کد خبر 2493
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۴

حسين قدياني نويسنده وبلاگ قطعه 26 در جديدترين مطلب وبلاگ خود به ماجراي حمايت خود از احمدي نژاد در انتخابات اشاره و با رئيس جمهور درباره مشايي و کارهايش درد دل کرده است.

در مطلب جديد حسين قدياني آمده است:

آيا رئيس دفتر رئيس جمهور، آنقدر که دکتر اعتقاد دارد، خوب است يا آنقدر که کيهان مي گويد، بد؟ آيا مشايي نه آنقدر خوب است و نه آنقدر بد؟ آيا درباره آقاي اسفنديار عده اي دچار افراط و تفريط شده اند؟ آيا مشايي براي خودش باند دارد؟ آيا دارد براي رياست جمهوري خودش را آماده مي کند؟ چرا اين همه اصرار دارد تا با نماينده هر تيره و طائفه اي ديدار محرمانه داشته باشد؟ آيا مشايي توطئه است يا توهم توطئه؟ آيا مشايي با عوالم بالا ارتباط دارد؟ آيا براي اتصال به خورشيد حتي بي نياز از ماه است؟ آيا دکتر در دو راهي مشايي و انقلاب، عاقبت به کدام گزينه راي مثبت مي دهد؟ آيا اصلا وجود اين دو راهي واقعيت دارد؟ آيا بايد به خاطر زهرخند سران فتنه مشايي را تا ابد تحمل کرد تا مبادا ميان دکتر و انقلاب جدايي بيافتد؟ آيا بايد به خاطر حفظ دائمي دکتر، از گل نازکتر به مشايي نگفت؟ آيا اصل اين سئوالات اشتباه است؟ آيا مشايي خادم ملت است؟ آيا مشايي نفوذي دشمن است؟ آيا فتنه بزرگتر فتنه باند مشايي است؟ آيا اصلا همچين گروهي وجود دارد؟ آيا صفار هرندي و باقري لنکراني و محسني اژه اي به خاطر نقد مشايي از دولت کنار گذاشته شدند؟ آيا ما در برگه آراي مان نوشتيم احمدي نژاد و خوانده شد مشايي؟ آيا مشايي چه از جان راي ما به دکتر که در اصل راي ما به ولايت بود، مي خواهد؟ آيا نويسندگان جوان و ارزشي به چه دليلي مدام به دفتر آقاي رئيس دفتر دعوت مي شوند؟ آيا با پول، ايمان قلبي ما را به حقيقت نور ولايت مي توان خريد؟ آيا چه شده؛ عده اي که تا ديروز سران فتنه و خواص بي بصيرت را نشانه رفته بودند، امروز فقط و فقط به جان بچه حزب اللهي ها افتاده اند؟ آيا “آقا” حق نداشت که بگويد اين فرد عامل اختلاف است؟ آيا عده اي براي احمدي نژاد، اين خادم ملت و محبوب قلوب پابرهنه ها چه سوداي وحشتناکي در سر مي پرورانند؟ آيا از جان راي ما به دکتر چه مي خواهند؟ آيا از جان راي ما به دکتر چه مي خواهند؟ آيا از جان راي ما به دکتر چه مي خواهند؟ آيا از جان دکتر چه مي خواهند؟ آيا راي ما به دکتر هم روي نيزه خواهد رفت؟ آيا مي خواهند دکتر را از ما بگيرند و به يک باند تحويل بدهند؟ آيا دشمن باز هم در لباس دوست مشغول کار است؟ آيا رفتار و گفتار مشايي همان آروزهاي برآورده نشده اصلاح طلبان نيست؟ آيا مي توان هم اصولگرا بود و هم ماه را دور زد؟ آيا به بهانه اعتدال و ميانه روي بايد چشم روي واقعيت هاي موجود بست؟ آيا چون قرار نيست متهم به افراط و تفريط شويم، بايد اجازه دهيم علي به وسيله عده اي باز هم تنها بماند؟ آيا راي ما به دکتر، غريب و مظلوم واقع نشده؟ آيا نمي خواهند ميان ما و راي ما به دکتر فاصله بياندازند؟ آيا چه از جان راي ما به دکتر مي خواهند؟

***
•ادعايي دارم و آن اينکه هيچ نويسنده و روزنامه نگاري به اندازه من در مدح احمدي نژاد مطلب ننوشته. از زمان کيهان تا همين امروز و از روزگاري که دکتر شهردار تهران بود تا الان که رئيس جمهور هستند، چه بسيار که ستوده ام دکتر را. آقاي شريعتمداري روزي حرف حکيمانه اي زد. مدير مسئول کيهان به گمانم که در نمايشگاه مطبوعات بود، گفت: “ما روزنامه نگارها چيزي براي مخفي کردن نداريم. پرونده اعمال ما که همانا نوشته هاي ماست، هميشه عيان است” و چيزي که عيان است چه حاجت به بيان بيش از اين. هنوز از اذهان عموم، طنز من با عنوان “جنايات شهردار تهران فاش شد” در ستون “خبرگزاري چيزنا” ي روزنامه کيهان که البته آن زمان نام ستون، “تلخند” بود خارج نشده است. بياييم دگر بار و اين بار براي تجديد خاطره اين طنز را که خود دکتر را آن زمان به وجد آورده بود و حسابي هم سر و صدا کرد، بخوانيم:
از آنجا که بالاخره يعني پس از گذشت ? سال جناب آقاي خاتمي متوجه بحران ترافيک در شهر تهران شدند ما هم ذيلا دلايل بد بودن شهردار تهران را به ترتيب چيز مي آوريم:
?- مهمترين دليلي که نشان مي دهد دکتر احمدي نژاد، آدم بي خودي است، اين است که اوشان مثل شهيد رجايي وقتي کنار محافظان خود مي ايستد، آدم تعجب مي کند که آخر اين چه مديري است که لباس محافظانش از لباس خودش گران تر و با کلاس تر است!
?- در بي تربيت بودن شهردار تهران همين بس که تا به حال به مناسبت روز تولد فرزند يکي از معاونين خود از پول بيت المال براي آن عزيز دردانه پرايد، کادو نبرده اند!… خسيس بازي تا به کجا؟
?- از جمله دلايلي که ثابت مي کند دکتر احمدي نژاد شهردار خوبي نيست اين است که به جاي اين که دو ساعت براي مردم سخنراني کند، ? ساعت مثل آدم هاي بي کار به درد دل هاي مردم گوش مي دهد. کانه هيچ کاري در شهرداري مهم تر از شنيدن حرف مردم و حل کردن مشکلات اوشان نيست!
?- دکتر احمدي نژاد برخلاف شهرداران تهران در دو دولت سازندگي و چيزلاحات، نه تنها عرضه تهيه يک خانه اشرافي در مناطق شمالي شهر تهران را ندارند بلکه تا به حال هيچ کس اوشان را در ماشين ضدگلوله نديده است. وانگهي شهرداري که بلد نباشد پيپ بکشد، حالا هي براي مردم کار کند!
?- در بد ذاتي دکتر احمدي نژاد يکي از دلايل هم اين است که اوشان به جاي اين که ماليات و عوارضي را که از مردم مي گيرد به احزاب بدهد، صرف امور نامشروعي مثل وام ازدواج مي کند!
?- شهردار تهران، چند صباح بعد از مديريت در شهر تهران باعث شد که مردم بفهمند شعار اصلاحات را چيزطلبان دادند اما اصول گرايان به آن عمل کردند. سر همين اگر نمايندگان مجلس ششم به جاي تحصن، خودشان را هم دار مي زدند، باز کک مردم نمي گزيد. آيا نبايد به خاطر اين کارها که همه اش زير سر احمدي نژاد است به اوشان فحش بي تربيتي داد؟!
?- دليل هفتم، همچين محکم نيست، و چون ما اهل ارائه دلائل سست و واهي نيستيم ، بي خيالش مي شوم!
?- احمدي نژاد پايه گذار اين بدعت بود که مردم از مديران به جاي شعار، کار مطالبه کنند. آيا همين مسئله جرم کوچکي است و مگر در قرآن نيامده: الفتنه اشد من القتل؟!
?- اخيراً کاشف به عمل آمده که شهردار تهران به جاي ادوکلن هاي ??? هزار توماني، از عطرهاي حومه شاه عبدالعظيم استفاده مي کند. جنايتي که حتي “بيجه” هم مرتکب نمي شد!
??- دکتر احمدي نژاد تا ساعت دوازده شب در سرکار خود مي ماند. صبح هم ساعت ? کارش را شروع مي کند. شما قضاوت کنيد که يک مدير تا چه حد بايد جاني و خيانت کار باشد؟!
??- از ديگر دلايل بد بودن دکتر احمدي نژاد اين است که قيافه اش نه شبيه کرباسچي است، نه الويري و نه ملک مدني. حالا قيافه بخورد توي سرشان، ?? سال است همين کت و شلوار را مي پوشد!
??- شايد بزرگ ترين جرم شهردار تهران، اميدوار کردن مردم به کارآمد بودن نظام باشد. چرا که نه! جز اين است که اوشان نان انقلاب را در حد مختصر، مي خورد و با کمال وقاحت حاضر نيست مثل بعضي حضرات براي ضدانقلاب خدمت نمايد!
??- دکتر احمدي نژاد برخلاف ديگر شهرداران تهران، حاضر نيست سياست هايي را اتخاذ کند که به گران تر شدن شهر تهران منجر شود؛ اين تن بميرد؛ اوشان بيشتر به حاجي ارزوني ها شباهت ندارد تا شهردار تهران؟!
??- چندي پيش شهردار تهران براي حل مشکل ترافيک علاوه بر احداث اتوبان هاي جديد و اصلاح برخي اتوبان هاي قديمي، خواهان برچيده شدن بساط نمايشگاه بين المللي از محل فعلي شد. اين در حالي است که وزراي همين آقاي خاتمي با اين کار اوشان که گره ترافيک را تا حدي باز مي کرد، مخالفت کردند. اين گذشت تا اينکه هفته گذشته رئيس جمهور بالاخره متوجه ترافيک تهران شدند. خب اين وسط چرا آقاي احمدي نژاد بايد بي گناه باشد؟! خود همين جرم کوچکي است؟
??- چندي پيش چيزنامه ها ليست مديراني را که از شهرام جزايري، پول هنگفت گرفته بودند، چاپ کردند و چون نام آقاي احمدي نژاد در اين ليست نبود، معلوم مي شود که اوشان اصلاً مدير نيست!
امضاء : «باجناق آقاي چيز»

•و يک هفته پيش هم در همين “قطعه ??? متني نوشتم و از دکتر بابت فعاليت هاي هسته اي ايشان تمجيد کردم و نقد کردم مصوبه مجلس را که به گمانم مصوبه اي حق بود ولي اراده اي باطل داشت و قصد داشت ناديده بگيرد زحمات دکتر را در بخش هسته اي. اين همه را نوشتم تا بگويم براي چون مني حق نقد احمدي نژاد و از آن مهمتر حق نقد مشايي محفوظ است. من در اين نوشته که در ادامه خواهيد خواند، همان نويسنده قبلي هستم و اگر صريح نوشته ام، به صادقانه بودنش ببخشيد که هنوز هم دکتر را دوست دارم و اين نقد از قضا به خاطر همين دوست داشتن است و مگر جز اين است که درد دل را نزد دوست مي برند؟ و مگر جز اين است که حتي با وجود اين انتقاد پيش رو هرگز نمي توانم منکر خدمات احمدي نژاد عزيز به انقلاب اسلامي شوم که من بعد از اين هم از خوبي هاي دکتر خواهم نوشت.
***
آيا در کشور ما رئيس جمهور در راس کار سابقه داشته از مردم براي فرد مورد نظر خود براي رياست جمهوري دوره بعد راي بگيرد؟ آيا مردم بعد از هاشمي به ناطق راي دادند؟ آيا مردم بعد از خاتمي به معين راي دادند؟ آيا مردم بعد از احمدي نژاد به مشايي راي مي دهند؟ آيا سنت تاريخ و سليقه مردم با زبان بي زباني با آدمي حرف نمي زند؟ آيا رئيس جمهور شدن کار خداست يا دست ماست؟ آيا ملت به دکتر راي داد يا به مشايي؟ آيا انتخاب و يا عزل و نصب وزرا طبق قانون با رئيس جمهور است يا در حوزه اختيارات رئيس دفتر رئيس جمهور؟ آيا وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اسفنديار رحيم مشايي است؟ آيا مي توان ستاره بود و جايزه عمار را از دست آقاي اسفنديار گرفت؟
•دعوت شده بود از من براي شرکت در جشن “لوح و قلم” و اينکه به پاس تلاش در فضاي مجازي، “جايزه عمار” را از دست وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي بگيرم. مشتاقانه رفتم. در ايام مجوز گرفتن براي کتاب “نه ده” هم يکي دو بار تندي کرده بودم در نوشته هايم با آقاي وزير که ديدم بهترين جا براي رفع کدورت است و هر چند که من جايزه عمار را از دست وزير محترم گرفتم اما چيزي نمانده بود جايزه عمار را آقاي مشايي به من بدهد! در کارت دعوت من نوشته بودند با حضور وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي و اين يعني بالاترين مقام اجرايي حاضر در جشن “لوح و قلم” ايشان است اما من و ? نفر ديگر از “جايزه عمار” ي ها ناگهان ديديم جناب مشايي هم تشريف آورده اند و سخنران اصلي هم ديديم که ايشان اند. به هر حال براي آدم آس و پاسي مثل من ? سکه هم ? سکه است اما اي بسا سکه که از سکته هم بدتر است. در دل گفتم؛ بالاي سن مي روم و اگر اهداي جوايز طوري پيش رفت که مجبور شدم جايزه عمار را از دست وزير بگيرم که سکه ها نوش جانم ولي اگر طوري شد که ناچار شدم جايزه را از آقاي مشايي بگيرم، بي خيال سکه ها مي شوم. خدا را شکر که هم سکه را از وزير گرفتم و هم رفع کدورت حاصل شد اما چند ساعت بعد از اين ماجرا دوستان بسياري با من تماس گرفتند که چرا از دست مشايي جايزه آنهم “جايزه عمار” گرفتي؟ چرا در اعتراض به حضور مشايي اصلا جلسه را ترک نکردي؟ آيا فقط در نوشته هايت مردي؟ آيا در مقام عمل، “نوشتيم احمدي نژاد و خوانده شد مشايي”، يعني کشک؟ بي هيچ توجيهي از دوستان معذرت خواهي کردم، هر چند که شماري از بچه ها وقتي متوجه اصل قصه شدند گفتند؛ سکه ها نوش جانت. اين سکه ها در دوران ولايت ضرب شده است و اين ? سکه کمترين پاداش جمهوري اسلامي به توست. کم در اين مدت از دوست و دشمن فحش شنيدي؟ کم “بالاترين” تو را لينک کرد؟ کم به پدر و مادرت فحش دادند؟ کم عده اي از دوستان به جاي “بالاترين” تو را فحاش خواندند؟ کم نوشته هايت را پيامک مي کرديم که از سبزها کم نياوريم؟ نوش جانت، به اين حرفها هم کاري نداشته باش.

***
آيا چه شده است جواناني که براي راي آوردن احمدي نژاد بي مزد و منت کار کردند، حضور چون مني در جلسه اي که رئيس دفتر رئيس جمهور هم هست، بر نمي تابند؟ آيا ميان دکتر و مشايي چقدر فاصله است؟ آيا ما احمدي نژاد را بيشتر دوست داريم، يا دکتر، مشايي را؟ آيا دکتر در دو راهي ميان ما و مشايي کدام را انتخاب مي کند؟ آيا ما احمدي نژاد را براي چه مي خواهيم، مشايي براي چه؟ آيا محبت ما به دکتر از جنس ولايت است يا محبت مشايي به رئيس جمهور؟ آيا ما خودمان را کم براي دکتر هزينه کرده ايم؟ آيا بر عکس ما، مشايي، احمدي نژاد را براي خودش هزينه نمي کند؟ آيا مشايي راي ما به دکتر را براي خودش هزينه نمي کند؟ آيا راي ما به احمدي نژاد به جيب مشايي نرفته؟ آيا يک کامنت تکراري درباره اين هماني دکتر و يکي از ياران حضرت موعود در وبلاگهاي مختلف کار يک نفر است يا کاري تشکيلاتي؟ آيا بي واسطه ماه، کسي مي تواند به خورشيد دسترسي داشته باشد؟ آيا جرياني مرموز در صدد اين نيست که براي خادم ملت، شاني حتي بالاتر از تمام عشق اين ملت يعني ولايت بسازد؟ آيا ماجراي آن نامه معروف، کار همين باند نبود؟ آيا مي توان پذيرفت که اين همه دغدغه هاي شخصي يک نفر است و پشتش خبري از يک کار حساب شده نيست؟ آيا آقاي مشايي چه لزومي دارد با افراد مختلف تا اينقدر جلسه بگذارد؟ آيا گلزار و هديه تهراني راي يک قشر را به سمت ما جذب مي کند و سعيد قاسمي و حاج آقا پناهيان راي قشر ديگر را؟
•آخرين روزهاي سالي که گذشت رفته بودم تا با مشايي گفت و گو کنم و همه اين سئوالات را از خود ايشان بپرسم. خيلي زودتر از آنکه فکرش را بکنم جواب مثبت شنيدم. در خيابان پاستور اما يکي از اساتيدم که با واسطه اي ماجرا را فهميده بود به من گفت: مشايي البته فعلا مذاکره را فقط براي مذاکره مي خواهد. اصلا براي او مهم نيست که از پس سئوالات تو بر بيايد يا نه. او مي خواهد بگويد که من از محمدرضا گلزار تا حسين قدياني مراجعه کننده دارم. فعلا همين براي او کافي است. بي نياز از بحث اضافي بهتر آن ديدم که “چشم” بگويم و چشم که گشودم ديدم عروسکي در بلوار کشاورز، همان شب داشت با مامورين خانم گشت ارشاد، چانه مي زد؛ مگر رئيس جمهور نگفته که با موي ما کاري نداشته باشيد؟

***
آيا همه آنهايي که به احمدي نژاد راي دادند به خاطر ولايت به ايشان راي دادند؟ آيا لااقل جماعتي قليل به دکتر با نياتي ديگر و مثلا نيت “عدالت ولو شده بي ولايت” راي ندادند؟ آيا دکتر در روز مبادا راي چه کسي را به راي چه کسي مي فروشد؟ آيا عده اي روي راي همين قشر براي فتنه بعدي سرمايه گزاري نکرده اند؟ آيا جا انداختن اين قضيه در اذهان عده اي از مردم که گشت ارشاد يک گشت حکومتي اما غير دولتي است، بدون هدف و نيت خاصي است؟ آيا در روز تاييد نشدن صلاحيت مشايي در شوراي نگهبان، “عدالت ولو شده بي ولايت” ي ها مي خواهند به خيابان بريزند؟ آيا مشايي خود در سايه مي ماند و فرد ديگري را جلو مي اندازد؟ آيا شوراي نگهبان صلاحيت فرد مورد نظر را تاييد مي کند؟ آيا گره زدن بحث مشايي فقط و فقط به موضوع حجاب، نشاني غلط دادن به مردم نيست؟ آيا دعواي ما با اين جناب سر موضوعات مهمتري نيست؟ آيا همه دعوا به اين بر نمي گردد که در حکومت اسلامي فصل الخطاب قرار است چه کسي باشد؟ آيا در دولت موعود مشايي باز هم فصل الخطاب، ولايت فقيه است يا ولايت کساني که از ماه هم به خورشيد نزديک ترند؟ آيا برخي انتقادات از مشايي کار تشکيلاتي خود اين گروه براي مظلوم نمايي نيست؟ آيا علاقه شخصي به رياضت و ورد داشتن، همه انتقادات ما از مشايي است؟
•کوتاه کنم سخن را. تا همين ? سال پيش مهندس موسوي با علم به بسياري از چيزهايي که از ايشان مي دانستيم براي ما يادآور روزگار خوشي بود و نمادي از حماسه و ياد. تا همين ? سال پيش براي ما کروبي، يار امام بود. تا همين چند سال پيش عده اي مالک اشتر علي را آقاي ناطق نوري مي خواندند. تا همين ?? سال پيش عده اي باز هم بر اساس قاعده “اين هماني” شايعه کرده بودند که آقاي هاشمي بي شباهت به يکي از ياران حضرت موعود نيست. ما اين چيزها از يادمان نرفته. ما يادمان نرفته. کوچک بوديم اما مي شنيديم اين شعار را که “مخالف هاشمي دشمن پيغمبر است” يا اين شعار را “خامنه اي زنده باد، هاشمي پاينده باد”. القصه؛ باند مزبور بداند که بي شک براي ما عزيزتر از روزگاري نيستند که هاشمي و ناطق و موسوي براي مان عزيز بودند. اين باند نه بزرگتر از افراد مزبور است نه با سابقه تر از عناصر مذکور اما برگ برنده اين تشکيلات، ? چيز است: نخست احمدي نژاد عزيز و ديگري راي ما به اين خادم ملت. ما اما اجازه نمي دهيم راي مان به دکتر جز راي به ولايت تفسير شود. دکتر هم ان شاء الله اين اجازه را نخواهد داد. دکتر مي داند ما او را براي ولايت و ملت مي خواهيم، براي خودش و متاسفانه عده اي او را فقط براي خودشان مي خواهند. شرط تحقق عدالت فقط پيروي از ولايت است. چه مي گويم که شرط قبولي نماز ما هم ولايت است. احدي از ماه به خورشيد نزديک تر نيست و دکتر بايد آشفته کند خواب اين جماعت را. احدي هم بيشتر از “آقا” دغدغه عدالت و عزت و سعادت و سربلندي اين ملت را ندارد. هاشمي سکوت کرده بود. ناطق کاري نداشت. موسوي داشت نقاشي مي کشيد. خاتمي داشت خودش را براي غرب آرايش مي کرد. کروبي داشت جلوي تعرض را مي گرفت و احمدي نژاد فقط شايد استاندار بود يا استاد دانشگاه که مولاي ما يک تنه در برابر کل غرب ايستاد و ورق ماجراي ميکونوس را برگرداند. يادتان رفته؟ زمان سازندگي چه کسي جز مولاي ما خامنه اي عليه اشرافيت، عليه تهاجم فرهنگي، عليه شبيخون فرهنگي و عليه فقر و فساد و تبعيض به پا خواست؟ ديگران کجا بودند؟ مگر زمان خاتمي، “آقا” يک تنه و مردانه جلوي دراز به دراز افتادن حضرات اصلاحات در برابر امريکا را نگرفت؟ فراموش کرده ايد؟ اگر “آقا” نبود که اينها بعد از گورباچف روسي، به جاي خادم ملت، يلتسين ايراني را سر کار آورده بودند. از ياد برده ايد؟ آيا در تمامي اين مقاطع دولت عدالت محور اصلا وجود خارجي داشت که بخواهد به “آقا” کمک کند؟ حساب نور ماه را چرا روي پيشاني خودتان مي نويسيد؟ اين نور ولايت است که پيشاني من و شما را سپيد کرده، نه بر عکس. اينجا مملکت امام زمان است و پرچم مهدي دست احدي نيست الا نائب مهدي. ما جز ولايت با هيچ کس، تاکيد مي کنم با هيچ کس عهد اخوت نبسته ايم. ما به کسي ارث محبت مي دهيم که برادري اش را به ولايت براي هميشه ثابت کند. ماه ما آنقدر نور دارد که کم شدن سوسوي يک ستاره خللي به آسمان ولايت وارد نکند اما اين همه را گفتم، اين را هم بگويم که احمدي نژاد منتخب محبوب ماست که ما با چنگ و دندان سعي مي کنيم او را حفظ کنيم. ما دکتر را آسان به دست نياورده ايم که مفت، تحويل ديگرانش بدهيم. احمدي نژاد بيش از هر کسي قدر اشک هاي ما را مي داند و مي داند که وقتي راي آورد سر به سجده گذاشتيم و پيشاني بر مُهري که پر بود از مِهر علي. مِهر سيد علي.
***

دکتر! به حرمت همه آن اشکها، به احترام آن خانم اهل قم که فقط يک انگشتر طلا داشت و آن را هديه داد به ستاد شما، به پاس خون دل خوردن هاي مادر شهيد شيرودي، نگذار راي ما را به تو، آري به “تو” به همين راحتي “وتو” کنند.