پایگاه اطلاع رسانی «نماینده» با دکتر اسداللهی پژوهشگر و کارشناس خاورمیانه پیرامون اختلافات سوریه به گفت و گو نشسته است.
سهم ارتش سوریه در مقابله با تروریست ها و حفظ حکومت چقدر است؟
در جنگ سوریه، یک طرف ارتش قرار دارد که حزب الله و ایران از آن حمایت می کنند. در طرف دیگر ارتش آزاد و القاعده هستند که خود القاعده دو شاخه شده، یک شاخه «جبهه النصره» است و شاخه دیگر آن «دولت اسلامی عراق و شام» است که این دو از هم جدا شده اند. در کنار هر کدام از اینها گروه های مسلح محلی هم وجود دارد.
رده بندی در سوریه وجود ندارد؛ در مناطقی آنها دست برتری دارند در مناطق دیگری ارتش بالاتر است. در روند دو سال و نیم اخیر، ارتش سوریه به شدت تضعیف شده بود اما در یک سال اخیر نه تنها تضعیف نشده بلکه تقویت شده است و مناطق مهمی را پس گرفته است. «ریف» دمشق و خود دمشق را گرفته است و فضای دمشق را تا حد زیادی امن کرده است.
در شروع اتفاقات سوریه شاهد بودیم که مردم در حمایت از بشار راهپیمایی می کنند؛ آیا اتفاقاتی که در این دو سال افتاده موجب نشده مردم از او رویگردان شوند؟
عکس این موضوع است. در اوایل، در شهرهای کوچک و روستاها علیه نظام تظاهرات می شد و در شهرهای بزرگ به نفع نظام. هرچقدر مخالفین تلاش کردند در شهرهای اصلی تظاهرات بشود این اتفاق نیفتاد، اما زمانی که سیر تحولات تبدیل شد به یک جنگ تمام عیار الان دیگر ما تظاهراتی نمی بینیم. نه ضد نظام و نه به نفع نظام. چون مردم می ترسند به خیابان بیایند و یا نظام آنها را بکشد یا مخالفین نظام. الان فقط جنگ است میان دو گروه مسلح.
ابتدایی که تظاهرات شروع شد شاید ۷۰ درصد ضد نظام بودند چراکه ۷۰ درصد اهل سنت هستند. مخالفین آمدند آزادی ایجاد کنند، اما کل کشور را نابود کردند. طبق گزارشی که ناتو در حدود یک ماه و نیم پیش برای رئیس جمهور آمریکا تهیه کرده بود، عملکرد مخالفین آنچنان بر مردم اثر منفی گذاشته که مردم معتقد شده اند نظامشان اگر فاسد است، افسد نیست.
طبق آمار ناتو اگر همین امروز در سوریه انتخابات برگزار شود، بیش از ۷۰ درصد مردم به بشار رای می دهند و این ناشی از عملکرد مخالفین است.
گروهی می گویند خود بشار گزینه خوبی است، گروهی دیگر معتقدند بشار بیاید و امنیت را برقرار کند. مردم در حال حاضر نگران خود نظام هستند نه دموکراسی.
اگر سوریه از این بحران به صورت یک پارچه بیرون بیاید یک معجزه است. مناطق کرد نشین ساز جدایی می زنند. الان مردم به دنبال این هستند وحدت ملی سوریه حفظ شود.
تصمیم گیرنده اصلی در سوریه، حزب بعث است یا خود بشار؟
پاسخ به این سوال ساده نیست. ستون نظام، حزب بعث است. آن چیزی که نظام را در بدنه کشور حفظ می کند، حزب بعث است. این حزب، حزب فراگیری بوده و در همه جا هم شعبه داشته است. بنابراین فروپاشی آن ممکن است به فروپاشی کل نظام بیانجامد. اما در حزب بعث، همه کاره اسد است. در زمان «حافظ اسد» به دلیل شخصیت کاریزمایی که خود او داشت اینگونه بود. اگر به مثلث حزب بعث دقت کنید بدنه مثلث، حزب بعث و راس مثلث، خانواده اسد است. هردو تاثیرگذارند.
حزب بعث حاضر نیست قدرت را تحویل دهد چون می داند اگر حزب به معنای حزبی کنار برود اصلا ترکیب این نظام را نمی توان حفظ کرد. یکی از اشکالاتی که خود ما به نظام سوریه می گیریم همین است که با این وضعیت نمی توان ادامه داد. حتی اگر مخالفین در سوریه شکست بخورند و همین امروز جنگ تمام شود باید نظام بفهمد سیستم تک حزبی سابق قابل اداره کردن نیست و باید یک تحول ایجاد شود.
نظر جمهوری اسلامی این است که باید احزاب مختلف وجود داشته باشد و انتخابات آزاد برگزار شود. ما مطمئنیم که بشار در این شرایط رای خواهد آورد. چون محبوبیت دارد. بنابراین نباید از باز کردن سیستم ترسید. آن نسل قدیمی حزب بعث همیشه در برابر تغییر مقاومت می کرد. البته طی تحولاتی که در دو ماه اخیر در حزب بعث به وجود آمد بشار تلاش کرد تا حد زیادی کادر رهبری حزب بعث را عوض کند. تقریبا می توان گفت نزدیک به ۹۹ درصد افراد عوض شده اند. این نشان می دهد که خود حزب بعث هم متوجه نیاز به این تغییرات شده ولی اینکه چقدر حاضر است دیگران را در این تحولات مشارکت دهد این هنوز معلوم نیست. اگر تصور کنند بعد از پایان بحران می توانند به عقب برگردند نشان دهنده یک خودکشی سیاسی است. باید نظام را آزاد و مردمی کنند و از پتانسیل مردم استفاده کنند.
ورود حزب الله به جنگ سوریه به وجهه این گروه صدمه نمی زند؟
سوریه چالش بزرگی ایجاد کرد، هم برای حزب الله هم برای ایران. در روند تحولات بیداری اسلامی در منطقه اتفاقاتی افتاد و انقلاب هایی ایجاد شد. مثلا در لیبی، بحرین، تونس، مصر و ... نظام هایی سرنگون شدند و نظام هایی برسر کار آمدند و در جمهوری اسلامی این به عنوان بیداری اسلامی مورد حمایت قرار گرفت. ایران این حرکت ها را در راستای انقلاب اسلامی و نتیجه انقلاب اسلامی می داند.
اما در بحث سوریه چون جریان متفاوت بود توضیح موضع ایران و حزب الله بسیار موضوع مشکلی است. یعنی اینکه ما می خواهیم به دنیا بگوییم که قبول داریم در سوریه هم احتیاج به آزادی و دموکراسی هست. الان هیچ کس در جمهوری اسلامی نمی گوید که نظام سوریه یک نظام مردم سالار است چرا که همه می دانند حزب بعث حاکم بوده و نحوه حکومت حزب بعث را هم می دانیم و اتفاقا خود جمهوری اسلامی و حتی شخص مقام معظم رهبری بارها پیام داده اند به بشار اسد که نظام سوریه باید تغییرات اساسی در ساختار حکومت داشته باشد تا مردم در حکومت موثر باشند.
اما مشکلی که در سوریه هست این است که با توجه به اینکه ۷۰ درصد مردم اهل سنت هستند حکومت در دست علوی هاست. موضوع از حالت یک انقلاب مردمی تبدیل به یک تنش مذهبی شده است. یعنی به جای اینکه یک انقلاب مردمی باشد جنگ مذهبی و طایفه ای شده است. ما در حدود این دوسال همیشه مشکل داشتیم که بتوانیم تفهیم کنیم به گروه های مختلف اعم از جهان عرب و جهان اهل سنت که چرا موضع ما در قبال سوریه متفاوت است نسبت به دیگر انقلاب های منطقه.
چرا نمی توانیم مواضعمان را در مورد سوریه اعلام کنیم؟
یکی از مشکلات ما این است که حرف های مارا سانسور می کنند و اجازه نمی دهند به دست دیگران برسد. مشکل دیگر این است که ما به دلیل مشکل زبان ارتباط گسترده با جهان عرب نداریم. رسانه های ما محدودیت دارند. حتی رسانه های عرب زبانمان بردشان محدود است. مشکل دیگری که در داخل داریم این است که واقعیت های جهان عرب را خوب تشخیص نمی دهیم. یعنی نمی دانیم با چه زبانی باید مواضعمان را توضیح دهیم که طرف مقابل را قانع کنیم. تلاش می کنیم با ادبیات داخل کشور و زبان خودمان دیگران را قانع کنیم و این امکان پذیر نیست. ما باید تلاش کنیم این موضوع را روشن کنیم که مشکل ما این نیست که قدرت در دست ۷۰ درصد اهل سنت باشد. بحث ما این است که این چیزی که جریان دارد انقلاب مردمی نیست، با ورود آمریکا و اسرائیل و قطر عربستان و القاعده و ترکیه دیگر انقلاب مردمی نیست. ما چون نتوانستیم موضعمان را توضیح دهیم بهای سنگینی برای این موضوع پرداختیم.
جایگاهی که حزب الله و شخص سید حسن نصرالله در اذهان جهان عرب داشت به خصوص بعد از جنگ ۳۳ روزه الان خیلی تغییر کرده است. خود حزب الله هم معترف است و می گویند چاره نیست و ما باید چنین هزینه ای را پرداخت می کردیم. یعنی حزب الله اگر می خواست وجهه اش را حفظ کند باید در مقابل تحولات سوریه سکوت می کرد و دخالت نمی کرد.
الان تقریبا اتفاق نظر شبه تامی که در مورد حزب الله در جهان عرب وجود داشت خصوصا در مورد خود سید حسن نصر الله تضعیف شده است. الان بسیار تلاش شده چهره ایشان را مخدوش کنند و ایشان را فردی با تعصبات مذهبی معرفی کنند که از یک نظام دیکتاتور حمایت می کند و متاسفانه در اذهان بعضی ها هم تاثیر گذاشته است. اما چاره ای نبود.
چرا سید حسن نصر الله این حمایت را به صورت علنی اعلام کرده است؟
حجم حضور حزب الله در مسائل سوریه به حدی رسیده که دیگر قابل پنهان کردن نیست. زمانی شما یک دخالت محدود دارید و می توان آن را علنی نکرد. اما وقتی حجم دخالت عظیم باشد و سید حسن خودش اعلام می کند نیرو های ما در الحوصه می جنگند و بعد شهدایشان را می آورند و تشییع می کنند دیگر این موضوع قابل مخفی کردن نیست. در واقع سید حسن مجبور شد به خاطر تعهد اخلاقی که نسبت به خانواده شهدا داشت و هم به دلیل تعداد زیاد شهدا و احترام به خود شهدا این موضوع را علنی کند.
البته اتفاقاتی که در سوریه درحال رخ دادن است، جنایت ها و کشتارهای وحشیانه ای که القاعده انجام می دهد به تدریج حقانیت مواضع جمهوری اسلامی ایران و حزب الله را نشان می دهد. مثلا یک کشیش ایتالیایی تبار ۳۰ سال در سوریه ساکن بود، زمانی که این تحولات آغاز شد از مدافعان سرسخت به اصطلاح خودش مردم و ضد نظام شد و چون تبعه خارجی بود خیالش راحت بود که نظام با او کاری ندارد و این قدر فعالیت کرد که نظام اخراجش کرد و از سوریه رفت و از طریق مرز ترکیه وارد شهر رقه که الان در دست مخالفین است شد و در آن جا مستقر شد. این کشیش کاتولیک و مورد حمایت واتیکان بود. اما یک هفته قبل، القاعده او را دستگیر کرد و کشت. این اتفاقات کم کم چهره مخالفین را آشکار می کند. این تحولات در جهان اثرگذار است.
کشور کهنسال و تاریخی مصر روزهای سختی را طی میکند و امنیت به رویای شیرین مردم تبدیل شده است. اتفاقات اخیر مصر، برکناری مرسی و کشتار شیعیان موجب نگرانی مردم تمام کشورها شده است.
چه گروه هایی از اتفاقات اخیر مصر سود می برند؟
شرایطی که در مصر به وجود آمده در وهله اول به نفع اسرائیل است. ایده آلترین حالت برای اسرائیل این است که یک جنگ داخلی در مصر اتفاق بیافتد. دقیقا مثل سوریه که درگیر یک جنگ داخلی شد و قدرت نظامیاش تحلیل رفت و ارتش سوریه دیگر خطری برای اسرائیل نیست. به جز سلاح شیمیایی که ارتش سوریه دارد، بقیه ارتش سوریه آنچنان مستهلک شده است که ده سال زمان میخواهد تا دوباره نوسازی شود. به همین خاطر، اسرائیل خیالش راحت است که دیگر خطری از جانب سوریه او را تهدید نمیکند. اگر این اتفاق در مصر هم بیافتد آنها خیلی خوشحال میشوند.
آیا در دوره ریاست جمهوری مرسی، به ایران اجازه نقش آفرینی و حضور فعال در مصر داده شد؟
مرسی که مخالف ایران بود و این موضوعی است که همگان به آن اذعان داشتهاند. با اینکه مصری ها در کنفرانس غیر متعهدها در ایران حضور داشتند ولی توهینهای بسیاری به ایران کردند؛ چه قبل از کنفرانس و چه بعد از آن. مرسی اشتباهات و خیانتهای بسیاری کرد. ما متاسفانه در ایران اشتباهات اخوان را نمیگوییم و تصویری از اخوان درست کرده ایم که این تصویر با واقعیت جور در نمی آید. حالا که اخوان سقوط کرده، در ایران نمیدانیم بگوییم کودتا شده یا نه.
مهمترین اشتباهات مرسی در چه مسائلی بود؟
آقای مرسی چند اشتباه بزرگ کرد. یکی اینکه اخوان به کمپ دیوید مشروعیت مذهبی داد. در زمان مبارک این پیمان مشروعیت سیاسی داشت. انتظار این بود که اخوان به عنوان یک گروه مذهبی حداقل اگر نمیتواند کمپ دیوید را از بین ببرد حداقل زیر سوال ببرد. اما اینها آمدند دربست آن را قبول کردند به طوری که هیچ نوع تشکیکی در آن نداشتند. این یکی از خیانتهای اخوان بود.
در جنگ ۸ روزه هم فشاری که مرسی به حماس آورد موجب شد آن توافق نامه امضا شود. موفقیتی که گروههای مقاومت در فلسطین کسب کردند بسیار بینظیر بود و توانستند تل آویو را با موشک بزنند. کار به جایی رسیده بود که اسرائیل برای آتش بس به گدایی افتاده بود. در چنین شرایطی میتوانستند شرایط خود را تحمیل کنند اما با فشار مرسی یک موافقت نامه ضعیف از طرف اسرائیل پذیرفته شد که بعد هم اسرائیل هیچ کدام از شروط را نپذیرفت. تقریبا میتوان گفت حماس دست خالی از جنگ ۸ روزه بیرون آمد. من خودم در لبنان در یک میزگرد سیاسی به نماینده حماس در لبنان گفتم که این نتیجه سیاسی با این نتیجه نظامی هم خوانی ندارد و مشخص است که شما تحت فشار مرسی بودید. البته ایشان سعی کرد آن را توجیه کند.
بحث دیگر تونل ها است. آن مقدار تونل مابین غزه و مصر که در زمان مرسی از بین رفت در زمان مبارک از بین نرفت. پس مرسی چه کاره بود؟ اگر عرضه ندارد رئیس جمهور باشد بهتر است کنار برود. به اسم اخوان حکومت میکند و در زمان او بسیاری از تونلها نابود شد. کار به جایی رسیده بود که حتی صدای اعتراض حماس که خودشان هم شاخهای از اخوان المسلمین هستند در آمده بود.
اما بزرگترین اشتباه مرسی در پایان حکومتش این بود که آمد و قطع رابطه با سوریه را اعلام کرد و فرمان جهاد در سوریه نیز صادر کرد و شیعیان را رافضی خواند. دو روز بعد از آن بود که شیخ حسن شحاته را با آن وضع به شهادت رساندند. من از چند منبع موثق شنیدم که مرسی شخصا گرایشهای ضد شیعی دارد.
اشتباه ما در ایران این است که اخوان المسلمین را حزب الله مصر ترسیم کردیم. در صورتی که کاملا مشخص است دست اینها در دست سلفی هاست. حتی در همین یک ماهی که در میدان رابعه عدویه جمع بودند، هر شب سخنرانی داشتند و سخنرانها آدمهای سلفی ضد شیعه بودند. «صفوت حجازی» که یکی از کادرهای اصلی اخوان است و ما در تلویزیون چندین بار مصاحبه او را دیدهایم کسی است که بالای منبر شیعه را تکفیر میکند. بنابراین دلیلی ندارد حزب الله از مرسی حمایت کند.
بعضی رسانههای عربی اصرار دارند اینگونه القا کنند که حزب الله در مسائل داخلی مصر موثر است. آیا واقعا اینگونه است؟
نه تنها حزب الله که ایران را هم متهم میکنند. ببینید در زمان مبارک هم که یکی از برادران حزب الله را دستگیر کردند، اتهام این فرد چه بود؟ اتهامش رساندن سلاح به گروههای مقاومت در داخل فلسطین بود. بعد عدهای تلاش کردند این موضوع را گسترش دهند که اینها دارند تشیع را تبلیغ میکنند که البته شایعات باطلی بود و الان کاملا قطعی است که حزب الله در مصر هیچ نقشی ندارد. دعوای مصر یک دعوای کاملا داخلی است. به خاطر اتفاقاتی که در مصر افتاده است یک طرف اخوانیها و سلفیها هستند یک طرف هم گروههای لائیک و قومی عربیها و گروهی در وسط هم هستند که باقی ماندههای رژیم سابق هستند. نه حزب الله حضور دارد و نه مایل است که حضور داشته باشد. بلکه موضعشان این است که بهتر است بیشتر با گفتگو مشکلات را حل کرد.
موضع حزب الله در قبال مرسی چه بود؟
نگاهی که ما در ایران در مورد اسلام گرایی داریم حزب الله ندارد. دیدگاهش ۱۸۰ درجه متفاوت است. ما از اسلامگرایی در جهان اهل سنت خیلی استقبال میکنیم و آن را ادامه انقلاب اسلامی میدانیم. ولی حزب الله آن را بزرگترین خطر میداند. همان طور که در جریان اخوان دیدیم. حزب الله همیشه از مواضع رسانههای ایران در مورد اخوان ناراحت بود و معتقد بود که باید موضع گیری وسط داشت؛ نه از ارتش حمایت کرد و نه از اخوان. در حالی که ما از ابتدا بر طبل کودتا بودن کوبیدیم و بعدها نتیجه این موضع اشتباه را هم خواهیم دید.