کد خبر 251643
تاریخ انتشار: ۳ مهر ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۸
به گزارش مشرق به نقل از 598، چندی پیش در حاشیه فعالیت ستاد برگزاری شهدای روحانی گفتگویی را با سردار محمد کوثری فرمانده سابق سپاه محمد رسول الله(صلوات الله علیه و آله) و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی داشتیم که در این مصاحبه سردار کوثری به نکات زیبایی از حضور بی سروصدای فرزندان مقام معظم رهبری در جبهه های نبرد اشاره نمودند که بخشی از این گفتگو در ادامه می آید.
 
سردار کوثری در حین بیان خاطرات حضور روحانیون و علما در جبهه های نبرد حق علیه باطل در دوران دفاه مقدس با اشاره به حضور فرزندان رهبر انقلاب در جبهه های نبرد این چنین روایت نمودند: آقا مجتبي در عمليات کربلاي 1 در مهران در تير ماه 65 حضور داشت. ما نمي‌دانستيم که ايشان به لشکر آمده است؛ چون با فاميلي ديگري آمده بود تا شناسايي نشود. موقعي که ايشان در گردان حبيب بود ما براي نظارت بر خط و براي اينکه ببينيم در خط چه وضعي است به آن‌جا رفتيم.
 
موقعي که من آن‌جا حضور پيدا کردم ديدم فرمانده گردانش مي‌گويد که اين بسيجي را مي‌شناسي؟ گفتم: نه. ديدم همه سر و صورت او خاکي است. داشت جعبه مهمات را جابه‌جا مي‌کرد، يک جوان بسيار لاغري بود که لباس به تن او گريه مي‌کرد؛ يعني اين‌قدر لاغر بود. در نهايت، من چون 20 يا 30 متر با ايشان فاصله داشتم نشناختم و فرمانده گردانش، او را معرفي کرد. آقا مجتبي در گردان بود، در عمليات کربلاي 1 هم بود و در نهايت ما هم متوجه نشديم که چه موقع تسويه کرد و رفت.
 
اخوي بزرگ‌تر ايشان، آقا مصطفي هم همين‌طور آمدند؛ ولي خوب چون ديگر حضور متوجه شده بوديم در همه شناسايي‌هايي که مي‌رفتيم آقا مصطفي را مي‌برديم و منطقه را کاملاً توجيه شده بودند. اين کار براي انتقال اخبار اطلاعاتي جبهه‌ها بسيار مؤثر بود. مخصوصاً در عمليات نصر 7 در سال 66 که آن عمليات هم به لطف خدا با موفقيت صددرصد به اتمام رسيد. آن موقع يک پيامي به ما رسيده بود که مقام معظم رهبري (مدظله العالي) فرموده بود اگر بچه‌ها شهيد يا مجروح شدند هيچ اشکالي ندارد؛ امّا اسير نشوند.  
 
ما سعي کرديم اين مسئله عملي شود؛ بعد از جنگ از مقام معظم رهبري (مدظله العالي) پرسيدم منظور شما از آن پيام چه بود؟ فرمود: چون سؤال کرديد مي‌گويم. منظورم اين بود که نبايد اين بچه‌ها اسير مي‌شدند چون اگر اسير مي‌شدند؛ و دشمن متوجه مي‌شد که بچه‌هاي رئيس جمهور هستند، مي‌خواستند از من امتياز بگيرند. البته امتياز نمي‌دادم؛ ولي تأکيد کردم که اسير نشوند؛ امّا شهيد و مجروح شدن هيچ اشکالي نداشت.