کد خبر 245243
تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۷

فیلمنامه آقای الف، از دو جهت برای ساخت یک فیلم سه بعدی مناسب نیست: نخست به سبب آنکه فیلمنامه‌اش در حد یک فیلم تلویزیونی ارزان‌قیمت است و اصولاً در قواره یک فیلم سینمایی که مخاطب برای تماشای آن بلیت بخرد و از سالن سینما راضی بیرون برود نیست. ثانیاً فیلمنامه‌ یک فیلم سه بعدی بایست از صحنه‌های خارجی،‌ طبیعت و اکشن بیشتری برخوردار باشد.

گروه فرهنگی مشرق - آقای الف نخستین فیلم سه بعدی در سینمای ایران محسوب می‌شود که در تابستان 1391 ساخته شد و از چهارشنبه 18 اردیبهشت در دو سینمای آزادی و فرهنگ به صورت تک‌سئانس به تمایش درآمد و در تالار ایوان شمس به صورت تمام وقت. قیمت بلیت این فیلم ده هزار تومان تعیین شده است. فروش آقای الف در تهران، در مدت 85 روز به حدود 120 میلیون تومان رسید. شاید اکنون که تماشاگران بیشتری در تهران و شهرستان‌ها فیلم را دیده‌اند فرصت خوبی برای نقد آن باشد.

***
در بهار سال 1391، خبر ساخت فیلم سه بعدی توسط علی عطشانی توجهات را به سمت خود جلب کرد. در ابتدا قرار بود که فیلم در شبکه نمایش خانگی توزیع شود تا مردم آن را در تلویزیون‌های سه بعدی جدید تماشا کنند. حتی اعلام شده بود که فیلم تا عید فطر در شبکه نمایش خانگی توزیع خواهد شد. در ابتدا قرار بود فرزاد حسنی و آناهیتا نعمتی به عنوان بازیگران اصلی جلوی دوربین بروند. ولی آنها نقش‌ها را به پوریا پورسرخ و لیلا اوتادی واگذار کردند. فیلم در اواسط مرداد 1391 کلید خورد و پس از اتمام مراحل فنی، به عنوان افتتاحیه جشنواره سی‌ویکم فیلم فجر انتخاب شد. مدت زمان این فیلم، 65 دقیقه است.



یک هفته بعد از اکران عمومی آقای الف، فیلم پیشین این کارگردان به نام تلفن همراه رئیس جمهور نیز به نمایش عمومی درآمد. تلفن همراه... به دلیل موضوع حاد سیاسی‌اش یک سال در توقیف بود. و شاید برای اولین بار در ایران بود که دو فیلم از یک کارگردان همزمان اکران می‌شد.
 
*خلاصه داستان
امیر ادیب (پوریا پورسرخ) یک تاجر موفق است که با همسرش گلرخ (لیلا اوتادی) زندگی می‌کند. یک روز امیر پیرمردی عجیب (مهران رجبی) را در پارک می‌بیند که مدام در حال تخمه ‌خوردن است. او مرگ امیر ادیب را ظهر اول مهر پیشگویی می‌کند. وقتی یکی دو پیشگویی دیگر آن مرد به وقوع می‌پیوندد جناب ادیب مرگش را جدی می‌گیرد.
 
*مختصری دربارۀ سازندگان
علی عطشانی متولد 1357 در اصفهان، در دوران نوجوانی فیلم‌های کوتاه تجربی می‌ساخته است. او در رشتۀ کامپیوتر تحصیل کرد لکن علاقه‌اش به سینما او را به سمت فیلمسازی کشانید. آقای الف (1391) به عنوان پنجمین فیلم سینمایی عطشانی در سی‌ویکمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد. فیلم‌های پیشین او عبارتند از: پوست موز (1386)، دموکراسی در روز روشن (1388)، در امتداد شهر (1389) تلفن همراه رئیس جمهور (1390). عطشانی همچنین ساخت سیزده فیلم مستند و چهار تله فیلم را در کارنامه دارد.



امیرعلی محسنین فیلمنامه نویس این فیلم، دو فیلمنامۀ ساخته‌شدۀ دیگر نیز دارد: پوست موز (1387) و در امتداد شهر (1389)، که هر دو از ساخته‌های علی عطشانی هستند. سعید شرفی‌کیا تهیه کنندۀ این فیلم عمدتاً در سمت مدیر تولید فعالیت داشته است. او پیش از این فقط دو فیلم چراغ قرمز (1388) و گلوگاه شیطان (1389) را تهیه کرده است. بابک محقق طراحی و اجرای تکنیک سه بعدی این فیلم را بر عهده داشته است.
 
*نقد و نظر
امیر ادیب راوی این فیلم است که ماجرای ملاقات خود را با پیرمردی عجیبب در پارک حکایت می‌کند. پیرمرد، مرگ امیر را چهارده روز بعد در روز اول مهر پیشگویی می‌کند. اما امیر این پیرمرد خندان را که مدام تخمه می‌شکند، تمسخر می‌کند. وقتی دو نشانه از پیشگویی‌های پیرمرد به وقوع می‌پیوندد او مرگ خود را جدی می‌گیرد. 

امیر یک شب در بهشت زهرا روح پدرش (مهدی فقیه) را در رؤیا می‌بیند و از او راهنمایی می‌خواهد. پدرش می‌گوید که مرگ از یقه پیراهن به ما نزدیک‌تر است. آن پیرمرد خودت هستی! پس برو زندگی کن و عمر شریف را دریاب. امیر به عنوان راوی تعریف می‌کند که بعد از صحبت با پدرم، ترس از مرگ در من از بین رفت ولی باید کارهای ناتمام را به پایان می‌رساندم.



او از این به بعد سعی می‌کند به دیگران خوبی کند. لذا به آبدارچی شرکتش اجازه می‌دهد که در اداره سیگار بکشد، سپس به یک بچه فقیر کمک می‌کند و در نهایت به همسرش توجه می‌کند. اتفاقاً روز اول مهر که مناقصه مهمی برای او در جریان است امیر از ترس مرگ، خانه‌نشین شده و دستیارش کارها را پیش می‌برد. ساعت از دوازده که می‌گذرد او شادی‌کنان بیرون می‌آید تا به مناقصه برسد و می‌فهمد که ساعت تابستانی او هنوز تنظیم نشده است! صدای پیرمرد پیشگو می‌آید که صدقه‌ای که نیمه شب به آن کودک دادی جان تو را نجات داد!

به نظر می‌رسد آقای عطشانی ناگهان تصمیم گرفته تا نام خود را به عنوان کارگردان نخستین فیلم سه‌ بعدی سینمای ایران به ثبت برساند. لذا فرصتی برای یافتن فیلمنامه خوب یا سفارش نگارش آن نداشته است. می‌خواهم بگویم که فیلمنامه آقای الف، از دو جهت برای ساخت فیلم سه بعدی مناسب نیست: نخست به سبب آنکه فیلمنامه‌اش در حد یک فیلم تلویزیونی ارزان‌قیمت است و اصولاً در قواره یک فیلم سینمایی که مخاطب برای تماشای آن بلیت بخرد و از سالن سینما راضی بیرون برود نیست. ثانیاً فیلمنامه‌ یک فیلم سه بعدی، بایست از صحنه‌های خارجی،‌ طبیعت و اکشن بیشتری برخوردار باشد.



 زیرا عملاً اعجاب سینمای سه بعدی در چنین صحنه‌هایی است که رخ می‌نماید. اما فیلمنامه آقای الف آنقدر در این خصوص فقیر است که حتی می‌شد آن را به یک تله تئاتر تبدیل کرد. موضوع فیلمنامه تکراری بود و چیز دندان‌گیری نداشت، جز یک پیام «مرگ آگاهی» که در حاشیۀ این فیلمِ نیمه کمدی، موفق از آب درنیامده بود. آگاهی اصلی فیلم به مخاطب، همان است که همگی می‌دانیم؛ صدقه دادن بلای حتمی را به تأخیر می‌اندازد. اما آنچه را که مردمان عموماً نمی‌دانند و فیلمساز به راحتی از کنار آن گذشت این است که چگونه ترس از مرگ در انسان از بین می‌رود. حکما گفته‌اند که مرگ مانند آینه‌ای است که انسان خود را در آن می‌بیند. اگر روح انسان، زیبا باشد انسان مرگ را دوست خواهد داشت و گرنه از آن خواهد ترسید. لذا خوف از مرگ از بین نخواهد رفت مگر آنکه سیرت ما به تدریج نیکو شود و گناهان ما زایل شود. ما که نفهمیدیم این فیلم در چه ژانری ساخته شده بود. اگر کسی فهمید ما را هم خبر کند.
 
 
*وقایع جشنواره فجر
جشنوارۀ سی‌ویکم فیلم فجر با فیلم «الف» شروع شد و گوئیا باید تا «یاء» هم برویم! با توجه به اطلاع رسانی خوب و دقیق جشنواره، ما ساعت 12 ظهر متوجه شدیم که این فیلم را بایست ساعت 10 صبح در تالار ایوان شمس (ابتدای کردستان) تماشا می‌کردیم. زیرا سالن برج میلاد امکانات نمایش سه بعدی ندارد. ‌همین «اطلاع رسانی خوب و دقیق» جلوی اتلاف وقت ما را گرفت. منظورم آن است که برخی از دوستانی که این فیلم را دیده بودند را اگر خون می‌زدی کاردشان در نمی‌آمد. می‌گفتند یک چیزی بود در مقولۀ مرگ‌آگاهی با استفاده از مقولۀ «ساعت تابستانی» و هیچ اندر هیچ. گوئیا که جناب کارگردان مشغول فیلمبرداری تصاویر سه بعدی جذاب خود بوده‌اند و فیلمنامه را باد برده است.




به آن دوستان عرض کردم طفلکی ناصر الدین شاه نیز به همین سیاق مرد. با اینکه طالع‌بین‌ها برایش پیشگویی کرده بودند که خطر در روز شانزدهم ذی‌القعده جان او را تهدید می‌کند اما او فقط همان روز را در خانه ماند و روز بعد به خیال اینکه سر منشأ تمام خیرات در این مملکت است و اصولاً دشمن ندارد بیرون آمد که میرزا رضا کرمانی کارش را تمام کرد. اگر ناصر الدین شاه زنده بود به جای اعدام ضارب، احتمالاً فرمان می‌داد آن منجم را که هلال ماه را یک روز زودتر دیده بود و باعث این اشتباه در تقویم شده بود را اعدام می‌کردند. در جشنواره فیلم فجر به این فیلم هیچ جایزه‌ای تعلق نگرفت چون اصولاً در هیچ بخشی کاندید نشده بود!
 
*نقد تکنیک فیلم
راقم فقط یک نوبت توانسته یکی از فیلم‌های سه بعدی روز دنیا را تماشا کند. پاییز 1388 در سفری به لبنان فیلم مقصد نهایی 4 (2009) The Final Destination را در طبقه دهم یک فروشگاه بزرگ دیدم. در این طبقه سه سالن دیگر نیز وجود داشت که هر کدام حدود شصت نفر گنجایش داشتند. برای بلیت این فیلم سه‌بعدی، معادل دوازده هزار تومان وجه رایج ایرانی از ما دریافت کردند.
 


از همان ابتدا، تیتراژ آغازین حیرت‌انگیز بود. اسامی بازیگران در فضا نوشته می‌شد و گاهی برخی تماشاگران دست دراز می‌کردند تا نوشته‌ها را بگیرند! بنده قبلاً مقصد نهایی 3 را در شبکه سوم سیما دیده بودم که قهرمان فیلم، مرگ قریب الوقوع دیگران را پیشگویی می‌کرد و سعی داشت آنها را از خطر حفظ کند. قسمت چهارم فیلم نیز در همان راستا بود و صحنه‌های «اکشن» و بهتر بگویم «خشن» فیلم، به خوبی ساخته شده بود و سه بعدی شدنش توانسته بود حس واقعی‌تری از واقعیت به مخاطب القاء کند.

آنچه در سالن سینمای سه بعدی رخ می‌دهد مشابه است با اتفاقاتی که به وقت نمایش نخستین فیلم‌های برادران لومیر روی داده است. مخاطبان در حین تماشای خراب شدن دیوار، سرفه می‌کردند و با فیلم ورود قطار به ایستگاه (1896) از سالن می‌گریختند. امروزه در سینمای سه بعدی حس واقعی بودن به خوبی القاء می‌شود و این البته یک چاقوی دو دم است که بی‌تردید سینماگران هالیوود از آن سوء استفاده خواهند کرد.

بگذارید مثال بزنم. تماشای صحنه‌های واقعی نزاع و خون‌ریزی، تا مدت‌ها در ذهن انسان می‌مانند. هر کسی با دیدن چنین صحنه‌هایی ممکن است به آسیب روحی شدید دچار شود و کارش به پزشک روانشناس بکشد. سینما از اوایل دهه 1990 این قابلیت را داشته است که صحنه‌های خشن‌ را به کمک جلوه‌های ویژه با کارگردانی و بازی‌های خوب باورپذیرتر کند لکن قدرت آن، هیچگاه با صحنه‌های واقعی برابری نمی‌کرد. اما سینمای سه بعدی از این قابلیت برخوردار است که توهّم قوی را در انسان برانگیزد و او را حتی به آسیب‌های روحی دچار کند.

در سال‌های اخیر شمار کسانی که از تماشای این صحنه‌های خشن لذت می‌برند افزایش چشمگیری داشته است. از اوایل دهه 1980 ورزش خشن کشتی کچ اندک‌اندک در امریکا رواج یافت و به این جریان کمک کرد. افرادی که از چنین صحنه‌های خشنی لذت می‌برند عموماً کسانی هستند که به نوعی عقده سرکوفته روانی مبتلا هستند و اینچنین خود را تخلیه می‌کنند.
 
*و اما الف...
فیلم آقای الف، تکنیک سه بعدیِ خوبی ندارد، و این از جهتی خوب است و از جهتی بد. خوب است چون اصولاً تسلط سینمای سه بعدی بر روح عموم تماشاگران بیشتر است، تسلطی که با «اراده آزاد» انسان تعارض دارد. و بد است چون تکنیک موفقی نبوده و انسان‌های خودساخته را که با تسلط بر نفس به تماشای فیلم‌ها می‌نشینند به درک واقعیِ آن تجربه نمی‌رساند.

از ضعف تکنیک سه بعدی آقای الف، چیزی نمی‌گویم چون ممکن است پاسخی به ما بدهند که شبیه باشد با سخنی که آقای بهرام عظیمی کارگردان تهران 1500 در برنامه هفت بر زبان آورد که «ما در ایران در ابتدای راه هستیم و نباید ما را با فیلم‌های غربی مقایسه کنید». لکن این فیلم 65 دقیقه‌ای می‌توانست از تصاویر طبیعت و جذابیت بصری بیشتری بهره بگیرد.


 
خدا را شکر پروژۀ عینک‌های سه بعدی یک‌بار مصرف، لغو شد و گرنه قیمت بلیت ده هزار تومانی به دو برابر می‌رسید. راقم خود سالن کوچک سینما آزادی را دید که مملو از جمعیت بود. به نظر می‌رسد اگر سینماهای دیگری نیز تجهیز شوند، ساخت و نمایش این فیلم‌ها می‌تواند مخاطبان را به سینماها بکشاند.
 
امیر اهوارکی
 

مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.