گروه فرهنگی مشرق - «هیچ کجا، هیچ کس» سومین ساخته ابراهیم شیبانی، فیلم هوشمندانه و خوشساختی است. فروش این فیلم که در قالب اکران عید فطر از چهارشنبه 16 مرداد به روی پرده رفته، در مدت 46 روز به 506 میلیون تومان در تهران و 215 میلیون تومان در شهرستانها رسیده است.
ابراهیم شیبانی در سومین فیلم خود به سراغ فیلمنامهای از احمد رفیعزاده رفته است. ساختار این فیلم در نگاه اول مخاطب را شگفتزده خواهد کرد. زیرا سکانسها مغشوش و نامرتباند و توالی زمانی در فیلم رعایت نشده است. اما این ساختار غیرمتعارف از عوامل جذابیت فیلم است. مخاطبان نباید در این خصوص واهمه داشته باشند زیرا اندک اندک، سرنخ قصه را به دست خواهند آورد. ماجرای فیلم، در حول و حوش دزدی و گروگانگیری دور میزند.
خلاصه داستان
مرجان (مهناز افشار) با شوهر سابقش مهران (محمدرضا فروتن) نقشه سرقت از صرافی فرخ حکیمی (بابک کریمی) را میکشند. مهران به کمک یلدا (بهاره کیان افشار) سیصد سکه طلا از صرّاف میخرند و لحظاتی بعد، پول را به حساب او میریزند. کسی که مبلغ را به حساب صرافی ریخته یک کارخانهدار است که آنها دختر او را به گروگان گرفتهاند. آن دو به همراه داوود (صابر ابر) به سمت شمال میروند تا از آنجا به خارجه بگریزند. اما توفیق پدر یلدا (رضا کیانیان) از پی آنها آمده و سرنخهایی از دخترش پیدا میکند...
مختصری درباره عوامل فیلم
ابراهیم شیبانی متولد 26 مهر 1359 در تهران است. او رشته کارگردانی سینما را در دانشگاه هنر تحصیل کرد. ولی پیش از آن، کار سینمایی خود را با دستیاری داریوش مهرجویی در فیلم درخت گلابی (1376) آغاز کرده بود. شیبانی، سپس دستیار کارگردانهای چون محمدرضا هنرمند، رخشان بنیاعتماد و ابراهیم حاتمیکیا شد. بازیگردانی فیلم گزارش یک جشن (1389) بر عهده او بوده است. دو فیلم قبلی او عبارتند از: زهر عسل (1381) و صحنۀ جرم ورود ممنوع (1384) که فیلمنامههایش را به ترتیب فرید مصطفوی و علیرضا معتمدی نوشتهاند.
(نکتۀ جالب اینجا است که ابراهیم شیبانی در زمان ساخت فیلم درخت گلابی، هفده ساله بوده است! جل الخالق. بنده مقدار سن قانونی کار کردن کودکان در ایران فراموش کردهام. لطفاً اگر کسی میداند به ما هم اطلاع بدهد. شاید این مسئله خودش سوژۀ یک فیلم مستند بشود. آیا سینما هم از اطفال مام وطن بیگاری میکشد؟)
احمد رفیعزاده کار خود را در سینما با نگارش فیلمنامه مصایب دوشیزه (1385) آغاز کرد. سپس دو سریال به نامهای ساعت شنی (1386) و پریدخت (1386) برای تلویزیون نوشت. فیلمنامههای دیگر او در سینما عبارتند از: آقای هفت رنگ (1387)، دختر شاه پریون (1389)، خوابم میآد (1390)، آینه شمعدون (1391). این روزها دو فیلمنامۀ سینمایی از نوشتههای او به نامهای «چه کسی ماه را گاز زد» و «انزوا» در مرحله پیش تولید هستند. در تیتراژ «هیچ کجا، هیچ کس» در کنار نام رفیعزاده، از پنج نفر به عنوان مشاوران فیلمنامه نام برده شده است که سه نفر آخر در واقع تدوینگر، تهیه کننده و کارگردان این فیلم هستند: امیر عربی، احمد مرادپور، محمدرضا موئینی، حسن کلامی و ابراهیم شیبانی.
حسن کلامی تهیه کنندۀ این فیلم، پیشتر مجری طرح و تهیه کنندۀ فیلمهایی چند بوده است که از معروفترین آنها میتوان به این فیلمها اشاره کرد: سجاده آتش (1372)، مرد عوضی (1376)، ساحره (1376)، ماهیها عاشق میشوند (1383)، کودک و فرشته (1387).
بابک زنجانی که این روزها به عنوان مولتی میلیاردر ایرانی معروف گشته، سرمایهگذار این فیلم بوده است. او صاحب شرکت سورینت در جزیره کیش است که این فیلم به طرزی غیرمتعارف برای آن تبلیغ میکند.
نقد و نظر
فیلم «هیچکجا، هیچکس» از فیلمهای تجربی سینمای ایران محسوب میشود و خوشبختانه این تجربۀ متفاوت، تماشایی و قابل قبول از کار درآمده است. فیلم، به لحاظ فرم روایت، غافلگیرکننده است. گوئیا فهرست سکانسهای فیلم را درون یک کیسه ریخته و با قرعه بیرون کشیده و به هم چسباندهاند. اما در واقع اینطور نیست.
اغلب فیلمسازان در فیلمهایشان بهراحتی مخاطب را فریب میدهند و او را تحمیق میکنند. لکن ابراهیم شیبانی در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» بیجهت قلوب مخاطبان فیلمش را برای قتل یک نفر از اشرار به تپش نمیاندازد و گوش آنها را با موسیقیهای سوزناک نمیآزارد. او مخاطبش را به تماشای یک فیلم معقول دعوت میکند و به او فرصت تفکر میدهد. به همین سبب، فیلم از موسیقی بسیار اندکی بهره گرفته است و قصد کرده تا آگاهانه احساسات مخاطب را برنیانگیزد. نقاط اوج و عطف فیلم با استفاده از همان تکنیک قرعهکشی سکانسها، پیش از موعد خود به نمایش درمیآیند و لذا بیننده فرصت دارد به موضوعات فیلم بیاندیشد. در یک جمله میتوان گفت که این فیلم توانسته است تا حد زیادی حق مطلب را به لحاظ شیوۀ جدید روایت و محتوای خوب ادا کند.
یک نکته دینی که در این فیلم به درستی رعایت شده آن است که شریران به حکم تکوینی خداوند، به مرگ بد و ناگهانی میمیرند (که به آن «مرگ مفاجات» میگویند). لذا در فیلم میبینیم که مهران به طور ناگهانی میمیرد و همچنین یک خودرو به مرجان که متهم ردیف دوم است به هنگام عبور از کنار جاده، میزند و فرار میکند. بنده این مسئله را قبلاً در نقد فیلم من مادر هستم/ جیرانی گوشزد کرده بودم که اگر چنانچه طبق قرائت نویسنده و فیلمساز، شخصیت «آوا» (باران کوثری) در آن فیلم بد و منفور است پس چرا آنها برای او یک مجلس وداع و تعزیت سوزناک ترتیب دادهاند.
الف. فیلمنامه
فیلمنامه نویس، منطق زمان خطی را رعایت نکرده است ولی سکانسها از الگویی دیگر تبعیت میکنند. دو خط داستانی در طول فیلم روایت میشود. خط اول، ماجرای کلاهبرداری از دکان صرافی است و خط دوم، ماجرای گریز به شمال و حوادث مسیر راه و همچنین ماجرای پدر یلدا (رضا کیانیان) که در پی دخترش به شمال رفته است. این دو خط قاعدتاً بایست به توالی به نمایش درمیآمدند ولی در فیلم، سکانسهای خطوط اول و دوم به طور همزمان به نمایش درآمدهاند. البته ترتیب سکانسها، بدون قاعده نیست و در واقع فیلمنامهنویس خط دوم قصه را اصل گرفته و ماجراهای خط اول را همچون فلاشبک ذهنی شخصیتها روایت کرده است.
به نظر میرسد که جناب رفیعزاده برای آنکه موضوع فیلم، تکراری جلوه نکند این ساختار غریب را برای فیلمنامه برگزیده است. وگرنه فیلمهای زیادی در موضوع کلاهبرداری و دزدی سازمانیافته در ایران و جهان ساخته شدهاند که عملاً به این فیلم فرصت عرض اندام نمیدهند. اما این ساختار جدید، باعث شده تا مخاطب ضمن تماشای فیلم، بار دیگر تبعات این کارها را مرور کند و نتایج اخلاقی قصه را نیز ببیند، هرچند که فیلم اصولاً پند و اندرز اخلاقی نمیدهد. مضافاً بر اینها، آنچه در فیلمنامه جدید به نظر میرسید و احتمالاً نویسنده در خصوص آن رأی و نظر خاص دارد، ماجرای شیطانصفتی و یکهتازی برخی زنان امروزی است که در انتهای مقال به آن خواهیم پرداخت.
در میان آثار خارجی، فیلم«هیچ کجا، هیچ کس» از جهاتی به فیلم بچههای خیابان/ نانی لوی (1989) شبیه است (که در سال 1369 در تهران اکران شد). در این فیلم یک بازیگر بازنشسته به نام آسانته در پی برگزاری یک تئاتر موزیکال با استفاده از بچههای یک دارالتأدیب است. او دوندگیهای زیادی میکند و در نهایت این نمایش را به صحنه میبرد. قاعده زمان خطی ایجاب میکرد که فیلم به دو بخش دوندگیهای آسانته و اجرای نمایش تقسیم شود. ولی فیلم از همان ابتدا این دو بخش را با هم روایت کرده است.
این سبک فیلمنامهنویسی توسط یک نویسندۀ مکزیکی به نام گیلرمو آریاگا با دو فیلم عشق سگی (2000) و 21 گرم (2003) به کمال رسید. این فیلمها را آلخاندرو گونزالس ایناریتو فیلمساز مکزیکی کارگردانی کرده است. این کارگردان و نویسنده، سپس فیلم بابل (2006) را تولید کردند و اندکی بعد، به سبب اختلافاتی به همکاری خود پایان دادند.
تقدیر محتوم، از جمله مفاهیمی است که در این سبک فیلمنامهنویسی به مخاطب القاء میشود. گوئیا شخصیتها اختیاری ندارند و طبق سرنوشت خود باید به آن کار خوب یا بد، اقدام کنند. این فن فیلمنامه، معنای عمیق جبر و اختیار را به خاطر میآورد، که یک مفهوم دینی است. امیدوارم در آینده فیلمسازی پیدا شود که بتواند با استفاده از این تکنیک، این مفاهیم معقول را محسوس کند. این روش همچنین میتواند در منطقی جلوه دادن فیلمنامههایی که صدفه یا اتفاق در آن نقش اساسی دارد به کار رود.
ب. کارگردانی و ...
جناب شیبانی به کمک فیلمبرداری خوب حسین جعفریان تصاویر خوب و بدیعی برای فیلمش گرفته است؛ لوکیشنهای تماشایی خصوصاً در سکانس قبرستان کشتیها در کیاشهر، جلوهای زیبا به این فیلم داده است.
کارگردان با دقت خوبی، فیلمنامه را تصویر کرده و چون خودش از مشاوران فیلمنامه بوده، وسواس زیادی در ساخت آن به کار برده است. لکن انتخاب برخی از بازیگران خوب نیست و آنها عملاً به نقشهایشان نمیخورند، مانند رضا کیانیان و محمدرضا فروتن. افسانه چهرهآزاد (متولد 1341) نمیتواند مادر محمدرضا فروتن (متولد 1347) تلقی شود. بازیگر نقش مهران اصولاً بایست کمسن و سالتر انتخاب میشد. همچنین رضا کیانیان پدری عجیب و ناچسب برای بهاره کیان افشار است.
تصویر زن در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس»
از حدود بیست سال قبل پایداری خانوادهها در ایران رو به افول گذاشته است. یکی از علل این مسئله نفوذ عقاید فمینیستی در میان زنان است که عمدتاً در مجامع دانشگاهی، ترویج و تبلیغ میگشت. از اوایل دهه 1370 زنان کمکم پایشان به دانشگاهها باز شد و خواسته یا ناخواسته پذیرای این اندیشههای غربی شدند.
در این دو دهه، عمدۀ فیلمها در سینما و تلویزیون نیز دانسته یا ندانسته به ترویج عقاید فمینیستی پرداختند و بر بحران خانوادهها افزودند. اما فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» از جمله موارد نادری است که آگاهانه وضعیت سرکش زنان امروز را تصویر کرده است. در این بخش، شش شخصیت زن در فیلم را فهرست کردهایم.
زنان منفی در این فیلم:
1ـ مادر مهران (افسانه چهرهآزاد): او از شوهرش طلاق گرفته است و لذا مهران از او نفرت دارد. از گفتوگوها برمیآید که او سکههای مهریهاش را به صرافی برده تا بفروشد و نتیجتاً به ازدواج او با جناب صراف انجامیده است.
2ـ مرجان (مهناز افشار): همسر سابق مهران است. از گفتوگوها معلوم میشود که قبلاً به او حقّه زده و لذا مهران از او متنفر است. ولی در این نوبت برای انتقام گیری از صراف به ناچار با او همدست میشود.
3ـ سحر (صدف طاهریان): دختر یک کارخانهدار است که با مرجان دوست میشود و با او نقشه گروگانگیری و اخاذی از پدرش را میکشند.
4ـ مادر یلدا: او بدون مشورت با شوهرش توفیق (رضا کیانیان) کار را به آنجا میرساند که دخترش با داوود در خفا ازدواج کند و از خانه بگریزد.
2ـ همسر ایوب (مریم مقبلی): یلدا و مهران در مسیر شمال، به این زن زائو و شوهرش برمیخورند که ماشینشان خراب شده است. یلدا کمک به او را به همراهی با مهران ترجیح میدهد و با او به بیمارستان میرود.
وقایع جشنواره فجر
جشنواره سیویکم فیلم فجر در برج میلاد، با «هیچ کجا، هیچ کس» افتتاح شد. جناب ابراهیم حاتمیکیا که برای تماشای فیلم آمده بود در سالن سعدی که مکان کنفرانس مطبوعاتی بود نیز حضور یافت. شیبانی و کیانیان از حضور او تشکر کردند.
آقای شیبانی در جواب سؤال راقم در کنفرانس مطبوعاتی، اقتباس شیوۀ روایت این فیلم از 21 گرم (2003) را کتمان نکرد و فیلمهای دیگری نیز بر آن افزود.
به این فیلم در جشنواره فجر، «هیچ کس» جایزهای نداد، چون اصولاً در «هیچ کجا» نامزد دریافت جایزه نشده بود.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.
ابراهیم شیبانی در سومین فیلم خود به سراغ فیلمنامهای از احمد رفیعزاده رفته است. ساختار این فیلم در نگاه اول مخاطب را شگفتزده خواهد کرد. زیرا سکانسها مغشوش و نامرتباند و توالی زمانی در فیلم رعایت نشده است. اما این ساختار غیرمتعارف از عوامل جذابیت فیلم است. مخاطبان نباید در این خصوص واهمه داشته باشند زیرا اندک اندک، سرنخ قصه را به دست خواهند آورد. ماجرای فیلم، در حول و حوش دزدی و گروگانگیری دور میزند.
خلاصه داستان
مرجان (مهناز افشار) با شوهر سابقش مهران (محمدرضا فروتن) نقشه سرقت از صرافی فرخ حکیمی (بابک کریمی) را میکشند. مهران به کمک یلدا (بهاره کیان افشار) سیصد سکه طلا از صرّاف میخرند و لحظاتی بعد، پول را به حساب او میریزند. کسی که مبلغ را به حساب صرافی ریخته یک کارخانهدار است که آنها دختر او را به گروگان گرفتهاند. آن دو به همراه داوود (صابر ابر) به سمت شمال میروند تا از آنجا به خارجه بگریزند. اما توفیق پدر یلدا (رضا کیانیان) از پی آنها آمده و سرنخهایی از دخترش پیدا میکند...
مختصری درباره عوامل فیلم
ابراهیم شیبانی متولد 26 مهر 1359 در تهران است. او رشته کارگردانی سینما را در دانشگاه هنر تحصیل کرد. ولی پیش از آن، کار سینمایی خود را با دستیاری داریوش مهرجویی در فیلم درخت گلابی (1376) آغاز کرده بود. شیبانی، سپس دستیار کارگردانهای چون محمدرضا هنرمند، رخشان بنیاعتماد و ابراهیم حاتمیکیا شد. بازیگردانی فیلم گزارش یک جشن (1389) بر عهده او بوده است. دو فیلم قبلی او عبارتند از: زهر عسل (1381) و صحنۀ جرم ورود ممنوع (1384) که فیلمنامههایش را به ترتیب فرید مصطفوی و علیرضا معتمدی نوشتهاند.
(نکتۀ جالب اینجا است که ابراهیم شیبانی در زمان ساخت فیلم درخت گلابی، هفده ساله بوده است! جل الخالق. بنده مقدار سن قانونی کار کردن کودکان در ایران فراموش کردهام. لطفاً اگر کسی میداند به ما هم اطلاع بدهد. شاید این مسئله خودش سوژۀ یک فیلم مستند بشود. آیا سینما هم از اطفال مام وطن بیگاری میکشد؟)
احمد رفیعزاده کار خود را در سینما با نگارش فیلمنامه مصایب دوشیزه (1385) آغاز کرد. سپس دو سریال به نامهای ساعت شنی (1386) و پریدخت (1386) برای تلویزیون نوشت. فیلمنامههای دیگر او در سینما عبارتند از: آقای هفت رنگ (1387)، دختر شاه پریون (1389)، خوابم میآد (1390)، آینه شمعدون (1391). این روزها دو فیلمنامۀ سینمایی از نوشتههای او به نامهای «چه کسی ماه را گاز زد» و «انزوا» در مرحله پیش تولید هستند. در تیتراژ «هیچ کجا، هیچ کس» در کنار نام رفیعزاده، از پنج نفر به عنوان مشاوران فیلمنامه نام برده شده است که سه نفر آخر در واقع تدوینگر، تهیه کننده و کارگردان این فیلم هستند: امیر عربی، احمد مرادپور، محمدرضا موئینی، حسن کلامی و ابراهیم شیبانی.
حسن کلامی تهیه کنندۀ این فیلم، پیشتر مجری طرح و تهیه کنندۀ فیلمهایی چند بوده است که از معروفترین آنها میتوان به این فیلمها اشاره کرد: سجاده آتش (1372)، مرد عوضی (1376)، ساحره (1376)، ماهیها عاشق میشوند (1383)، کودک و فرشته (1387).
بابک زنجانی که این روزها به عنوان مولتی میلیاردر ایرانی معروف گشته، سرمایهگذار این فیلم بوده است. او صاحب شرکت سورینت در جزیره کیش است که این فیلم به طرزی غیرمتعارف برای آن تبلیغ میکند.
نقد و نظر
فیلم «هیچکجا، هیچکس» از فیلمهای تجربی سینمای ایران محسوب میشود و خوشبختانه این تجربۀ متفاوت، تماشایی و قابل قبول از کار درآمده است. فیلم، به لحاظ فرم روایت، غافلگیرکننده است. گوئیا فهرست سکانسهای فیلم را درون یک کیسه ریخته و با قرعه بیرون کشیده و به هم چسباندهاند. اما در واقع اینطور نیست.
اغلب فیلمسازان در فیلمهایشان بهراحتی مخاطب را فریب میدهند و او را تحمیق میکنند. لکن ابراهیم شیبانی در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» بیجهت قلوب مخاطبان فیلمش را برای قتل یک نفر از اشرار به تپش نمیاندازد و گوش آنها را با موسیقیهای سوزناک نمیآزارد. او مخاطبش را به تماشای یک فیلم معقول دعوت میکند و به او فرصت تفکر میدهد. به همین سبب، فیلم از موسیقی بسیار اندکی بهره گرفته است و قصد کرده تا آگاهانه احساسات مخاطب را برنیانگیزد. نقاط اوج و عطف فیلم با استفاده از همان تکنیک قرعهکشی سکانسها، پیش از موعد خود به نمایش درمیآیند و لذا بیننده فرصت دارد به موضوعات فیلم بیاندیشد. در یک جمله میتوان گفت که این فیلم توانسته است تا حد زیادی حق مطلب را به لحاظ شیوۀ جدید روایت و محتوای خوب ادا کند.
یک نکته دینی که در این فیلم به درستی رعایت شده آن است که شریران به حکم تکوینی خداوند، به مرگ بد و ناگهانی میمیرند (که به آن «مرگ مفاجات» میگویند). لذا در فیلم میبینیم که مهران به طور ناگهانی میمیرد و همچنین یک خودرو به مرجان که متهم ردیف دوم است به هنگام عبور از کنار جاده، میزند و فرار میکند. بنده این مسئله را قبلاً در نقد فیلم من مادر هستم/ جیرانی گوشزد کرده بودم که اگر چنانچه طبق قرائت نویسنده و فیلمساز، شخصیت «آوا» (باران کوثری) در آن فیلم بد و منفور است پس چرا آنها برای او یک مجلس وداع و تعزیت سوزناک ترتیب دادهاند.
الف. فیلمنامه
فیلمنامه نویس، منطق زمان خطی را رعایت نکرده است ولی سکانسها از الگویی دیگر تبعیت میکنند. دو خط داستانی در طول فیلم روایت میشود. خط اول، ماجرای کلاهبرداری از دکان صرافی است و خط دوم، ماجرای گریز به شمال و حوادث مسیر راه و همچنین ماجرای پدر یلدا (رضا کیانیان) که در پی دخترش به شمال رفته است. این دو خط قاعدتاً بایست به توالی به نمایش درمیآمدند ولی در فیلم، سکانسهای خطوط اول و دوم به طور همزمان به نمایش درآمدهاند. البته ترتیب سکانسها، بدون قاعده نیست و در واقع فیلمنامهنویس خط دوم قصه را اصل گرفته و ماجراهای خط اول را همچون فلاشبک ذهنی شخصیتها روایت کرده است.
به نظر میرسد که جناب رفیعزاده برای آنکه موضوع فیلم، تکراری جلوه نکند این ساختار غریب را برای فیلمنامه برگزیده است. وگرنه فیلمهای زیادی در موضوع کلاهبرداری و دزدی سازمانیافته در ایران و جهان ساخته شدهاند که عملاً به این فیلم فرصت عرض اندام نمیدهند. اما این ساختار جدید، باعث شده تا مخاطب ضمن تماشای فیلم، بار دیگر تبعات این کارها را مرور کند و نتایج اخلاقی قصه را نیز ببیند، هرچند که فیلم اصولاً پند و اندرز اخلاقی نمیدهد. مضافاً بر اینها، آنچه در فیلمنامه جدید به نظر میرسید و احتمالاً نویسنده در خصوص آن رأی و نظر خاص دارد، ماجرای شیطانصفتی و یکهتازی برخی زنان امروزی است که در انتهای مقال به آن خواهیم پرداخت.
در میان آثار خارجی، فیلم«هیچ کجا، هیچ کس» از جهاتی به فیلم بچههای خیابان/ نانی لوی (1989) شبیه است (که در سال 1369 در تهران اکران شد). در این فیلم یک بازیگر بازنشسته به نام آسانته در پی برگزاری یک تئاتر موزیکال با استفاده از بچههای یک دارالتأدیب است. او دوندگیهای زیادی میکند و در نهایت این نمایش را به صحنه میبرد. قاعده زمان خطی ایجاب میکرد که فیلم به دو بخش دوندگیهای آسانته و اجرای نمایش تقسیم شود. ولی فیلم از همان ابتدا این دو بخش را با هم روایت کرده است.
این سبک فیلمنامهنویسی توسط یک نویسندۀ مکزیکی به نام گیلرمو آریاگا با دو فیلم عشق سگی (2000) و 21 گرم (2003) به کمال رسید. این فیلمها را آلخاندرو گونزالس ایناریتو فیلمساز مکزیکی کارگردانی کرده است. این کارگردان و نویسنده، سپس فیلم بابل (2006) را تولید کردند و اندکی بعد، به سبب اختلافاتی به همکاری خود پایان دادند.
تقدیر محتوم، از جمله مفاهیمی است که در این سبک فیلمنامهنویسی به مخاطب القاء میشود. گوئیا شخصیتها اختیاری ندارند و طبق سرنوشت خود باید به آن کار خوب یا بد، اقدام کنند. این فن فیلمنامه، معنای عمیق جبر و اختیار را به خاطر میآورد، که یک مفهوم دینی است. امیدوارم در آینده فیلمسازی پیدا شود که بتواند با استفاده از این تکنیک، این مفاهیم معقول را محسوس کند. این روش همچنین میتواند در منطقی جلوه دادن فیلمنامههایی که صدفه یا اتفاق در آن نقش اساسی دارد به کار رود.
ب. کارگردانی و ...
جناب شیبانی به کمک فیلمبرداری خوب حسین جعفریان تصاویر خوب و بدیعی برای فیلمش گرفته است؛ لوکیشنهای تماشایی خصوصاً در سکانس قبرستان کشتیها در کیاشهر، جلوهای زیبا به این فیلم داده است.
کارگردان با دقت خوبی، فیلمنامه را تصویر کرده و چون خودش از مشاوران فیلمنامه بوده، وسواس زیادی در ساخت آن به کار برده است. لکن انتخاب برخی از بازیگران خوب نیست و آنها عملاً به نقشهایشان نمیخورند، مانند رضا کیانیان و محمدرضا فروتن. افسانه چهرهآزاد (متولد 1341) نمیتواند مادر محمدرضا فروتن (متولد 1347) تلقی شود. بازیگر نقش مهران اصولاً بایست کمسن و سالتر انتخاب میشد. همچنین رضا کیانیان پدری عجیب و ناچسب برای بهاره کیان افشار است.
تصویر زن در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس»
از حدود بیست سال قبل پایداری خانوادهها در ایران رو به افول گذاشته است. یکی از علل این مسئله نفوذ عقاید فمینیستی در میان زنان است که عمدتاً در مجامع دانشگاهی، ترویج و تبلیغ میگشت. از اوایل دهه 1370 زنان کمکم پایشان به دانشگاهها باز شد و خواسته یا ناخواسته پذیرای این اندیشههای غربی شدند.
در این دو دهه، عمدۀ فیلمها در سینما و تلویزیون نیز دانسته یا ندانسته به ترویج عقاید فمینیستی پرداختند و بر بحران خانوادهها افزودند. اما فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» از جمله موارد نادری است که آگاهانه وضعیت سرکش زنان امروز را تصویر کرده است. در این بخش، شش شخصیت زن در فیلم را فهرست کردهایم.
زنان منفی در این فیلم:
1ـ مادر مهران (افسانه چهرهآزاد): او از شوهرش طلاق گرفته است و لذا مهران از او نفرت دارد. از گفتوگوها برمیآید که او سکههای مهریهاش را به صرافی برده تا بفروشد و نتیجتاً به ازدواج او با جناب صراف انجامیده است.
2ـ مرجان (مهناز افشار): همسر سابق مهران است. از گفتوگوها معلوم میشود که قبلاً به او حقّه زده و لذا مهران از او متنفر است. ولی در این نوبت برای انتقام گیری از صراف به ناچار با او همدست میشود.
3ـ سحر (صدف طاهریان): دختر یک کارخانهدار است که با مرجان دوست میشود و با او نقشه گروگانگیری و اخاذی از پدرش را میکشند.
4ـ مادر یلدا: او بدون مشورت با شوهرش توفیق (رضا کیانیان) کار را به آنجا میرساند که دخترش با داوود در خفا ازدواج کند و از خانه بگریزد.
زنان خوب در فیلم:
1ـ یلدا (بهاره کیان افشار): او گرچه جزو گروه دزدان است ولی کمکم به کارهای خوب تمایل مییابد.
2ـ همسر ایوب (مریم مقبلی): یلدا و مهران در مسیر شمال، به این زن زائو و شوهرش برمیخورند که ماشینشان خراب شده است. یلدا کمک به او را به همراهی با مهران ترجیح میدهد و با او به بیمارستان میرود.
وقایع جشنواره فجر
جشنواره سیویکم فیلم فجر در برج میلاد، با «هیچ کجا، هیچ کس» افتتاح شد. جناب ابراهیم حاتمیکیا که برای تماشای فیلم آمده بود در سالن سعدی که مکان کنفرانس مطبوعاتی بود نیز حضور یافت. شیبانی و کیانیان از حضور او تشکر کردند.
آقای شیبانی در جواب سؤال راقم در کنفرانس مطبوعاتی، اقتباس شیوۀ روایت این فیلم از 21 گرم (2003) را کتمان نکرد و فیلمهای دیگری نیز بر آن افزود.
به این فیلم در جشنواره فجر، «هیچ کس» جایزهای نداد، چون اصولاً در «هیچ کجا» نامزد دریافت جایزه نشده بود.
امیر اهوارکی
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.