به گزارش وبلاگستان مشرق، امید حسینی در وبلاگ آهستان نوشت: البته رای و انتخاب مردم به هیچ وجه مطلق و ثابت نیست. تجربه و سابقهی انتخابات مختلف نشان میدهد که معمولا در پایان هر دوره هشت ساله، مردم انتخابی جدید و گاه صد و هشتاد درجه مخالف و مغایر با انتخاب قبلی خود داشتهاند. معنی ساده این حرف این است که در هر دورهای، مردم به دنبال تغییر وضع موجود و فراهم آوردن شرایط جدید هستند.
بنابراین عدم درک این نکته و محدود کردن رای و انتخاب و امید و اطمینان مردم به یک انتخابات و یک سلیقه خاص، هم جفای به مردم و انتخاب آنهاست و هم نشانهی عدم شناخت صحیح جریانهای سیاسی از جامعه و مردم. همین نگاه اشتباه و سلیقهای است که گاه باعث میشود برخی افراد و جریانهای سیاسی، به رای و انتخاب مردم تمکین نکنند. (هر وقت مردم به ما رای دادند، میفهمند و انتخابات هم آزاد بوده ولی اگر به رقیب ما رای دادند نه میفهمند و نه انتخابات آزاد بوده است!)
در یکی دو ماه اخیر بارها شاهد بودیم که آقای روحانی و هاشمی و برخی اطرافیان آنها با همین ادبیات درباره انتخابات ۲۴ خردادماه و رای مردم اظهار نظر کردهاند. چنان از ترمیم امید و اطمینان مردم به نظام گفتهاند که انگار خودشان با رای قاطع ۹۹ درصدی به پیروزی رسیدهاند و نه با اکثریت ۲۵۰ هزارتایی!
در اینکه انتخاب آقای روحانی، به هرحال موجی از امید را مخصوصا در میان جوانان و دانشجویان و طیفهای مختلف اصلاحطلب به وجود آورده شکی نیست (و این هم اصلا چیز بدی نیست) منتهی سوال ما این است که چرا با رای و انتخاب و امید و اطمینان مردم سلیقهای و متناقض برخورد کنیم؟ چرا وقتی مردم نظر و انتخابی مخالف با آقای هاشمی داشتند، به امید و انتخاب آنها احترام گذاشته نشد و درباره این امید حرفی زده نشد؟
همان طوری که بالاتر نوشتم اساسا در هر انتخاباتی، امید و نشاط تازهای در جامعه و در میان مردم بوجود میآید. مردم در انتخابات دوم خرداد سال ۷۶، به امید تغییر وضع موجود به سید محمد خاتمی رای دادند. در انتخابات سال ۸۴ هم دقیقا همین امید و همین مخالفت با شرایط موجود بود که باعث شد مردم به احمدینژاد رای بدهند و به هاشمی رای ندهند! طبعا در انتخابات ۲۴ خرداد امسال هم رای مردم، به معنای امید به تغییر وضعیت موجود بود. حال چرا یکی را ببینیم و یکی را نه؟!
نادیده گرفتن عمدی و حتی سهوی انتخاب و رای مردم در یک انتخابات و غلو کردن درباره انتخاباتی دیگر، یک توهین بزرگ به مردم و فهم و شعور آنهاست. چرا که باعث میشود مردم را تا حد یک وسیله و ابزار ساده برای ترمیم و تثبیت منافع سیاسی و جناحی خود پایین بیاوریم.
البته این برخورد سلیقهای با مردم فقط از طرف سیاسیون و اهالی قدرت صورت نمیگیرد، متاسفانه گاهی حتی نخبگان و تحلیلگران و اساتید جامعه شناسی و علوم سیاسی هم با همین عینک به مردم و جامعه نگاه میکنند. گاهی درباره رفتار مردم در یک انتخابات مهم سکوت میکنند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده (کاش لااقل سکوت کنند و توهین نکنند!) اما گاهی درباره انتخاباتی دیگر چنان اغراق میکنند که انگار زمین و زمان کن فیکون شده است!
به هرحال نتیجه این نگاه سلیقهای، چیزی جز تحلیلهای یکجانبه و تک بعدی، فاصله گرفتن از مردم و فهم نادرست دغدغهها و انتظارات آنها نیست.