کد خبر 247193
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۵

تعبیر حدادیان در جامه دریدن‌های شهدای کربلا و وصف او از سینه‌های شرحه شرحه شهدا چنان زیبا و تاثیرگذار است که اگر او تنها همین بیت را سروده بود، شاعری قابل احترام در جمع شعرای معاصر ما بود.

به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از فارس، یکی از کتاب‌های ویژه و غافلگیر کننده انتشارات شهرستان ادب که امسال به نمایشگاه کتاب رسید، مجموعه اشعار سعید حدادیان مداح نام آشنای کشورمان بود که شاید خیلی‌ها گمان نمی‌کردند سعید حدادیان علاوه بر مداحی دست پری هم در شعر و شاعری داشته باشد.

این کتاب که «همیشه باران» نام دارد و جزء پرفروش‌های ناشرش نیز هست با مقدمه‌ای از مرتضی امیری اسفندقه شروع می‌شود. اسفندقه سابقه آشنایی خودش با حدادیان را مربوط به سیزده سال پیش می‌داند که منجر به راه اندازی کانون ادبی دانشگاه تهران و پس از آن کانون سوختگان وصل شد. اسفندقه گواهی می‌دهد که حدادیان در این سیزده سال شاعر پرکاری بوده است اما هیچ گاه به فکر نشر اشعارش نبوده است تا اینکه شهرستان ادب سراغش می‌رود و بخشی از اشعارش کتاب می‌شوند.

*شنا کردن در دریاهای شعر فارسی

او درباره حدادیان می‌نویسد: سعید حدادیان با اینکه از جمله شاعران برگزیده سومین جشنواره بین المللی شعر فجر است، هیچ گاه دعوی و داعیه شاعری نداشته است و ندارد. با اینکه وصف شناختش از دایره شعر فارسی و ورود او به این قالب‌ها دست کمی از دیگر کسانی که رسما شاعرند ندارد و گاه نیز افزون است.

این شاعر همچنین به تبحر حدادیان در سرودن رباعی و قصیده اشاره می‌کند و تبحر حدادیان را در شنا کردن در بحور مختلف شعر فارسی و به ویژه قالب نیمایی مثال زدنی می‌خواند. او همچنین حضور صنایع لفظی و ادبی و معنوی را از نکات بارز در شعر حدادیان می‌داند که تبحر او را در شعر و ادب فارسی بیش از پیش نشان می‌دهد.

اما آنچه که این مجموعه در خود دارد و اشعار شاعرش به خوبی گواهی می‌دهد، صدق گفتار مقدمه نویس «همیشه باران» است. این کتاب بعد از مقدمه شامل غزل‌ها، قصیده‌ها، چهارپاره‌ها، رباعی‌ها و نیمایی‌های حدادیان می‌شود که جمعا در ۱۵۲ صفحه گردآوری و منتشر شده‌اند.

*کاری تر از لبخند، مشت محکمی نیست

غزل‌های حدادیان در این مجموعه مضمون‌های متفاوتی دارند از غزل‌های عاشقانه بگیرید تا غزل‌های آیینی. ویژگی‌های غزل‌های آیینی حدادیان هم سرشار بودن از عشق است و عاشقانه نگاه کردن او و استفاده از کنار هم چیدن واژه‌ها برای ایجاد اشعار خوش آهنگ و دل نشین. مثلا در غزل اسم اعظم این شاعر که غزلی عاشقانه است و انگار شاعر نیم نگاهی هم به تبلور عشق در کربلا دارد،‌ به زیرکی و زیبایی عشق را توصیف می‌کند و در بخشی از شعر می‌سراید:

باران لطفی نیست اما تشنگی هست

سیل دمادم هست، اشک نم نمی نیست

حالا که دستم رو شده پیش خلایق

کاری تر از لبخند، مشت محکمی نیست

و در غزل بعدی کتاب که انگار مخاطب این عاشقانه، تصویر روشن‌تری دارد، حضرت زینب (س) خود را در میان واژه‌های حدادیان به مخاطب نشان می‌دهد و می‌شناساند. این غزل غزلی است از زبان این بانوی بزرگوار کربلا خطاب به امام حسین(ع) بعد از اسارت:

کودکی روی بام می‌خندید

معجر دختر تو بر سر اوست

راز دل، جان شد و به لب آمد

شب ابراز رازهای مگوست:

نیمی از گیسویم در آتش سوخت

چند تاری هنوز دست عدوست

می‌درخشد به دست او چون اشک

گوشواری که یادگار عموست

*شکفته می‌شود آن گل که جامه‌اش بدرند

اما یکی از فوق العاده‌ترین غزل‌های حدادیان در این مجموعه، ستاره‌های سحر نام دارد که هر بیت و هر مصرعش هم دلنشین است و هم زیبا که نمی ‌توان از بیت‌های این غزل زیبا مصرعی را انتخاب کرد و آن بهتر دانست. این غزل در وصف قاسم ابن الحسن است و این گونه شروع می‌شود:

شب است و خیمه نشینان ستاره سحرند

به دل نوازی خورشید و ماه می‌نگرند

ببین ز دیدن یوسف چگونه سرمست‌اند

که از بریدن انگشت خویش بی‌خبرند...

این شعر با چند بیت دیگر ادامه پیدا می‌کند و سرانجام به مصرع‌های پایانی و فوق العاده خود می‌رسد که

چو با خداست دل ما، بگو سر ما را

به هر کجا که خدا خواست، نیزه‌ها ببرند

اگر که سینه ما شرحه شرحه شد غم نیست

شکفته می‌شود آن گل که جامه‌اش بدرند...

زیبایی ابیات این شعر به خصوص بیت آخر تا آنجا است که تنه به تنه زیباترین اشعار عاشورایی معاصرمان می‌زند و شعر زیبای سعید بیابانکی در وصف امام حسین (ع) را در یادها زنده می‌کند که: (پیچیده شمیمت همه جا ای سر بی‌تن/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد)

تعبیر حدادیان در جامه دریدن‌ها شهدای کربلا و وصف او از سینه‌های شرحه شرحه شهدا چنان زیبا و تاثیرگذار است که اگر او تنها همین بیت را سروده بود، شاعری قابل احترام در جمع شعرای معاصر ما بود چه برسد به اینکه او مجموعه‌ای از اشعار روان و نغز را در این مجموعه ارائه کرده است.

*غزل‌های کاملا عاشقانه مداح اهل بیت

اما غزل‌های حدادیان در این مجموعه محدود به غزل‌های آیینی نمی‌شود. او غزل‌هایی کاملا عاشقانه دارند که هم شاعرش با تبحر از واژگان استفاده کرده و آنها را به بزم و نظم درآورده است و هم مفاهیم و مضمون‌های استادانه و نغزی دارند. مثل غزل زیبای او با نام قصه دلبری‌ام که صرفا غزلی عاشقانه است:

شوق پرواز به سر بود به دام افتادم

خواستم دل ببرم از تو ولی دل دادم

قصه دل بری‌ام دیر نپایید، چو اشک

تا به چشم آمدم از گوشه چشم افتادم

آن که بوسید مرا چون گل و بر سینه نهاد

مثل یک برگ خزان داد به دست بادم...

*لحنی حماسی در وصف شیران غران زینب (س)

حدادیان در یکی دیگر از غزل‌هایش در وصف پسران حضرت زینب(س) اثبات می‌کند علاوه بر اینکه می‌تواند عاشقانه بسراید و می تواند اندوه را به نهایت در قلب مخاطبش نقاشی می‌کند، حماسی هم می‌تواند بسراید و از شیران غران زینب(س) بگوید و شهادتشان را با لحنی استوار به تصویر بکشد:

دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال

د و عقابی که گشودند به میدان پر و بال

چشم‌ها زهره دران، تیغ دو ابرو بران

محشری کرده به پا لشگر مژگان به قتال...

*یک نوستالژی تمام عیار!

اما وقتی نوبت به قصیده‌های سعید حدادیان می‌رسد، علاوه بر قصیده‌هایی که در وصف شهدای کربلا و معصومان دارد، او در قصیده «حکم حکم تو» بود، بخش دیگری از داشته‌های خود را در شعر رو می‌کند و یک قصیده سراپا نوستالژی از دوران کودکی‌های خودش و دیگران رو می‌کند که به نحوی شرح حالی است بر او. در بخش‌هایی از این قصیده بلند می‌خوانیم:

باز دلتنگ زنگ مدرسه‌ام

دنگ دنگی که می‌شود پرو بالم

حسرت مشق‌های ننوشته

لذت بیست‌های اول سال

مزه تلخ ترکه‌های انار

مزه ترش زالزالک کال...

...قصه لاک پشت و مرغابی

می‌توان پر کشید بی‌پر و بال

قصه‌های کلیله و دمنه

مکر روباه و حیله‌های شغال

شب باران صدای چکه سقف

صبح برفی بدون چکمه و شال...

به هر روی از همیشه باران حدادیان می‌توان بسیار نوشت و از شعرهایش گفت. اما آنچه که اولین مجموعه شعری این شاعر و مداح توانمند نشان می‌دهد که تسلط او به شعر فارسی نه تنها دست کمی از آنهایی که رسما شاعر هستند ندارد، بلکه او به یقین شاعری صاحب سبک و قابل اعتنا در میان شاعران معاصر ما است.