در مجموع میلانی سعی کرده که در این کتاب خود را فردی بی طرف نسبت به شاه نشان دهد و از انتقاد و اعتراض نسبت به عملکرد و رفتار او ابایی نداشته است؛ اما از ذکر بسیاری از نقاط سیاه و شائبه انگیز در تاریخ و عملکرد شاه خودداری کرده است و یا خیلی مختصر و بدون شرح جزئیات از کنار این موارد گذشته است.

گروه گزارش ویژه مشرق - نگارش تاریخ و بیان حوادث و آنچه که بر یک ملت گذشته است نقش حیاتی و مهم در هدایت و حرکت آیندگان آن ملت دارد و تفاسیر متفاوت از نقاط عطف و مهم تاریخ یک کشور، نسل های بعدی را با قضاوت هایی متفاوت و بعضاً متضاد درباره ی گذشته روبرو می کند. اهمیت این موضوع در مورد انقلاب اسلامی ایران و چگونگی و چرایی پیدایش این رخداد، با توجه به تاثیر وسیع انقلاب اسلامی در حوادث منطقه و جهان و تاثیرپذیری و وابستگی فکری بسیاری ازجنبش های معاصر دو چندان به نظر می رسد.

نکته ی مهم دیگر گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب و پرورش نسل جدید و جوانی است که خود آن دوران را تجربه نکرده اند و آن تصاویری که برای این نسل جوان از انقلاب، چرایی و چگونگی آن ساخته شود، ذهنیت آنها را شکل خواهد داد.

اهمیت این موضوع از نظر امام خمینی نیز دور نماند و در این زمینه توصیه هایی نیز به تاریخ نویسان انقلاب اسلامی دارند: «از شما می خواهم هرچه می توانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید , چرا که همیشه مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح می کنند. امروز همچون همیشه تاریخ انقلابها , عده ای به نوشتن تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند» ( صحیفه امام جلد ۲۱ - صفحه ۲۳۹ )

در موضوع تاریخ انقلاب اسلامی تا کنون کتاب های فراوانی نوشته شده است و نویسندگانی با ملیت های مختلف و طیف های مختلف فکری به بررسی این موضوع پرداخته اند که معرفی و ارائه ی کتبی که بدون غرض و به صورت بیطرفانه و بر اساس اطلاعات و اسناد صحیح تهیه شده اند به جوانان باید به صورت جدی پیگیری شود. در کنار آن باید به نقد و بررسی کتبی که در صدد ارائه اطلاعاتی مخدوش و نادرست و نادید گرفتن برخی حوادث مهم و کم وزن نشان دادن علل اصلی انقلاب است پرداخت.
 

«نگاهی به شاه» اثر تاز منتشر شده عباس میلانی

در همین راستا نقد و بررسی کتاب «نگاهی به شاه» نوشته ی عباس میلانی مهم به نظر می رسد. عباس میلانی فارغ التحصیل رشته ی علوم سیاسی از دانشگاه هاوایی است که در حال حاضر مدیر برنامه مطالعات ایرانی در دانشگاه استنفورد و همچنین همکار و یکی از سرپرستان پروژه دموکراسی ایران در مؤسسه هوور است که مأموریت اصلی آن راه‌اندازی انقلاب‌های رنگی در کشورهای مخالف آمریکاست.

شهرت و مطرح شدن میلانی بیش از همه به خاطر نگارش کتاب معمای هویدا و ترجمه آن به نثر فارسی در سال 81 است که نمونه برجسته ای بود در بیوگرافی نویسی سیاسی.  علاوه بر این  قلم روان و جذابی که میلانی در نگارش کتاب به کار بسته بود، ظرفیت القای یافته های تاریخی مد نظر میلانی را برای هر قشری از مردم ایران ایجاد می کرد. دیگر کتب مطرح میلانی، ایرانیان نامدار(2009 میلادی) و تجدد و تجدد ستیزی در ایران (1999 میلادی) نام دارد.
 

عباس میلانی در معمای هویدا به بررسی زندگی شخصی و سیاسی امیرعباس هویدا نخست وزیر 13 ساله ایران می پردازد

اما آخرین کتاب میلانی که موضوع این گزارش است در سال 2011 با عنوان «The shah» در آمریکا به چاپ رسید و در اواسط تابستان امسال، میلانی ترجمه فارسی این کتاب با عنوان «نگاهی به شاه» را به صورت رایگان در اینترنت قرار داد. این کتاب نیز مانند معمای هویدا از نوع بیوگرافی سیاسی محسوب می شود که نویسنده سعی کرده است با قلم روایی و داستانی خود به بیان حوادث و اتفاقات رخ داده پیرامون زندگی شاه بپردازد و جزئیات زندگی خصوصی و خانوادگی شاه را درکنار حوادث مهم تایخی و سیاسی آن زمان بگنجاند.

این کتاب از بیست فصل تشکیل شده است که شامل حوادث سیاسی و زندگی شخصی دوران کودکی شاه از زمان به قدرت رسیدن رضا شاه و ولیعهدی وی، دوران تحصیل در سوئیس، اشغال ایران توسط متفقین، دوران آغاز سلطنت محمدرضا شاه، ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری مصدق، کودتای 28 مرداد، اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه، دوران اوج گیری مبارزات و بروز انقلاب و دوران مهاجرت از ایران را شامل می شود.


میلانی کیست؟

میلانی که دوران دبیرستان و دانشجویی خود تا کسب مدرک دکترا را در خارج از کشور گذرانده است، به یک گروه استالینیستِ ضد رژِم شاه ملحق می شود که کل جهان بینی آن بر قرائت نیایش گونه آثار صدر مائو و پکینک ریویو استوار بود. در سال 54 به ایران باز می گردد و به عنوان استاد در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) به تدریس مشغول می شود. این در حالی است که وی  هنوز ارتباط خود با گروههای چپ  را حفظ کرده و با یک نهاد مطالعاتی که ترکیبی از روشنفکران اصلاح طلب اطراف ملکه بود همکاری دارد.

نکته ی شگفت این است که در همین زمان نوشته هایی از وی در ستایش رژیم شاه منتشر می شود و آنچه روشن نیست آن است که این نوشته ها – از جمله متن سخنرانی فرح - را در زمانی نوشته که در خفا در خط مائوئیست ها حرکت می کرد یا قطع ارتباطی با این اندیشه ها صورت گرفته است.

به هر ترتیب میلانی دو سال بعد از بازگشت به ایران به علت ارتباط با گروههای چپ به زندان می افتد. به زندان افتادن میلانی در زمان شاه کمک فراوانی به وی کرد تا از حجم انتقادات به کتاب وی مبنی بر عدم رعایت بی طرفی کاسته شود. در حالی که در همان زمان خیلی زود با مقامات مربوطه به توافق رسید و از زندان آزاد شد و در کتابهایی که ساواک برای تبلیغ عیله مخالفان رژیم چاپ کرد نقل قولهایی از وی به چشم می خورد که البته میلانی مدعی است که سخننانش تحریف شده است. (افشین متین، معمای نه چندان پنهان، مجله گفتگو شماره 32)

میلانی در کتاب خود سعی می کند  شاه را فرد دلسوزی معرفی کند که ایران را با تمام وجود دوست می داشت و تنها به دنبال پیشرفت و تجدد ایران بود و در مقابل انقلاب اسلامی فاجعه ای بود در منطقه که برخی از تجدد خواهان نیز با امام خمینی(ره)- که وی ایشان را شخصیتی مخالف تجدد می خواند – متحد شدند علیه یکی از منادیان تجدد در ایران.

البته در نظرگاه میلانی هرجایی که مردم ایران به اصل خویش که همان اسلام ناب است رجوع کرده اند، با جریان تجدد مقابله کرده اند و موجبات عقب ماندگی خود را فراهم آورده اند. کما اینکه وی یکی از دلایل خفه شدن نطفه ی تجدد طی قرن های نهم تا دوازدهم در ایران را اسلام ناب معرفی می کند.


میلانی : این کتاب یک زیرساخت نظری دارد که سعی می‌کند بگوید چه بر سر تجدد ایران آمد، ...
و چطور شد که این همه از تجددخواهان ایران در ۱۹۷۹ گرد هم آمدند
 و با آیت‌الله خمینی که یک شخصیتی آشکارا مخالف تجدد بود، متحد شدند.
متحد شدند علیه کسی که به هرحال یکی از منادیان یک روایت از تجدد در ایران بود.


با این حال میلانی نمی تواند تناقضی که بین تجدد و استبداد شاه بود را کتمان کند و حتی می نویسد که شاه می بایست گروهی رو مخصوص  تحقیق و بررسی دلایل مشروعیت حکومت پادشاهی تعیین می کرد و این را یکی از کم کاری های شاه برای مشروعیت بخشیدن به حکومت پادشاهی در ایران می داند.


بی طرفی در نگارش کتاب

میلانی بعد از چاپ کتاب خود می گوید که این کتاب را به عنوان یک محقق نقاد نوشته است البته اشاره می کند که این کتاب نمی تواند کاملاً بیطرفانه باشد : « هیچ بیوگرافی نیست که کاملا بی‌طرف باشد. چون هر بیوگرافی بنا به تعریف بر اساس یک سری انتخاب‌هاست .هرچقدر هم آدم سعی کند انصاف داشته باشد به هرحال شما با زندگی مثلا 60 سال یک نفر روبرو هستید که می‌خواهید آنرا در 600 صفحه خلاصه کنید. زندگی‌های ما، خوابهای ما، ذهنیات ما، تصورات و کابوس‌های ما همه بخشی از زندگی ما هستند. وقتی زندگی کسی که 60 سال در کانون تحولات سیاسی ایران و جهان بوده را خلاصه می‌کنید، طبعا انتخاب کرده‌اید. یک چیزهایی را می‌گویید و چیزهایی را نمی‌گویید.»
 

میلانی: در تمام اسنادی که جستجو کردم و مصاحبه‌هایی که انجام دادم یک بار ندیدم
که شاه به عمد به ضرر ایران کاری کرده باشد .....
 شاه به نظر من ایران را به غایت دوست داشت ولی گاه بد دوست داشت [!]

اما وی ادعا دارد که قضاوت را به مخاطب محول کرده است و دورانی که روشنفکران بخواهند برای مردم تصمیم بگیرند و مردم به تصمیات آنها عمل کنند گذشته و الان تصمیم گیری و قضاوت در رابطه با موضوعات مختلف را باید به خود مردم واگذاشت. با این وجود خود وی در این کتاب بارها به قضاوت در رابطه با انقلاب اسلامی و حرکت مردم پرداخته و به این حرکت و انقلاب مردمی حمله کرده است.


عدم اعتبار علمی این کتاب

 یکی از انتقادات جدی به این کتاب دور بودن نویسنده از اسناد و منابع داخلی در ایران است. میلانی می گوید که برای تهیه ی کتاب ده سال وقت گذاشته است و از 60 هزار صفحه سند طبقه‌بندی شده از امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، ۱۴ جلد سخنرانی‌های شاه و هزاران صفحه تاریخ شفاهی استفاده کرده است اما برای اینکه بتوان کتابی جامع و با اطلاعاتی صحیح و مستند تهیه کرد اتکا به اسناد خارجی کافی نیست و چشم پوشی از اسناد دستگاههای دولتی در آن زمان مانند ساواک نمی تواند نتایج صحیحی به دست ما برساند.

این دلیل در کنار اشتباهات، ذکر نادرست برخی موارد تاریخی که با بدیهیات تاریخ دانان در تضاد است و نادیده گرفتن برخی ظرایف تاریخ نگاری، ارزش علمی و اعتبار این کتاب و نویسنده‌ی آن را زیر سؤال می برد. بعد از چاپ نسخه ی انگلیسی این کتاب برخی از اساتید تاریخ به نقد این اثر پرداختند که در یک نمونه از این کار، آقای فخرالدین عظیمی با بررسی تنها ده فصل نخست این کتاب، به حدود 60 مورد از خطاهای تاریخی این کتاب اشاره می کند. (نگاه کنید به؛ فخرالدین عظیمی، شاه در پیشگاه تاریخ، ملاحظاتی در باره‌ی کتاب " شاه")
 

فخرالدین عظیمی :  نگاه او {میلانی} به شاه همدلانه است ...


عدم درک عمیق و صحیح نویسنده

در کنار اشتباهات تاریخی فروان موجود، در این کتاب ما به مواردی بر می خوریم که گویای عدم درک صحیح و عمیق نویسنده نسبت به گروههای مبارز مذهبی و غیرمذهبی است که شاید دور بودن نویسند از ایران و فضای انقلاب اسلامی و صرفا تکیه به اسناد کشورهای خارجی دلیل این  عدم درک عمیق و صحیح باشد.

در ادامه قسمت هایی از کتاب که مؤید این مسئله است آورده شده است

« همزاد این نظریه شهادت –چه در تشیع، چه در روایات عرفی اش- این اصل شناخت شناسی است که حق همواره با اقلیت راستین انقلابی است. از لنین و چه گوارا گرفته تا نواب صفوی و فدائیان اسلام، همه طرفدار این نظریه بودند که هرکه بر موضع راستین انقلابی و ایمانی اش پافشاری کند، لاجرم به اقلیت راستین می پیوندد. اگر نظریه دموکراتیک از جمله بر این اصل استوار است که در درازمدت باورها و عقاید اکثریت بر حق اند، نظریه ی اقلیت انقلابی – چه در لوای مذهب، چه به شکل مارکسیسم- برعکس بر این گمان استوار است که مشی درست و راه راستین انقلاب همواره مورد پذیرش اقلیتی بیش نیست و این اقلیت، به لحاظ باور به این مشی درست و راستین، مستحق امتیازات ویژه ای در جامعه، از جمله امتیاز حکومت انحصاری اند.» (ص 290)

در قسمت دیگری از کتاب به مقایسه ولایت فقیه و حکومت های پادشاهی می پردازد و منبع مشروعیت این دو را یکسان در نظر می گیرد:
« از یک سو، به سان یک رژیم سیاسی، سلطنت به دورانی که تجدد هنوز رخ ننموده تعلق داشت و زبان مشروعیت سلطنت – و می دانیم که هر بافت قدرتی به زبان مشروعیتی ملازم خود نیازمند است- ریشه در مفهوم سنتی مشروعیت الهی یا ظل الهی داشت. چه آنگاه که در وران پیش از اسلام از فره ایزدی سخن می گفتند و چه در دوران پیش از اسلام و ایران ( و در اروپا)، که از مشروعیت الهی و تدهین سلطان یاد می کردند، بنیاد اصلی فکر یکسان بود: مشروعیت قدرت به رای و موافقت مردم باز بسته نیست و در گروی تایید و تدهین الهی است. شکسپیر در یچارد دوم این مفهوم قرون وسطایی منسوخ شده را به این شکل خلاصه کرد که آب های همه‌ی اقیانوس های جهان هم برای زدودن روغن تدهین که نشانه ی فره ایزدی است کفایت نمی تواند کرد. به دگر سخن پادشاه یا پاپ یا ولی فقیهی که مدعی به مشروعیت قدسی اند، از حمایت و موافقت مردم مستعنی اند.» (ص 345)

یا در قسمت دیگری از کتاب سعی می کند به اختلافات مراجع تقلید اشاره کند و سطح اختلافات مراجع را به اختلاف بر سر قدرت و شأن و جایگاهشان تنزل دهد و آنها را به سان دیگر مسئولین آن زمان در پی کسب قدرت نشان دهد:

« گویا در میان مشاوران امینی بحث و اختلاف نظر در مورد اینکه چه کسانی به راستی مهم ترین مراجع تقلیدند فراوان بود. بالمال به دلیلی که چندان هم روشن نبود، تصمیم گرفته شد که امینی با آیت الله خمینی هم دیدار کنند. بدون شک، در آن زمان آیت الله خمینی یکی از متنفذترین مدرسین حوزه ی علمیه قم بود. در میان نسل جوان طلاب، هواداران فراوانی داشت. اما نه از لحاظ مراتب حوزوی همسنگ دیگر آیات عظام قم بود و نه حتی در مفهوم دقیق هنوز مرجع تقلید به شمار می آمد. به دیگر سخن، هنوز رساله ی خود را به چاپ نرسانده بود و به همین خاطر مراجع قم از اینکه امینی از آیت الله خمینی هم دیدار کرد به خشم آمدند. روحانیون تشیع وسواس عجیبی درباره سلسله مراتب حوزوی خود دارند. به دقت نه تنها مرتبه خود بلکه مرتبه دیگر روحانیون را هم می شناسند و بی اعتنایی به این مراتب را – چه در صدرنشینی در یک مجلس، چه در دیدار با صاحبان قدرت مثل امینی- بر نمی تابند.» (ص 337)


موارد متناقض و خلاف واقع در کتاب

در قسمت‌هایی از کتاب به نظر می‌رسد که نویسنده مطالبی خلاف واقع و متناقض بیان می‌دارد و یا با بزرگنمایی و کوچکنمایی حوادث، سعی می‌کند از نقاط سیاه سلطنت محمدرضا شاه به سرعت و مختصر عبور کند و برخی از نقاط سفید و مطلوب از منظر خود را شرح و بسط دهد.


 
در قسمت هایی از کتاب که مربوط به دوران کودکی محمد رضا شاه و سلطنت پدرش است، رضاشاه را رهبری مدرن معرفی می‌کند که تلاش‌های فراوانی برای هدایت ایران به سمت تجدد کرده است و دلیل مقابله رضاشاه با دین و روحانیت را هم مانع بودن دین در برابر تجدد معرفی می کند.

میلانی اقدام رضاشاه در احداث راه آهن را یکی از بزرگترین خدمات رضاشاه معرفی می کند و ادعای برخی از مورخین و کارشناسان در رابطه با طراحی این راه آهن از جانب انگلستان را رد می کند. این درحالی است که طبق ادعای برخی از کارشناسان احداث راه آهن در این مسیر هیچ دلیل منطقی نظامی، ارتباطی و تجاری برای مردم ایران نداشته و حتی در برخی از شهرهای مهم اطراف خود نیز ایستگاهی برای راه آهن احداث نشده است. (به این لینک مراجعه کنید.)

در قسمت هایی که مربوط به دوران سلطنت محمدرضا شاه است وی تلاش می کند شاه را فردی مذهبی معرفی کند که در مقایسه با پدرش کمتر به مقابله با روحانیت پرداخت و باورهای مذهبی عمیق تری نسبت به پدرش داشت.

میلانی در جریان ملی شدن صنعت نفت با حمله به مصدق وی را رهبری پوپولیسم و توده گرا معرفی می کند و در نهایت این پرسش رو بی پاسخ می گذارد که « آیا بهتر بود ایران بر تحقق یک یک اهدافش، آنچنان که مصدق می گفت پافشاری می کرد و در عین حال با کمال عزت شکست را می پذیرفتیم، یا آنکه معقول تر این بود که بهترین پیشنهاد غرب را که دست کم بخشی از اهدافمان را واقعیت می بخشید می پذیرفتیم و مملکت را از زخم زیانباری که 28 مرداد ایجاد کرد، می رهاندیم.
 

میلانی: ..... طرفداران مصدق اغلب این سخنان {مصدق} را بسان نشانی از مسلک دمکراتیک
و مردمی او ستوده اند ولی در واقع جوهر این سخنان نه دموکراسی که در بهترین حالت توده زدگی یا پوپولیسم است...

وی در نهایت به صحبت های برخی از منتقدین مصدق اشاره می کند که دلیل اصلی مخالفت مصدق با آمریکا و پیشنهادات غرب را دلایل شخصی می شمارند و معتقدند که مصدق به این دلیل با پیشنهادات غرب مخالفت کرده است که در ایران به شهرت برسد.

در مسئله جنبش و حرکت نیروهای مذهبی، میلانی به دنبال پرورش این نظر است: که دلیل اینکه نیروهای مذهبی توانستند به فعالیت علیه رژیم بپردازند، سیاست های آمریکا و به تبع آن شاه برای استفاده از نیروهای مذهبی در برابر کمونیست ها بود که این باعث بوجود آمدن فضای فعالیت برای نیروهای مذهبی شده بود. «سال ها قبل از آنکه سازمان سیا و دولت آمریکا کوشیدند با تسلیح و تقویت نیروهای اسلامی از آن چون ابزاری برای مقابله با شوروی و کمونیسم بهره گیرند، شاه و ساواک به جد بر آن بودند که مذهب را بسان پادزهر کمونیسم تقویت کنند.» البته میلانی به فشارهای فراوانی که به نیروهای مذهبی و روحانیون در سالهای منتهی به انقلاب بود و فضای خفقانی که ساواک ایجاد کرده بود اشاره ای نمی‌کند و از کنار شکنجه‌‌ها، تعقیب و تبعید نیروهای مذهبی بدون هیچ اشاره‌ای می‌گذرد.
 

(نمای بیرونی موزه عبرت که قبل از انقلاب یکی از شکنجه گاههای ساواک بود)
میلانی : .... بدون اغراق می توان گفت که از منظر آزادی های مذهبی ایران
 در آن سال ها {سال های دهه 1965 تا 1975} یکی از آزادترین کشورهای جهان اسلام بود....


دیگر ادعای جالب میلانی در رابطه با آزادی های مذهبی در ایران است «بدون اغراق می توان گفت که از منظر آزادی های مذهبی ایران در آن سال ها {سال های دهه 1965 تا 1975} یکی از آزادترین کشورهای جهان اسلام بود.» البته وی کمی بعد تر منظور خود از آزادی مذهبی را در ایران به صورت واضح تر بیان می کند « اقلیت های مذهبی، چون یهودیان و بهایی ها از برابری نسبی با مسلمانان برخوردار بودند و این دهه را می توان دوران طلایی برای فعالیت های اقتصادی و امنیت اجتماعی این دو اقلیت مذهبی دانست..... در آن سال ها بیش از صدهزار یهودی ایرانی در مملکت بود و به قول دیوید مناشری، محقق اسرائیلی، این سال ها را باید دوران طلایی یهودیان در ایران دانست. به گفته مناشری رونق کار یهودیان در حدی بود که چه بسا از منظر درآمد سرانه، یهودیان ایران ثروتمندترین جامعه ی یهودی جهان بودند.» (ص 421)

میلانی این ادعای خود در رابطه با آزادی ها مذهبی را در چندجای دیگر کتاب نیز تکرار می کند.

ادعای عجیب دیگر میلانی این است که بیشتر مردمی که در جریان اعتراضات منتهی به انقلاب در راهپیمایی‌های خیابانی شرکت می‌کردند به دنبال خواسته های دموکراتیک بودند نه حکومت دینی و ولایت فقیه. امام خمینی (ره) نیز در این مدت در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های خود اشاره‌ای به ولایت فقیه و حکومت دینی نداشتند و بیشتر بر شعارها و جنبه های دموکراتیک تکیه می کردند. « در واقع درست در زمانی که مردم ایران در تلاش حرکتی دموکراتیک بودند و در ماه هایی که آمریکا و انگلیس به فکر یافتن بیمه دیگری برای منافع خود برخاستند، آیت الله خمینی، به ویژه در ماههایی که در پاریس بود، و توجه رسانه هایی بین المللی معطوف سخنانش بود، با انظباطی شگفت انگیز از ابراز نظرات واقعی خود درباره ولایت فقیه – بسان حکومتی که به گمانش برای اهل تشیع مشروعیت داشت- احتراز کرد.»(ص 492)
 

کتاب ولایت فقیه امام خمینی(ره) که حاصل سخنرانی های ایشان در سال 48 است

در این زمینه باید اشاره کرد که امام خمینی(ره) مباحث مربوط به ولایت فقیه را ابتدا در کتاب کشف الاسرار خود که در سال 1323 چاپ شد مطرح کردند و درس های ایشان در باب ولایت فقیه هم که در سال 48 ایراد شده بود در سال 49 در بیروت چاپ شد و در سال 56 هم با ضمیمه سخنرانی دیگری به نام جهاد اکبر در ایران چاپ شده بود. بنابر این امام خمینی(ره) بارها از ولایت فقیه به عنوان حکومت مطلوب شیعه در زمان غیبت نام برده بودند و با وجود برگزاری رفراندوم و رای 98 درصدی مردم به جمهوری اسلامی، ادعای میلانی در این باب جدی به نظر نمی رسد.

در قسمتی از کتاب بعد از اینکه میلانی به برنامه های فرح برای ساختن کاخ نیاوران و چگونگی ساختن این کاخ اشاره دارد می نویسد: « ابعاد به نسبت کوچک کل ساختمان و هر یک از اتاق ها بیش و کم همه کسانی را که در تجربه من در سال های بعد از انقلاب، فرصت دیدار از کاخ را پیدا کردند تحت تاثیر قرارا داده است. این واقعیت که در این سال ها رژیم اسلامی دایم از تجمل افسانه ای زندگی شاه داد سخن داده ظاهرا بر ایرانیانی که به دیدار کاخ می روند تاثیری منفی گذاشته و به گمان من در اکثریتی از آنها این باور را پدید آورده که از قضا شاه به سادگی و در ساختمانی به نسبت کوچک می زیست.»(ص 429)
 

(نمای بیرونی کاخ نیاوران)
میلانی: ...... به گمان من در اکثریتی از آنها {کسانی که از کاخ نیاوران دیدن کردند}
 این باور را پدید آورده که از قضا شاه به سادگی و در ساختمانی به نسبت کوچک می زیست.....

میلانی در حالی به ساده زیستی شاه در این قسمت کتاب اشاره می کند که در قسمت های دیگر کتاب به هزینه های بالای تفریح و زندگی شاه اشاره کرده بود و انواع و اقسام خودروهای شاه و زرق و برق کاخ های دیگر شاه را توصیف کرده بود.

اتهام زنی ها و خلاف گویی های میلانی فقط به قبل از انقلاب ختم نمی شود و هر جا که توانسته است به بعد از انقلاب نیز اشاراتی داشته است. میلانی در رابطه با چاپ کتاب خاطرات پروین غفاری معشوقه ی شاه بعد از انقلاب می نویسد:« البته زبان بی پروای این خاطرات و اشارات بی پرده‌اش به چند و چون روابط عاشقانه‌اش با شاه این باور را نزد بسیاری از خوانندگان پدید آورد که کتاب و چاپش بخشی از طرح‌های رژیم اسلامی برای بدنام کردن شاه بود. بعضی معتقدند که چاپ کتاب به این شکل غیرمتعارف بی پروا کار سعید امامی بود که خود از چهره های خوف انگیز دستگاههای اطلاعاتی بعد از انقلاب بود.»(ص 162)


جمع بندی
در مجموع میلانی سعی کرده که در این کتاب خود را فردی بی طرف نسبت به شاه نشان دهد و از انتقاد و اعتراض نسبت به عملکرد و فتار او ابایی نداشته است اما از ذکر بسیاری از نقاط سیاه و شائبه انگیز در تاریخ و عملکرد شاه خودداری کرده است و یا خیلی مختصر و بدون شرح جزئیات از کنار این موارد گذشته است. از طرف دیگر تلاش کرده با کم رنگ کردن نقش نیروهای مذهبی در انقلاب، دلیل غالب شدن نیروهای مذهبی و افتادن رهبری و هدایت نیروهای معترض به دست امام خمینی(ره) را آزادی عمل این گروهها نسبت به دیگر گروههای مبارز بیان کند.