کد خبر 254649
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۸

فوتبال ما بسان معتادي است كه ديگر نمي‌توان اعتيادش را منكر شد و وقت آن رسيده همه چيز بيان شود؛ حتي اگر به قيمت وقوع انقلابي در اين رشته تمام شود.

گروه ورزشی مشرق، اعتياد بلايي خانمانسوز است. بدون شك يكي از بيشترين مصيبت‌هايي كه ممكن است متوجه يك خانواده شود، مبتلا شدن عضوي از آن به اين موضوع مي‌باشد و بعد از اين اتفاق ممكن است هر پيشامد ديگري رخ نمايي كند. واكنش اوليه اطرافيان فرد معتاد بعد از شنيدن اين خبر شوك‌آور را آيا از كسي شنيده‌ايد؟ خدا قسمت نكند اما مي‌گويند خيلي از آنها نمي‌خواهند باور كنند چه اتفاقي افتاده و به هر شكلي كه هست سعي مي‌كنند از واقعيت فرار كنند. مصنوعي هم كه شده، به روي خود نمي‌آورند و وانمود مي‌كنند از چيزي خبر ندارند؛ اما به مرور زمان شرايط تغيير مي‌كند. طرف مي‌پذيرد بر سر عزيزش چه آمده و تمام تلاشش را به كار مي‌گيرد تا اوضاع را به حالت اوليه‌اش بازگرداند. هر سختي و هزينه‌اي را به جان مي‌خرد تا اعتياد از خانه و خانواده‌اش دور شود و به قول معروف گورش را گم كند. اين تلاش اما تا چه زماني ادامه دارد؟ مطمئناً تا وقتي كه فرد معتاد نشان دهد و ثابت كند خود نيز براي بازيابي سلامتي‌اش انگيزه دارد. اگر خلاف اين به اثبات برسد و براي اطرافيان وي مُسجّل گردد كه دارند آب در هاون مي‌كوبند، بعضاً طي چرخشي 180 درجه‌اي شرايطي را رقم مي‌زنند تا فرد خاطي با بي آبرو شدن «اجباري» مُزد سماجت و حماقت خود را بگيرد. در واقع آب كه از سربگذرد و به نوعي براي همه مُحرز گردد كه شخص مورد نظر قصد بازگشت ندارد و مي‌خواهد در مسير منتخبش ادامه راه دهد، ديگر از كنار رفتن پرده‌ها ابايي نيست و اتفاقاً اينگونه تشخيص داده مي‌شود كه اين ضربه مؤثرتر واقع مي‌گردد، حتي اگر در اين حد باشد كه كينه‌هاي چند ساله بيرون بزند و اطرافيان زجر كشيده از اين حيث كمي احساس آرامش و راحتي كنند.

اين يك واقعيت است و نمونه‌هايش را يا با چشم ديده و يا از اين و آن شنيده‌ايم. حقيقت فوتبال ما اما چيز ديگريست. مي‌دانيم دور و اطرافيان فاسد به وفور يافت مي‌شوند؛ اما اغماض مي‌كنيم. دليلش را نمي‌دانيم و هزاران علامت سؤال در اين رابطه ذهنمان را درگير ساخته؛ اما وضعيت همچنان به همان منوال قديم است. مدير ناپاک داريم؛ اما به روي خودمان نمي‌آوريم. مربي ناپاک داريم؛ اما لاپوشاني مي‌كنيم. مطبوعاتي ناپاک داريم؛ اما خود را فريب مي‌دهيم. داور ناپاک هم داريم؛ اما تا كسي اعتراضي مي‌كند، يا جريمه و محرومش مي‌كنيم يا همه چيز را پشت طبيعي بودن اشتباهات داوري پنهان مي‌سازيم. تماشاگر استقلال را به خاطر فحاشي به داور توبيخ كرده و يك امتياز از تيمش كم مي‌كنيم. اين موضوع را نيز با افتخار رسانه‌اي مي‌نماييم چون اعتقاد داريم حقش بوده چنين جريمه‌اي شامل حالش گردد؛ اما مربي‌اي كه در دوپينگ دست دارد يا پول قرارداد بازيكنان را بالا مي‌كشد، به ليگ يك مي‌فرستيم و به رسانه‌ها هم توصيه مي‌كنيم مُخَفّف اسم و فاميلش را به كار ببرند. طرفدار معترض به داوري‌هاي پر از اشتباه و تأثيرگذار يا مربي جان به لب رسيده‌اش را بدون تعارف مجازات مي‌كنيم؛ اما ديگر مقصران را پشت پرده مي‌بريم و برايشان آبرو مي‌خريم. چرا؟ مگر در سيستم قضايي با قاتل مماشات مي‌شود و مراعات دزد را مي‌كنند؟ با چشمان خود مي‌بينيم فلان مربي با چندين و چند دلال دستش توي يك كاسه است و با چشم‌پوشي از بازيكن مستعد فقير و ارجحيت دادن پول به او دارد حق‌الناس را پايمال مي‌كند؛ اما انگار رودربايستي داريم.


يكي از مقامات فدراسيون اعتراف كرده «رأفت اسلامي»‌ شامل حال برخي دلالان، مربيان، خبرنگاران و داوران خاطي و ناپاك شده؛ اما چرا بايد چنين باشد؟ حق اللهي گفته‌اند، حق‌الناسي گفته‌اند. آيا چنين آلوده‌هايي بايد مورد رأفت اسلامي قرار بگيرند؟

خدا پدر و مادر فردوسي‌پور و عوامل فلان روزنامه را بيامرزد كه چند ماه قبل آن قدر به تخلفات ليگ يك پيله كردند و شفاف‌سازي نمودند تا پس از چند سال سروكار داشتن با «مُخَفّف»‌ها، خيلي واضح و بي‌تعارف با متخلفان رودررو شديم. آخر روي كدامين اصل و منطق بايد با فردي كه داور و بازيكن حريف را مي‌خرد، مماشات شود؟ چرا امروز بايد از زبان فلان مقام مسئول بشنويم كه با داوران منشوري مراعات شده و آنها اجازه كار مجدد گرفته‌اند؟ داوري كه رشوه گرفته و نتيجه بازي را برگردانده، چرا بايد مشمول تخفيف و بخشش شود؟ فلان مطبوعاتي دلال چرا بايد عفو شود تا در بازگشت به كار، مجدداً فعاليتهاي قبلي خود را از سربگيرد؟ بياييد رك و صريح حرف بزنيم. ف.ک ها و امثالهم چرا تا به پاي عقد قرارداد مي‌رسند يا كارشان با فلان تيم به مراحل پاياني مي‌رسد، اخباري مبني بر ممنوع‌الفعاليت بودنشان منتشر می شود؟ اين يعني چيزي وجود دارد؛ اما چرا در نهايت نامبردگان را روي نيمكت تيم‌هاي مختلف مي‌بينيم؟ فلان مربی بالاخره اجازه فعاليت بي‌دردسر را دارد يا نه؟ اگر دارد، اين حرف و حديث‌ها چيست و اگر هم حرف و حديث ها صحت دارند، چرا او تيم مي‌گيرد؟ چه اشكالي دارد همه خاطيان و متخلفان نامشان مانند فراز كمالوند رسانه‌اي شود؟ خربزه خورده‌اند، بايد هم پاي لرزش بنشينند. توهين هوادار به داور محكوم و زشت است، درست مثل خريدن داور و بازيكن حريف و دوپينگ و...؛ چرا مجازات هاي اولي بدون اغماض در نظر گرفته مي‌شود؛ اما در رابطه با بعدي‌ها بعضي چيزها را «عيب»‌ مي‌دانيم؟

به‌طور مستقيم و خاص كاري با وقايع بازي سپاهان ـ پرسپوليس نداريم؛ اما انصافاً وقتش رسيده اعتراف كنيم فوتبالمان «آلوده» است. چند سالي است تا حدودي قبحش از ميان رفته و در مطبوعات مي‌خوانيم و از زبان خيلي‌ها مي‌شنويم كه فلان مربي يا خبرنگار، خاطي است؛ اما در عين حال هنوز مي‌ترسيم و مي‌لرزيم كه بگوييم و بنويسيم داوري‌هايمان نيز ناپاك است. به اسم حمايت از قشر مظلوم و محروم داوري، همه منتقدان را پس مي‌زنيم و توي سرشان مي‌كوبيم. در روز روشن منكر تمام اشتباهات و سوت‌هاي تأثيرگذار مي‌شويم و به مخاطب القا مي‌كنيم كه اينها جزئي از فوتبال است. چرا؟ حمايت از داوران و رساندن آنان به ميادين بين‌المللي جاي خود را دارد؛ اما تكليف آنهايي كه اين وسط دارند از آب گل‌آلود ماهي مي‌گيرند و سوء استفاده مي‌كنند چيست؟ بازي استقلال و سپاهان در ابتداي همين فصل را به خاطر داريد؟ فغاني (بخوانيد داور بين‌المللي فوتبال ايران) عملاً و علناً موجبات شكست آبي‌ها را فراهم كرد و تازه چشم و ابرو نيز براي همه نازك كرد؛ اما كسي حق اعتراض نداشت، چرا؟ تا كسي در اين باره حرف مي‌زند، واكنش‌هاي تكراري مي‌بيند و دستش از همه جا كوتاه مي‌ماند. يا مي‌شنويم اينها جزئي از فوتبالند يا مي‌گويند سود و ضررهايي كه از داوري‌ها نصيب يك تيم مي‌شود، تقريباً برابر است. با اين توجيهات چه كرده‌ايم؟ جُز اين است كه كار را به جايي رسانده‌ايم كه داور سپاهان ـ پرسپوليس در دو قدمي صحنه، خطاي اول را نمي‌بيند؛ اما دومي را مي‌بيند؟ جز اين است كه خطاي درون هيجده قدم روي مهاجم استقلال را مي‌گيرند اما در كمال تعجب آن را بيرون محوطه جريمه تشخيص مي‌دهند؟ كاري به محسن قهرماني نداريم اما چگونه است كه رئيس فدراسيون با تمام تفاسير هنوز دارد از منتقدان داوري گلايه مي‌كند و همه چيز را طبيعي مي‌داند؟ با اين سرپوش گذاشتن‌ها به كجا مي‌خواهيم برسيم؟ باور كنيد اگر اين بار هم مطبوعات و برنامه نود نبودند و اينچنين پيگير جزئيات قضيه نمي‌‌شدند، همه چيز ماست مالي مي‌شد.

كسر امتياز و جريمه اهانت‌كنندگان به داوري‌ها كاري بس واجب است؛ اما در طرف مقابل با خاطيان عرصه داوري چه بايد كرد؟ آنقدر به ناحق از آنان حمايت كرده‌ايم كه كار به اينجا رسيده است. اصرار دارند كه بايد مدرك بياوريد تا باور كنيم فلان داور خاطي و ناپاك است؛ اما چگونه؟ كدام فيش بانكي يا پرينت تلفن و... مي‌تواند ثابت كند چنين اتفاقي افتاده؟ اينچنين باشد بايد تا قيام قيامت مجازات خائنين و خاطيان را به فراموشي بسپاريم چون عمرا تا آن زمان نيز چنين مداركي يافت شود. خودمان را گول نزنيم. همين چندي قبل در جريان افتضاحات ليگ يك، رد پاي برخي داوران مشاهده شد؛ اما باز مي‌خواهيم به خود بقبولانيم خواب ديده‌ايم. مگر چند سال قبل عده‌اي از بازيكنان نرفتند در كميته انضباطي عليه فلان مربي شهادت دادند كه فلان آلودگي را دارد؟ چرا در ارتباط با داوري به شهادت افراد اعتنا نمي‌كنيم؟ اين همه اعتراف داخل روزنامه‌ها را چرا نشنيده مي‌گيريم؟ البته اين بار قضيه فرق دارد. درست مثل چند ماه قبل كه درباره ناپاكي‌هاي ليگ يك شفاف‌سازي صورت گرفت. اگر به فدراسيون باشد كه همه چيز آرام است! امثال «نود» و برخي روزنامه‌هاي ورزشي بايد جريان اخير را تا انتها دنبال كنند. مقامات قضايي هم البته بايد وارد عمل گردند، قضيه را به سرانجام برسانند. بايد شفاف‌سازي شود تا با قبل، همه چيز تفاوت پيدا كند.


چرا تا كار به شفاف‌سازي رسانه‌ها نكشيد، با خاطياني كه دارند به ريشه فوتبال اين مملكت «تيشه»‌ مي‌زنند مراعات مي‌گردد و برايشان آبرو خريداري مي‌شود؟ آيا با عنايت به تمام مشاهدات و تبعات اين اقدامات، باز هم قرار است چنين شود؟ دوم هم اينكه تا كي مي‌خواهيم خود را فريب دهيم و برخي حقايق را منكر شويم؟

چرا بازيكني كه به كميته اخلاق فدراسيون رفته و مُسجّل هم شده كه خطا كرده، دوران محروميتش را به اسم مصدوميت سپري مي‌كند؟ آبروي چنين فردي بايد حفظ شود؟ طبق كدام بند از قانون؟ از زبان يكي از همكاران شنيديم كه سال قبل در جلسه‌اي با حضور كفاشيان، آيت‌اللهي، برخي اهالي مطبوعات و ... يكي از مقامات فدراسيون اعتراف كرده «رأفت اسلامي»‌ شامل حال برخي دلالان، مربيان، خبرنگاران و داوران خاطي و ناپاك شده؛ اما چرا بايد چنين باشد؟ حق اللهي گفته‌اند، حق‌الناسي گفته‌اند. آيا چنين آلوده‌هايي بايد مورد رأفت اسلامي قرار بگيرند؟ سعي مي‌كنيم ساده سخن بگوييم و اينچنين است كه دو سؤال را مطرح مي‌كنيم؛ اول اينكه چرا تا كار به شفاف‌سازي رسانه‌ها نكشيد، با خاطياني كه دارند به ريشه فوتبال اين مملكت «تيشه»‌ مي‌زنند مراعات مي‌گردد و برايشان آبرو خريداري مي‌شود؟ آيا با عنايت به تمام مشاهدات و تبعات اين اقدامات، باز هم قرار است چنين شود؟ دوم هم اينكه تا كي مي‌خواهيم خود را فريب دهيم و برخي حقايق را منكر شويم؟ همين امروز خيلي از رسانه‌ها دارند نسبت به وجود پديده شوم «شرط‌بندي»‌ در فوتبال ايران احساس خطر و ابراز نگراني مي‌كنند؛ اما آيا اين مسأله جدي گرفته مي‌شود؟ آيا قرار است اين هم ناديده گرفته شود تا يك روز گندش دربيايد؟ شرط‌بندي يعني خريدن داور و بازيكن، اما اين را هم مي‌خواهند انكار كنند.

اعترافات امثال رويانيان و دايي بايد تا انتها دنبال گردد و هيچ اغماضي هم صورت نگيرد. اميدواريم دخالت‌هاي بيروني و برخي پادرمياني‌ها هم سد راه نگردد و اجازه دهد تمام متخلفان شناسايي گردند. فوتبال ما بارها از اين ناحيه ضربه خورده است. آرزو مي‌كنيم اين بار كسي از بيرون سنگ‌اندازي نكند و مسئولان مربوطه را در «معذوريت» نگذارد. قصد جسارت نداريم اما برخي تحركات به واقع «بودار» است. اينكه يك طرف دعوا فلان داور را متهم به ساخت و پاخت با حريف كند اما عوامل همين باشگاه مقابل سكوت اختيار كرده و عنوان نماينده كه خاطر آرامش فوتبال ايران (!) حرف هاي مطرح شده را نشنيده مي‌گيرند، در نوع خود مشكوك است.

حقيقت اين است كه بعضي‌ها دوست ندارند فلان جريان سرباز كرده و كِش پيدا كند. اينها بايد بررسي و موشكافي شود و با هيچ اسم و نهادي هم مراعاتي صورت نپذيرد. فوتبال آلوده ما بسان همان معتادي است كه ديگر نمي‌توان اعتيادش را منكر شد. اتفاقا وقت آن رسيده همه چيز بيان گردد؛ حتي اگر به قيمت وقوع انقلابي در اين رشته ورزشي تمام شود. حكايت «يا زنگي زنگ يا روميِ روم» بايد در اين فوتبال وجود خارجي پيدا كند تا تكليف‌ها مشخص شود. يادمان باشد فوتبال ما از فوتبال ايتاليا و آلمان بزرگتر نيست، فوتبالي كه با باشگاه ها، مربيان، بازيكنان و داوران خطاكار خود مماشات نمي‌كند و آنها را پاي ميز محاكمه مي‌كشاند ...

حامد فرضعلی بیک