این بیاعتمادی به آمریکا در بیان رهبری معظم انقلاب اسلامی ناشی از شواهد متعدد تاریخی است که میتوان به برخی از آنها چنین اشاره کرد:
1- سرنگونی دولت ایران در سال 1332 در کودتای 28 مرداد و سر کار آودن دولتی دستنشانده؛
2- حمایت از 25 سال دیکتاتوری پهلوی در ایران؛
3- کمک به کشتار انقلابیون ایران در سال 1357 بالاخص از طریق ژنرال هویزر؛
4- اقدامات گسترده براندازانه پیش از تسخیر لانه جاسوسی با همکاری برخی عوامل داخلی؛
5- حمله نظامی به طبس با هدف کودتای نظامی علیه جمهوری اسلامی؛
6- چراغ سبز به دولت عراق برای تجاوز نظامی به ایران؛
7- حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم از دولت عراق در تجاوز به ایران؛
8- ورود عملی به جنگ علیه جمهوری اسلامی در اواخر جنگ تحمیلی و هدف قرار دادن سکوهای نفتی ایران و هواپیمای مسافربری؛
9- ادامه سیاست تحریم ایران از سالهای اولیه انقلاب اسلامی که به مرور تشدید شده است؛
10- راهاندازی جنگ گسترده تبلیغاتی – رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون؛
11- قرار دادن ایران در محور شرارت و تهدید ایران به جنگ،
12- اقدامات خصمانه گسترده علیه برنامه هستهای ایران از جمله تحریمهای یکجانبه، ترور دانشمندان هستهای و مشارکت در تولید ویروس استاکسنت.
اینها تنها نمونههایی از خصومتهای ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی است و هر شهروند ایرانی قادر است مواردی را به آنها اضافه کند. اصولا دشمنیهای واشنگتن با ایران قابل شمارش نیستند و حتی شاید برخی دشمنیها اکنون در جریان هستند که ما در آینده از آنها مطلع میشویم.
بدیهی است که نمیتوان به چنین دولتی اعتماد کرد. دولت آمریکا از هر روشی برای خصومت با ایران بهره برده است و هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم این رفتار تغییر یافته است مگر آنکه در عمل این تغییر مشاهده شود و برای مدتی ادامه پیدا کند.
مقام معظم رهبری در اولین روز فروردین امسال در سخنانی جامع ابراز فرمودند که تنها اصلی که میتواند قواعد فعلی حاکم بر روابط ایران و ایالات متحده را تغییر دهد ترک خصومتها با ایران است.
بنابراین، اینکه ایالات متحده بخواهد اعتماد ایران را جلب کند یا نه، طبعا در اختیار خود مقامات آمریکایی است. آنها میتوانند با ترک خصومتها به مرور زمان نهتنها اعتماد مردم ایران بلکه اعتماد مردم مسلمان منطقه را به خود جلب کنند اما آن چیزی که جلوی آنها را گرفته است نیز در بیانات امروز حضرت آیتالله العظمی خامنهای مورد اشاره قرار گرفته است.
معظمله دولت آمریکا را «دولتی در تصرف شبکه صهیونیسم بینالملل» دانستند که در برابر سیاستهای رژیم صهیونیستی نرمش نشان میدهد. یکی از واضحترین نمادهای مماشات واشنگتن با رژیم اسرائیل، تعیین سیاست خاورمیانهای خود بر مبنای خواستههای تلآویو است. از مهمترین اجزای سیاست خاورمیانهای واشنگتن، همان سیاستهای خصمانه در قبال ایران است که قبلا به آنها اشاره شد.
بخش عمدهای از سیاستهای خصمانه واشنگتن علیه جمهوری اسلامی را لابیهای صهیونیستی و تسلیحاتی در آمریکا رقم میزنند و رژیم اسرائیل نیز مستمرا برای اعمال فشار بیشتر بر تهران با دولت آمریکا در تماس است. لابیهای صهیونیستی در کنگره آمریکا علنا نماینده میخرند و در دولت این کشور مسوول منصوب میکنند. رئیسجمهور آمریکا برای رای آوردن در انتخابات باید مواظب باشد تا با گفتن کلمهای علیه اسرائیل رسانههای جریان غالب را در مقابل خود قرار ندهد.
در واقع سیاستهای خصمانه رژیم صهیونیستی علیه ایران بیش از هر جای دیگری در سیاستهای واشنگتن خود را نشان میدهد. این نه بدان معناست که هیچ اختلافی بین سیاستهای واشنگتن و تلآویو در قبال مسائل خاورمیانه نیست اما قاعده هر دو سیاست یکی است. اتحاد راهبردی اسرائیل و آمریکا که از جنگ سرد شروع شد و بهوسیله لابیهای اثرگذار صهیونیستی حفظ میشود، به این راحتی قابل گسست نیست و بر همین اساس سیاستهای ضدایرانی ایالات متحده نیز بهاین زودیها از بین رفتنی نیست و دقیقا به همین دلیل، بیاعتمادی ایران به ایالات متحده هم زدودنی نیست.
قطعا تاکتیک نرمش قهرمانانه دربرگیرنده اعتماد بیمحابا به واشنگتن نیست چرا که هم بحث بیاعتمادی و هم راهبرد نرمش قهرمانانه از سوی رهبر انقلاب اسلامی ایران بیان شدهاند. همان کسی که نرمش قهرمانانه را توصیه کرد اکنون بیاعتمادی به واشنگتن را مورد تاکید قرار میدهد پس کسی نمیتواند به نام «نرمش قهرمانانه» اعتماد به کاخ سفید را سرلوحه سیاست خارجی ایران قرار دهد.
زمانی میتوان به اعتمادپذیری واشنگتن امیدوار بود که اتحاد راهبردی آمریکا – اسرائیل به پایان رسیده باشد و تا آن زمان، راه درازی باقی است.