دوران مبارزه و سال‏هاي اول انقلاب و در تعدادي از مقاطع مورد تهاجم افراد "لاابالي" و "ضدانقلاب" بوده‌ايم و هميشه صبورانه تهمت‌ها و اهانت‌ها را پشت سر گذاشته‌ايم و در دور جديد تهمت‌ها و هجمه‌ها هم از حدود پنج سال پيش تاکنون دندان روي جگر دارم.»

8- اين همه مقدمه بود تا بدانيم کم‏کم نوبت بازي بعدي رسيده است. يادداشت هاشمي رفسنجاني آن هم به مناسبت 19 دي ماه مثل همان نامه سرگشاده مسير بعدي را نشان مي‏دهد. چرا هاشمي يادداشت نوشت؟ چه چيزي را مي‏خواست بگويد که اهميت يادداشت نوشتن آن هم در 19 دي ماه را داشت؟ آيا يادداشت هاشمي براي دادن گراي جديدي به کنشگران سياسي کشور بود؟ از يادداشت او چه برمي‏آمد؟

9- براي درک اهميت نامه هاشمي بايد فضاي سياسي کشور را کاملا فراموش کنيم و خود را در پارادايم سياسي قم ببينيم. جايي که هنوز هاشمي اعتبارهايي دارد. جايي که گاه مصباح يزدي و روانبخش تندرو و بي منطق لقب مي‏گيرند و هاشمي ميانه‏رو و معتدل. چرا هاشمي در 19 دي نامه نوشت؟ چون مخاطب طرح‏ريزي او بانيان 19 دي بود. فضاي قم به کلي با فضاي کشور متفاوت است.

10- آقا مصطفي در يادداشت هاشمي استعاره از مهدي هاشمي است، امام يعني خود هاشمي، رشيدي مطلق احمدي‏نژاد است، حکومت پهلوي که به دست مردم قم سرنگون خواهد شد هم دولت دهم و جريان مصباح يزدي خواهد بود. اين يادداشت کپي شده از همان نامه سرگشاده خطاب به رهبر انقلاب است. گزاره‏هاي اين نامه کاملا مشايه همان نامه قبلي است و آغازگر ماجرايي جديد.

11- هاشمي در حال تغيير پوزيشن است. او دارد به سمت چارچوب گفتماني‏اي حرکت مي‏کند که پيشتر برخي از گزاره‏هايش را خود القا کرده بود. هاشمي به سمت پوزيشن احمد توکلي تغيير موقعيت داده است. سايت او نيز دقيقا به صورتي برنامه‏ريزي شده در همين راستا حرکت مي‏کند. هاشمي در حال سرمايه‏گذاري بر روي جرياني از مذهبي‏ها و اصولگراهاست و دقيقا به همين خاطر در 19 دي ماه دست به قلم شد و نامه نوشت. هاشمي کم کم داعيه انقلاب و دلسوزي براي جايگاه ولايت فقيه و نه شخص ولي فقيه را برمي دارد و دو قطبي هايش مي‏شود: "طرفدار ولايت‏فقيه" و "ضد ولايت‏فقيه"، "مظلوم" و "ظالم"، "روحانيت" و "ضد‏روحانيت"، "راستگو" و "دروغگو"، "سالم" و "مفسد" و... . اين همه زمينه‏هاي جدال بعدي نه با يک شخص که با يک جريان را فراهم خواهد آورد. هاشمي البته تا وقتي رقيب را زمين نزند، آرام نخواهد نشست. مشکل او هم دولت هست و هم نيست. او تا وقتي اين جريان را کنار نزند، از تلاش بازنخواهد ايستاد. هاشمي يک سياستمدار است؛ نه يک شخصيت ساده.

12- زمين خوردن دولت اولين گام فراروي هاشمي است تا در حکم يک دومينو تمامي مهره‏هاي بعدي نيز يک به يک فرو بريزند. در جنگ براي غلبه رواني اول علمدار را مي‏زنند. در اين فضا اتهاماتي متوجه دولت خواهد شد که حساسيت قم، مذهبيون و اصولگرايان برانگيخته شود؛ آن گونه که هاشمي و اصولگرايان منتقد دقيقا در يک جبهه قرار بگيرند. زمين خوردن دولت و مفتضح شدن آن به معناي اشتباه تاريخي رهبري در بها دادن به احمدي نژاد و گوش نکردن به صحبت‏هاي هاشمي خواهد بود. به صورت همزمان کم‏کم باب بحث‏هاي ديگري نيز باز مي‏شود. تغيير پوزيشن خاتمي از جايگاه "متهم" به جايگاه "مدعي" و "طلبکار" دقيقا در همين راستاست. خاتمي اکنون با گستاخي دعوت به مناظره مي‏کند و از دو طرف مي‏خواهد تا به اشتباهات خود اعتراف کنند! فتنه نتيجه تندروي رهبري، مصباح يزدي و احمدي‏نژاد و نتيجه گوش نکردن رهبري به هشدارها و اظهارات هاشمي خواهد شد. در گام اول دولت سياه جلوه داده مي‏شود و صد در صد منحرف و در گام بعد از اين فضاسازي‏ها در حالي که جمعي از مردم نيز به ميدان آمده‏اند، وضعيت نامطلوب موجود گردن بانيان اصلي آن خواهد افتاد. هاشمي به دنبال پاسخگويي به جدال چند ده ساله است. اشاره هاشمي به سران روحاني سي سال گذشته قطعا ناظر به خودش، ناطق نوري و سيد محمد خاتمي است. هاشمي به فرد با بصيرتي تبديل مي‏شود که نگران حوزه‏هاي علميه، روحانيت و تندروي‏ها بوده و هست. هزار بار هم اين خطر را هشدار داده اما کسي گوش نکرده است. حتي رهبري هم متوجه اين مسئله نشده که هيچ با بي‏بصيرتي از اين جريان حمايت هم کرده است. هاشمي نگران جايگاه ولايت فقيه و نگران انقلاب هم خواهد بود. او وانمود مي‏کند که نمي‏داند با اين همه بي‏بصيرتي آن هم در رأس نظام چه بايد کرد!

13- تداوم نقش‏آفريني‏ها و حاشيه‏سازي‏هاي مشايي و علي مطهري و نقش‏آفريني تندروهايي که به بيت مراجع توهين کنند از يک سو و تداوم بزرگ‏نمايي برخي مسائل در دولت که رهبري آنها را فرعي دانسته و مي‏دانند و بارها نسبت به بزرگنمايي آن تذکر داده‏اند از سوي کساني که گمان مي‏کنند اصولگرا و دلسوز هستند از سوي ديگر پيش‏نيازهاي اجرايي شدن طرح هاشمي است. مسائلي نظير دادگاه مهدي هاشمي، لجاجت هاي احمدي نژاد و بحث هدفمند کردن يارانه‏ها ديگر متغيرهاي اين بازي است.

14- احمد توکلي و امثال او اکنون بايد تکليف خود را مشخص کنند؛ نه با دولت که با هاشمي و مصباح يزدي. در دنياي سياست نبايد در بازي‏هاي کوچک گم شد. آدم‏هاي بزرگ در بازي‏هاي کوچک گم نمي‏شوند. در دنياي سياست صرفا "سخن" حق و ناحق مهم نيست. مطابق صريح بيان رهبري، "پازل" حق و ناحق واجد بيشترين اهميت است. سياستمداران بايد درجه زوم دوربين‏هايشان را تغيير دهند. کمي دورتر از ميدان پرآشوب سياسي بايستند و آن گاه به صحنه نبرد نظاره کنند. بازي اصلي بين جريان هاشمي و جريان رهبري است. نبايد مسائل فرعي و اختلافات فرعي را کاملا فراموش کرد. کسي هم چنين انتظاري ندارد. اما بايد مسائل اصلي را مبناي کنش‏هاي سياسي قرار داد. بايد لجاجت‏ها و مسائل فرعي را در کنش‏هاي کلان دخيل نکرد. بايد پازل‏ها را ديد. بايد وراي مسائل روزمره سياسي فکر کرد و انديشيد؛ گونه‏اي سخن گفت که مسائل اصلي ضريب بيشتري پيدا کند. اگر يک جمله در باب مسائل فرعي مي‏گوييم، ده جمله در باب مسائل اصلي بگوييم؛ نه اينکه دقيقا در راستاي برنامه طرف مقابل، مسائل اصلي را فرعي و بي‏اهميت جلوه دهيم و بعد فرعي‏ها را اصلي کنيم و هر روز تيتر يک. ولايتمداري يعني اين. ولايتمداري يعني اينکه آنچه ولي مهم و اصلي مي شمارد مهم و اصلي بشماريم و به آن ضريب بدهيم. نه اينکه به مسائلي بيش از حد بها بدهيم که يا اصلي نيست يا اينکه بعضا ممکن است منصفانه و درست هم اصلا نباشد. ولايتمداري يعني اينکه تحليل هايمان را نسبت به جريانات و موضوعات سياسي فقط و فقط با تحليل رهبري طراز کنيم.

15- آيا هاشمي موفق مي‏شود؟ آيا مي‏تواند با بزرگنمايي خطر رقيب جايگاه از دست رفته خود را احياء کند؟ آيا مي‏تواند باخت آينده در اجلاس خبرگان را پيشاپيش به برد تغيير دهد؟ بعيد به نظر مي‏رسد. اما بايد هوشيار بود. او بازي خود را تازه شروع نکرده است. تازه آن را علني کرده است! خيلي وقت است که اين بازي آغاز شده و تا حد قابل توجهي هم پيش رفته. بايد مراقب بود. بايد مواضع را فقط با شخص رهبري طراز کرد. رهبر انقلاب اکنون نسبت به خيلي مسائل اظهار موضع کرده‏اند. ايشان در جلسه جامعه مدرسين هم درخصوص خيلي از مسائل سخن گفتند. بايد معيار کنش‏هاي سياسي را فرمايشات ايشان قرار داد و مراقب پازل‏هاي مهم سياسي بود. اين به معناي توصيه به سکوت نيست. به معناي حرف نزدن نيست. به معناي ضرورت شناخت است.