بهنوش بختیاری بازیگر نام آشنای تلویزیون و سینمای کشور در شانزدهمین جشنواره تابستانی کیش حضور یافت و حاضران در سالن را به وجد آورد.این هنرمند صدا و سیما و سینمای کشور که 29 اردیبهشت 1354 در تهران چشم به جهان گشود است در گفتگوی از خودش گفت
*بختیاری درباره اولین حضورش در عرصه بازیگری گفت: واقعا ترسیده بودم، اضطراب تمام وجودم را گرفته بود نمیتوانستم بازی کنم. البته کسی متوجه این حال من نشد بعد از آن سریال بود که دوستان لطف کردند و من را به پروژههای مختلف معرفی کردند، یکی دو سال به دفترهای مختلف میرفتم و فرمهای متعددی را پر میکردم.
*خانم خیرآبادی خیلی به من لطف داشتند و مرتب من را به دفاتر مختلف میبرد و معرفی میکرد به هر حال روی حرف خانم خیرآبادی هم حرفی زده نمیشد. اینطور بود که به سریال "داستان یک شهر" کار آقای "اصغر فرهادی" معرفی شدم نقش کمی داشتم اما کار خیلی خوبی بود، بعد از آن در پروژههای خوبی بازی کردم اما متاسفانه دیگر تجربههای خوش آن زمان برایم تکرار نشد و به خصوص تجربیاتی که در کارهای آقای "میهندوست" داشتم فوقالعاده بودند.
*من، افشین پیروانی، علی دایی و سردار رویانیان سفیران صلح ایران در سینما و ورزش شدهایم و خیلی خوشحالم که توانستهام به این مهم دست پیدا کنم.
محسن اسلامزاده مستندساز جوان ایران در گفتگو با خبرگزاری تسنیم، در جریان بازگویی تجربههای زیستهاش در پاکستان ماجرای جالبی
*در جریان سفر به پاکستان به روستای رجوعه سادات در چینوت در نزدیکیهای اسلام آباد رسیدیم. حوزه علمیه بزرگی آنجا بود که 400، 500 طلبه انقلابی در آنجا درس میخوانند. مسئولین حوزه هم به شدت انقلابی. در گشت و گذار در حوزه و آن روستا متوجه آدمهایی با ظاهر خاص شدیم که طلبه و روحانی نبودند و اصلا قیافههایشان به بقیه طلبهها و روحانیون آنجا نمیخورد. یک چیزی شبیه به داشمشتیهای خودمان با سبیلهای از بناگوش در رفته و هیکلهای گنده و قیافههای غلط انداز. متعجب شدیم که اینها دیگر اینجا چه کار میکنند؟ و اینها دیگر کی هستند؟
*یکی از آنها که تعجب و سوال ما رادید،دعوتمان کرد به خانهاش. خانهاش چیزی در مایههای قصر بود.با اتاقهای به شدت بزرگ. وارد اتاق اول شدیم. پر از مرغ عشق. انواع و اقسام. اتاق دوم فنچ، اتاق سوم و...
*بعد یک سری قفس هم نشانمان دادند که فهمیدیم این قفسهای سگهای سابق این بنده خداست و حسابی سگباز بوده است.
*خلاصهاش یکم به خودمان جنبیدیم که کسی ماجرا را برایمان تعریف کرد، این چند نفر از اراذل و اوباش باسابقه آن روستا بودهاند و چه کارهای خلافی که نکردهاند؛ یک بار فیلم «اخراجیها» با دوبله و زیرنویس خود پاکستانیها به دستشان رسیده است، نشستهاند آن را دیدهاند و تحت تاثیر قرار گرفتهاند و بعد برگشتهاند و اسم گروهشان را هم خودشان «اخراجیها» گذاشتهاند و از آن به بعد شدهاند محافظ روحانیون و علما. هر روز میروند دم خانهشان آنها را برمیدارند میبرند مدرسه و دوباره برمیگردانند و هر جا این علما میخواهند بروند آنها همراهیشان می:کنند، در آن جو امنیتی خاص پاکستان.
*ما چند شب با آنها در آنجا بودیم و باورتان نمیشود که با آن ظواهر ترسناک و وحشتناک تبدیل به چه آدمهایی شده بودند. نماز شب میخوانند به چه عظمت... ساکت مینشستند آن گوشه و منتظر علما بودند که کی میآیند و کی میروند."
*این تاثیر فرهنگ انقلاب ایران بر مردم پاکستان است.فیلمی که در داخل خود ایران با انتقادات مختلفی روبرو میشود و خیلی ها اصلا آن را فیلم نمیدانند با مردم پاکستان چه کار میکند...
موزه سینما یکی از موزههای استان تهران است که در آن گنجینهای از عکسها، اسناد و وسایل و تجهیزات قدیمی سینما از شخصیتهای
محمدحسن پزشک مدیر موزه سینما در این باره به خبرگزاری مهر از این موزه و خاطراتش گفت به به شرح ذیل میباشد:
*یادگارهای سینماگران در اینجا در مکانی بسیار بهتر از طاقچه خانه شان قرار گرفته و حداقل بیش از صد نفر از این جوایز بازدید می کنند. به همین دلیل است که هنوز هیچ کس این هوس را نکرده که جوایزش را از موزه پس بگیرد. ما شرایطی را برای امانت گذاشتن هدایا ایجاد کردیم و تا به حال همه سینماگران متقاضی، رسید قطعی دریافت کرده اند و هدایای خود را به صورت کامل در اختیار موزه گذاشته اند. بسیاری از عزیزانی که در اینجا غرفه دارند مهمان های خارجی شان را هم می آورند. دو گروه مهمان از ترکیه و مصر از موزه بازدید کردند و هر دو گروه گریه کردند چون در کشورشان موزه سینما ندارند. موزه سینما به نوعی افتخار ملی است و نه دولت و نه سینماگران معنی ندارد که به این موزه ضربه بزنند. بزرگانی به خود زحمت دادند و چندین بار از این موزه بازدید کردند و اما برخی هم هیچ گاه حاضر به حضور در موزه نشدند.
* فیلم "گذشته" فرهادی در سالن سینمای موزه اکران می شد. تهیه کننده فیلم ترجیح داد یک شب در این سینما را به اکران خصوصی فیلم جدید فرهادی اختصاص دهد. جمع کثیری از هنرمندان را به موزه دعوت کردند. اصغر فرهادی بارها در مورد اهدای جوایزش به من گفته بود و در آن مراسم اکران که بعد از دو سال همدیگر را دیدیم دوباره تاکید کرد که پوستری که در آن شب آقای خاتمی و هنرمندان آن را امضا کردند به همراه جوایزش قرار است به زودی به موزه اهدا کند. من از آن جایی که قصد ندارم ایشان را اذیت کنم پس از این اکران، پیگیری برای اهدای جوایز نداشتم.
*همواره نامه های بسیاری به دست موزه سینما می رسید و هیچ کدام رسانه ای نمی شدند نمی دانم چرا نامه جمع آوری جوایز مخملباف رسانه ای شد و من حس می کنم این نامه باعث تردید عزیزانی چون اصغر فرهادی شد. من تاکید میکنم جایی برای تردید نیست. عزت الله انتظامی همیشه می گوید که ما خیلی پیش تر از سینما جوایز ورزشی از سوی ورزشکاران برای ایران کسب کرده ایم اما حتی یک موزه برای نمایش دادن این جوایز وجود ندارد. برای سینما چنین فضایی فراهم شده که باید قدر آن را دانست. آقای فرهادی کجا می خواهد جوایز و دست نوشته های فیلمنامههایش را بگذارد که حفظ شود و به نمایش در آید؟
*آقای مجید مجیدی یادگارهای زیادی دارند که حاضر به اهدای آنها به موزه نشده اند و به نظر من جای آنها در موزه ما خالی است. آخرین دوست مشترکی که من به واسطه او برای مجیدی پیغام دادم رضاداد بود که در پروژه "محمد (ص)" با مجیدی همکاری داشت و یک روز که به موزه سینما آمده بود تا یادداشتی قدیمی از من در دوره ریاستم در بنیاد سینمایی فارابی را در اختیار موزه بگذارد به او گفتم تا از طرف من از مجیدی درخواست کند که جوایزش را به موزه بدهد اما این اتفاق رخ نداد در حالیکه مجید مجیدی در ابتدای تاسیس موزه از اعضای هیات امنا بوده است. هر چند بدون حضور این هنرمندان هم موزه سینما غنی است اما دوست داریم غنی تر شود.
*از زمانهای گذشته شنیدهام که همه چیز جز مرگ چاره دارد، تنها کسانی که به مرگ فکر نمیکنند گروهی هستند که به راه نجات بشریت فکر میکنند. هنرمند واقعی هیچگاه به مرگ فکر نمیکند و نقطه عشق بازی با خدا همین جا است. هنرمندانی که در این مدت از دست دادیم و در هرجایی که دفن شوند گمنام نیستند.
*نمی توانیم شخصی را جایگزین هر عزیزی که از دست میدهیم، بکنیم و این موضوع ما را ناراحت میکند. ما در مجموعهی مشترکی به نام سینما جمع شدهایم و باید متوجه باشیم که اگر گله یا صحبتی داریم، سینما را خدشهدار نکنیم.
*ما در دورهای نیستیم که که پنجه به صورت هم بکشیم. هر کسی که آماده پنجه کشیدن به روی سینما باشد هنرمند نیست. آنچه که بین ما اتفاق افتاده است و تفرقه میاندازد موجب خرسندی شیطان می شود. جایگاه سینما در کشور ما جایگاه بزرگی است. امروز توکل و توسل بین ما کمرنگ شده است که بیش از هر چیزی به آن نیاز داریم.